مرجعیت شیعه و سناریوی انگلیسی الحیات

روزنامه "الحیات" ـ چاپ لندن ـ که به وسیله محافل پان‌عربیستی تغذیه می‌شود، پس از شکست سناریوی طرح مقتدی صدر به عنوان "شیعه عربی" در برابر "شیعه فارسی" که با ترور آیت‌الله حکیم در نجف پایان یافت، به تازگی می‌کوشد تا به طرح اختلاف و تفرقه میان مرجعیت شیعه و طرح مرجعیت عربی در برابر مرجعیت فارسی، چالشی جدید را در میان شیعیان به وجود آورد.

در گزارش مشروح "الحیات" در حالی تقابل بین قم و نجف و مرجعیت فارسی در برابر عربی و نیز شکاف میان شیعیان عراقی و ایرانی و لبنانی مطرح می‌شود که از اشاره به واقعیات مشهودی که این سناریو را با تناقض مواجه می‌کند، به سادگی گذشته و روابط نزدیک آیت‌الله حایری و آیت‌الله سیستانی ـ که دو مرجع برجسته عربی به شمار می‌روند ـ با رهبر انقلاب اسلامی و ارتباط دوجانبه آیت‌الله فضل‌الله با سیدحسن نصرالله ـ که از نزدیک‌ترین شخصیت‌های جهان اسلام به ایران به شمار می‌روند ـ و موارد متعدد دیگر که در تناقض با این سناریو هستند، در گزارش "الحیات" مسکوت می‌ماند:

پس از گذشت 6 ماه از سقوط رژیم صدام حسین، شهر نجف و حوزه علمیه این شهر ـ که سال‌ها در اختناق شدید ناشی از نظارت و کنترل حزب بعث بود ـ فرصتی پیدا کرد تا نقش گذشته خود را باز یابد (نقشی که شهر قم در 20 سال اخیر به خوبی ایفا کرده است).
در بیست سال گذشته قم از این نظر نقش مهمی را در هدایت جامعه دینی داشته است که ظلم و ستم نظام سابق عراق در حق شیعیان این کشور و طلاب علوم دینی باعث شده بود تا برخی از این طلاب به ناچار ایران را برای ادامه دروس حوزوی انتخاب کنند. بدون شک وضعیت امنیتی بدی که شهر نجف از زمان سقوط نظام صدام با آن روبرو شده است، بازگشت طلاب به حوزه نجف را تا حدودی به تاخیر انداخته است. اما گروهی نیز همچون نظیر آیت‌الله سیدعلی سیستانی بشیر نجفی پاکستانی شیخ اسحاق الفیاض افغانی و سید محمد سعید حکیم با به جان خریدن هرگونه حوادث، عطای ماندن در قم را بر لقایش بخشیدند؛ اینان مراجعی هستند که ایران نیز همچون صدام آنان را تبعید کرده است. نجف شهری است که ده‌ها مدرسه دینی را در خود جای داده و تاکنون کانون توجه اندکی از طلاب عراقی بود که با نظارت شدید سازمان‌های اطلاعاتی رژیم حزب بعث، برای ادامه تحصیل به آنجا رفتند.
طلاب علوم دینی قم می‌گویند، پس از سقوط رژیم عراق، اساتید و طلاب عراقی و ایرانی خود را برای اعزام به نجف آماده کردند و حتی برخی لحظه شماری می‌کردند که کمی اوضاع آرام شود تا به این کشور بازگردند. آنان از سیاست حوزوی در ایران به شدت رنج می‌برند. البته بازگشت این افراد با تاخیر انجام شده یا حتی هنوز به طور جدی صورت نگرفته است. این موضوع خود چند علت دارد و آن این است که اولا ضریب امنیتی شهر نجف و حوزه‌های علمیه این شهر بسیار پایین است، درثانی وجود مشکلاتی ریشه‌ای، باعث شده تا کار بازگشت این افراد به این شهر به کندی صورت بگیرد یا اصلا صورت نگیرد. طبعا این مشکلات به طلاب برنمی‌گردد، بلکه شامل حال اساتید و به طور مشخص‌تر شامل حال مراجع نیز می‌شود که بازگشت آنان به نجف به منزله ازسرگیری فعالیت‌های سنتی حوزه است که در ایران با معیار ولایت فقیه تنظیم شده است و این بدان معنا نیست که قم با استقرار صلح و ثبات در نجف، باز نقش اصلی مرجعیت را برای خود حفظ خواهد کرد، بلکه می‌تواند همچون گذشته همردیف با حوزه نجف به کار خود ادامه دهد.
سیدمحمدحسین فضل‌الله در گفت‌وگو با "الحیات" می‌گوید: قم و نجف از نظر مرجعیت همردیف هستند و این دو شهر می‌توانند نقش یکسان در مرجعیت داشته باشند. این موضوع در گذشته هم بوده و هست. مثلا زمانی که آیت‌الله سیدمحسن حکیم، یکی از مراجع بزرگ در نجف به حساب می‌آمدند، آیت‌الله بروجردی نیز جزو مراجع بزرگ قم محسوب می‌شدند و باید گفت که مرجعیت، مرکز مشخصی ندارد، حوزه نجف، خط و سیر تاریخی دارد که به هزار سال پیش بازمی‌گردد و حتی ایرانیان نیز بر این باورند، تا یک مرجع به نجف نرود،‌ مرجعیت او کامل نمی‌شود، اما قم چند سالی است که با ضعف فعالیت نجف در دو دهه گذشته، توانسته است به جایگاه ویژه‌ای دست یابد.
ایرانیان به‌رغم دشمنی که با نظام سابق عراق داشتند، از خفقان حاکم بر نجف و حوزه این شهر به نفع خود بهره بردند و قم را به مرکز بی‌رقیب حوزه تبدیل کرده بودند. این امر به آنها امکان داده بود تا بین مرجعیت و نظام ولایت فقیه ارتباط برقرار کنند، در حالی که برخی مراجع شیعه ایرانی و غیرایرانی اصلا به آن اعتقاد ندارند.
شمار طلاب حوزه دینی نجف در آستانه انقلاب سال 1968، چیزی حدود 30 هزار نفر از کشورهای مختلف جهان بود که این رقم تا زمان سقوط نظام حزب بعث به 3 هزار نفر رسید و این مقدار باقی‌مانده هم از زمره عناصر امنیتی دست‌نشانده رژیم سابق بودند که صدام آنان را به این حوزه فرستاده بود. در مدت مشابه قم شاهد رشد چشمگیر حضور طلاب دینی بود، به طوری که در این مدت بیش از 50 هزار نفر از نقاط مختلف جهان به این شهر آمدند. البته این وضع در نجف تنها شامل کاهش تعداد طلاب نبود بلکه تعداد مدرسان و مراجع نیز در این شهر با کاهش چشمگیری روبرو شد و حتی نظام سابق ده‌ها نفر را مجبور به مهاجرت کرد.
سال‌های 1968 تا 1980 در تسویه حساب با طلاب حوزه‌های دینی نجف سال‌های پر افت و خیزی به شمار می‌رود. به عنوان مثال ترور شیخ حارث البصری و گروه موسوم به "کوکبه الهدی" به اتهام وابستگی به حزب‌ الدعوه و ترور سید محمدباقر صدر در سال 1980 در این راستا صورت گرفت.
اما مرحله پس از سال 1980 ظالمانه‌ترین سال‌های تسویه حساب با مراجع، اساتید و طلاب حوزه‌های علمیه به شمار می‌رود. این مرحله شامل برهه هشت ساله جنگ ایران و عراق است که دشمنی با شیعه، وخیم‌تر از قبل شد. زیرا در این مرحله حوزه با تبعیض نژادی و اخراج عراقی‌های ایرانی‌الاصل روبرو شد، در حالی که این گروه شریان حیاتی حوزه نجف بودند. به دنبال این اقدام شمار بسیاری از مدرسان حوزه از نجف کوچانده شده و این موضوع با ترور مراجعی نظیر آیت‌الله غروی و بروجردی در مرحله بعد با وفات مشکوک رهبران حوزه نظیر آیت‌الله سبزواری و افزایش فشار بر آیت‌الله نجفی ـ‌ ابوالقاسم خویی ـ‌ همراه شد. حتی گفته شده که صدام، خویی را به عراق فرا خوانده و نشست کوتاهی نیز با وی داشته است، حتی تلویزیون عراق هم در فیلم کوتاهی نشان می‌دهد که خویی با صدام حسین دست داده است.
امروزه در قم بیش از 50 هزار طلبه در دهها مدرسه دینی مشغول به تحصیل هستند. بیشتر آنان طلاب ایرانی هستند و طلاب افغانی و پاکستانی، سپس عراقی، لبنانی و کشورهای حوزه خلیج فارس در رتبه‌های بعدی قرار دارند. مخارج این افراد از سوی مراجع دینی تأمین می‌شود و این طلاب، مبالغ اندکی به عنوان حقوق ماهانه از سوی مراجع دریافت می‌کنند که این رقم بین 2 تا 15 دلار متغیر است و اولویت دریافت حقوق با طلاب داخلی است. تفاوت عدد حقوق دریافتی به ثروت مراجع بازمی‌گردد، چون می‌بایست حقوق این افراد را مراجع پراخت کنند و طلبه‌ها از آیت‌الله خامنه‌ای، بیشترین مبلغ شهریه را دریافت می‌کنند.
طلاب عرب‌زبان شهر قم چندان زیاد نیستند و در برابر اکثریت شیعیان آسیایی، رقم متوسطی هستند اما مراجع، اساتید و مدرسان عرب‌زبان حوزه قم، به مراتب بیشتر هستند به ویژه که برخی از آنان ایرانی‌الاصل بوده و درس‌های خود را به زبان عربی بیان می‌کنند اما شمار طلابی که از محضر آنان استفاده می‌کنند، انگشت‌شمارند ولی شاگردان مراجعی که به زبان فارسی تدریس می‌کنند، به رقم هزار و بیشتر می‌رسد، مثلا شمار طلاب درس سیدکاظم حائری از عدد 40 تجاوز نمی‌کند، در حالی که دانشجویان استاد شیخ جواد تبریزی در درس اصول فقه، چیزی حدود 1500 نفر هستند. از مدرسانی که در قم به زبان عربی تدریس می‌کنند، می‌توان به شیخ باقر ایروانی و شیخ هادی آل راضی اشاره کرد که درس‌های خارج تدریس می‌کنند و از مدرسانی که به عربی تدریس می‌کنند، می‌توان به آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه ایران اشاره کرد.
رابطه بین حوزه علمیه قم و قدرت سیاسی به اندازه‌ای نیست که بخواهیم درباره آن توضیح و تفسیر کنیم، اما قطعا جمهوری ولایت فقیه هرگز امر هدایت مردم در امور دینی را به مراجع حوزوی نخواهد داد و اگر چنین فرصتی هم داده شود، فتوای این مراجع بدون توجیه از سوی ولی فقیه صورت نخواهد پذیرفت، زیرا شرط ارایه فتوای این مراجع، این است که نباید در حوزه ولی فقیه ـ که جوهره نظام سیاسی ایران است ـ دخالت کند، یعنی مشکل است که مرجعی در قم فتوایی بر خلاف نظر آقای خامنه‌ای صادر کند، به ناچار حوزه به مرجعیت این شخص وجهه شرعی و قانونی بخشیده‌اند. به نظر می‌رسد اینکه گفته می‌شود، نظام ایران که بزرگ‌ترین حوزه شیعه را در وضعیت فعلی در اختیار دارد، به حوزه قم فرصت خواهد داد که به شکل مستقل در صدور فتوی عمل کند یک ادعای مبالغه‌آمیز است.
در قم گروهی از روحانیون به نام "جامعه مدرسین" نفوذ بسیاری در حوزه و خارج از آن دارند که درواقع به عنوان گروهی محافظه‌کار، بازوان اصلی نظام را در این حوزه تشکیل می‌دهند. این گروه مراجع بزرگی نیستند اما نقش گسترده‌ای در هرم حوزه دارند که حلقه اتصال مراجع، طلاب و مردم به شمار می‌روند و اکنون نیز پس از فوت آیت‌الله خویی یا کنار رفتن آیت‌الله منتظری، درصددند تا نقش مرجعیت را بر عهده بگیرند. وضعیت مرجعیت در ایران بحرانی است، به ویژه پس از اینکه سیدابوالقاسم خویی فوت کردند، جامعه مدرسین، آیت‌الله گلپایگانی را به عنوان مرجع معرفی کرد و چیزی نگذشت که او نیز فوت کرد. به دنبال ایشان آیت‌الله اراکی را معرفی کردند که او نیز چند صباحی بعد فوت کرد که از این زمان به بعد برای مرجعیت قم در حالت بینابین به وجود آمد، لذا غیبت مرجعیت واحد، زمینه را برای مرجعیت چندگانه در ایران فراهم آورد. اما این همه ماجرا نبود، جامعه مدرسین پس از بحث و تبادل نظر طولانی، سرانجام 7 نفر را به عنوان ارکان اصلی حوزه قم معرفی کرده و به مردم اجازه دادند تا آزادانه یکی از این هفت نفر را به عنوان مرجع قبول کنند. نکته دیگر در ارایه اسامی این هفت نفر، این است که هیچ‌یک از این افراد، نه نجفی هستند و نه عربی. حتی نام افرادی مثل آیت‌الله سیدعلی سیستانی که نخستین مرجع شیعیان جهان در برهه کنونی به شمار می‌رود و مقلدانی نیز در ایران و حوزه علمیه قم دارند، در این لیست نبود. این افراد عبارتند از:

1ـ شیخ وحید خراسانی از شاگران آیت‌الله خویی
2ـ شیخ جواد تبریزی که او نیز ایرانی و از شاگردان آیت‌الله خویی است و در دیدگاه‌های خود بسیار افراطی است. وی از جمله کسانی است که تقلید از فتوای آیت‌الله سیدمحمد حسین فضل‌الله را تحریم کرد.
3ـ آیت‌الله فاضل لنکرانی از شاگردان امام خمینی.
4ـ آیت‌الله مکارم شیرازی، ایرانی و از نزدیکان سیدمحمد خاتمی (رییس‌جمهوری) است که به دلیل شعارهای جوان‌پسندانه، بیشتر مقلدانش نیز جوان هستند.
5ـ آیت‌الله محمدتقی بهجت
6ـ آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای
7ـ آیت‌الله زنجانی

در حالی که حوزه علمیه قم در حال حاضر رجوع به فتوای این مراجع را جایز شمردند، اما هیچ اشاره‌ای به مراجع دیگر که از کشورهای عربی هستند، نکرده است. این افراد به نوبه خود نفوذ زیادی در این حوزه دارند و حتی مقلدان بی‌شماری نیز در میان مردم و طلاب حوزه علمیه پیدا کرده‌اند. افرادی نظیر سیدکاظم حائری،‌ شیخ هادی آل‌راضی، شیخ حسن جواهری، عراقی‌هایی هستند که در قم مشغول تدریس درس‌های خارج هستند و اکنون منتظرند تا امنیت در نجف برقرار شود و آنها نیز بساط مرجعیت خود را به آنجا انتقال دهند.
این در حالی است که برخی طلاب عراقی حوزه علمیه قم به شدت از تلاش دولت ایران و مراجع تقلید این کشور برای تثبیت نقش قم به زیان نجف گله‌مندند. این نکته‌ای است که یک طلبه عراقی بیان می‌کند. او می‌گوید: روزی آیت‌الله مشکینی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه شهر قم، اندکی پس از وفات آیت‌الله اراکی به صراحت به بحران مرجعیت و از میان رفتن نقش اول مرجعیت در حوزه علمیه قم ابراز نگرانی کرد.
آیت‌الله سیستانی، دفتری در قم دارد که امور مرجعیت وی را در کشورهای شیعه بر عهده دارد و سیدجواد شهرستانی، داماد ایشان ریاست این دفتر را بر عهده دارد که عمده کارش، دریافت وجوهات شرعی و پرداخت حقوق اندک شاگردانش است. سیستانی در میان مراجع شیعه بیشترین وجوهات شرعی را دریافت می‌کند که همین امر در افزایش نفوذ وی در ایران و جهان خارج تأثیر به سزایی داشته است. اکنون حوزه در ایران با بحران مرجعیت روبروست که همین امر ممکن است، مقاومت حوزه را در برابر جریان‌هایی که در درون نظام قرار ندارند را کاهش دهد. موضوع دیگر اینکه مردم ایران احساس می‌کنند، رشد مراجع خارج از حوزه قم به زودی باعث از دست رفتن پایگاه مرجعیت شیعه در ایران می‌شود. این واقعیتی است که جنگ و ستیز مراجع لبنانی،‌ عربی و نجفی به ویژه محمد حسین فضل‌الله با مراجع هفت‌گانه ایران آن را به وجود آورده است. مسأله عصمت حضرت زهرا از بارزترین موضوعات اختلاف فضل‌الله با مراجع شیعه ایران است، اما طلاب و روحانیون عراق و لبنان معتقدند، عامل اصلی بحران مرجعیت بین فضل‌الله و ایرانیان، زمانی قوت گرفت که بحث مرجعیت وی با تقلید شمار زیادی از شیعیان لبنان از آیت‌الله خامنه‌ای همراه شد و رقابت این دو از آن زمان قوت گرفت.
فضل‌الله عمدتا در ابعاد سیاسی فتوا صادر می‌کند و از طرفی هم ایشان فقیه "حزب‌الله" و رهبر این حزب است، در حالی که مرجعیت سیاسی در ایران می‌بایست با نظام ولایت فقیه همخوانی داشته باشد و فتواهای مراجع ایرانی، می‌بایست این دو بعد را نیز پوشش دهد. چیزی که اصلا در فتواهای فضل‌الله به چشم نمی‌خورد و نقطه اختلاف دیگر فضل‌الله با مراجع ایرانی، این است که او مرجعی از خارج حوزه است که این امر ارتباط او با مردم را افزایش داده است. مراجع شیعه سال‌های طولانی از منازل و مدارس خود جدا هستند و عمرشان را در حجره و کتابخانه‌ها گذرانده و با مطالعه و پژوهش در متون فقهی به درجات اجتهاد رسیده‌اند، اما فضل‌الله لبنان با سفر در میان شهرها و ظاهر شدن در صحنه تلویزیون خود را مجتهدی صاحب صدور فتوی می‌داند که بیشترین طرفداران آن نیز در جوامع غربی و تجار کشورهای حوزه خلیج فارس هستند. این در حالی است که حوزه‌های دینی به ویژه مراجع ایران، او را کافر می‌دانند و چون فضل‌الله یک مرجع خارج از حوزه است، بسیاری از مراجع ایران و نجف امثال سیستانی، نجفی،‌ فیاض و محمدسعید حکیم به راحتی به وی حمله می‌برند و او را کافر می‌خوانند.