روابط بختياريها و انگليسيها در سده نوزدهم

اين ميزان دقت در آمادگي نظامي بختياريها در ابتداي دوره قاجار و در جنگهاي ايران و روس نكتهاي نبود كه از ديد تيزبين انگليسيها و مأموران آنها ناديده بماند و به روي آنها، به صورت احتمالي حساب باز نكنند. افسر انگليسي كه كار تربيت بختياريها را بر عهده داشت، سروان ايساك هارت   نام داشت.   لايارد از شفيعخان ــ وزير محمدتقيخان كنورسي ــ به عنوان كسي كه چند سال زير نظر او تعليم ديده، نام ميبرد. بدينترتيب، اولين ارتباط و برخوردهاي بين بختياريها و انگليسيها و مأموران نظامي آنها در زمان عباسميرزا نايبالسلطنه به وجود آمد. در همين راستا، استالكر ــ روزنامهنگار و جهانگرد انگليسي ــ در سال 1831م/ ق1246   و يكي از نظاميان مشهور انگليسي به نام سرهنري راولينسون   كه بعدها به وزيرمختاري سفارت انگليس در تهران نيز رسيد، در سال 1835م از مناطق بختياري گذر كردند.   اما، مشهورترين چهرهاي كه تا زمان سلطنت محمدشاه به ميان بختياريها رفت و تلاش زيادي نيز براي ايجاد ارتباط با آنها انجام داد، سر اوستن هنريلايارد   ــ كاشف معروف تمدن آشور و
نينوا بود ــ كه در سالهاي 1840م/ 1258-1256ق (جنگ هرات) در ايران به سر برد.

نقش انگليسيها در شورشهاي سهگانه محمدتقي خان چهارلنگ
در دوران سلطنت محمدشاه قاجار (64-1250ق) دولت ايران تصميم به تصرف هرات گرفت و به همين منظور، نيروهاي ايراني عازم اين منطقه شدند. انگليسيها بنا بر منافع و اهداف خود در هند و افغانستان، با اين توجيه كه اقدام ايران بر اساس تحريك و با پشتيباني روسها انجام ميگيرد، درصدد برآمدند تا دولت ايران را از تصرف هرات بازدارند و اقدامات وسيعي را براي رسيدن به اين هدف به مرحله اجرا درآوردند. اين اقدامات عبارت بودند از:
الف) فشار سياسي
ب) تهديد نظامي و حمله به خاك ايران
ج) ايجاد يا پشتيباني از شورشها و طغيانهاي داخلي در ايران.
در همان زمان، محمدتقيخان چهارلنگ در منطقه بختياري عليه دولت مركزي تمرد آغاز كرد و درصدد برآمد تا از طريق ارتباط با نيروهاي نظامي انگليسي كه جزيره خارك را به تصرف درآورده بودند، پشتيباني انگليسيها را به دست آورد.
محمدتقيخان از نوادههاي عليمردانخان بختياري و فرزند عليخان و بيبيخانم بود. وي پس از به قتل رساندن عموزادههاي خود قدرت را در ايل جانكي به دست گرفت و در مدت نزديك به سيسال توانست طوايف مختلف بختياري را به زير سيطره خود درآورد. محمدتقيخان چهارلنگ كنورسي (كيان ارثي) در دوران قدرتگيري خود، سه بار عليه دولت مركزي شوريد.
او اولين بار در سال 1249ق و در واپسين ايام سلطنت فتحعليشاه قاجار شورش كرد. در آن ايام شاه بيمار بود. اما پس از بهبودي تصميم به سفر اصفهان گرفت و در اصفهان بود كه از دنيا رفت.
پس از مرگ فتحعليشاه، محمدتقيخان بر دامنه نفوذ و تاخت و تاز خود افزود و تا نواحي نزديك به كاشان پيش رفت و ماليات اين مناطق را به نفع خود تصرف كرد. بنابراين، به دنبال روي كار آمدن شاه جديد ــ محمدشاه ــ سركوبي محمدتقيخان ضرورت يافت. شاه، بهرام ميرزا معزالدوله را مأمور سركوبي محمدتقيخان كرد. اما پس از مدتي كار با وساطت افرادي همچون هنري راولينسون انگليسي كه به عنوان مستشار نظامي سپاه ايران را همراهي ميكرد، به مصالحه كشيد.
مدتي بعد در سال 1353ق، به دنبال عدم پرداخت ماليات از سوي محمدتقيخان و هراس دولت مركزي از قدرت وي، بار ديگر دولت مركزي درصدد سركوب او برآمد. اين بار محمدشاه، شاهزاده محمدتقي ميرزا حسامالسلطنه را براي سركوبي او فرستاد. در همان اثنا، منوچهرخان معتمدالدوله گرجي ــ حاكم اصفهان ــ واسطه بين دو طرف شد و كار تقابل و جنگ خان بختياري و حسامالسلطنه كه پانزده روزي را به زد و خورد گذرانده بودند، به مصالحه كشيد؛ به شرط آنكه برادر محمدتقيخان به نام علينقيخان به عنوان گروگان به تهران فرستاده شود.
سومين شورش محمدتقيخان عليه دولت مركزي در بحبوحه درگيري نيروهاي ايراني براي تصرف هرات شكل گرفت و لايارد كه در اين ايام در كنار محمدتقيخان به سر ميبرد، تمام تلاش خود را براي كمك به محمدتقيخان به كار برد. حضور لايارد در هنگام محاصره هرات در كنار محمدتقيخان، اقدامات بعدي او براي ايجاد ارتباط بين نيروهاي انگليسي و خان متمرد بختياري، و بالاخره مسئوليتهاي عمده سياسي وي در آينده، قرائن و شواهد كافي به دست ميدهند كه سومين تمرد محمدتقيخان به تحريك و تشويق لايارد و در واقع دولت انگلستان شكل گرفته است. به ويژه دولت انگليس در آن ايام از هر اقدامي براي واداشتن محمدشاه قاجار و درباريان ايراني به ترك محاصره هرات و بازگشت نيروهاي ايراني استفاده و استقبال ميكرد.
تمرد محمدتقيخان، دوباره توجه دولت مركزي را جلب كرد و اين بار منوچهرخان معتمدالدوله گرجي مأمور سركوب محمدتقيخان شد. محمدتقيخان از تيرگي روابط بين ايران و انگليس و در نتيجه، قطع روابط سياسي بين دو كشور آگاه بود و از تصرف جزيره خارك توسط قواي نظامي انگليس اطلاع داشت و اميدوار بود كه در صورت تقابل بين ايران و انگليس، از فرصت استفاده كرده و استقلال خود را در برابر دولت مركزي اعلام كند. وي بر اين باور بود كه اگر دولت انگليس از لحاظ مالي و تجهيزات نظامي وي را ياري دهد، او ميتواند قيامي عمومي را در مناطق تحت نفوذ خويش عليه دربار قاجار رهبري كند و به همين دليل درصدد برآمد تا با فرمانده انگليسي قواي نظامي كه جزيره خارك را تصرف كرده بودند، تماس حاصل كند. هنري لايارد هنگام اقامت در منطقه بختياري با خان بختياري و خانوادهاش صميمي و نزديك شده و خود را با فرهنگ و محيط محل مأموريتش وفق داده بود به گونهاي كه بارون دوبد ــ نايب اول سفارت روسيه ــ در خاطرات خود نوشته كه لايارد را در كسوت و لباس بختياري ديده و نشناخته است. 
لايارد در پي ايجاد ارتباط بين خان شورشي و قواي انگليسي، خود را به جزيره خارك رسانيد و با كلنل هنل   كه فرماندهي نيروهاي انگليسي در خارك و نمايندگي
كمپاني هند شرقي را توأمان در اختيار داشت، ملاقات كرد. كلنل هنل با وجود تلاش لايارد به جلب توجه او و دولت انگليس به بسيح پانزده هزار نيروي مسلح در قلب كشور ايران، پاسخ منفي داد. ولي به لايارد گفت كه خان بختياري ميتواند از لحاظ اقتصادي به كمك دولت انگليس دلگرم باشد و با تجار و بازرگانان انگليسي وارد معامله شود و مادامي كه رابطه تجاري بين ايران و هند وجود داشته باشد، محمدتقيخان ميتواند مانند ساير تجار و بازرگانان ايراني كه با هند معامله دارند، عمل كند و از همان امتيازات بهرهمند شود. البته اين وعدهها، آرزو يا امري بودند كه بعدها با دستگيري و مرگ محمدتقيخان عملي نشد. پس از اين وقايع بود كه لايارد مجبور به ترك خاك ايران شد. 
علاوه بر محمدتقيخان، انگليسيها نيز مترصد بودند تا بر اساس وضعيت موجود در روابط بين ايران و انگليس نسبت به حمايت يا عدم حمايت از محمدتقيخان اقدام كنند. گارثويت در اين ارتباط مينويسد:
در حقيقت، اهداف و خواستههاي لايارد با بريتانيا يكي بود و درست همان منافعي بود كه بريتانيا در ايران جست و جو ميكرد؛ يعني گسترش نفوذ سياسي و ارتباط تجاري و اقتصادي همراه با به وجود آمدن يك تمدن شهري تحت قدرت و نفوذ بعضي از خوانين متنفذ و مستقل. 
بدينترتيب، كوششي غيررسمي و پرفراز و نشيب براي ايجاد ارتباط بين خوانين ايل بختياري از سوي انگليسيها و محمدتقيخان، بيفرجام خاص و قطعي پايان گرفت.

 

پا نوشتها:

 ۱. Sir John Malcolm
 ۲. سر جان ملكم. تاريخ ايران. ترجمه ميرزا حيرت. تهران، دنياي كتاب، 1362. ج 2. ص .257
 ۳. Major Isak Haret
 ۴. جيمز مابرلي. عمليات در ايران. ترجمه كاوه بيات. تهران، رسا، 1369. چاپ اول. ص 40. بنا بر اظهار مابرلي،سروان هارت نزد شاه و وليعهد و سربازان او از چنان نفوذي برخوردار بود كه تا آخر عمر يعني تا سال م1830در خدمت دولت ايران باقي ماند. دنيس رايت نيز تعداد نيروهاي آموزشديده بختياري را سه هزار نفرمينويسد. دنيس رايت. انگليسيها در ميان ايرانيان. ترجمه اسكندر دلدم. تهران، نهال، 1364. چاپ اول. ص.170
 ۵. Estalker
 ۶. انگليسيها در ميان ايرانيان. ص .170
 ۷. Sir Henry Ravlinson
 ۸. انگليسيها در ميان ايرانيان. ص 171؛ تاريخ سياسي اجتماعي بختياري. صص 122-.123
 ۹. Sir Osten Henry Layard
 ۱۰. بارون دوبد. سفرنامه لرستان و خوزستان. ترجمه محمدحسين آريا. تهران، علمي و فرهنگي، 1371. ص .249
 ۱۱. Colonel Henell
 ۱۲. ماجراهاي اوليه در ايران. صص 141-162؛ تاريخ سياسي اجتماعي بختياري. ص .132
 ۱۳. سيري در قلمرو بختياري. صص 171-174؛ تاريخ بختياري. صص 416-426؛ سفرنامه لرستان و خوزستان.ص 249؛ بختياريها در آيينه تاريخ. صص 78-.84