شمه ای از دخالت های انگلیس در ایران

کشور پهناور و دیرپای ایران اسلامی، با مردمانی خردمند و دل باخته اهل‌بیت (ع)، دارای تمدنی کهن و درخشان، ذخایر معدنی، ثروت‌های فرهنگی غنی و گسترده و موقعیت استراتژیک و جغرافیایی بسیار حساس و مهم در خاورمیانه و جهان اسلام است که سبب شده مورد توجه و طمع استعمارگران، به‌ویژه انگلیس قرار گیرد.
در این بخش، نگاهی اجمالی به سیاست و عملکرد استعمارگرانه انگلیس، در قبال ایران قبل و بعد از انقلاب خواهیم داشت.

دخالت‌های اقتصادی و نظامی استعمارگران



آغاز روابط ایران با انگلیس، به دوره تیموریان برمی‌گردد. در عهد صفویان نیز روابط تجاری برقرار بود و بازرگانان انگلیسی در ایران حضور داشتند. انگلیسی‌ها برای حفظ مستعمرات خود و وسعت قلمرو آن، تحرکات خود را در منطقه افزایش می‌دادند. به‌ویژه پس از رقابت شدید با فرانسه بر سر هندوستان، و طرح‌های ناپلئون برای سهیم شدن در این کشور از طریق همسایگان آن، از جمله ایران، دولت استعماری انگلیس با افزایش نفوذ و دخالت‌های استعمارگرانه خود در ایران، موجب ضعف حاکمان این کشور شد.
در دوره افشاریه نیز جنوب ایران مرکز فعالیت تجاری آنها بود. کریم خان زند برای رونق تجارت، آزادی تجاری بیشتری به انگلیس داد، به‌طوری که در بوشهر هیچ رقیبی نداشتند و مرکز تجاری آنها به مرکز سیاسی تبدیل شد تا شیخ‌نشین‌های خلیج را نیز زیرنظر بگیرند. اگرچه نتوانستند موافقت کریم خان زند را برای تأسیس پایگاه در مناطق مرکزی جلب کنند، بعدها نفوذ آنان به مناطق دیگر نیز سرایت کرد.
در دوره قاجار که ایران هدف تهاجم روسیه بود، فرانسه از فرصت استفاده کرد تا ایران را در برابر رقیب خود، انگلیس قرار دهد. ازاین‌رو، در عهدنامه «فین کنشتاین» ایران در قبال فرانسه متعهد شد که انگلیسی‌ها را از کشور بیرون کند و به آنها اعلان جنگ بدهد. ولی انگلیسی‌ها با تدابیر دوستانه کوشیدند مستعمره ارزشمند خود هندوستان را حفظ کنند و سرجان‌ملکم را به عنوان سفیر به ایران اعزام کردند. (1215) او از حکومت ایران امتیازات استعماری زیادی برای دولت متبوع خود گرفت.
در سال 1221 روابط ایران با انگلیس قطع شد، ولی انگلیسی‌ها پایگاه خود را در بصره و اطراف خلیج فارس حفظ کردند. این برای انگلیسی‌ها موقعیت مناسبی بود تا در خلیج فارس، ایران را با قوای نظامی تهدید کنند. یکی از ترفندهای همیشگی انگلیسی‌ها برای گرفتن امتیاز، جوسازی و ایجاد ترس بود. ازاین‌رو، در این موقعیت سر‌هارفورد جونز به ایران آمد و دولت ایران با توجه به بحران‌های موجود و تهدید روس‌ها، مجبور به پذیرش سفیر انگلیس و رد سفیر فرانسه شد.
انگلیسی‌ها با انتقال برخی نیروهای خود به جنوب ایران و نفوذ در خلیج فارس و ایجاد رابطه با شیوخ محلی و امام مسقط، اهداف خود را دنبال می‌کردند؛ چنان‌که با اهداف سیاسی، برای دو سال، فرمان حکومت بندر عباس، جزایر قشم، هرمز، نواحی شمیل، میناب و بندر خمیر را از ناصرالدین شاه برای امام مسقط گرفتند و پس از مرگ وی، فرزندش را تحریک کردند تا این جزایر را از حکومت ایران جدا کنند، ولی موفق نشدند.
پس از معاهده پاریس، نفوذ انگلیسی‌ها در ایران بیشتر شد و توانستند فروش دخانیات را به خود اختصاص دهند که با هشیاری علمای شیعه و فتوای تاریخی میرزای شیرازی رحمه الله ، با آن مقابله شد.
آنها همواره در پی تجزیه ایران بودند و در جنوب، با حمایت از شیوخ منطقه، و در کرمان و نواحی سیستان و بلوچستان با حمایت از آقاخان کرمانی، رهبر فرقه اسماعیلیه، قصد جداسازی این مناطق را از خاک کشور داشتند.
نیروهای انگلیسی به بهانه سرکوب طوایف ساکن در کنار رود سند، در بلوچستان حضور یافتند و از رؤسای قبایل استقلال طلب و غافل بلوچ، بر ضد دولت حمایت می‌کردند و مرزهای جنوب شرقی را ناامن می‌ساختند. در سال 1260 نیز به بهانه ساخت تلگراف در جنوب ایران، برای مرزهای ایران و افغانستان سرحدی طبق میل خود مشخص و قسمتی از خاک ایران را در مشرق، از کشور جدا کردند.
انگلیسی‌ها از علاقه ناصرالدین شاه به تجدید فراش و سفر به فرنگ، نهایت سود را برای تحقق اهداف استعماری خود بردند و امتیازهای زیادی در جهت غارت ذخایر و منابع ملی و فرهنگی ایران گرفتند؛ امتیازهایی مثل تأسیس بانک شاهنشاهی، تأسیس تلگراف، ساخت خط‌آهن، امتیاز استخراج معادن و فلزات و سنگ‌های گران قیمت و آثار باستانی، کشتی‌رانی در کارون و استخراج انواع فرآورده‌های دریایی که با سرمایه ملی ایران اجرا می‌شد و سود آن عاید شرکت‌های هند و اروپا (انگلیس) می‌گردید.
پس از شانزده سال کشمکش، مدت این قرارداد شصت ساله شد و طبق آن، معادن نفت و دیگر فلزات در سرتاسر ایران به انگلیسی‌ها واگذار گردید. بر اساس این قرارداد، به بهانه کشف نفت، حفاری در مناطق مختلف ایران آغاز شد و سرانجام، با کشف چاه‌های نفت در مناطق جنوب، شرکت انگلیسی، آنها را استخراج می‌کرد و پس از تقسیم مبالغ کمی از درآمد آن میان قبایل منطقه، بقیه به جیب شرکت‌های انگلیسی می‌رفت. آنها با نفوذ تجاری در میان قبایل منطقه جنوب، قصد جدا کردن این منطقه حاصلخیز و سرشار از نفت را داشتند، برای این منظور، جنگ‌های زیادی نیز در این مناطق به راه انداختند و جنایات بی‌شماری مرتکب شدند که از جمله آنها جنگ محمّره و تصرف خوزستان و بوشهر و خارک بود. آنها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‌کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند و این باعث شد که ایران سال‌ها از استقلال عملی محروم باشد. استبداد حاکم بر ایران نیز در این زمینه نقش اساسی داشت؛
بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد و به‌تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، پس در اندک زمانی یکّه تاز ایران شدند و اختیارات سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند. آنها ایران را به همسایه مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشه جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیره خارک و بندر بوشهر و خوزستان را تصرف کردند. سرانجام با تحمیل معاهده پاریس در سال 1273 و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه، و از هرگونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. افغانستان در دوره صدارت میرزاآقا خان نوری که کاملاً به انگلیسی‌ها وابسته بود، از ایران، جدا شد. پس از تسلط انگلیس بر سراسر خلیج فارس و دریای عمان، تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.

 

دخالت‌های سیاسی و فرهنگی



1.حمایت از ترویج و قدرت گرفتن فرقه اسماعیلیه به رهبری آقاخان کرمانی.
2. دامن زدن به شورش‌های محلی در گرگان، اصفهان و کاشان برای دست برداشتن محمد شاه از هرات.
3. حمایت از تشکیل فرقه گمراه بابیت در جنوب ایران، به رهبری سید علی محمد باب.
4. دخالت در شورش‌های شرق خراسان که طوایف قادریه به پا کرده بودند.
5. تشکیل مجموعه‌های سرّی، نظیر آدمیت و فراماسون، برای جذب نخبگان و بد نام کردن آنها در بین مردم و استفاده از آنها در اجرای اهداف خویش و تأثیر و نفوذ غیر مستقیم در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور.
6. تلاش برای منحرف کردن انقلاب مشروطه ایران، نفوذ در میان نمایندگان مجلس مشروطه، و سرکوب مبارزان و محافظان مشروطه.
7. تقسیم ایران به سه منطقه و تصرف قسمت وسیعی از خاک ایران طی قرارداد 1905 و 1915.
8. تحمیل قرارداد ننگین 1919 که بر اساس آن، ایران مستعمره رسمی انگلیس معرفی شد. مفاد بندهای این قرارداد، با امضای وثوق الدوله و هیئت انگلیسی تمامیت ارضی و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را به کلی از بین می‌بُرد. در آمد نفت جنوب، گمرکات، مدیریت اجرایی تمام امور کشوری و لشکری و تعیین فرماندهان نظامی و دیگر مسئولان به دست انگلیسی‌ها افتاد و مجلس مشروطه کاملاً به حاشیه رانده شد. بدین ترتیب، انقلابی که صدها نفر از مردم و دانشمندان در راه پیروزی آن به شهادت رسیدند، با دسیسه استعمارگران انگلیسی کاملاً منحرف و باطل شد.
9. به قدرت رساندن رضاشاه پهلوی، پس از قرارداد 1919، دخالت‌های استعماری انگلیسی در امور ایران افزایش یافت. آنها به‌راحتی توانستند با پشت سر گذاشتن مجلسیان مشروطه، از طریق نمایندگان دست نشانده خود، حکومت ایران را تغییر دهند و نوکر رسمی خود، پهلوی را به حکومت برسانند و سال‌ها ایران را از پیشرفت و ترقی باز دارند.
10. با به قدرت رسیدن رضا خان میر پنج، که عامل انگلیس بود، سرکوب قیام‌های مردمی ایران و هجوم به شعایر مذهبی آغاز شد و عالمان وارسته‌ای چون مدرس، کاشانی و... منزوی گردیدند یا به شهادت رسیدند. محمد رضا پهلوی نیز که پس از شهریور 1320، با حمایت انگلیس، جای پدرش را گرفت، همچنان تازیانه‌های خشم استعمارگران را برای نابودی هویت دینی بر سر ملت ایران کوبید و در این راه از هیچ ستم و جنایتی کوتاهی نکرد. در طول این دوران، کابینه‌ها را وابستگان انگلیس تشکیل می‌دادند. ولی مردم غیور ایران با رهبری روحانیان آگاه و استادان متعهد حوزه و دانشگاه، از مبارزه دست نکشیدند. آنها تمام این قضایا را معلول دخالت استعمارگران انگلیس می‌دانستند، که با تحمیل قراردادهای ننگین دیگر مثل «گلشائیان» و تحریک شاه به تغییر قانون اساسی مشروطه، و دخالت در انتخابات مجلس، و حمایت از طرف‌داران و وابستگان خود، و سرکوب مبارزان بزرگی چون کاشانی و نواب صفوی و...، مقاصد خود را دنبال می‌کردند. با پیروزی نهضت مردمی در ملی شدن صنعت نفت، روابط ایران و انگلیس در سوم مهر 1331 قطع، و در شانزدهم آذر 1332، پس از روی کار آمدن دولت زاهدی دوباره برقرار شد که با مقاومت آیت‌الله کاشانی مواجه گردید. ایشان آن روز را عزای ملی اعلام کرد و سه تن از دانشجویان در این ماجرا شهید شدند. بدین ترتیب جرقه‌های انقلاب، با مبارزه خستگی‌ناپذیر مرحوم کاشانی علیه استعمارگران، به‌ویژه انگلیس، زده شد و دولت استعمارگر، فعالیت‌های فرهنگی و اقتصادی خود را با رقابت امریکا شدت بخشید.

پی نوشت ها :


1 ـ نک : نشریه صباح ، بهار 1385 ، ش 19 ، دخالت های انگلیس در ایران نوشته امیرعلی حسنلو.