بررسي مكاتبات كنسولگري بريتانيا با شوكت‌الملك علم طي سال‌هاي 1323 تا 1343 ه‍ ق


از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي

 

اشاره
منطقه سيستان و قاينات از جمله سرزمين‌هاي خاوري ايران است كه به دليل هم‌جواري با مرزهاي شرقي هند داراي اهميت بوده است. اين منطقه در دوره قاجار تحت حاكميت خاندان علم قرار داشت.
خاندان علم از اعراب خزيمه بودند كه به ايران مهاجرت كردند و در جنوب خراسان سكني گزيدند و كم كم توانستند به مناصبي دست يابند.  عمده فعاليت اين خاندان از زمان افشاريه شروع مي‌شود. شركت امير اسماعيل خزيمه در سپاه نادر شاه افشار و همراهي در لشكركشي‌هاي وي، حاكميت بخشي از قاينات را براي خزيمه‌ها به ارمغان آورد.  اوج فعاليت اين خاندان در دوره قاجار به ويژه در دوره ناصري به بعد است. فعاليت‌هاي آن‌ها مصادف با تحولاتي است كه در دوران قاجار شكل گرفت. موقعيت استراتژيك خاستگاه مكاني آن‌ها بر اين امر صحه گذاشت. نزديكي قاينات و سيستان به افغانستان و هند- منطقه‌اي كه تحت نفوذ مستقيم انگلستان بود- و حفظ آن اهميت خاصي براي اين دولت داشت، نيز سياست‌هاي جاه‌طلبانه روس‌ها و رقابت با انگليس و ناتواني شاهان قاجار در اجراي تدابير درست در اين رقابت‌ها، باعث شد خاندان‌هاي محلي كه از نفوذ ديرينه در حوزه جغرافيايي خود برخوردار بودند با استفاده از حمايت‌هاي اين دولت‌ها قدرت افزونتري بگيرند و خاندان علم از اين امر مستثني نبود.
قدرت‌يابي اين خاندان در دوره قاجار از زمان اميرعلم‌خان سوم (حشمت‌الملك) 1282-1280ق شروع مي‌شود. وي توانست اقتدار خزيمه‌ها را در منطقه قاينات و سيستان تثبيت كند. از اين زمان انگليسي‌ها براي حل مسايل منطقه پا به ميدان مي‌گذارند. اختلافات مرزي ايران و افغانستان باعث شد تا نمايندگان انگليس به سرپرستي سر گلد اسميت براي حكميت در سال 1288ق به منطقه وارد شوند و تا حدودي نقاط مرزي مشخص شد. 
اقدامات اميرعلم‌خان سوم (حشمت‌الملك) در سيستان باعث شد ولايت سيستان رسما به وي واگذار شود و خاندان علم به طور رسمي در رأس حكومت قاينات و سيستان قرار بگيرند.  حشمت‌الملك سعي داشت به صورت حاكمي مستقل و با اطاعت كامل از حكومت مركزي، قدرت خود را در منطقه حفظ كند. 
وي در دوران حكومت خود قلمرواش را بين فرزندانش اميرعلي‌اكبرخان حسام‌الدوله و اميراسماعيل‌خان شوكت‌الملك اول تقسيم كرد. پس از فوت وي در سال 1309ق اين تقسيم اجرا شد و شوكت‌الملك وارث اصلي پدر شد.  اين تقسيم قلمرو باعث تضعيف قدرت خاندان علم و اختلاف بين دو برادر شد. هر دو برادر سعي داشتند با انجام اقداماتي بر ميزان نفوذ و اقتدار خود در منطقه بيفزايند.
در زمان صدارت عين‌الدوله 1321ق دو برادر براي پاره‌اي توضيحات راجع به ماليات عقب افتاده به تهران احضار شدند. حشمت‌الملك راهي شد؛ اما شوكت‌الملك به بهانه بيماري از رفتن سر باز زد. عين‌الدوله هم كريم‌دادخان معزز‌الملك را به حكومت قاينات منصوب و شوكت‌الملك را از حكومت خلع كرد. 
اميراسماعيل‌خان شوكت‌الملك در سال 1322ق درگذشت و محمدابراهيم‌خان علم شوكت‌الملك دوم جانشين وي شد. دوران حكومت وي كه تا سال 1343ق طول كشيد با فراز و نشيب‌هايي همراه بود.
دوران زندگي وي از چند جهت قابل بررسي است. اول، اتفاقات مهم سياسي كه در اين دوره رخ مي‌دهد كه بي‌تأثير در حكومت شوكت‌الملك نيست؛ از جمله انقلاب مشروطه، استبداد صغير، جنگ جهاني اول و قيام كلنل پسيان. دوم، نفوذ و رقابت گسترده روس و انگليس در ايران كه حاصل آن قراردادهاي 1907 و 1919 است. در دوران حكومت وي جداي از وقايع ياد شده رابطه وي با دو دولت انگليس و روس به ويژه انگليسي‌ها در خور توجه است. همان‌گونه كه بيان شد هم‌مرز بودن سيستان و قاينات با افغانستان و هند، اين منطقه را مورد توجه انگليسي‌ها قرار داده بود. آنها با ايجاد رابطه دوستانه با حاكم محلي و تأسيس كنسولگري در سيستان و بيرجند سعي داشتند بر نفوذ خود در منطقه بيفزايند.
 تأسيس كنسولگري در سيستان به سال 1898 و نايب كنسولگري در بيرجند به سال 1900 برمي‌گردد.   آن طور كه از محتواي اسناد برمي‌آيد، نايب كنسول بيرجند تابع كنسول سيستان بود. كنسولگري مي‌توانست مستقيماً با حكام سيستان و قاينات مكاتبه كند. اگرچه طبق قوانين در ايران بايد اين نامه‌ها ابتدا به كارگزاري وزارت خارجه در هر محل ارسال و سپس از آنجا براي رفع امور به حاكم محلي ابلاغ مي‌شد. اما در مجموع تعداد كمي نامه به اين شكل موجود است و كنسول‌ها خود به صورت مستقيم با حاكم محلي مكاتبه مي‌كردند. ظاهراً كارگزاري هم تلاشي در رفع امور نمي‌كرد و نامه‌ها را براي پيگيري به شوكت‌الملك ارجاع مي‌داد.  بنابراين در طول دوره مورد نظر نامه‌هاي بسياري بين كنسول‌هاي منطقه و شوكت‌الملك رد و بدل مي‌شود. هدف از اين مقاله بررسي محتواي نامه‌هايي است كه از سوي كنسولگري بريتانيا براي شوكت‌الملك ارسال مي‌شد تا نقش اين كنسولگري در منطقه مشخص شود.
تعداد نامه‌هاي مورد بررسي 190 برگ سند است كه سال‌هاي 1325 تا 1339 را دربرمي‌گيرد. بنابراين از سال‌هاي اوليه حكومت شوكت‌الملك (سال‌هاي 1323 تا 1325) و سال‌هاي آخر حكومت وي (سال‌هاي 1340 تا 1343) نامه‌اي در اين بررسي وجود نداشت. بيشتر مكاتبات مربوط به زمان جنگ جهاني اول و حوادث آن مي‌باشد. محتواي نامه‌هاي مزبور در ابعاد سياسي، مشكلات اتباع انگليسي، سرقت و ناامني در منطقه، امور نظامي و تجهيز قشون، مسائل مربوط به موسسات انگليسي از جمله بانك شاهي و خط سيم تلگراف هند و اروپا، مسائل اقتصادي و روابط شخصي و دوستانه و ميهماني‌ها با شوكت‌الملك بود.
نامه‌هاي كنسول‌ها بر روي برگ‌هايي كه مهر كنسولگري و مهر دولت هند بريتانيا را داشت نوشته مي‌شد. جنس اين كاغذها بسيار مرغوبتر از كاغذهايي بود كه شوكت‌الملك بر روي آن نامه مي‌نوشت.
خطابي كه در نامه‌ها براي شوكت‌الملك به كار مي‌رفت بسيار احترام‌آميز بود و عموماً همان توصيفاتي را داشت كه سايرين در نامه‌هاي خود به كار مي‌بردند: «خدمت ذي‌رفعت جناب مستطاب، اجل اكرم افخم عالي، سركار امير شوكت‌الملك اميرتومان و حكمران محترم كل ولايات قاينات، زيد اقباله المتعالي».
در برخي نامه‌ها از توصيفاتي چون «قربانت روم يا تصدقت شوم» استفاده شده است. ولي در بيشتر نامه‌هاي رسمي همان خطاب بالا ذكر مي‌شد. پاسخ شوكت‌الملك يا در حاشيه نامه و يا به صورت جداگانه ارسال مي‌شد. وي حتي‌المقدور سعي مي‌كرد مشكلات و مسائل طرح شده را در حوزه حكمراني خود حل كند.
كنسول‌هايي كه براي اين منطقه انتخاب مي‌شدند معمولاً افراد با سابقه در حوزه ديپلماسي بودند.  هنگامي كه يك كنسول جايگزين مي‌شد به شوكت‌الملك از سوي كنسولگري اطلاع داده مي‌شد. برخي از آنها كه رابطه دوستانه بيشتري داشتند خداحافظي كرده و حتي در سال‌هاي بعد هم به شوكت‌الملك نامه مي‌نوشتند. 
از محتواي نامه‌ها برمي‌آيد كه نايب كنسول‌هاي بيرجند رابطه نزديكتري با شوكت‌الملك داشتند و در ميهماني‌هاي وي شركت مي‌كردند. احتمالا ًبه خاطر اينكه مقر حكومتي شوكت‌الملك در بيرجند قرار داشت طبيعي بود كه ارتباطات بيشتر باشد.
كنسول‌هايي كه از آنها نامه‌هايي موجود است عبارتند از:
- كنسول‌هاي سيستان
1- سرگرد ويليام فردريك تراورز اوكانر: كنسول سيستان از سپتامبر 1909 و  كه حدود 4 نامه از وي در سال‌هاي 1327، 1329 و 1330 موجود است.
2- سرهنگ دوم فرانسيس بيول پرايددوكس كه در نامه‌هايش نام وي پريدوكس آمده است. 
بيشتر مكاتبات مربوط به وي است. 87 نامه كه سال‌هاي 1331 تا 1336 را دربرمي‌گيرد. نامه‌هاي وي راجع به اتباع، خريد تجهيزات نظامي و مسايل مربوط به ورود آلمان‌ها به خاك قاينات و ... است.
- ويس كنسول‌ها يا نايب‌كنسول‌هاي بيرجند
ويليام ريچارد ‌هاسن يا هوسن،  نايب كنسول بيرجند از 1909 تا 1913 
19 نامه از سال‌هاي 1325، 1326، 1328، 1330 و 1331 با محتواي بانك شاهي و اتباع موجود است.
رولاند هيل نيو نايب كنسول بيرجند از 1913 
33 نامه در سال‌هاي 1332، 1333 و 1334 از وي با محتواي اتباع و حضور آلماني‌ها در منطقه موجود است.
وي در صفر 1332 وارد قاينات شد و قبل از اينكه ويس كنسول بيرجند شود چندين سال در بندر لنگه ويس كنسول بوده است. 
ترنس وينسنت برنان كه در نامه‌هايش با عنوان ليوتنان برنن ذكر شده، نايب كنسول بيرجند از ژانويه 1917 و كفيل كنسولگري سيستان از 1920. 
37 نامه از سال‌هاي 1331، 1335، 1336، 1337، 1338 از وي موجود است.
ستوان جي دابليو ماتيوز نايب كنسول بيرجند از 1918 تا 1919  ليوتنان متيوس 1334 و 1336 وي در سال 1335 صاحب‌منصب قشون دولت انگليس بود.
از وي 8 نامه از سال‌هاي 1334 و 1336 موجود است.

امور سياسي
تلاش انگليسي‌ها براي نفوذ در منطقه سيستان و قاينات از بررسي نامه‌هاي كنسول‌ها كاملاً محرز است. آنها در مسايل مربوط به حاكميت منطقه دخالت كرده و سعي داشتند حاكمي كه به اهداف آنها نزديكتر باشد براي اين منطقه انتخاب شود و زماني كه مي‌ديدند اين حاكم با منافع آنها هم‌خواني ندارد در كار وي كارشكني مي‌كردند. در جريان اختلاف شوكت‌الملك با حسام‌الدوله، انگليسي‌ها جانب شوكت را گرفتند. اما در سال 1334ق و مسايل جنگ جهاني اول كه در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، براي مدت كوتاهي از حمايت وي دست كشيدند.
همان‌گونه كه بيان شد شوكت‌الملك در سال 1323ق رسماً به حكومت قاينات رسيد. در دوران استبداد صغير به دليل حمايت وي از مشروطه‌خواهان، از حكومت عزل و برادرش علي‌اكبرخان حسام‌الدوله جانشين او شد. 
بعد از پايان استبداد صغير در 1327ق دوباره شوكت‌الملك به حكومت قاينات منصوب شد و برادرش كماكان حكومت سيستان را برعهده گرفت. 
دو برادر به شدت رقيب يكديگر بودند. حشمت‌الملك سعي داشت با ايجاد ناامني گسترده در منطقه، حكومت شوكت‌الملك را از بين ببرد. كنسول‌ها از وضعيت و روابط بين دو برادر كاملا آگاه بودند.  حتي روس‌ها هم كه از قرارداد 1907 به بعد به يك اشتراك مساعي با انگليس رسيده بودند، از مواضع انگليس در اين خصوص حمايت مي‌كردند. كنسول انگليس كه نماينده دولت تابعه‌اش محسوب مي‌شد اخبار اين ناامني را به سفارت انگليس رسانده و تلاش داشت از ناامني‌ها جلوگيري كند. چرا كه اين ناامني‌ها باعث غارت اموال اتباع انگليس شده بود. در نامه اوكانر به شوكت‌الملك نقش و ميزان دخالت انگليس مشخص مي‌شود: «تعدي و تاخت و تاز حملات حضرات بلوچ در قاينات كه اخيراً خبر آن را به وزيرمختار انگليس رسانده كه اين تعدي و تاخت و تاز به تحريك حشمت‌الملك بوده، دستور داده كه مأموري سخت و كافي براي سيستان تعيين كه تحقيقات لازم را انجام دهد و همين اطلاعات را كنسول روس به وزيرمختار روس داده، دولت ايران ناصرالسلطنه را به سمت سرحدداري سيستان و مأموريت در خصوص تعدي و حملات بلوچ‌ها انتخاب كرده كه رسيدگي كرده و از حشمت‌الملك قسمت اموال منهوبه و مسروقه وصول و غرامت دريافت كنند. تقاضاي دوستدار آن است كه شما با مأمور محترم مذاكره و چگونگي را حالي كنيد و از اين طرف ما و قونسول روس اقدامات لازم به عمل آورده، ناصرالسلطنه از كم و كيف اين امورات به خوبي مسبوق گردند. مقصرين و مفسدين را تنبيه خواهند كرد». 
دو برادر در سال 1330ق به تهران فراخوانده شدند. شوكت‌الملك قبل از رفتن به تهران نامه‌اي به كنسول انگليس، پريدوكس، نوشته و شرايطي را براي رفتنش به تهران قرار داد؛ از جمله اينكه توقف وي بيش از يك ماه طول نكشد؛ و در صورت انقلاب در تهران سفارت انگليس حافظ وي باشد.  اين نامه حكايت از روابط حسنه دو طرف دارد. در هنگام حضور شوكت‌الملك در تهران اعضاي سفارت انگليس با وي مكاتبه داشتند.  در تهران روابط نزديك شوكت‌الملك با انگليسي‌ها به دادش رسيد؛ برادرش حشمت‌الملك عزل شد و سيستان و قائنات به يك حكومت تبديل شد و شوكت‌الملك به حكومت سيستان و قائنات رسيد.  از اين تاريخ تا 1343ق شوكت‌الملك حكمراني هر دو ولايت سيستان و قاينات را برعهده داشت. در چند سال آخر حكمراني‌اش، بلوچستان نيز به قلمرو او اضافه شد. 
انگليسي‌ها، كه حشمت‌الملك را مسئول ناامني در قاينات و تحريك سارقين بلوچ براي غارت اموال اتباع دولت انگليس و خسارت به آنها مي‌دانستند و حتي احضار وي به تهران به درخواست آنها صورت گرفته بود،  از شوكت‌الملك خواستند ‌املاك حسام‌الدوله را مصادره كند تا از آن محل غرامت آنان پرداخت شود.  انگليسي‌ها از حسام‌الدوله دل خوشي نداشتند. 
جنگ جهاني اول، حوادث مهمي را در ايران پيش آورد؛ و با اينكه ايران در اين جنگ بي‌طرف بود، به اندازه يك كشور درگير جنگ، و شايد بيشتر، از سوي طرفين متخاصم صدمه و آسيب ديد؛ حتي قلمرو حكومت شوكت‌الملك علم كه از صحنه‌هاي واقعي جنگ هزاران كيلومتر دورتر بود نيز، تحت‌تأثير وقايع جنگ قرار گرفت.
آنچه باعث شد حوزه حكمراني شوكت‌الملك درگير وقايع جنگ شود، ورود گروههاي آلماني به ايران بود كه عده‌اي از آن‌ها قصد داشتند با عبور از خاك قاينات و سيستان وارد افغانستان شوند و با تحريك افغانها بر ضد انگليسي‌ها و ايجاد پايگاه نظامي دست به حمله بزنند. 
خبر رسيدن اين گروهها به كنسولگري باعث شد كنسول به چاره‌جويي بپردازد. در اين خصوص مكاتبات بسياري با شوكت‌الملك از سوي كنسولگري انجام شد.
در نخستين نامه‌اي كه در اين خصوص از سوي پريدوكس به شوكت‌الملك فرستاده شد، حضور آلماني‌ها و اتريشي‌ها در منطقه، تلاش ايشان براي ضربه زدن به اتباع انگليس و روس، كمك از ايراني‌ها براي مقابله [با] انگليس و روس و رفتن ايشان به افغانستان براي تحريك افاغنه به قصد جهاد، به اطلاع وي رسانده شد.  در اين نامه‌ها از شوكت‌الملك خواسته شد «تحقيقات تجسسي بنمايند و از آنها ضمانت مكتفي بايد در خصوص حفظ امن گرفته شود و اگر آنها از عهده برنيايند تمام آنها دستگير شده تحت الحراست محفوظ نگاهداشته شوند تا احكامات از طرف دولت از طهران صادر شوند.»  پاسخ شوكت‌الملك در حاشيه نامه اين است كه وي براي دستگيري افراد فوق بايد از دولت مركزي كسب تكليف نمايد. 
در نامه بعدي نيو ويس قونسول قاينات، گزارشي از حضور دسته‌هاي آلماني در منطقه گناباد و نزديك شدن آنها به قاينات با هدف اجير كردن نيرو مي‌دهد؛ و از شوكت‌الملك مي‌خواهد با استفاده از قشون خود مانع همكاري مردم با ايشان شود. باز هم پاسخ شوكت‌الملك در حاشيه نامه مبني بر اين است كه وي نمي‌تواند از قشون خود براي اين امر استفاده كند، چون دولت ايران در اين جنگ اعلام بي‌طرفي نموده و تكليف وي هم حفظ همين مسئله است؛ اما حكم به اطراف فرستاده كه كسي به آن‌ها منزل ندهد. 
اما شوكت‌الملك علاوه بر صدور احكامي مبني بر ممنوعيت در اختيار قرار دادن محل سكونت به آلماني‌ها، با انگليسي‌ها هم در برخي زمينه‌ها همكاري مي‌كند. از جمله انگليسي‌ها در اين زمان براي مسافرت اتباع خود از شوكت‌الملك تقاضاي محافظ را دارند تا آنان را از حمله احتمالي آلمان‌ها محافظت نمايد. شوكت‌الملك درخواست آنان را برآورده مي‌كند. 
حتي پريدوكس از شوكت‌الملك مي‌خواهد اسرايي را كه در بند دارد فعلاً آزاد نكند چرا كه آن‌ها جاسوس بوده و عليه انگليسي‌ها دست به اقدام زده‌اند. 
در گيرودار جنگ نكات جالب ‌توجهي نيز در مكاتبات مطرح مي‌شود. مأموران انگليسي واهمه دارند كه نكند اهل سنت منطقه به طرفداري از دولت عثماني، دست به اقداماتي بزنند. شوكت‌الملك نگراني آنان را بي‌مورد مي‌داند: «اينكه جناب عالي خيال فرموده‌ايد كه اكثر سربازهاي سيستان اهل سنت و جماعت هستند و ممكن است به واسطه همدردي با دولت عثماني طرفداري از آلماني‌ها نمايند محض خاطر شريف عرض مي‌كنم در تمام فوج سيستان عده سني 30 نفر نمي‌شود. بالفرض كه سني مي‌بودند دليل نمي‌شود هرجا سني باشد بايد به حمايت آلمان‌ها مايل باشد. چنانچه اين قاعده كليت مي‌داشت خطر اين مسئله به تمام مأمورين دولت فخيمه انگليس در هندوستان و غيره متوجه مي‌شد زيرا كه خيلي از اهل سنت و جماعت مستخدم دارند». 
انگليسي‌ها تصميم گرفتند حضور نظامي خود را در شرق ايران تقويت كنند. تهديد آلمان براي آنها جدي بود.  براي اين كار لازم بود متحد منطقه‌اي خود را توجيه كنند. نيو، كنسول انگلستان، در نامه‌اي به شوكت‌الملك هدف از تقويت حضور نظامي انگليس در منطقه را جلوگيري از نفوذ آلمان‌ها به افغانستان ذكر كرد.  انگليسي‌ها نياز به همراهي شوكت‌الملك داشتند. 
كنسول انگليس از شوكت‌الملك مي‌خواهد براي تهيه آذوقه نفرات انگليسي به وي كمك كند و از عدم مساعدت شوكت‌الملك و مردم در دادن آذوقه در اين خصوص شكايت دارد : «از جواب معلوم خواهد شد كه دولت علّيه ايران در قائم داشتن بهبودي قشون دولت انگليس كه آنها آن كار را مي‌كنند كه از قراري كه دولت مشاراليها مي‌گويند قشون دولت مشاراليها نمي‌توانند بكنند چه اندازه دلبستگي را دارد». 
البته مردم منطقه هم نسبت به اين امر واكنش نشان مي‌دهند. روحاني سربيشه مردم را تحريك مي‌كند تا به هزاره‌ها كه از سوي انگليسي‌ها اجير شده بودند آذوقه ندهند و اين مسئله باعث مي‌شود كنسول انگليس از شوكت‌الملك بخواهد فوراً به مسئله رسيدگي كند. 
از سوي ديگر شوكت‌الملك در نامه‌اي علت عدم همكاري مردم در فروش آذوقه به قشون انگليس را نيامدن باران و تنگي سال دانسته است نه عداوت مردم نسبت به انگليسي‌ها.  اما نيو اين مسئله را رد نمود: «با توجه به كم بودن قشون ما تأمين آذوقه ضرري به اهالي نمي‌زند». 
به هر حال شوكت‌الملك دستور داد با انگليسي‌ها در خصوص فروش آذوقه همكاري شود و نيو در نامه‌اي از وي خواست تا كساني را كه در اين خصوص مخالفت مي‌كنند سريعاً مورد بازخواست قرار دهد. 
در برخوردها و منازعات مردم و قشون انگليس، از خود كنسولگري فردي مأمور رسيدگي به اوضاع مي‌شد. 
پس از پايان جنگ به سبب حضور قشون انگليسي‌ها در منطقه، قيمت گندم و جو افزايش يافت. انگليسي‌ها براي كاهش قيمت مواد فوق هرگونه خريد و فروش و معامله با قشون خود ممنوع اعلام كردند. 
در باب مطالبات اتباع ايراني از قشون نظاميان انگليسي نيز تأكيد كردند: «خاطر عالي را مستحضر مي‌نمايد كه اين ويس قونسولگري ابداً خود را مسئول ايصال مطالبات اتباع دولت علّيه ايران از نظاميان دولت فخيمه انگليس چه در بيرجند و چه در خارج از اماكني كه قشون دولت فخيمه مأموريت و اقامت دارند نخواهند دانست». 
در اين دوره روس و انگليس با هم متحد بودند. اين فرصتي بود براي روس‌ها تا آنها هم در اين منطقه سرپلي براي خود ايجاد كنند. بنابراين آنها نيز تقاضا كردند داراي همان امكانات كنسولي انگليس در منطقه باشند. 
اما نفرت مردم ايران از انگليس موجب شده بود در تمام نقاط ايران، مردم خواهان شكست انگلستان و پيروزي آلمان باشند. انگلستان از نظر افكار عمومي ايران باخبر بود. لذا از متحد منطقه‌اي خود در سيستان و قائنات مي‌خواست افراد مظنون به همكاري و طرفداري از آلمان را دستگير نمايد. 
شوكت‌ در پاسخ تأكيد مي‌كند براي جلب نظر مأموران انگلستان تلاش خواهد كرد. 
كنسول‌ها به دقت هر چيزي را كه اتفاق مي‌افتاد دنبال مي‌كردند. از جمله انتشار اخبار جنگ توسط آلماني‌ها كه حاكي از پيشرفت ايشان در اروپا بود. اين مسئله سريعاً از سوي نيو پيگيري مي‌شود و از شوكت‌الملك مي‌خواهد جلوي انتشار اين اخبار را بگيرد تا باعث تهييج افكار عمومي نشود. 
از مهم‌ترين نتايج جنگ براي شوكت‌الملك عزل وي از حكومت در سال 1334ق بود. وي كه در برابر فشار انگليسي‌ها مبني بر دستگيري آلماني‌ها بر موضع دولت متبوع خود مبني بر بي‌طرفي ايران و كسب اجازه از دولت متبوع خود پافشاري كرده بود، نتوانست نظر انگليسي‌ها را جلب نمايد و همين مقدمات عزل وي از حكومت را فراهم كرد و برادرزاده‌اش حسام‌الدوله جانشين وي شد.  اما اين مسئله يكسال بيشتر به طول نينجاميد و بعد از يكسال دوباره خود شوكت‌الملك به حكمراني منصوب شد و روابط حسنه‌اي با انگليسي‌ها برقرار كرد.

اتباع انگليس در منطقه
بيشتر مكاتبات كنسول‌ها مربوط به مسئله اتباع و اجزاي كنسولگري مي‌شد. در واقع يكي از عمده‌ترين وظايف آن‌ها رسيدگي به وضعيت اتباع و حمايت از آنان بود.  بررسي نامه‌ها نقش اين اتباع در منطقه و مشكلات فراروي آن‌ها را نشان مي‌دهد.
اتباع انگلستان در شرق ايران علاوه بر كاركنان انگليسي كنسولگري، تجار و سربازان هندي، سربازان بلوچ، افاغنه و هزاره كه اجير گرفته شده بودند، تعدادي ايراني بودند كه يا مستخدم كنسولگري بودند و يا براي حفظ موقعيت خود تابعيت انگليس را پذيرفته بودند. در رجب سال 1336ق حمايت از رعاياي روس در قاينات و سيستان به كنسول انگليس مقيم سيستان واگذار شد.  انگليسي‌ها حتي براي اتباع ايراني كه نزد آن‌ها مستخدم بودند نشان مخصوص قرار دادند كه كسي متعرض آن‌ها نشود. 
مستخدمين انگليس در صورت استعفا، از تابعيت اين دولت خارج شده و اين مسئله نيز توسط كنسول به شوكت‌الملك اطلاع داده مي‌شد. 
مهم‌ترين مسئله مطرح شده در نامه‌ها بحث امنيت در منطقه بود. ناامني در سيستان و قاينات باعث مي‌شد تجار و بازرگانان هندي و تبعه انگليس دچار مضيقه‌هاي فراوان شوند و اموال آن‌ها مورد غارت و سرقت قرار بگيرد. سرقت شتر از اتباع انگليس موضوع بسياري از نامه‌هاست. اين مسئله يكي از مواردي بود كه بارها از سوي كنسول‌هاي انگليس در نامه‌هايشان به شوكت‌الملك پيگيري مي‌شد.  اگر چه در برخي پاسخ‌هاي شوكت‌الملك آمده است وي مسئول پيگيري اين امور نيست و نمي‌تواند در امور رسمي با ويس قونسولگري مذاكره نمايد بلكه اين وظيفه كارگزاري خارجه است، اما باز هم كنسول انگليس شوكت‌الملك را مسئول استرداد اموال مسروقه دانسته و از او مي‌خواست ماجرا را پي‌گيري كند. به ويژه اينكه اگر گماشتگان شوكت‌الملك باعث تجاوز به حقوق اتباع انگليسي مي‌شدند اين مسئله به سرعت از سوي شوكت‌الملك پيگيري مي‌شد. 
كنسولگري در نامه‌اي از شوكت‌الملك درخواست دارد راههاي تجاري را ايمن سازد.  در نامه‌اي ديگر، پريدوكس به شوكت‌الملك گزارش تجار را يادآوري مي‌كند كه در راه سيستان و ملك سياه كوه آب خيلي كم است و بايد چاهها پاك شود و دوباره چاه حفر شود. ظاهراً خود كنسولگري هم به حكومت محلي براي اين امر كمك نموده است. 
اعاده حقوق و مطالبات اتباع انگليس نيز بر عهده كنسول‌ها بود. محاكمه مجرمان و اتباع انگليس با استفاده از حق قضاوت كنسولي، يعني كاپيتولاسيون طبق قوانين انگليس از سوي كنسول‌ها انجام مي‌شد. وقتي يك تبعه انگليس، موسوم به امام‌بخش، مرتكب قتل شد، پريدوكس در نامه‌اي به شوكت‌الملك خواست وي را تسليم كنسولگري انگليس كند تا مطابق قانون انگليس محاكمه شود و براي تحمل مجازات نيز به هندوستان برود.  (تصوير يك)
علاوه بر اجراي قانون كاپيتولاسيون، گاه اجزاي كنسولگري به دليل آشنا نبودن به قوانين ايران اقداماتي انجام مي‌دادند كه منجر به دخالت نظميه مي‌شد. كنسولگري به شدت از آن‌ها حمايت مي‌كرد و با مكاتبه با كارگزاري خارجه و شوكت‌الملك سعي در توجيه اشتباهات آن‌ها مي‌نمود. 
حتي اگر فرد مجرمي به افغانستان مي‌رفت، از شوكت‌الملك درخواست مي‌شد با مكاتبه با حكام آن منطقه پيگير افراد خاطي شده تا حق اتباع انگليس اعاده شود.  (تصوير دو)
در قضيه قتل شخصي موسوم به فدا حسين در سال 1334ق، كنسولگري درخواست كرد نماينده‌اي از سوي كنسولگري در باب اين قتل تحقيق كند و دية مقتول نيز پرداخت شود.  در صورتي كه يكي از اتباع فوت مي‌كرد و متوفي مطالباتي داشت، بازپس‌گيري مطالبات وي توسط كنسولگري انجام مي‌شد.  اگر تبعه‌اي مفقود مي‌شد از شوكت‌الملك خواسته مي‌شد از نظميه براي يافتن وي كمك بگيرد.  كنسولگري گاه رعايت تشريفات ظاهري را هم نمي‌كرد و با كدخداهاي روستاها مستقيماً به نامه‌نگاري مي‌پرداخت. در متن نامه برنن به كدخداي مزرعه بشكز براي يافتن پول گمشده يك نفر از سوارهاي انگليس كدخداي بيچاره تهديد مي‌شود اگر اين وجه پيدا نشود «به حكومت جليله مراجعه و از شما به سختي خواهند گرفت». 
در مواردي كه اتباع با افراد محلي اختلافي پيدا مي‌كردند باز هم كنسولگري از شوكت‌الملك كمك مي‌خواست.  اين مسئله به اختلافات بين سواره قشون انگليس و افراد محلي نيز مربوط مي‌شد. 
در مواردي كه اتباع انگليسي طلبي داشتند و فرد بدهكار پرداخت نمي‌كرد باز هم متوسل به كنسولگري شده و او هم از شوكت‌الملك درخواست مي‌كرد مسئله را حل و فصل كند و معمولا ًوي اين كار را انجام مي‌داد.  اختلافات ملكي نيز همين‌گونه حل و فصل مي‌شد. 
از مسايل ديگر بحث ازدواج با اتباع انگليسي بود كه اين مسئله بايد با اجازه «اداره جليله حكومتي» صورت مي‌گرفت. معمولاً افاغنه و بلوچ‌هاي رعيت دولت انگليس دست به اين اقدام مي‌زدند كه اگر بدون اجازه صورت مي‌گرفت از سوي كنسولگري تنبيه مي‌شدند. 
يكي از وظايف كنسولگري، حمايت از اقليت مذهبي اسماعيليه بود كه از نظر انگليس به خاطر پيروي از آقاخان، اينها در حمايت انگليس بودند و نبايد با ايشان بدرفتاري مي‌شد: «دستور فرماييد كسي متعرض اين بيچاره‌ها نشود و مراعات حال آنها را بكند» 

حمايت از مؤسسات انگليسي
به غير از كنسولگري، شعب بانك شاهي و ادارات و دفاتر خط تلگراف هند و اروپا از نهادهاي انگليسي منطقه بود. تأمين خدمات براي اين موسسات يكي از موضوعات نامه‌هاي متبادله ميان كنسولگري و حكومت سيستان و قائنات بود. هر صاحب‌منصب انگليسي كه قصد سفر به منطقه را داشت براي محافظت از وي از حكومت قاينات كمك گرفته مي‌شد. از جمله وقتي كه يكي از رجال و كارگزاران انگليسي قصد سفر و عبور از بيرجند را داشت، از شوكت‌الملك تقاضا مي‌شد محافظي براي ايشان آماده سازد و اين كار توسط شوكت‌الملك انجام مي‌شد. از جمله هنگام سفر رئيس تلگراف از تهران به كرمان، براي رفتن وي از بيرجند درخواست سوار مي‌شود. 
به هنگام حمل خزانه بانك شاهي از بيرجند به سيستان يا مشهد نيز درخواست ارسال سواركار خوب مي‌شد. 
سيم خط تلگراف هند و اروپا در منطقه نيز گاه و بي‌گاه مورد دستبرد يا خرابكاري قرار مي‌گرفت. بنا به نقل كنسولگري اين كار عمدتاً توسط بلوچ‌ها صورت مي‌گرفت. در نامه‌اي از شوكت‌الملك خواسته شده به خاطر شكسته شدن پياله چيني سيم تلگراف، وي بايد خسارت را پرداخت كند.  انگليسي‌ها تلاش‌هايي براي گسترش اين خط داشتند؛ از جمله براي تأسيس تلگرافخانه در كوه ملك سياه، پريدوكس با مدير اداره تلگرافات هند و اروپا مقيم تهران مذاكره كرد و از شوكت‌الملك خواست از وزارت داخله درخواست كند اداره تلگرافات ايران يك نفر تلگرافچي به كوه ملك سياه بفرستد. 

دخالت در امور ايران
انگليسي‌ها علاوه برحمايت از اتباع دولتشان، به رجال ايراني كه از آن‌ها درخواست كمك داشتند مساعدت مي‌كردند. اين به نوعي دخالت در امور ايران محسوب مي‌شد. در برخي نامه‌ها، كنسول انگليس، سفارش بعضي ايراني‌ها را به شوكت‌الملك مي‌كند. پريدوكس در نامه‌اي از عملكرد رئيس نظميه حمايت كرده و خواهان تداوم رياست وي است. البته يادآور مي‌شود اين درخواست خودِ رئيس نظميه از پريدوكس بوده است. 
پناهنده شدن و تأمين امنيت از جمله مواردي بوده كه در كنسولگري انجام مي‌شده است. در جريان قتل رئيس ماليه قاينات توسط چند پليس، تعدادي از اجزاي اداره ماليه به كنسولگري پناهنده شده تا امنيت به ايشان داده شود. شوكت‌الملك در نامه‌اي به هوسن، كنسول انگليس، اطمينان مي‌دهد جان اين افراد در امن و امان است. 
اگر شكايتي به سفارت انگليس در تهران مي‌شد كه مربوط به حوزه قاينات مي‌گرديد كنسول انگليس در قاينات پيگير آن بود. پريدوكس در نامه‌اي از شوكت‌الملك مي‌خواهد به شكايت آسيه خانم دختر ناظر حسام‌الدوله از ميرزااحمد مدير كه به سفارت انگليس در تهران، و از آنجا به كنسولگري رسيده، رسيدگي كند. 
كنسولگري انگليس علاوه بر حمايت از برخي رجال ايراني، از اقدامات شوكت‌الملك در حكومت خود ابراز رضايت مي‌كرد. از جمله هوسن از اينكه شوكت‌الملك اداره حكومتي قاينات را در زمان عزيمتش به نهبندان به عبدالعلي‌خان محول كرده ابراز رضايت مي‌كند. 
 البته گاه نيز دلخوري‌هايي از برخي اقدامات كارگزاران ايراني داشتند؛ از جمله زماني كه كنسولگري به مناسبت تولد جرج پنجم جشني بر پا كرده بود و از كارگزار ايران دعوت نمود، افخم‌السلطان از رفتن خودداري كرده و باعث ناراحتي پريدوكس شد. كنسول در نامه‌اي اين مسئله را متذكر شده است. 
گاه نيز كنسول‌ها خواهان مجازات مأموران ايراني بودند كه از نظر آن‌ها به خوبي ايفاي وظيفه نمي‌كردند. از جمله در مورد علي شاه خان، مأمور سيم تلگراف كه از نظر آنها، مستحفظيني را كه به سيم تلگراف صدمه مي‌زدند، مجازات نمي‌كرد. پريدوكس از شوكت‌الملك مي‌خواهد اقدامات سختي عليه وي و طايفه‌اش انجام دهد. 
در برخي موارد كنسولگري خود اقدام به حبس افراد مجرم مي‌كرد. در نامه برنن به شوكت‌الملك آمده «يك نفر محبوس پلتيكي عبدالوهاب نام از طرف فرمانفرماي ايالت خراسان فرستاده شده و در حبس حضرت اجل عالي است. برحسب دستور جناب اجل ژنرال قونسول دولت فخيمه انگليس مقيم مشهد قرار اين طور است كه مشاراليه در قونسولگري اينجا حبس باشد... حاليه مؤمي اليه را به اين قونسولگري اعزام دارند.»  در مواردي كه نارضايتي مردم محلي به زيان منافع آنها بود از جمله مواردي كه در هنگام جنگ جهاني اول ذكر آن گذشت يا شورش مردم بنجار، آن‌ها صريحا از شوكت‌الملك مي‌خواستند جلوي اين اقدامات را بگيرد  و حتي گاهي خود با فرستادن مأمور مستقيما مداخله مي‌كردند. 

امور نظامي
شوكت‌الملك در سال 1331ق براي جلوگيري از نا امني‌هاي موجود در منطقه تصميم گرفت نيروي مسلح مجهزي را تشكيل دهد و براي اين كار موافقت دولت مركزي را جلب كرد. فشار انگلستان بر دولت ايران براي حفظ امنيت منطقه موجب اصلي اين كار بود. 
شوكت‌الملك براي اين كار علاوه بر استفاده از افسران مجرب و تحصيلكرده،  از انگليسي‌ها هم براي تجهيزات و اسلحه كمك گرفت. در قسمتي از مكاتبات كنسول انگليس به ارسال وسايل نظامي چون توپ و تفنگ از هند اشاره شده است.
هزينه تمام اين تجهيزات به طور كامل از شوكت‌الملك گرفته مي‌شد. حتي وسايلي كه به عنوان امانت داده مي‌شد اگر آسيب مي‌ديد هزينه كامل آن وصول مي‌شد. در سال 1332ق صاحب‌منصب مستحفظين كاچه تعدادي ريسمان براي حمل تفنگ امانت داده بود، اين ريسمان‌ها آسيب ديد. بلافاصله از سوي پريدوكس براي پرداخت غرامت آنها پيگيري شد. 
شوكت‌الملك توانست با كمك مالي و نظامي انگلستان و با موافقت حكومت مركزي يك ارتش محلي مدرن و مجهز ايجاد كند  و با كمك اين ارتش تا حدي از ناامني منطقه بكاهد. به ويژه اين كه اين ارتش زماني تشكيل شد كه جنگ جهاني اول در حال شكل گرفتن بود و بعدها در جنگ، اين ارتش با حفظ امنيت توانست اهداف انگليس در منطقه را تأمين كند. 

روابط شخصي
از همان ابتدا روابط دوستانه و خوبي بين كنسول‌ها و شوكت‌الملك برقرار بود. دعوت‌ها و ميهماني‌ها يا براي تفريحات شخصي طرفين صورت مي‌گرفت و يا براي ملاقات شوكت‌الملك با ساير انگليسي‌ها   بود. اوكانر در يكي از دعوت‌هايش هدف از اين دعوت را ازدياد محبت و اتحاد و مودت و ارتباط قوي بين انگليس و ايران دانسته است. (1327ق)  نيز برخي نامه‌ها ارسال اخباري از دنياي سياست در اروپا بود.  كنسول‌ها دستور داشتند شوكت‌الملك را از امور مهم آگاه سازند.  در بين نامه‌ها از اقدامات شوكت‌الملك براي انگليسي‌ها قدرداني مي‌شد. اوكانر در سال 1329ق از اينكه شوكت‌الملك باغي را براي استراحت كنسول انگليس تدارك ديده، تشكر مي‌كند.
اين روابط گاهي به درخواست‌هاي ديگري منتهي مي‌شد؛ از جمله خريد برخي لوازم شخصي براي شوكت‌الملك از هند و اروپا. يا درخواست امانت قاليچه و موارد ديگر از شوكت‌الملك براي برگزاري جشن توسط كنسولگري. 
ارسال هدايا به يكديگر، از ديگر موضوعات اين نامه‌هاست. در نامه‌اي از پريدوكس به شوكت‌الملك، از وي به خاطر ارسال قاليچه و ميوه اهدايي تشكر كرده، اما خاطرنشان ساخته مأمورين دولت انگليس حق ندارند اسبابي را كه هنگام مأموريت رسمي هديه مي‌گيرند شخصا بگيرند و ببرند. اين وسايل مال حكومت هندوستان است و تا زمان مأموريت مي‌توانند استفاده كنند و بعد از وي جانشينش مي‌تواند استفاده كند. 

نتيجه‌گيري
محتواي نامه‌هاي مذكور نشان مي‌دهد فعاليت كنسولگري انگليس در همه ابعاد زندگي سياسي، اجتماعي و اقتصادي مردم منطقه وجود داشته است. آن‌ها با تيزبيني، تمام وقايع را زيرنظر داشتند و هر جايي منافع دولت بريتانيا و اتباع آن مورد خطر واقع مي‌شد وارد عمل شده و تا نتيجه نمي‌گرفتند از موضع خود عقب نشيني نمي‌كردند.
در وقايع سياسي كه اثرات آن به منطقه مذكور رسيد، به ويژه در جريان جنگ جهاني اول، علاوه بر فشار به شوكت‌الملك براي پياده كردن اهداف دولت تابعه خود، به تجهيز قشون پرداخته و هرگونه واكنش مردمي را از طريق حكومت محلي خاموش مي‌كردند.
آن‌ها در عين اينكه در نامه‌هايشان محترمانه با شوكت‌الملك مكاتبه مي‌كردند و همان تعارفات مرسوم را به جا مي‌آوردند، اما زماني كه مسئله‌اي را مي‌خواستند اجرا شود و با ترديد حاكم وقت رو به رو مي‌شدند ادبيات آنها حالت تحكم‌آميز پيدا مي‌كرد. از مجموع مكاتبات طرفين برمي‌آيد شوكت‌الملك براي حفظ منافع و امنيت اتباع و مؤسسات انگليسي در منطقه، تمام تلاش و همت خود را به كار مي‌بست. البته در مواردي كه به سياست‌هاي كلي دولت مركزي بستگي داشت، مثل برخورد با آلمان‌ها و از اين قبيل، امر را به حكومت مركزي ارجاع مي‌داد.

فهرست منابع و مآخذ
- اسناد موجود در سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي كه با نام اختصاري ساكماق در متن مشخص شده است.
- آيتي، محمدحسين. 1371. بهارستان. مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
- رابينو، لويي. ترجمه غلامحسين ميرزا صالح. 1363. ديپلماتها و نمايندگان كنسولهاي ايران و انگليس. تهران: نشر تاريخ ايران.
- سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382. اسناد حضور دولتهاي بيگانه در شرق ايران. به كوشش الهه محبوب. مشهد: سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي
- شاهدي، مظفر.1377. زندگاني سياسي خاندان علم. تهران: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
- منصف، محمدعلي. 1354. امير شوكت‌الملك علم. تهران: اميركبير.
- نورايي، مرتضي. 1386. نقش كارگزاري‌هاي داخلي وزارت امور خارجه در روابط ايران و بريتانيا. تهران: مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي.
- هيل، اف. ترجمه: محمدحسن گنجي. 1378. نامه‌هايي از قهستان. مشهد: آستان قدس رضوي.
 

پا‌نوشت‌ها
 

۱ . آيتي، 1371، ص 100.
۲ . آيتي، ص 103؛ شاهدي، 1377، ص 6.
۳ . شاهدي، 1377، ص 41.
۴ . شاهدي، ص 44.
۵ . شاهدي، ص 60.
۶ . منصف، 1354، ص 60.
۷ . آيتي، ص 119؛ شاهدي، ص 73.
۸ . روسها نيز در رقابت با انگليسي‌ها دست به تأسيس كنسولگري در اين مناطق زدند و خواهان همان توجه حكام محلي شدند.
۹ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 3118.
۱۰ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 9774.
۱۱ . براي اطلاع بيشتر به كتاب رابينو رجوع شود.
۱۲ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70450، 70426.
۱۳ . لازم به توضيح است سال‌هايي كه براي مدت كنسولي بعضي از كنسول‌ها طبق اسناد آورده شده از سال‌هايي كه در كتاب رابينو قيد شده بيشتر است.
۱۴ . رابينو، 1363، ص 31.
۱۵ . رابينو، ص 44.
۱۶ . رابينو، ص 126.
۱۷ . رابينو، ص 114.
۱۸ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 8321.
۱۹ . رابينو، ص 37.
۲۰ . رابينو، ص 100.
۲۱ . شاهدي، ص 87.
۲۲ . منصف، صص 45-44.
۲۳ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70456.
۲۴ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70451.
۲۵ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70158.
۲۶ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70476.
۲۷ . شاهدي، ص 99.
۲۸ . منصف، ص 50.
۲۹ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 132.
۳۰ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 7851.
۳۱ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 259.
۳۲ . هيل، 1378، ص 103.
۳۳ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 270.
۳۴ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 270.
۳۵ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 270.
۳۶ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص 288- 278.
۳۷ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 298.
۳۸ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 384.
۳۹ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2633؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 398.
۴۰ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 569؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 9612.
۴۱ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 422.
۴۲ .سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2543.
۴۳ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 451.
۴۴ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 448.
۴۵ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 2853.
۴۶ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 450.
۴۷ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 452.
۴۸ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 467.
۴۹ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70501.
۵۰ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 616.
۵۱ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 511.
۵۲ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 222.
۵۳ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص 219 و 360؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 3007، 4473.
۵۴ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص 274 و 362.
۵۵ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 475.
۵۶ . منصف، ص 50؛ شاهدي، ص 107؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70550
۵۷ . نورايي، صص 96- 95.
۵۸ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 580.
۵۹ . سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 628.
 ۶۰. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 2671.
 ۶۱. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 101.
 ۶۲. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 106.
 ۶۳. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2982.
 ۶۴. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70480.
 ۶۵. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 7853.
 ۶۶. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 93.
 ۶۷. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70481.
 ۶۸. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70492.
 ۶۹. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2680.
 ۷۰. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2844.
 ۷۱. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 75604.
 ۷۲. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70458.
 ۷۳. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70454.
 ۷۴. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 8324.
 ۷۵. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 13373.
 ۷۶. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2666؛ سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، صص 614 و 629.
 ۷۷. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 72827.
 ۷۸. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70453.
 ۷۹. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70449.
 ۸۰. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70462.
 ۸۱. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 13373.
 ۸۲. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2718.
 ۸۳. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 111.
 ۸۴. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70468.
 ۸۵. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 4221.
 ۸۶. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، 1382، ص 158.
 ۸۷. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2574.
 ۸۸. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2645.
 ۸۹. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70464.
 ۹۰. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70501.
 ۹۱. منصف، ص 46.
 ۹۲. منصف، ص 47.
 ۹۳. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 8489.
 ۹۴. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 2682؛ 70477.
 ۹۵. شاهدي، ص 103.
 ۹۶. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 9774؛ 70482؛ 70379.
 ۹۷. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 9774.
 ۹۸. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70379.
 ۹۹. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 11/8324.
 ۱۰۰. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 70456؛ 70455؛ 70489.
 ۱۰۱. سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي: 9210.