مبارزه با پادشاهی انگلیسی«یهود»

مبارزه با پادشاهی انگلیسی«یهود»

*سودای "سوریه متحد"
 
همانگونه که در فصول قبلی ذکر شد "فیصل" در بهار سال 1919 به عنوان نمایندة "لشکریان استقلال‏طلب عرب"( که خود را "انقلابیون عرب" نیز می خواندند) برای دریافت "سهم اعراب" در "کنفرانس صلح پاریس" شرکت کرد و تنها در جریان این کنفرانس و مذاکرات چند مرحله‏ای با دولت‏های پیروز جنگ اول جهانی ("دول محور" موسوم به "متفقین") بود که فهمید انگلستان و متحدانش بر اجرای مفاد "قرارداد سایکس - پیکو" و "اعلامیة بالفور" جدیّت دارند و زمانی که از تمام تلاش‏های خود برا? تحقق "خلافت عربی - اسلامی" در استان‏های عربی، نتیجه‏ای به دست نیاورد، به سوریه بازگشت و طی برقراری انتخاباتی، "کنگرة عمومی سوریه" را تشکیل داد. این کنگره به صورت یکجانبه در 8 مارس سال 1920، استقلال سوریه را اعلام کرد و "فیصل" را به عنوان "پادشاه سوریه" به رسمیت شناخت. برادر او، "عبدالله" نیز در عراق همین روش را در پیش گرفت. این حوادث، نگرانی فرانسه و انگلستان را باعث شد و آنان استقلال سوریه و عراق را به رسمیت نشناختند.
در این سال، فلسطینیان با تبلیغات و برگزاری تظاهرات در 27 فوریه و 8 مارس، به حمایت از حکومت "سوریة متحد" و "امیرفیصل" پرداختند. رهبری این تظاهرات عمدتاً بر عهدة خاندان "حسینی" و خاندان "نشاشیبی" (دو خانوادة مهم در ساختار سنتی فلسطین) بود. هر دوی این خاندان‌ها، در سال 1918 دست به تأسیس تشکیلات سیاسی زده بودند.
تشکیلات تحت نفوذ "نشاشیبی" ها به "باشگاه آزادی" معروف بود و سازمان سیاسی "حسینی"ها، به نام "باشگاه عربی" شناخته می شد.
 
*"فداییان"،آغازگران مبارزات مسلحانه
 
اولین نشانه‏های مقاومت مسلحانه علیه اشغالگران بیگانه در فلسطین در سال 1886 (یعنی 31 سال پیش از اشغال فلسطین توسط انگلستان) مشاهده شد و آن زمانی بود که کشاورزان رانده شده از "الخضیره" و "بتاح تکفا" (اولین شهرک صهیونیست‏نشین تأسیس شده در فلسطین) در روستاهای اشغال شدة خود، به یهودیان حمله کردند. شهرک نشینان یهودی، این روستاها را از مالکان بزرگ خریده بودند. این امر موجب شد مقامات عثمانی محدودیت‏های شدیدی را برای مهاجرت و اسکان یهودیان در نظر بگیرند. پس از آن، آگاهی‏ها نسبت به خطر "پروژة صهیونیستی" بیش‌تر شد و بزرگان مسلمان بیت‌المقدس در ماه مه سال 1890 علیه "رشاد پاشا" والی قدس - که دست دوستی به سوی صهیونیست‏ها دراز کرده بود - به پا خاستند و در 24 ژوئن سال 1891 شکوائیه‏ای را برای نخست وزیر دولت عثمانی فرستادند و از او خواستند که از مهاجرت یهودیان روسیه و از مالکیت آن‌ها بر زمین‏های فلسطین جلوگیری کند.
یکی دیگر از اولین اقدامات عملی برای مقاومت در برابر متجاوزان انگلیسی و یهودی، با تشکیل "فدائیان" در اوایل سال 1919 در شهر "یافا" آغاز شد. این گروه در ابتدا، نام "پنجة سیاه" را برای خود انتخاب کرده بود، اما پس از چند ماه، عنوان "فدائیان" را برگزید.
رهبری این جمعیت که شاخه‏هایی در قدس، غزه، نابلس، طولکرم، الرمله و الخلیل تشکیل داد، در ابتدا بر عهدة "محمد دباغ" بود که پس از او "محمود عزیز الخالدی" این سمت را به دست گرفت. فعالیت‏های این جمعیت در اشکال مختلف تا سال 1923 ادامه یافت. "حاج امین الحسینی"، از جمله شخصیت‏هایی بود که "فدائیان" ارتباط نزدیکی با او داشتند. این تشکل، اعضای خود را از بین ژاندارم‏ها و پلیس‏های فلسطینی انتخاب می‏کرد و ضمن تبلیغ اندیشة "ناسیونالیزم عربی"، اقداماتی در جهت مقاومت مسلحانه علیه اشغالگران به انجام می‏رساند.
این جمعیت موفق شد در فاصلة بین دسامبر سال 1919 تا مارس سال 1920، حملات مؤثر? علیه شهرک‏های صهیونیست‏نشین مانند "المطله"، "تل حای" و "کفر جلعادی" صورت دهد. گفتنی است، بخش عمده‏ای از اعضای جمعیت "فدائیان" پیش از آغاز قیام "روز موسای پیامبر" دستگیر شدند.
 
*قیام "روز موسای پیامبر"
 
این قیام، نخستین تحرک فراگیر مردمی در فلسطین محسوب می‏شود که جرقة آن بوسیله روستائیانی که به منظور شرکت در مراسم این مناسبت دینی در قدس جمع شده بودند، زده شد.
روز موسوم به "موسای پیامبر" در حقیقت یادبود وفات و خاک‌سپاری حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) بود که همه ساله به صورت سنتی توسط اعراب مسلمان "قدس" برگزار می‏شد. در این روز، ساکنان روستاهای اطراف "بیت المقدس" با حضور در این شهر و تجمع در "مسجد‌الاقصی"، به سوی شهر "اریحا"، واقع در 22 کیلومتری شمال شرقی بیت المقدس حرکت می‏کردند . بنابر روایات رایج در میان مردم، "اریحا"، محل دفن حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه‌السلام)است.
در سال 1920، "روز موسای پیامبر" با دو مناسبت همزمان شده بود؛ اولین و مهم‌ترین این مناسبت‏ها که عملاً فضایی سیاسی را بر مراسم آن سال حاکم کرد، اعلام استقلال سوریه و آغاز پادشاهی نافرجام "فیصل" بر "سوریة متحد" (شامل سوریه، فلسطین و لبنان) بود. در آن سال به دلیل انجام چندین تظاهرات گسترده از سوی ساکنان شهرهای بزرگ فلسطین در حمایت از "امیر فیصل"، مقامات انگلیسی هرگونه تجمع سیاسی را در فلسطین ممنوع کرده بودند. اما برای لغو مراسم "روز موسای پیامبر" اقدامی صورت نگرفت، زیرا تصور نمی‏شد که یک مراسم کاملاً سنتی و مذهبی، با چنان سرعتی به یک قیام سیاسی تبدیل شود. از سوی دیگر همزمانی "روز موسای پیامبر" با عید بزرگ یهودیان، موسوم به "عید فصح" نیز در بحرانی‌تر شدن اوضاع تأثیر به سزایی داشت، چرا که یهودیان هم در این روز به خیابان ریخته و به سوی "دیوار ندبه"، واقع در ضلع غربی "مسجدالاقصی" حرکت کردند و طبیعی بود که در مسیر حرکت و در جوار "مسجدالاقصی"، میان دسته‏های یهودیان و هزاران مسلمان شرکت کننده در مراسم "روز موسای پیامبر" برخورد پیش ‏آید.
روز 4 آوریل، ماجرا از آن‌جا آغاز شد که جمعیت کثیری از مسلمانان، در مسیر خود به سوی مسجد الاقصی در کنار ساختمان سازمان سیاسی - فرهنگی "باشگاه عربی" (متعلق به خاندان "حسینی") توقف کردند و "موسی کاظم الحسینی" شهردار بیت المقدس و همچنین "حاج امین الحسینی" و چند شخصیت سیاسی - مذهبی دیگر فلسطینی، از بالکن این ساختمان برای مردم سخنرانی کردند. سخنرانان با جملاتی تهییج کننده، از مردم خواستند در طرفداری از "امیر فیصل" و "استقلال سوریة متحد" دست به تظاهرات بزنند و علیه برنامة اسکان یهودیان در فلسطین مقاومت کنند.
در این میان، یک یهودی به یکی از پرچم‏های مسلمانان اهانت کرد و تظاهرکنندگان مسلمان هم وی را مورد حمله و ضرب و شتم قرار دادند. به دنبال این حادثه، یهودیان دیگر نیز به پشتیبانی از یهودی اهانت کننده با مسلمانان درگیر شدند و چیزی نگذشت که درگیری‏ها تمامی بیت‌المقدس را فرا گرفت. روستائیان فلسطینی که کینه‏هایی کهنه از مهاجران یهودی و شهرک‏نشینان صهیونیست به دل داشتند، "محلات یهودی‏نشین" بیت‌المقدس را مورد حمله قرار دادند و به این ترتیب لحظه به لحظه بر دامنة تشنج افزوده شد. اشغالگران انگلیسی که برای اولین بار با یک قیام ضدیهودی مواجه می‏شدند، در صدد مهار بحران برآمدند و با اعلام حکومت نظامی کوشیدند بر این خشم عمومی فلسطینیان فائق آیند؛ اما بحران تا 10 آوریل سال 1920 ادامه یافت.
متعاقب قیام روز موسای پیامبر، مقامات اشغالگر، شهردار بیت‌المقدس را عزل و تمامی بزرگان خاندان "سادات حسینی" را دستگیر کردند، ولی تنها "حاج امین الحسینی" (رئیس "باشگاه عربی") موفق به فرار شد. در این قیام، 5 یهودی کشته و 211 تن دیگر زخمی شدند و در بین مسلمانان نیز، 4 تن شهید و 24 نفر مجروح شدند. همچنین 7 سرباز انگلیسی نیز جراحاتی برداشتند.
با وجودی که قیام "روز موسای پیامبر"، به صورت غیر منتظره آغاز شد؛ اما شماری از رهبران ملی و جمعیت‏ها و سازمان‏های فلسطینی، طی آن به تهییج و سازمان‌دهی مردم پرداختند و موفق شدند حمله‏های منظمی را علیه صهیونیست‏ها ترتیب بدهند. بدون شک "حاج امین الحسینی" در این زمینه نقش برجسته‏ای را ایفا کرد. "عجاج نویهض"، نویسنده و متفکر عرب، - که با وی هم‌عصر بود - می‏گوید:
"در عید موسای پیامبر، حاج امین، مغز متفکر اولین حمله به یهودیان محسوب می‏شد".
حاج امین پس از آن‌که توانست از چنگ انگلیسی‏ها فرار کند، به صورت غیابی به ده سال زندان محکوم شد. سرانجام
 
*رویای بر باد رفته
 
سرانجام انگلستان و فرانسه، تداوم وضع موجود را به صلاح ندانستند و در 27 آوریل سال 1920 (17 روز پس از پایان قیام "روز موسای پیامبر")، "شورای عالی متفقین" (سران کشورهای پیروز جنگ اول جهانی) در شهر "سان رمو" تشکیل جلسه داد و "ولایت سوریه" (شامات) را به سه قسمت "فلسطین"، "سوریه" و "لبنان" تقسیم کرد. "عراق" و "فلسطین" تحت قیمومیت (سرپرستی) انگلستان قرار می‏گرفت و "سوریه" و "لبنان" به فرانسه می‏رسید. به دنبال افشای تصمیمات کنفرانس "سان رمو" در 5 مه سال 1920، مردم سوریه و فلسطین خواستار جنگ با فرانسه شدند اما انگلستان از "فیصل" خواست تا علیه فرانسه دست به اقدامی نزند.
حدود دو ماه پس از پایان قیام ،در جولای سال 1920، حکومت نظامی در فلسطین لغو شد و "سِر هربرت ساموئل" با عنوان اولین "کمیسر عالی بریتانیا" به جای "اداره سرزمین اشغال شده دشمن"، ریاست حکومت فلسطین را برعهده گرفت. "هربرت ساموئل" یک صهیونیست شناخته شده واولین وزیر یهودی است که به کابینه دولت بریتانیا راه یافت. او اولین حکمران یهودی فلسطین در طول 2000 سال اخیر بود و یه همین دلیل "وینستون چرچیل" او را "شاه ساموئل" لقب داده بود. صهیونیست ها ، "هربرت ساموئل" را از پرچمداران وموسسان "دولت یهود" می دانند.انتخاب این شخص یه زمامداری فلسطین بهترین هدیه بریتانیا به دوستان صهیونیستش بود.وی که می دانست برای عملی کردن منویات خود احتیاج به آرامش عمومی دارد، برای بهبود اوضاع، فرمان عفو عمومی ، از جمله عفو "حاج امین الحسینی" را صادر نمود.
در اواسط ماه جولای در حالی که "فیصل" هنوز هم به مساعی انگلستان و نیز آمریکا امیدوار بود ، فرانسه به "فیصل" اولتیماتوم داد تا خود را تسلیم کرده، "ارتش متحد عربی" را منحل کند و قیمومیت فرانسه را بر سوریه بپذیرد.
"فیصل" حاضر بود همة شرایط را قبول کند، اما همانطور که گفته شد فرانسه مجال نداد و با هجوم ناگهانی به دمشق، حکومت چند ماهة او را بر «سوریه متحد» ساقط کرد و زمام امور سوریه و لبنان را به دست گرفت.
 
*تولد"کمیتة اجرایی عربی"
 
در دسامبر سال 1920، دومین "کنگرة سراسری فلسطین" در شهر "حیفا" برگزار شد. نتیجة "کنگرة حیفا" به طور خلاصه این بود: "کار سوریه عربی تمام است، باید از فلسطین دفاع کنیم."
این کنگره به ایجاد یک تشکل سیاسی برای پیشبرد اهداف سیاسی فلسطین و تصمیم‌گیری متمرکز در این زمینه رأی داد. این تشکّل "کمیتة اجرایی کنگرة فلسطین عربی" نام گرفت که به اختصار "کمیتة اجرایی عربی" خوانده می‌شد. ریاست این کمیته به بزرگ‌ترین عضو "خاندان حسینی" یعنی "موسی کاظم الحسینی" سپرده شد که همزمان تصدی شهرداری بیت‌المقدس را نیز برعهده داشت. قرار بر این بود که ت«کمیتة اجرایی عربی» وظیفه احقاق حقوق مردم فلسطین را در مجامع سیاسی داخلی و جهانی بر عهده بگیرد و در حقیقت به نوعی وزنه مقابله با فعالیت های«آژانس یهود» باشد اما علی رغم این که از پشتیبانی اکثریت نخبگان فلسطینی و حمایت توده های مردم برخوردار بود به هیچ وجه در نظر دولت قیومیت از مشروعیت برخوردار نبود و این درست نقطه مقابل جایگاهی بود که «آژانس یهود» در آن قرار داشت.
 
*بازگشت "حاج امین"
 
در 12 مارس سال 1921، کمیسر عالی بریتانیا، "هربرت ساموئل" طرح تأسیس "مجلس اعلای اسلامی" را اعلام نمود. این مجلس باید جای خالی مقام دولتی "شیخ الاسلام" را پر می‌کرد. "شیخ الاسلام" در حکومت عثمانی، در واقع "وزیر امور دینی و اوقات اسلامی" محسوب می‌شد و با فروپاشی نظام سابق، جای این پست در فلسطین خالی بود. خصوصاً این‌که مسیحیان و یهودیان فلسطین هر کدام دارای تشکیلات حافظ منافع دینی بودند و تنها مسلمانان از این لحاظ خلاء داشتند. در انتخاباتی که برای برگزیدن اعضای این مجلس برگزار شد، "حاج امین الحسینی" با اکثریت آراء به ریاست مادام‌العمر مجلس برگزیده شد.
"حاج امین" در هشتم ماه مه به دنبال وفات برادرش "کامل الحسینی"، بر جایگاه "مفتی اعظم" نیز تکیه می‌زد و به این ترتیب در رأس رهبری مذهبی و سیاسی مسلمانان فلسطین قرار گرفت. محبوبیت خانوادگی "حاج امین" و شخصیت جذابش باعث شد که در مدت کوتاهی نفوذ عمیقی در میان مردم پیدا کند. "مفتی اعظم" با تکیه بر قدرتی که به دست آورده بود، توانست در آینده‌ای نه چندان دور، رهبری بزرگ‌ترین قیام‌های ضداشغالگری را به دست بگیرد.
 
*قانون اساسی مستعمراتی و جهانی شدن «آژانس یهود»
 
24 ژوئن سال 1922، "شورای جامعة ملل" سند قیمومیت بر سرزمین‏های عربی را تصویب کرد.این سند در حقیقت قانون اساسی کشور های تحت قیومیت فرانسه و بریتانیا به شمار می رفت. به این ترتیب، فلسطین، سوریه و لبنان، به صورت مستعمرات رسمی انگلستان و فرانسه درآمدند.
"سند قیمومیت فلسطین"، با لحاظ کردن بخش عمدة پیشنهادات نمایندگان "سازمان جهانی صهیونیزم" و بی‏توجهی کامل به نظرات نمایندة "استقلال‏طلبان عرب" تنظیم شد.
همانگونه که پیش از این تاکید کردیم، این سند عملاً قرارداد رسمی شراکت "سازمان جهانی صهیونیزم" و "دولت بریتانیا" در اداره و بهره‏برداری از فلسطین بود و به واسطة تصویب همین سند، مسألة "فلسطین" از یک "منازعة منطقه‏ای"، به جایگاهی بین‏المللی ارتقا یافت و"اعلامیة بالفور" به یک تعهد جهانی متدل شد و وظیفة "تأسیس یک موطن ملی برای مردم یهود" رسما بر عهده "دولت قیم" یعنی بریتانیا قرار گرفت.
"بریتانیا" برای تسهیل پیشبرد وظیفه تاریخی خود در قبال صهیونیست ها ، به آنان جایگاه حقوقی مستحکمی عطا کرد و برای اولین بار در سند قیومیت از نهادی با نام "آژانس یهود" نام برده شد. این نهاد که تازه تاسیس هم نبود در حقیقت همان سازمان "آژانس یهود در امور فلسطین"( THE JEWISH AGENCY FOR PALESTINE) بود که به اختصار "آژانس یهود" خوانده می‌شود.بدین گونه"آژانس یهود" رسمیتی جهانی یافت.
در مقدمة آغازین سند قیمومیت انگلستان بر فلسطین (برنامة ادارة فلسطین توسط انگلستان) آمده است:
"[...] با در نظر گرفتن توافق دولت‏های اصلی متفق بر سر مسؤولیت مقام قیمومیت، در به اجرا درآوردن اعلامیه‏ای که در اصل به تاریخ دوم نوامبر سال 1917 به وسیلة حکومت اعلی‌حضرت بریتانیا صادر شد و قدرت‏های نامبرده پذیرفتند براساس آن، یک موطن ملی برای مردم یهود در فلسطین تأسیس شود و هیچ عملی به ضرر حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در هر کشور دیگر صورت نگیرد، و با در نظر گرفتن به رسمیت شناختن پیوستگی و ارتباط تاریخی مردم یهود با فلسطین و بدین ترتیب ایجاد مجدد موطن ملی آن‏ها در آن کشور[...]"
همچنین مادة چهارم این سند تصریح می‌کند:
"یک آژانس ویژة یهود به عنوان ارکان عمومی، جهت مشورت و همکاری با دولت فلسطین در امور اقتصادی، اجتماعی و دیگر امور به وجود آمده و به رسمیت شناخته شود تا استقرار موطن ملی یهود و منافع جمعیت یهودی در فلسطین را ممکن کرده و همیشه در کنترل دولت باشد و در کمک به توسعه و تحول کشور، مشارکت کند. این سازمان صهیونیستی تا زمانی که ساختار و اساسنامه‏اش موافق نظر مقام قیمومیت باشد، به عنوان آژانس یهود به رسمیت شناخته می‏شود. این سازمان باید در جهت مشورت با حکومت اعلی‏حضرت بریتانیا به منظور تضمین همکاری تمام یهودیانی که مایل به استقرار در موطن ملی یهود هستند، گام‏هایی بردارد."
همین‏طور در مادة ششم سند قیمومیت تأکید شده است:
"دولت فلسطین [منظور، حاکمیت سیاسی بریتانیا در فلسطین است]... باید وسایل تسهیل مهاجرت یهودیان را تحت شرایط مناسب فراهم کند و با همکاری آژانس یهود - مذکور در مادة 4 - استقرار و اسکان یهودیان بر روی زمین‏ها، شامل زمین‏های دولتی و زمین‏های بایر را که مورد نیاز مقاصد عمومی نیست، تشویق کند."
مادة هفتم این سند مقرر می‏دارد:
"دولت فلسطین باید مسؤول اجرای یک قانون تابعیت باشد. در این قانون باید شرایط و مقررات لازم برای تسهیل کسب تابعیت فلسطین توسط یهودیانی که قصد اقامت دایم در فلسطین را دارند، وضع شود."
در بخشی از مادة یازدهم نیز آمده است: "دولت باید ترتیبی دهد که آژانس یهود - مذکور در مادة 4 - بتواند بر اساس شرایط منصفانه و برابر، در ایجاد کارها، خدمات و صنایع عمومی و توسعة منابع طبیعی کشور، مادامی که این امور مستقیماً به عهدة دولت نباشد، شرکت کند."
همچنین براساس مادة بیست و دوم سند قیمومیت: "انگلیسی، عربی و عبری، زبان‏های رسمی فلسطین خواهند بود. هر عبارت یا نقش عربی روی مهرها یا پول‏ها باید به زبان عبری نیز تکرار شود و بالعکس هر عبارت یا نقش عبری، به زبان عربی هم تکرار شود."
به این ترتیب، بر طبق سند قیمومیت فلسطین - که حکم قانون اساسی فلسطین را داشت - "آژانس یهود" به عنصری رسمی از عناصر حاکمیت سیاسی و اقتصادی در فلسطین مبدل شد و چندی بعد، نیز زبان عبری به عنوان زبان رسمی در کنار زبان اکثریت مردم مطرح شد و حتی در اسناد رسمی و پول رایج فلسطین، جای گرفت. این در حالی بود که تعداد یهودیان ساکن فلسطین در آن زمان، به زحمت به 57 هزار نفر (یعنی حدود هشت درصد جمعیت فلسطین) می‏رسید و 92 درصد از مردم این سرزمین عرب بودند. همچنین تنها دو درصد از کل اراضی فلسطین در مالکیت یهودیان قرار داشت. در این مرحله و به دنبال انتشار "سند قیمومیت" بود که اعراب برای اولین بار کاملاً میزان خطر را حس کردند. البته پیشاپیش "هربرت ساموئل" دولت‌مرد یهودی انگلیسی به عنوان اولین "کمیسر عالی بریتانیا" (فرماندار انگلستان در فلسطین) حکومت این سرزمین را به دست گرفته واجرایی کردن دو دستورالعمل "تسهیل مهاجرت" و "واگذاری زمین به یهودیان" را با شدت تمام آغاز کرده بود.
با تصویب "سند قیمومیت" و رسمی شدن این دو دستورالعمل، روند "مهاجرت یهودیان" و "تملک اراضی"توسط آنان، شدت بیش‌تری گرفت و به دنبال آن روند مبارزات ضدّ اشغالگری هم جدی شد.