جستاري دراستعمار فرا نو

تمدن غربي با انديشه استعماري در طول حيات خود به منظور حفظ وگسترش حوزه نفوذ داراي تغييرات وتحولات گوناگون بوده است. در يك مرحله با حضور مستقيم در جوامع ديگرسعي در غارت و چپاول انان بر امد و پس از ان به صورت غير مستقيم و با حمايت از عوامل وابسته به خود و با تشكيل حكومتهاي استبدادي به دنبال اهدافش بود. در دوره جديد با افزايش اگاهي ملتها وعدم امكان ادامه شيوه هاي گذشته تلاش مضاعف براي ايجاد رويكردي نوين در سطح جهان بر پاية انديشه ليبرال دمكراسي براي حفظ برتري و سيادت خود آغاز نمود. در راستا سعي نمود جغرافياي سياسي جهان را دستخوش تغييرات اساسي قرار دهد و طراحان و معماران ليبرال دمكراسي سرگرم تخريب بناهاي سابق و فرهنگ سازي در جهان شدند.
بلوك سرمايه داري همانطور كه با طراحي استراتژيهاي خاص، زمينه هاي فروپاشي نظام هاي كمونيستي را فراهم ساخت و از سوي ديگر تلاش دارد تا با شيوه اي بسيار ماهرانه و دقيق در پوششي بسيار آرمان گرايانه و احساسي تمام جوامع و ملل و ظرفيتهايي كه تسليم سيادت او نمي شوند را خلع سلاح كرده و آنها را از درون متلاشي نمايد.رويكرد جديد سرمايه داري جهاني، بسياري از روشنفكران و نهضت هاي ضد استعماري، ضد استثماري و ضد استبدادي را گيج كرده و آنها را در مقابل حركات غيرعادي استثماري جديدش مبهوت نموده است.
استثمار جهاني تلاش مي كند با ظاهري عامه پسند حتي باتوسل به هجوم نظامي، دولتهايي را كه در جهت اهداف و منافعش حركت نميكنند را تحت فشار هاي سياسي ، اقتصادي ،علمي ونظامي قرار دهد. كشورهاي سرمايه داري غربي شيوه هاي قديمي و شناخته شدة استثمار را تغيير داده اند زيرا اطز يك طرف داراي ماهيت گسترش نفوذ و بهره برداري از تمامي منابع به نفع خود هستند و از سوي ديگر در شرايط جديد آنها چاره اي بجز انتقال صنايع خود به كشورهاي توسعه نيافته و استفاده از نيروي كار ارزان قيمت و منابع طبيعي اين جوامع را ندارند و دست يابي به اين هدف با روشهاي پيشين مشكل است.اين امر مستلزم بسترسازي، فرهنگ سازي و امنيت سازي در كشورهاي توسعه نيافته است كه رويكرد مورد اشاره ابزار تحقق اين خواست كشورهاي صنعتي است.
مفهوم استعمار فرا نو
اين اصطلاح از سه كلمه استعمار ، فرا و نو تشكيل شده است .منظور از اين اصطلاح عبارت است ازاينكه ، جريان سرمايه داري غرب با ايده ها و طرحها و روشهاي و تكنيكهاي جيديدي كه بسيار پيچيده و چند لايه و با ظاهري زيبا و فريبنده با همان اهداف تسلط و بهره برداري از منابع ساير جوامع در ابعادي وسيعتررا دنبال مي كند.
اصول استعمار فرا نو
استعماردر دوره جديد با تكيه بر اصول عملياتي خاصي سعي در حفظ ،توسعه وتعميق نفوذ و تسلط بر جوامع ديگر را دارد كه در ذيل به انها اشاره مي شود:
1) گسترش دمكراسي و جهاني سازي سياست
اگر در گذشته حمايت ازحكومتهاي استبدادي و وابسته به عنوان اهرمي جهت سركوب اعتراضات مردمي در مقابل نفوذ و دخالت بيگانگان و چپاول آنها راه كار مناسب و تجربه شده اي بود. در تفكر جديد وجود ديكتاتورها اولاً از لحاظ موضوعي با ساير محورهاي اين رويكرد همخواني ندارد، دوماً درگيري هاي بين حكومت و مردم، بروز انقلاب هاي مردمي و جنگ هاي داخلي و امثالهم، باعث از بين رفتن سرمايه هاي جريان سرماه داري خواهد شد. هرگونه سرمايه گذاري براي از بين بردن ديكتاتورها در اين نگاه نوعي سرمايه گذاري دراز مدت براي بسترسازي استراتژيك در كشورهاي توسعه نيافته است.
2)توسعه امنيت
امنيت از جمله مفاهيم اساسي است كه نسبت گذشته دچار تغييرات بسيار زيادي شده است. امروزه امنيت با توسعه مفهومي از تكيه بر منابع و ظرفيتهاي نظامي خارج شده وبه منابع وظرفيتهاي علمي ، فرهنگي ، اقصادي و...متكي است.اساسا نسل جديد نظريه هاي امنيتي نرم افزاري وسخت افزاري است.كاهش تهديدات متعارف و غير متعارف از اهداف امنيتي محسوب مشود .كشور ها تلاش دارند تا تهديدات رادر زمينه هاي مختلف نظامي( هسته اي ، ميكروبي، بيولوژيكي ، موشكي و..) ، اقتصادي ( زيستي ، تغذيه ، سرمايه گذاري ...) و اجتماعي توسعه دهند.
در مناسبات بين المللي احتمال مناقشات نظامي در بين قطب هاي بزرگ اقتصادي بايستي به پايين ترين سطح ممكنه تنزل يابد و منازعات نبايد زمينه هاي سرمايه گذاري را سست كند.سرمايه داري به امنيت نيازمند است.
تروريسم جهاني در ابعاد كلان و سازمان يافته به سهولت اين آرامش و امنيت را خدشه دار ساخته و نهايتاً روند سرمايه گذاري و توليد سرمايه را تحت الشعاع قرار خواهد داد.تمام قطب هاي اقتصادي حال و آينده در مبارزه با تروريسم اتفاق نظر دارند و اختلاف در مصديق ان است.
امنيت انرژي
اگر چه منابع انرژي متفاوتي در حال حاضر در سطح دنيا مورد مصرف قرار مي گيرد. اما كماكان در نيمه اول قرن بيست و يكم سوخت فسيلي حرف اول را خواهد زد وحفظ امنيت جريان انرژي بسوي كشورهاي سرمايه داري از اهميت زيادي برخوردار است.
3) توسعه علمي كنترل شده
كشورهاي جهان سوم بايستي احتياجات ممالك پيشرفتة صنعتي را تأمين كنند و نيز به سطحي ار رشد علمي برسند تا بتوانند حداقلهاي زندگي بمنظور كارامدي درنظام جهاني و كاهش معضلات براي ان را داشته باشند.در اين رابطه بايستي در زمينه هاي مختلف كشاورزي، صنعتي، معدني و غيره اطلاعات كافي داشته باشند. از آنجا كه عمدة اين محصولات بايستي به عنوان بخشي از تجارت بين الملل وارد بازار جهاني شود، بنابراين لازم است تا استانداردهاي بين المللي نيز رعايت گردند كه خود مستلزم تربيت مديران كارآمد و چرخة توليد استاندارد در ممالك توسعه نيافته است.
4)جهاني كردن اقتصاد سرمايه داري و بازار آزاد اقتصادي
جهاني كردن اقتصاد به نفع قطب هاي اقتصادي و شكست كامل سدهاي دفاعي ممالك توسعه نيافته امنيت سرمايه گذاري و گردش جهاني سرمايه را تضمين مي نمايد. وضع تعرفه هاي گمركي و محدودسازي و دخالت در واردات و صادرات و عواملي از اين قبيل مي تواند چالش هاي عمده اي را در روابط اقتصادي اتحاديه ها و قطب هاي اقتصادي در جهان ايجاد كنند.
رشد اقتصادي كشورهاي توسعه نيافته در چارچوب مهندسي طراحي شده غربي بنوبه خود موضوعيت دارد.چرخة انتقال مواد اوليه به كشورهاي پيشرفته در اين ديدگاه جاي خود را به وارد كردن كارخانجات و دانش فني مربوطه از كشورهاي پيشرفته و صدور توليدات مربوط به اين كشورها خواهد داد.شايد روزي چرخة اخير يك حركت ضد استعماري و ضد استثماري محسوب مي شد، اما اين روند در حال حاضر اجتناب ناپذير است!
ديگر زمان آن سپري شده كه مردم بيسواد و فقير مانند برده ها در مزارع ملاكان به كار گمارده مي شوند. اين كارگران در عصر حاضر حتي قادر به تأمين نيازهاي ابتدايي خود نبوده و لذا استفاده اي هم براي استثمارگران جديد ندارند، مضافاً اين كه فاصلة طبقاتي فاحش، فقر عمومي به تضاد با هيأت حاكمه و استعمار و استثمار بين المللي تبديل شده و نهايتاً به طغيان بر عليه منافع و سرمايه هاي ممالك پيشرفتة صنعتي منجر مي گردد.
از سوي ديگر اين كشورها بازار مصرف محصولات سرمايه گذاري شده در چرخة اقتصاد جهاني نيز مي باشند و بايستي از توان مالي لازم براي خريد محصولات شركت هاي چند مليتي و غول هاي صنعتي برخوردار باشند وجامعه فقير جاذبه براي سرمايه گذاران و قطب هاي اقتصادي آينده نخواهند داشت وباتوجه به موقعيت هاي جغرافيايي، جمعيت، استعداد عمومي، ايجاد تعاملات فرهنگي، منابع طبيعي و عواملي از اين قبيل چهرة سياسي- اقتصادي كشورهاي جهان براين اساس عوض خواهد شد.
5) توسعه فرهنگ غربي
تئوريهاي جديد استثمار برخلاف روش هاي گذشته كه سعي مي كردند تا همة دولتهاي استعمار شده را با ابزارها و تكنيك هاي سخت افزاري در فقر و فلاكت نگه دارند، در شيوه جديد جهاني چنين جوامعي مي توانند از چند جهت بكار گرفته شوند كه به برخي از انها اشاره مي شود.
1)بكار گيري ظرفيتهاي كشور ها درجهت اهداف سرمايه داري جهاني.
2)ايجاد بازار مصرف كالاهاي لوكس و پيشرفته مصرف كالاهاي توليد شده.
3)ارتقاي نقش زنان در فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي
6) توسعه ارتباطات
تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات از مهمترين ابزارهاي نفوذ و توسعه فرهنگ وتمدن غربي به ساير حوزه هاي تمدني محسوب مي شود .با توجه به ظرفيتهاي اقصادي ، علمي و تكنيكي فوق العاده غرب ، انها بر اين باور هستند كه هر چقدر تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات در جهان توسعه يابد فرهنگ ، سياست و اقصاد غربي گسترش خواهد يافت.
نتيجه گيري
تمدن غربي با انديشه استعماري در طول حيات خود به منظور حفظ وگسترش حوزه نفوذ خود داراي تغييرات وتحولات گوناگون بوده است، جريان سرمايه داري غرب با ايده ها و طرحها و روشها و تكنيكهاي جديدي كه بسيار پيچيده و چند لايه است با ظاهري زيبا و فريبنده با همان اهداف تسلط و بهره برداري از منابع ساير جوامع در ابعادي وسيعتررا دنبال مي كند ولذا استعمار جهاني تلاش مي كند با ظاهري عامه پسند حتي باتوسل به هجوم نظامي،ملتها و دولتهايي را كه در جهت اهداف و منافعش حركت نميكنند را تحت فشار هاي سياسي ، اقتصادي ،علمي ونظامي قرار دهد و در اين راستا شيوه هاي قديمي و شناخته شدة را تغيير داده است. غرب سرمايه داري با تفكرو نگاه استعماري در دوره جديد با تكيه بر اصول عملياتي خاصي سعي در حفظ ،توسعه وتعميق نفوذ و تسلط بر جوامع ديگر را دارد. اصول استعمار فرا نو عبارت است از:1) گسترش دمكراسي و جهاني سازي سياست.2)توسعه امنيت. 3) توسعه علمي كنترل شده . 4)جهاني كردن اقتصاد سرمايه داري و بازار آزاد اقتصادي. 5) توسعه فرهنگ غربي . برانديشمندان و روشنفران جوامع و ملل غير سرمايه داري فرض است تا با درك صحيح از موقعيت وشرايط تاريخي خود از تكرار روند استعماري با ويژگيها و روشهاي نوين ، جامعه ها وملتهاي خود را ياري كنند . تاريخ كساني را كه هنگامه نياز به ايفاي نقش هاي اساسي از درك ان عاجز باشند و يا به وظايف متناسب با ان عمل ننمايند را نخواهد بخشيد.