اهداف سیاسی استعمار در کشورهای جهان سوم

از جمله اهداف استکبار جهانی و استعمار در کشورهای جهان سوم خصوصا کشورهای اسلامی پنج مورد را می توان ذکر کرد که به توضیح آن می پردازیم:
1. دولت سازی:
از اهداف قدیمی و ابتدایی استکبار، استعمار مستقیم است که بصورت دولت سازی و دخالت مستقیم در کشورهای ذی نفوذ و تحت الحمایه صورت می گیرد. در مورد کشور ایران نیز در زمان پهلوی دوم، آمریکا در صدد تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود که امام خمینی (ره) از آن به شدت ابراز مخالفت کردند و آن را سرآغازی برای ورود بهائیان به دستگاه های دولتی ایران تفسیر نمودند.
چنانچه این پیش بینی امام هم درست بوقوع پیوست و بطور مثال بهائیان بعد از جریان انقلاب سفید پست های حساسی را به اشغال خود در آوردند از جمله سپهبد اسدا... صنیعی، وزیر جنگ کابینه حسنعلی منصور؛ امیر عباس هویدا، وزیر دارایی دولت حسنعلی منصور و نخست وزیر بعدی؛ منصور روحانی، مدیر عامل سازمان آب تهران، وزیر آب و برق و وزیر کشاورزی در دولت هویدا؛ لیلی امیر ارجمند، رئیس کتابخانه دانشگاه ملی، رئیس کتابخانه ملی نفت، مشاور مخصوص فرح، مدیر برنامه های آموزشی ولیعهد؛ سر لشکر پرویز خسروانی، معاون فرماندهی کل ژاندارمری در سال 1343، معاون نخست وزیر و سرپرست تربیت بدنی در دوره هویدا؛ عطاءا... خسروانی، وزیر کار؛ فرخ رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش؛ دکتر منوچهر شاهقلی وزیر بهداری و پرویز ثابتی معاون ساواک. بهائیان در مدت کوتاهی چنان رشد کردند و مشاغل حساس را به اشغال خود درآوردند که در کابینه هویدا نه وزیر بهائی راه یافت. آن ها علاووه بر پست های حساس نظامی و سیاسی بر بسیاری از منابع اقتصادی نیز تسلط یافتند مثلا هژ بر یزدانی، صاحب سهام بانک ایرانیان و بانک  توسعه کشاورزی و ثابت پاسال نیز از سرمایه داران بزرگ بهائی بودند. حتی مراکز فرهنگی مانند تلویزیون ایران نیز توسط حبیب ا... ثابت پاسال بهائی اداره می شد.[1]
2. ملت سازی:
گر چه ملت سازی استعمار، بیشتر در مورد کشورهای استعمارگر صادق است، بدین معنی که آن ها ملت مورد نظرشان را در یک «خواب فرهنگی» نگه می دارند. از جمله راه کارهای آنان برای این هدف نیز سانسور خبری و تفسیرهای به رأی و تحلیل های نادرست اخبار است. مثلاً در اخبار رسمی که از تلویزیون خود، پخش می کنند، منشأ بسیاری از فسادها و کمبودها را «مسلمانان» معرفی می کنند یا مثلا نمادهای اسلامی مثل مسجد و محراب وغیره را با شگردهای طراحی و گرافیکی با عناصر خشونت ربط می دهند، که نمونه بارز آن در عرصه رسانه ای و سینمایی است، بخصوص سینمای هالیوود که از جمله فیلم هایی که در همین ارتباط ساخته اند، (فیلم 300) می باشد.
3. نخبه سازی:
در میان دانشمندان کشور خود و نیز کشورهای وابسته و تحت الحمایه، به دانشمندانی که از نظر سیاسی به آن ها وابسته اند. بیشتر توجه می کنند.[2] در بین هنرمندان و ورزشکاران نیز این هدف دنبال می شود و متأسفانه در کشور جمهوری اسلامی ایران هم ما شاهد قدردانی از این نخبگان ملی! در جشنواره هایی مثل جشنواره فیلم دهه فجر وغیره هستیم.
4. ساخت فرهنگ سیاسی:
فرهنگ سازی به عنوان یکی از اهداف استعمار در کشورهای اسلامی به چند شکل عملیاتی می شود:
4-1. گرفتن روح دستورات و احکام اسلامی:
متأسفانه تا حدودی این سیاست، برای استعمار مؤثر واقع افتاده است. چنانچه امروزه بسیاری از اندیشه¬ها و صحبت های امام خمینی (ره) در مورد احکام اسلامی و مسایل سیاسی جهان اسلام به عنوان معمار کبیر انقلاب اسلامی حتی در خود کشور اسلامی ایران نادیده گرفته می شود. اگر ما قائلیم که امام خمینی با شناخت صحیح از اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی، اهداف استعمار را برای ملت ایران و ملت مسلمان جهان تبیین کرده است، باید آن اندیشه ها، امروزه نیز مورد استفاده واقع شود.
4-2. باز گفتن دستورات اصیل اسلامی به مسلمین:
قصد دشمن از این کار این است که برای مثال وقتی بیت العدل می گوید هر بهائی در آپارتمان باید جزء اولین عیادت کنندگان فرد مریض باشد یا برخورد بسیار گرم و خوب با فرزندان همسایه داشته باشد، در واقع غیر مستقیم متذکر این مطلب می شود که اسلام، این دستورات را ندارد و دین بهاء ا... بهتر از اسلام بیانگر این دستورات است.
از آن جا که فرهنگ دارای یک پوسته و یک مغز می باشد، نهادهای فرهنگی به مثابه پوسته فرهنگ قلمداد می شود. مثلا نمادهای فرهنگ اسلامی، در مورد لباس، موی سر، نوع برخورد و... و مغز فرهنگ نیز آن روح دستورات اسلامی است که مثلا تکیه بر جماعت، اتحاد و همبستگی، الفت میان مسلمین و اعضای جامعه، تولی و تبری، پیروی از دستورات رهبر اسلامی و غیره است.
مقام معظم رهبری نیز چندین سال پیش با تبیین تهاجم فرهنگی دشمن، خطر آن را متوجه همه اعضای جامعه اسلامی دانستند. باید توجه داشت، دشمن در این تهاجم فرهنگی بیش از آنکه به قشر فرهنگ توجه کند، روح فرهنگ را مورد حمله قرار داده است و با ایراد شبهات راجع به اعتقادات شیعه در ماهواره ها و سایت ها و... به تضعیف این باور مذهبی پرداخته است. گر چه ظاهر فرهنگ نیز از دستبرد تهاجم دشمن محفوظ نمانده است ولی تلاش اصلی دشمن در آن قسمت معطوف می باشد. برای نمونه شورای کتاب کودک که مواردی از قبیل کمک به شکوفایی ادبیات اصیل ایرانی برای کودکان و نوجوانان کمک به بهبود کیفی و کمی کتاب های کودکان و نوجوانان جزء اهداف آن می باشد، با سرمایه گذاری روی نویسندگان بهایی و یا مسلمان(!) مبلغ بهائیت در پی ترویج اندیشه های بهاییت و نفوذ تعالیم ضد و نقیض این فرقه در افکار کودکان و نوجوانان برمی آید.[3]
دکتر عباسعلی روحانی که جزء هیئت مؤسس این شورا بوده است، روحی ارباب همچنین همسرش فروغ ارباب که علاوه بر ترجمه هایی برای کودکان، مقالات مسلکی نیز در نشریات خاص بهاییان به خصوص مجله ی آهنگ بدیع به چاپ رسانده اند، هوشنگ فتح اعظم که از مهره های شناخته شده ی بهایی می باشد، احسان یارشاطر از فراماسونرهای معروف و عضو لژ فراماسونی(مهر) و لیلا ایمن-که او هم بهایی بود- انتخاب می شد،[4] از جمله افرادی می باشند که رژیم پهلوی در راستای ترویج بهائیت در بین اندیشه های نوجوانان از آن ها استفاده می کرد. 
5. مذهب سازی:
از جمله اهداف دشمن در راه استعمار کشورها، سوء استفاده از اعتقادات مذهبی آن کشور می باشد. البته این مذهب سازی در ادبیات ما به این لفظ و معنا کاربرد دارد ولی در واقع استعمار کمتر به مذهب سازی مستقیم پرداخته است. البته آنان از هر راه ممکنی برای تضعیف امت ها استفاده می کنند. برای مثال ششمین دستوری که طی یک سند 50 صفحه ای به جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، مسترهمفر، داده شده بود، تأسیس ادیان و مذهب های مختلف در کشورهای اسلامی است. در کتاب یادداشت های مسترهمفر[5] آمده است:
«این ]مورد بالا[ به برنامه ریزی حساب شده ای نیاز دارد، به گونه ای که هر دین، با تمایلات مردم، به یک منطقه تناسب داشته باشد. مثلا باید چهار دین در مناطق شیعه پدید آورد، دینی که خدایش حسین بن علی باشد، دینی که جعفر صادق را پرستش کند، دینی که مهدی موعود را بپرستد و دینی که علی الرضا را عبادت کند؛ جای مناسب برای اولی کربلا، دوم اصفهان، سوم سامرا و چهارمی خراسان است، چنانچه باید مذهب های چهارگانه اهل سنت را به شیوه ادیان جداگانه ای در آورد که ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند، بلکه دارای اختلافات خونینی باشند، در کتاب هایشان باید دست برد تا هر گروه تنها خود را مسلمان بداند و بر این باور باشد که دیگران کافرند و کشتن و بیرون راندن آنان واجب است.»
همانطور  که گفته شد این مذهب سازی کمتر بصورت مستقیم مورد استفاده استعمار واقع شده است و بیشتر مواقع از بستر فراهم شده ناشی از علل مختلف اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و...، سوء استفاده شده است و از شیادانی نظیر سید علی محمد باب حمایت می کنند. «بنابراین در مورد علل گرایش پیروان به این فرقه ها می توان گفت فقراقتصادی و فرهنگی و ناامیدی مردم به علت شکست در جنگ های ایران و روس، ایده گرایش به منجی عالم بشریت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) را در میان مردم شدت بخشید. شیخ احمد احسایی به عنوان یکی از شاگردان علمای برجسته زمان مورد توجه عموم و دربار قرار گرفت . اندیشه های جدید او در مورد حضرت حجت (عج) نظر عده ای را به خود جلب نمود اما تکفیر او موجب پراکندگی آنان شد که با محافل علمی اصولی در تماس بودند، به عبارت دیگر خواص و عوام نزدیک از دور او پراکنده شدند... علی رغم برخی که زمینه اجتماعی جنبش بهائیت را تضاد طبقاتی مبتنی بر عوامل اقتصادی می دانند، به نظر می رسد که طبقات اجتماعی، آن زمان مبتنی بر زمینه های سیاسی، شکل گرفته بود و ریشه این جنبش عمدتاً در زمینه های سیاسی و فرهنگی نهفته است نه اقتصادی. شکست اقتدار دین و دولت در جنگ های ایران و روس و فقر عمومی مردم، زمینه را برای گرایش به شیخیه در پیروان این فرقه فراهم کرد.
تمایلات صوفی گرایانه محمد شاه و صدر اعظم، خواست دولت روسیه و همراهی بریتانیا برای شکستن مهم ترین عامل انسجام اجتماعی جامعه ایرانی یعنی مذهب شیعه، تضاد میان دولت و ملت در بخش ساختار سیاسی – اجتماعی و وجود جنبش شیخیه و تمایلات واقع گریز در اذهان عمدتاً طبقات پایین فرهنگی – سیاسی جامعه عمده ترین عواملی هستند که زمینه را برای بوجود آوردن جنبش بابیه  فراهم نمودند. از آن پس این جنبش  با حمایت بیگانگان در خارج از ایران برنامه ریزی شد و به حیات خود در شکل بهائیت و انواع آن ادامه داد.»[6]
 
--------------------------------------------------------------------------------
*کارشناس ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی
[1] حسینیان ، روح ا... (1382) سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،  ص185
[2] یادداشت های مسترهمفر، مترجم: مصطفی بهرمن، ناشر بینش آزادگان اصفهان 1380،ص91
[3]  دیدار، محمد، بیست سال تلاش (کند و کاوی در اهداف و فعالیتهای شورای کتاب کودک از1341تا1361)، بی¬جا، بی¬تا، ص11
[4] دیدار ،صص223-215
[5] یادداشت های مسترهمفر ص92
[6] زاهد زاهدانی، سید سعید (1384) بهائیت در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص163-162