جدایی بحرین و فشار انگليس در خاطرات اسدالله علم

جدایی بحرین و فشار انگليس در خاطرات اسدالله علم


سه شنبه،21مرداد 1348:
اقدامات اخیر انگلستان در مورد جزایر تنب و ابوموسی را به اطلاع سفیر رساندم و افزودم نمی‌توانیم پیشنهاد غیر منصفانه آنها را در خصوص مراجعه به آراء عمومی در بحرین بپذیریم. ما هیچ گاه نمی‌توانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه كنیم. سفیر گفت: در نظر داشته باشید كه ما زحمت زیادی كشیدیم تا شیخ بحرین را به پذیرفتن همین قدر راضی كردیم. او اصولا مخالف هر چیزی بود كه شباهت به مراجعه به آراء عمومی داشته باشد. پاسخ دادم : گور پدر شیخ بحرین ! اعلیحضرت به نحوی عاقلانه تصمیم گرفته‌اند وضعیت ما را در خلیج فارس روشن سازند ....
 ***

خاطرات علم در سال 1348 بیشتر مربوط به آینده خلیج فارس و روابط ایران و عراق است. در دي ماه سال1346 دولت بریتانیا قصد خود را به خروج از خلیج فارس در پایان 1350 اعلام نمود. شاه ضروری دانست ترتیبی بدهد تا این خلاء را كه از فروپاشی امپراتوری انگلیس ناشی می‌شد پر كند. بحرین و قطر و شیخ نشین‌های سواحل متصالح در جنوب خلیج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت الحمایه انگلیس بودند. انگلستان لازم می‌دید قبل از اعطای استقلال به این شیخ‌نشین‌ها روابط آنان را با ایران و عربستان سعودی عادی سازد.
ایران از یك قرن پیش بر سر حاكمیت بحرین با انگلستان اختلاف داشت. همانطور كه خاطرات علم نشان می‌دهد شاه نگران بود مبادا چشم‌پوشی از ادعاهای ایران بر بحرین خیانت به منافع ملی تعبیر شود. (خاطرات ، 22 مرداد 1347) دولت انگلیس برای اینكه ایران را وادار سازد از مخالفت با استقلال بحرین دست بردارد، سرانجام شاه را متقاعد كرد اختلافات در اين خصوص را به اوتانت دبیركل سازمان ملل متحد ارجاع كنند. اوتانت نیز نماینده شخصی خود را به بحرین فرستاد تا درباره نظر مردم آن جزیره حقیقت یابی كند . در همان حال ایران ادعای مالكیت سه جزیره واقع در دهانه خلیج فارس را عنوان كرد. انگلستان معتقد بود كه جزایر تنب بزرگ و كوچك متعلق به شیخ‌ رأس الخیمه می‌باشند.
ایران اظهار نظر كرد كه تنها راه تثبیت وضع این جزایر، در نظر گرفتن موقعیت آنها با خط منصف خلیج فارس است كه در این صورت جزایر به ساحل ایران نزدیكترند تا به ساحل جنوبي.
از نظر حقوقی این جزایر متعلق به ایران بود و بحرین نیز جزء خاک ایران محسوب میشد. اما شاه که خود را بی نیاز از مشاوره با صاحب نظران میدانست و فکر میکرد نابغه سیاست خارجی و دیپلماسی است، سعی کرد بحرین و جزایر سه گانه را به هم مربوط کند. یعنی در یک معامله با انگلیسیها در قبال اعطای استقلال به بحرین ، حق ایران بر جزایر سه گانه را كه بديهي و غير قابل انكار بود تثبیت نماید. اما در عمل انگلیس کلاه بزرگی بر سر شاه گذاشت.
در آن زمان هنوز کشورهای عربی قدرت نداشتند و شاه به راحتی می توانست حق ایران را از آنها مطالبه نماید. امیر دوبی در دیدار با شاه می گوید: « من مطمئنم كه اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن كشور ضعیفی مثل ما را هم نمی‌كنند. اما شما هر چه صلاح می‌دانید انجام بدهید، كاملا در اختیار شما هستیم.» (خاطرات ، پنج‌شنبه، 10 مهر) و یا : « ما همه چاكران وفادار اعلیحضرت فارس هستیم. ما را راهنمایی كنید» (شنبه، 10 خرداد 1349)
اما شاه از این فرصت استفاده نکرد و ترجیح داد منافع ملی را فدای طرح انگلستان نماید.
شاه از بیم اینکه مردم ایران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرین را منوط به نظر مردم بحرین نمود و این عمل در تاریخ ایران سابقه نداشت. حتی علم نیز به سفیر انگلیس در مورد این راه حل اعتراض می کند و می گوید" ما هیچ گاه نمی‌توانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه كنیم."(سه شنبه 21مرداد1348) جالب اینکه شاه نیز متوجه خطر نظرخواهی در مورد استقلال بحرین می باشد و به علم می گوید: « به سفیر تكرار كن كه اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتكب خودكشی شده‌ام. اگر این خودكشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود،‌ چندان اهمیتی به آن نمی‌دادم ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است ، بدین جهت نمی‌توانم آن را بپذیرم».(دوشنبه 21 مرداد1348)
اما در نهایت شاه تسلیم فشار انگلیس می گردد. این خاطرات نشان می دهد شاه ایران در برابر انگلیس تا چه حد ناتوان است. در لابلای خاطرات علم ، خبری از شاه مقتدر و با ابهت نیست و چهره واقعی شاه نمایان می گردد.
نماینده سازمان ملل در بحرین پس از مشاوره با سران منطقه، گزارش داد كه مردم بحرین استقلال را به اتحاد با ایران ترجیح می‌دهند. گزارش او مورد پذیرش مجلس ایران قرار گرفت. شاه بر این باور بود كه با نشان دادن حسن نیتش در جریان بحرین دولت بریتانیا در عوض مجبور است ادعای او را بر ابوموسی و جزایر تنب به رسمیت بشناسد. اما جریان به گونه دیگر رقم خورد. شاه با ساده لوحی تمام فکر می کرد که انگلیس در مقابل حاضر است حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه را تایید نماید (8 بهمن 1347)
پس از اینکه شاه بحرین را از دست داد از اعتراضهای به حق مردم ایران در این موضوع هراس داشت . علم می گوید: پس از مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل، در استادیوم امجدیه، 30000 تماشاچی بلند شدند و با هم سرود ملی را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پیدا كرد. شاه شانس آورد كه كسی از فرصت استفاده نكرد تا در مورد بحرین تظاهرات كند. موضوع به كلی از یادها رفته است. (21 فروردین 1349)
شاه حاضر نبود هیچ اعتراضی را در مورد بحرین بشنود و در جواب اعتراضاتی که به او می شد به صراحت گفته بود: « این بحث و جدال‌ها در شأن من نیست» (خاطرات شنبه، 15 فروردین 1349) شوروی به دلیل رقابت با انگلیس نسبت به جدا شدن بحرین از خاک ایران اعتراض نمود! ( 17 فروردین 1349) اما ایران خود اعتراضی به این مساله نداشت و یکساعت پس از اعلام استقلال بحرین، ایران این کشور را به رسمیت شناخت . اعلام خبر استقلال بحرین از رادیو ایران به قدری مضحک پخش شد که علم میگوید: « گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند كه گویی هم اكنون بحرین را فتح كرده‌ایم.» ( سه شنبه،‌17 اردیبهشت 1349)
شاه بحرین را از دست داد بدون اینکه موقعیت ایران در مورد جزایر سه گانه ثبیت نماید و پس از تلاش فوق العاده سرانجام شاه موفق شد یک موافقتنامه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد و آنرا به عنوان سند احراز مالکیت ایران بر جزایر سه گانه تلقی نماید. غافل از اینکه پیر مکار سیاست ، بازیهای بسیار در آستین دارد. انگلیس ایران را تشویق کرد که به صورت مستقیم وارد عمل شده و بدون اینکه موافقتنامه حقوقی با اعراب امضاکند به اشغال نظامی جزایر سه گانه دست بزند. علم می گوید سفیر انگلیس از من پرسید: « به چه دلیل ما تا این حد در مورد حاكمیت قانونی بر این جزایر اصرار می‌ورزیم؟ چرا به سادگی آنها را اشغال نمی‌كنیم.» (جمعه، 9 خرداد 1349) به هر حال ایران در همین چارچوب موافقتنامه ای را امضا می کند. در این موافقتنامه از عبارت "occupation" استفاده شد که به معنای "اشغال"می باشد. درواقع اعراب خلیج فارس موافقتنامه ای را امضا می کنند و می پذیرند که ایران جزایر سه گانه را "اشغال" نموده است (نه اینکه بر اساس حق قانونی آنها را تصرف کرده است) .
همین کلمه بعدها دستاویزی شدکه امارات متحده عربی ادعا نماید ایران این جزایر را اشغال نموده است و خواستار بازپس گیری آن گردد.
بعید است که تنظیم کنندگان توافقنامه در آن زمان متوجه بار معنایی "اشغال"نبوده باشند ، اما احتمالا شاه برای به رخ کشیدن قدرت نظامی خود از این واژه استفاده کرده است. بنابراین مشکلات امروز ما با امارات متحده عربی ، میراث یک شاه مغرور با تفکر میلیتاریستی است.
علم ، خود اذعان می کند که در این معامله ، ایران به شدت دچار خسارت شد و زمانی که با سفیر انگلیس درباره بحرین و سه جزیره سخن می گوید به شدت دچار ناامیدی می گردد و سپس می گوید"حال من به قدری بدشدكه با تب در رختخواب افتادم. سه روز است كه گرفتارهستم."