انگليس و جدايي بلوچستان

انگليس و جدايي بلوچستان

تحولاتي که در قاره اروپا روي داد، موجب کشيده شدن ميدان رقابت کشورهاي اروپايي به ديگر قاره‌ها به خصوص آسيا شد. يکي از سرزمينهايي که اهميت زيادي براي دولتهاي اروپايي داشت، هندوستان بود. در جريان رقابت اروپاييها براي تسلط بر هندوستان، سرزمينهاي مجاور آن به عنوان معابر دسترسي بر آن سرزمين، اهميت خاصي يافت . يکي از اين نواحي بلوچستان بود. انگليسيها که توانسته بودند، دست ديگر رقيبان خود را از هندوستان کوتاه نمايند، تصميم گرفتند براي امنيت بخشيدن به سرحدات آن، منطقه حايلي در مرزهاي شمال غربي تشکيل دهند و از اين زمان سياست انگليس، در شرق ايران و بلوچستان آغاز شد. 

 

با تأسيس حکومت قاجار، پادشاهان اين سلسله در تلاش بودند تسلط خود را بر مرزهاي شرقي کشور گسترش دهند. توجه دولت انگليس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعي جنوب غربي هند و از طرف ديگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سياست آنان شد. در اين زمان ديپلماسي قوي انگلستان در برابر ديپلماسي ضعيف قاجار قرار گرفت. انگليسيها براي رسيدن به اهداف خود دست به هر اقدامي زدند و نقشه­هاي گوناگوني را به اجرا در­آوردند، تا اينکه در نهايت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعي هندوستان از ايران جدا کردند.

 

هندوستان و رقابت کشورهاي اروپايي

سفر واسکودوگاما از کشور پرتغال در سال 1497 به هندوستان راه را براي ايجاد مستعمرات در اين سرزمين و ساير نواحي آسيا باز کرد (سپاهي، 1385: 57). بعد از تسلط پرتغاليها بر هند در سال 1662 دولت پرتغال جزيره بمبئي را به چارلز دوم پادشاه انگليس هديه کرد و او نيز اين جزيره را به کمپاني هند شرقي منتقل کرد (نيکبختي، 1368: 63).. امپراتوري بريتانياي کبير از نيمه قرن هفدهم به تدريج با زور و زر و خدعه هندوستان را از چنگ راجه­هاي ايالت و امپراتوران مغول هند خارج کردند (بهزادي، 66:1368). بدين ترتيب انگليسيها، پرتغاليها را از گردونه­ رقابت خارج کرده خود بر اوضاع مسلط شدند.

 

در اواخر 1600 کمپاني هند شرقي به موجب فرمان ملکه اليزابت تاسيس گرديد. کمپاني به تدريج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از ديگر رقباي خود پيشه گيرد (سپاهي: 58). به دنبال ظهور انقلاب صنعتي در اروپا  توليد کالا به مراتب بيشتر از احتياج بازارهاي اروپايي بود. علاوه بر اين مواد اوليه بسياري از کارخانه­ها در اروپا وجود نداشت و کشورهاي اروپايي براي رفع اين نيازها، توجه بيشتري به سرزمينهاي ديگر نمودند (سپاهي: 58). يکي از اين سرزمينها که از قبل نيز مورد توجه کشورهاي اروپايي قرار گرفته بود، هندوستان بود. اين کشور با توجه به ويژگيهايي که داشت، مناسب‌ترين سرزمين براي استعمار بود.

 

اروپاي آن روز مي­دانست که امپراتوري بريتانيا به هندوستان زنده است و اگر لندن مغز اين امپراتوري است، هند قلبي است که خون ثروت و رفاه و عظمت را در رگهاي بريتانيا جاري مي سازد. (بهزادي: 68). در چنين اوضاع و احوالي، انگليس که از سالهاي قبل بر هند مسلط شده بود و سعي در حفظ آن در مقابل رقيبان داشت، با رقابت ناپلئون که قصد داشت اين سرزمين را از دست آن کشور خارج کند مواجه شد (سپاهي:58).

 

انگليس و دفاع از هندوستان

بعد از آنکه ناپلئون در اروپا به پا خواست، تمام معادلات قدرت و سياست جهاني به هم خورد. ناپلئون انگليس را بيش از همه دشمن خود مي‌پنداشت چرا که تمام اتحاديه­هاي نظامي عليه فرانسه توسط انگليس طراحي مي­شد. ناپلئون به خوبي دريافته بود که شاهرگ حياتي انگليس، هندوستان است. وي در جست و جوي راهي براي فتح هندوستان بود و چون انگلستان فرمانرواي درياها بود، او راهي نداشت جز اينکه از طريق خشکي بر هند حمله ور شود و اين راه به ناچار از ايران مي‌گذشت (بهزادي: 67). انگلستان خطر فرانسه را به خوبي دريافته بود. تصرف هندوستان از راه ايران، افغانستان، سند و پنجاب مکرر در تاريخ ثبت شده بود و انگليسيها مي­دانستند که اگر ميدان را باز بگذارند، فرانسويها به راحتي هندوستان را فتح خواهند کرد.

 

خطر حمله­ ناپلئون باعث توجه دولت انگليس و کمپاني هند شرقي به مناطق همجوار هندوستان، يعني راههايي شد که احتمال حمله­ ناپلئون از آن طريق وجود داشت. يکي از آن سرزمينهاي همجوار هندوستان، بلوچستان بود و در نتيجه­ اين رقابتهاي دول رقيب، اين ناحيه مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و رقابت آنها در اين منطقه تا جدا شدن قسمتي از بلوچستان ايران و قرار گرفتن آن در کمربند حفاظتي هند و حتي پس از آن ادامه يافت (سپاهي: 59).

 

بعد از مکاتبه دولتمردان ايران با ناپلئون و آمدن نمايندگان او به ايران ميرزا رضاخان قزويني مأموريت يافت پيماني با ناپلئون منعقد نمايد. بنابراين پيمان فين کنشتاين در 4 مه 1807/ 25 صفر 1222 بين دو کشور بسته شد. از جمله مفاد اين پيمان، قطع رابطه­ ايران با دولت انگليس و اعلام جنگ با آن کشور بود. ايران همچنين در اين پيمان متعهد شد که هرگاه امپراتوري فرانسه قصد نمايد از خشکي قشوني را براي يورش به هند بفرستد، هرگونه امکاناتي را براي آنان فراهم نمايد (مجموعه عهدنامه‌هاي تاريخي ايران از عهد هخامنشي تا عهد پهلوي،1350: 152-153).

 

با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ايران حکومت بريتانيا در لندن وحشتزده شد و نمايندگاني را به دربار ايران مأموريت داد، از جمله اين نمايندگان سرجان مالکم بود که به خاطر رابطه‌ دوستي بين ايران و فرانسه، از جانب دولت ايران پذيرفته نشد (سپاهي: 60).

 

انگليس و بررسي سرزمينهاي همجوار هندوستان

خطر حمله ناپلئون از طريق ايران به هندوستان و پذيرفته نشدن مالکم سفير انگليس از جانب دولت ايران موجب شد کمپاني هند شرقي و دولت انگليس به شناسايي و بررسي سرزمينهاي همجوار هندوستان بپردازند. يکي از اين سرزمينها بلوچستان بود که اين زمان وارد تاريخ جديد خود شد (سپاهي:62). انگليس مي­بايست هندوستان را حفظ مي­کرد و معابر لشکرکشي کشورهاي اروپايي به هندوستان و مرزهاي دفاعي شبه قاره را در اختيار خود مي‌گرفت از طرفي روسيه نيز از آغاز قرن هيجدهم بر درياهاي گرم جنوب و بيش از همه بر استانبول چشم طمع دوخته بود. روسيه مي­بايست معابر لشکرکشي به هندوستان را در اختيار خود مي­داشت تا لندن را لااقل به تسليم استانبول وا دارد (بهزادي:70). اين عوامل سبب شد انگليس براي دفاع از هندوستان به شناسايي سرزمينهاي غربي آن بپردازد که بلوچستان يکي از آنان به شمار مي­رفت.

 

پذيرفته نشدن جان مالکم در دومين مأموريتش به ايران در سال 1808/1221 او را در تصميمش براي شناسايي سرزمينهاي مجاور هندوستان مصمم کرد (سپاهي: 61). چندين افسر مستعد براي اين منظور همراه مالکم بودند. نخستين شخص سروان گرانت بود، وي مأموريت يافت درباره­ بلوچستان غربي تحقيقاتي انجام دهد و نتيجه را گزارش دهد (سپاهي: 61). هدف از مأموريت او اين بود که آيا نيروهاي نظامي کشورهاي اروپايي مي­توانند از طريق سواحل جنوب ايران به درون هندوستان رخنه کنند يا نه؟ گرانت اولين غربي بود که تمام سرزمينهاي بين خليج گواتر و جاسک را شناسايي کرد و راه ورود به بلوچستان را براي ديگر هموطنان خود کشيد (سپاهي: 63). انگليسيها از طريق هنديان آموزش ديده در فنون نقشه‌برداري که در لباس روحانيون مسلمان بودند و به طور کلي در هيئت سياح، تاجر، زاهد و درويش و ظاهر مي شدند(بهزادي: 70). و به شناسايي مرزهاي شرقي ايران مي‌پرداختند.

 

از ديگر مأموران سياسي و نظامي انگليس که براي شناسايي بلوچستان رهسپار اين ديار شدند، سروان چارلز کريستي و ستوان پاتينجر بودند که مأمور شدند از راه خشکي، قدرت طبيعي، اقتصادي و مناطق سوق­الجيشي بلوچستان و بخش ديگري از ايران را بررسي کنند (سپاهي: 64). در نتيجه مسافرت پاتينجر و همکارش اطلاعات فراواني در مورد قبايل و سران آنها، شمار جنگجويان قبايل و اوضاع طبيعي بلوچستان به دست آمد که موجب آشنايي اروپاييان با اين بخش از ايران و راهگشاي مأموران انگليسي به هنگام تقسيم بلوچستان شد.

 

سياست ايجاد کمربند حايل

اهميت هندوستان براي امپراتوري انگليس به قدري بود که برخي سياستمداران بر اين عقيده بودند که امکان زيستن براي انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. لرد کرزن در اين باره مي‌نويسد: «زماني که هند شناخته شده است، سرورانش همواره صاحب اختيار نيمي از جهان بوده اند». (سپاهي: 66).

 

دولت انگلستان پس از 1815 و تجربه تلخ اتحاد فتحعلي شاه و ناپلئون در مي­يابد که بر خلاف تصورات قبلي، ايران به عنوان خط دفاعي هندوستان چندان قابل اعتماد نيست و روسيه نيز مي­توانست با عبور از شمال خراسان به خان­نشينهاي آسياي مرکزي دست يابد. بنابراين، لندن و حکومت کمپاني در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسياي مرکزي به کار اندازند و ديوار دفاعي هند را از ايران به آسياي مرکزي تغيير دهند (بهزادي:172). به دنبال آن در دهه 1830/1250ق. در انگلستان اجماع فزاينده­اي پديد آمد مبني بر اينکه، روسيه به زيان ايران، عثماني و آسياي مرکزي در حال توسعه بخشيدن به قلمرو خود مي‌باشد و از همين جا طرح «مسئله شرق» يا «بازي بزرگ» ريخته شد. در اين طرح، ايران به عنوان دولت حايل در برابر پيشروي و توسعه‌طلبي فزاينده­ روسيه به هندوستان از اهميت استراتژيکي خاصي برخوردار شد (فوران، 1378: 172). در اين برهه زماني انگليس به دنبال سد دفاعي محکم و استواري مي­گشت تا بتواند با خيال راحت‌تري به سلطه­ خود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعي خود را در مناطق مرزي خاوري ايران يافتند که دولت مرکزي ايران سياست قاطعي براي تسلط کامل بر آن نداشت و اين همان چيزي بود که انگليسيها خواستار آن بودند چرا که به راحتي مي‌توانستند مناطق استراتژيک را از ايران جدا کرده به نقشه­ خود يعني ايجاد کمربند حايل دست يابند.

 

ايران و توجه به مرزهاي شرقي       

با پايان يافتن جنگهاي ايران و روسيه، دولتمردان ايران تصميم گرفتند مرزهاي شرقي ايران را به نواحي اصلي آن گسترش دهند، اما انگليسيها تصور مي­کردند که دولت ايران هر قدمي که به سمت هندوستان بر مي­دارند به طور قاطع به اشاره­ دولت روس است (سپاهي:67). انگليس از اساس تفکر دولت و دربار ايران، درباره­ مرزهاي جنوب شرقي­اش آگاه شده بود. ايران از آغاز سلطنت قاجاريه مرز طبيعي جنوب شرقي خود را، رود سند مي­دانست. عباس ميرزا در خلال گفت و گو­هاي دوستانه و خصوصي با مأمورين انگليس بارها به اين مطلب اشاره کرده بود و محمد شاه نيز بر همين عقيده بود (بهزادي:95). در نتيجه انگليسيها درصدد ممانعت از پيشروي ايران به طرف شرق بر آمدند که اولين مورد آن مسئله‌ هرات و به دنبال آن جدايي بلوچستان بود که با تعيين حدود مرزي اين مناطق، هم خط دفاعي هندوستان را کامل کردند و هم به پيشروي ايران به سمت شرق براي هميشه پايان دادند.

 

بلوچستان در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه

با آغاز سلطنت ناصرالدين شاه و توجه دولت مرکزي به بلوچستان سرداران و حاکمان نواحي مختلف اين ناحيه، داوطلبانه اطاعت خود را از دولت مرکزي اعلام نمودند (سپاهي:124). و اين بدان دليل است که اميرکبير صدراعظم ايران در آن زمان اهميت ويژه­اي به بلوچستان مي‌داد و آن هم به خاطر آگاه بودن او از سياستهاي انگليس در ايران بود.

 

در اين دوران نيز شورشهايي در بلوچستان براي استقلال رخ داد اما با سياست مدبرانه اميرکبير بلوچها دوباره به اطاعت از ايران گردن نهادند (بهزادي:106). انگليسها از اين وضع نگران شدند، زيرا با گسترش مرزهاي شرقي ايران، ايران را به هند نزديکتر مي­ديدند. با توجه به چنين اوضاعي، دولت انگليس در سال 1853/1270ق. به منظور جلوگيري از گسترش نفوذ بيشتر ايران در بلوچستان، مأموراني از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگليسي مردم بلوچ را تحريک به شورش عليه دولت ايران کرده بودند (سپاهي.ص124). دولت انگليس در اين سالها سعي مي­کرد با ايجاد جو بدبيني در ميان مردمان بلوچ آنها را به شورش عليه دولت مرکزي وا دارد  اما اقدامات آنها در اين زمان نتيجه­ دلخواه را نداد و انگليسيها درصدد برآمدند تا به ترفندهاي ديگر متوسل شوند.

 

کشيدن خطوط تلگراف؛ زمينه‌ساز تقسيم بلوچستان

بعد از معاهده پاريس و استقلال افغانستان، مشکلات انگليسيها در هند، براي چند سال، آنها را از دخالت علني در بلوچستان بازداشت، اما شورش هند در سال 1857/1274ق. انگليسيها را در تقسيم بلوچستان مصمم کرد (سپاهي:130). انقلاب هندوستان و خطري که در آن مقطع تاريخي متوجه امپراتوري بريتانيا شد، آثار و نتايج عميقي در ايران به جاي گذاشت. از جمله مهمترين اين آثار ارتباط تلگرافي هندوستان با اروپا و با انگليس و در نتيجه کشيده شدن خطوط تلگراف در ايران بود (بهزادي:119). براي ايجاد خطوط تلگرافي در بلوچستان، مذاکرات توسط افسران انگليسي با دولت ايران شروع شد، اما اين مذاکرات با مخالفت و مقاومت شديد در ايران مواجه شد (سپاهي:130). اولياي ايران به هيچ عنوان نمي­خواستند پاي مأموران انگليسي به نقاط دور افتاده­ مملکت، به خصوص نواحي جنوب به ويژه در ميان طوايف بلوچستان باز شود. انگليسيها سرهنگ اپستويک را براي حل اين مسئله به سمت سفارت تهران برگزيدند (بهزادي:120-119). سرانجام امتياز کشيدن خطوط در 24 جمادي‌الاخر 1279 / 17دسامبر 1862 با دولت ايران به امضا رسيد. در آن زمان صدارت ايران با امين‌الدوله بود که با انگليسيها رابطه­ صميمانه­اي داشت.

 

انگليسيها در سال 1859/1275ق براي برقرار کردن رابطه­ مخابراتي مستقيم هند و اروپا يک رشته سيم بين اسکندريه و خليج فارس داير کردند. در سال 1278ق. دولت انگليس گلداسميت را به منظور انجام تحقيقاتي در زمينه­ چگونگي امتداد اين خط تلگراف در طول صحراي مکران مأمور کرد. در سال1280ق. کار کشيدن خط تلگراف تمام شد و آن خط را از کراچي به جاسک مربوط کردند (نيکبختي:64).

 

مأموران انگليسي به هنگام مطالعه، براي کشيدن خطوط تلگرافي پي بردند که کشيده شدن خطوط تلگراف زميني در بخشي از نواحي ساحلي ايران، براي کنترل و سرانجام جدايي اين نواحي مجاور، فرصت مناسبي مي­تواند باشد (سپاهي:130). بنابراين تحقيق و بررسي از اين نواحي بر عهده­ سر فردريک گلداسميت گذاشته شد.