تفكر اقتصادي ميرزاملكمخان؛ در خدمت استعمار انگليس
از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
مقدمه
ميرزا ملكمخان براي تمام پژوهشگران ايراني چهره بسيار آشنايي است. در اينكه نقش او در روند تجددخواهي و الگوي ترقي، مثبت يا منفي بوده، سخنان بسيار گفته شده است. به هر حال ميرزا ملكمخان ارمني از معدود كساني است كه از نظر شخصيت فردي، نقش اجتماعي و فكري، جلوههاي مختلف و متناقض از خود بروز داده است. اختلافنظر شديد و عميق پژوهشگران درباره او از همين جا نشأت گرفته است. كتابها و مقالات بسياري درباره شخصيت، افكار، آراء و نقش فرهنگي و اجتماعي ملكم نگاشته شده است و هر كدام به ابعادي از انديشهها، نقش اجتماعي و عملكرد شخصي او پرداختهاند. اين پژوهش سعي دارد افكار اقتصادي ملكمخان را با استفاده از نظرات محققين بررسي و به بوته نقد بگذارد تا براي خوانندگان گوشهاي از عملكرد اين شخص روشن شود. فرضيه اصلي تحقيق، بر اين اصل استوار است كه ميرزاملكمخان و تفکر اقتصادياش، بر روند نوخواهی و تجددطلبي ايران تأثيرگذار بوده است.
سؤالات اصلي اين پژوهش عبارتند از:
1. تفكرات اقتصادي ميرزاملكمخان از كدام الگوي فكري اقتصادي نشأت ميگرفت؟ 2. آيا تفكرات اقتصادي ملكمخان در رشد و ترقي اقتصاد ايران مؤثر بوده است؟ 3. آيا ميرزاملكمخان آگاهانه در فكر ترقي و تعالي اقتصادي ايران بوده است؟ 4. آيا تفكرات اقتصادي ملكمخان در نهايت در خدمت استعمار غرب بخصوص انگليس نبوده است؟
در اين پژوهش با استناد به نوشتههاي ملكمخان و منابعي كه از نوشتههاي وي نقل مستقيم كردهاند و همچنين با بررسي نظرات پژوهشگران معروف در مورد افكار اقتصادی ميرزاملكمخان، به سؤالات بالا با روش كتابخانهاي، علمي و تحليل تاريخي پاسخ داده ميشود.
1. مروري بر زندگي ملكمخان ارمني
ميرزا ملكمخان در سال 1249 ه.ق در جلفاي اصفهان متولد شد. پدرش ميرزايعقوب، فردي تحصيلكرده و اروپا رفته بود. ميرزايعقوب مدتي معلم زبان فرانسه ظلالسلطان و مترجم سفارت روس در تهران بود. وي براي پيشرفت زندگي سياسي و اجتماعي خود در ايران مسلمان شد.
ميرزاملكمخان در ده سالگي به پاريس رفت و در مدرسه پليتكنيك، انواع علوم، بخصوص علوم طبيعي و رياضي را آموخت و با مكاتب فكري انديشمندان فرانسه آشنا شد. از جمله در مذهب انسانيت پيرو اگوست كنت و در مهندسي اجتماعي دنبالهرو سن سيمون شد. ملكمخان تقريباً سه چهارم عمر هفتادوهفت ساله (1326-1249 هـ.ق) خود را در خارج از ايران (فرانسه، عثماني، مصر، انگلستان، ايتاليا، سوئيس و ...) گذراند.
ملكم در سال 1267 هـ.ق پس از اتمام تحصيلات و در دوران صدارت ميرزاآقاخان نوري به ايران آمد. او به عنوان مترجم استادان اروپايي و در عين حال براي تدريس درس جغرافيا و علوم مقدماتي وارد دارالفنون شد. البته براي اينكه مشكلي در كسب شغل در ايران نداشته باشد، مانند پدر به اسلام گرويد. از او به عنوان نخستين ناقل دستگاه تلگراف از اروپا به ايران ياد شده است
ميرزاملكمخان به مقام و پستهاي متعددي در ايران و به نمايندگي ايران در خارج نايل شد، از اين قرار است: مترجمي دارالفنون، شاه و صدراعظم؛ همراهي با نماينده ايران در عهدنامه پاريس؛ رايزن سفير ايران در استانبول؛ كنسول ايران در مصر؛ رايزن صدراعظم سپهسالار؛ وزيرمختار ايران در لندن؛ نماينده ايران در كنگره برلن؛ سفارت كبراي ايران در لندن؛ و سفارت ايران در رُم در زمان ناصرالدينشاه.
ميرزاملكمخان در زمان ناصرالدين شاه بخصوص بعد از بازگشت از اجلاس عهدنامه پاريس، سعي كرد نظر شاه و دربار را به اصلاحات جلب كند. ميرزاملكمخان با اقتباس از تنظيمات عثماني، رسالهاي به نام «كتابچة غيبي» يا دفتر تنظيمات نوشت و به وسيله جعفرخان مشيرالدوله به نزد شاه فرستاد، ملكم براي اينكه زمينه فكري عموم را براي طرح جديدش آماده كند، به تقليد از اصول فراماسونري غرب، فراموشخانه داير كرد. فراموشخانه ملکم از مشرب فكري اگوست كنت الهام گرفته بود و از سوی انجمنهای فراماسونری جهان به رسمیت شناخته نشد. عمدهترین علل انحلال فراموشخانه ملکمخان عبارتند از: مخالفت علمای دین مانند ملا علی کنی با تفکرات ضددینی و مغایر اسلام ملکم؛ مخالفت کسانی که از نفوذ ملکم در دربار شاه احساس وحشت داشتند؛ اتهام اعضای فراموشخانه به طرفداری از بابیها و در نهایت تحریک شاه توسط روسها.
ملكم از طريق جامع آدميت که توسط عباسقلی قزوینی (آدمیت) و به دستور وی ایجاد شده بود، كار خود را دنبال كرد؛ اما دوباره با شكست مواجه شد و به بغداد و استانبول رفت. ملكمخان در استانبول با پيشروان اصلاحات عثماني و مشروطهخواهان آنجا مانند كمال پاشا، عالي پاشا و فؤاد پاشا تماس داشت. ملكمخان، رساله «رفيق و وزير» و «مبدأ ترقي و شيخ و وزير» را تحت تأثير آخوندزاده، در همين زمان نوشت و جالب اينكه دوباره مسيحي شد.
ميرزاملكمخان مدتي در استانبول و مصر بود و زماني كه ميرزاحسينخان مشيرالدوله (سپهسالار) به صدارت رسيد، مستشار وي شد. البته در استانبول نيز مستشار وي در سفارت ايران بود. در اين زمان رساله «تنظيمات حسنه» را نوشت و تقديم صدراعظم كرد كه اولين طرح مجلس شورا بوده است. ملكمخان در سفر شاه به اروپا بوده و در واگذاری امتياز رویتر نقش داشته است، همین امر به حيثيت سياسي او لطمه وارد کرد.
بعد از اينكه در كنگره برلن توانست موجبات تخليه قطور از عثماني را فراهم كند، لقب ناظمالدوله و پرنس گرفت و به مقام سفارت كبري رسيد. بعد از امتياز لاتاري (قرعه، بختآزمايي) و اعتراض علما، به حيثيت او لطمه شديدي وارد شد و از كليه مقامات دولتي عزل شد. بدنبال آن، ملكم در لندن برای توجیه کارهایش و کسب حیثیت از دست رفته، به انتشار نشريه قانون دست زد و به علياصغرخان اتابك و شاه حمله كرد. در آنجا با سيدجمال اسدآبادي آشنا شد و شاید تحتتأثير سیدجمال بود که در اين زمان از رهبري روحانيون و نقش دين در روزنامه قانون حرف ميزند. علاوه بر آن با ميرزاآقاخان كرماني ازلی بابی مسلک دوست ميشود و تحتتأثير برخی تفكراتش قرار ميگیرد. بنابراين حرفهای او در زمینه نقش دین و روحانیون از سر مصلحت بوده است؛ نه اعتقاد قلبي.
به طور كلي ميرزاملكمخان در دوران هفتاد و هفت ساله عمرش، در حدود بيست و هشت رساله مختلف نوشته است. در اين رسالهها، از آزادي و حكومت قانون به سبك استوارت ميل و اگوست كنت صحبت ميكند و در فلسفه قانونگذاري به نوشتههاي منتسكیو و در انتقاد اجتماعي به ولتر توجه داشته است. به طور خلاصه سرچشمه افكار اجتماعي و سياسي ملكمخان، آراي متفكران عصر روشنگري قرن هجدهم و معتقدان به فلسفه ترقي ليبراليسم قرن نوزدهم اروپاست. در اواخر عمر، ميرزاملكمخان وزيرمختار ايران در رُم (1908- 1898م) بود. او در سال 1908م/ 1326 ه.ق در شهر لوزان سوئيس درگذشت. ملكم احتمالاً دوباره تغيير دين داده بود چون طبق وصيتش، جسد او را سوزانيدند. او از لحاظ عقيدتي، چندان پاي بند به دين خاصي نبود و به مقتضيات زندگياش مسلمان و مسيحي ميشد و بر اصل آدميت تأكيد داشت و مذهب را ابداعي ميدانست.
2. مبنای الگوی تفکر ملكمخان
ملكم در زمان تحصيل در فرانسه، با مکاتب سیاسی آنجا بخصوص اگوست كنت، سن سيمون و منتسكيو آشنا شد. ميرزاملكمخان در رساله دفتر تنظيمات، نخستين طرح قانون اساسي را به ناصرالدينشاه عرضه كرد. وي در اين طرح، اصول نظم غربي را پيشنهاد ميكند.
چارچوبهاي فكري فراموشخانه ميرزاملكمخان، در واقع معجوني از اصول فلسفی و اندیشههای مکاتب غربی بود و كاملاً تحتتأثير فلسفه اگوست كنت بود.
البته این تفکرات بیش از آن که در خدمت کشور باشد، در جهت توجیه استعمار به خصوص انگلیس بود. در زمینه اقتصادی، داراي تفكر ليبرالی متأثر از ليبراليسم غربي سدة نوزدهم بوده است. تفکرات اقتصادی ملکمخان، در راستای اندیشههای سیاسیاش قرار داشت.
3. تفكر اقتصادي ملكم
اصولاً اقتصاد صنعتي بر پايه دو عامل اصلي، يكي به كار انداختن و توليد سرمايه، ديگري به كار بستن دانش فني قرار دارد. از نظر اقتصادي مسئله اصلي جوامع توسعهنيافته از جمله آسيايي اين بود كه از غرب، دانش صنعتي فرا گيرند و با كمك سرمايه داخلي، صنعت توليدي به كار اندازند. در اين سير تحولي، دولت مسئوليت بزرگي داشته است. اما در تأسيس اقتصاد صنعتي، مشرق زمين با تعرض اقتصادي غرب دست به گريبان شد.
اقتصاد داخلي در شرق با دو پديده اقتصادي خارجي يعني سرمايهگذاري خارجي و تجارت آزاد برخورد داشته است. در سرلوحه پيشرفت اقتصادي، تقريباً اكثر كشورهاي آسيايي، به استفاده از سرمايه خارجي علاقمند بودند و بسياري از هواداران رشد صنعتي از جمله ملكمخان ارمني نيز متمايل به سرمايه خارجي بودند. اما نفس استفاده از سرمايه خارجي، ضامن رشد اقتصادي كشور سرمايهپذير نيست. از نظر عملي و تجربه عيني نيز سرمايهگذاري خارجي در كشورهاي مانند مصر، عثماني و ايران به حقوق حاكميت آنها ضربههاي سخت زد و بر نفوذ اقتصادي و سياسي دولتهاي سرمايهگذار افزود.
كشوري مانند ايران پيش از آنكه به فكر ترقي اقتصادي بيفتد، تحت نفوذ سياسي و اقتصادي غرب قرار گرفته بود و تجارت آزاد و امتيازات بازرگاني به زيانش تمام شد. در ايران قائم مقام جلوی گسترش تجارت آزاد را گرفت و اميركبير تجارت آزاد را بر هم زد و اقتصاد صنعتي ملي را ايجاد كرد. سپهسالار، تحت تأثير تفكرات اقتصادي ملكمخان، توجه زيادي به سرمايهگذاري خارجي داشت. در زمينه دستگاه ماليه و بانك، سپهسالار صدراعظم ناصرالدين شاه تحتتأثير تفكرات ملكمخان بود. ملكمخان به تجارت پول و اسباب آن يعني بانك اهميت بسياري ميداد و آن را لازمه رشد تجاري صنعتي ميدانست.
در زمينه توسعه راه و راه آهن، دولت سپهسالار، به تأسي از انديشههاي ملكمخان آن را عامل اصلي پيشرفت اقتصادي ميدانست. انگيزه اصلي سپهسالار در واگذاري امتياز رويتر، اين بود كه با بكار انداختن سرمايه خارجي توسعه اقتصادي و صنعتي ايران را ممكن سازد. اين انگيزه نيز تحت القائات تفكرات ملكمخان، مشاور اول صدراعظم بود. اما نكته مهم اين است كه تفكرات اقتصادي ملكم، همانند تفكرات سياسياش، حلال مشكلات ايران نبود؛ بلكه زمينه را براي نفوذ اقتصادي سرمايهگذاران خارجي در ايران فراهم ميكرد. به طوري كه عملاً در قرارداد رويتر و قراردادهاي بعدي، سرمايهگذاران قصد داشتند با كمترين پرداخت حقالامتياز، بيشترين بهره را ببرند. لذا تأكيد صرف بر سرمايهگذاري خارجي براي رشد كشور، سياست درستي نبود.
ملكم عامل اصلي خرابي ايران را، غفلت و جهالت اولياي امور و بزرگان ايران ميداند و راه حل آن را اخذ و اقتباس تمدن فرنگي و شيوههاي غربي مديريت، نظام اداري و سياسي ميداند. ميرزا ملكمخان فكر ميكرد ميتوان اصول نظم و ترقي غرب را مثل تلگراف به راحتي وارد كرد. در حالي كه اينها در خود غرب نيز با شرايط و زمينههاي اقتصادي - اجتماعي نوين و تحول در ساختار جامعه مدني آنها ميسر شد. به نظر ملكمخان در ايران هميشه عقل بيعلم به كار رفته و همين عامل، راه ترقي و پيشرفت را به روي مردم ايران بسته است. در واقع علت عدم ترقي را نتيجه جهل ايرانيها ميداند؛ نه نتيجه طبيعت، ذات و نقص جنس ايراني.
تفكر اقتصادي ملكمخان، همانند عقايد سياسي او، از فلسفه ليبراليسم قرن نوزدهم سرچشمه ميگرفت. وي به حق مالكیت شخصي و اقتصاد فردي و سرمايهگذاري خصوصي معتقد بود. او ميگفت دولت بايد مشوق و محرك اقتصاد بخش خصوصي باشد؛ و اگر شرايط سياسي و اجتماعي كشور طوري باشد كه افراد تشويق به جمع كردن سرمايه و جلب منفعت شوند، در نتيجه سرمايه توليدي بيشتري جمع ميشود و اين سرمايه، براي ترقي جامعه به كار ميافتد. ملكم در رساله اصول ترقي ميگويد: «بدون ترديد و معطلي بايد استقلال دولت را بر آبادي ملك و آبادي ملك را بر اصول علم قرار بدهيم». ملكم قدرت دولت را در كثرت امتعه ميبيند و تكثير امتعه و تجارت آزاد را لازم و ملزوم يكديگر ميداند.
ملكم پيرو نحله آزادي رقابت اقتصادي است و در اين زمينه تحت تأثير افكار آدام اسميت و جان استوارت ميل در انگلستان و تا حدودي سنت منتسكیو يا ژان باتيستسي در فرانسه بود.
ملكمخان رسالهاي به نام حرف غريب دارد. در اين رساله، ايجاد امنيت در ايران را براي به كار انداختن سرمايههاي شخصي، استعداد مالي، جاني و ايجاد مراكز صنعتي لازم ميداند. ملكم به طور كلي نقش دولت را در فعاليتهاي اقتصادي و در فراهم آوردن وسايل ايمني و ايجاد محيطي مساعد ميداند كه در آنجا انسانها بتوانند با اطمينان سرمايه خود را در كارهاي اقتصادي به كار اندازند. از نظر او، اولين شرط فعاليت اقتصادي، تكثير و تحرك سرمايه، با ايجاد امنيت اجتماعي است.
ملكم معتقد است هر مملكتي تجارت زياد دارد يعني آن مملكت زياد علم و صنايع دارد. ملكم در مورد تجارت معتقد است: «هر دولتي كه ممالك خود را آباد و تجارت دنيا را زياد بكند، ملل فرنگستان به حكم مصلحت خود مجبوراً دوست و حامي آن دولت هستند».
ملكم معتقد بود با توسعه تجارت داخلي و خارجي، ميتوان وسايل احياء و ترقي مملكت را فراهم ساخت. در نظر ملكمخان عوامل قدرت توليد كالا و تجارت، عبارتند از: اول اسباب طبيعي مانند آب، خاك، آفتاب، دوم كار، سوم سرمايه. وي معتقد بود تا اين قواي طبيعي و آدمهاي كاركن با سرمايه جمع نشوند، حصول امتعه ممكن نخواهد بود. در ايران دو عامل اول موجود است. اما چون سرمايه ندارند، جميع نعمات طبيعي و قواي بشري ايران بيفايده و بيمصرف مانده است. ملكم معتقد است، بايد حواس خود را صرف تحقيق علوم ماليه فرنگستان بكنيم تا سرمايه كسب كنيم. ملكم معتقد بود، پول يك كشور مانند خون بدن يك انسان است كه بايد به سرعت در گردش باشد. اما در ايران، علاوه بر اينكه خيلي كم است، آن مقدار كم هم، بيحركت و منجمد است. به همين خاطر بايد سرمايه ايران زياد و تداول آن را آسان كرد؛ لذا از بانك صحبت ميكند. در اينجا ملكم سلطه استعمار را در كشورهاي ضعيف، براي استقرار امنيت و ايجاد مشتري براي كالاي خود تفسير و توجيه ميكند. ملكم، در راستاي همين تفكر ميگويد بايد از كمپانيها و مشاورين خارجي دعوت كرد و به آنها امتيازات دولتي داد و آنها را تشويق به ايجاد راه آهن، بانك و كارهاي عمومي ديگر كرد. او خيال ميكرد اگر دولت ايران در كار امتيازات هر اشتباهي بكند، صدمرتبه بهتر از آن خواهد بود كه مثل ايام گذشته بيكار بنشينم و منتظر باشيم كه ملائكه آسمانها بيايند، از براي ما كار كنند. ملكم براي رشد تجاري صنعتي، چاره كار را در اين ميديد كه بايد از مديران، مشاوران و كمپانيهاي خارجي كمك گرفت و انجام امور را بدست آنها سپرد.
سومين عامل در نظر ملكمخان براي آبادي و پيشرفت اقتصادي، به كار انداختن سرمايه خارجي است. او از دستگاه شراكت يا كمپاني صحبت ميكند و معتقد است، تشكيل كمپاني ايراني در آن زمان امكانپذير نيست، لذا بايد به كمپانيهاي خارجي امتيازات دولتي داد. ملكم پيشنهاد تشكيل بانك كه مسئلهاي كاملاً اقتصادي است را، در رساله دفتر تنظيماتش به دولت مطرح ميكند اما در اين راه موفق نميشود. زيرا هيچ يك از سرمايهداران و رجال و شاهزادگان ثروتمند حاضر به سرمايهگذاري در بانك نشدند و در خزانه دولت هم پول كافي براي انجام اين امر مهم نبود.
ملكم فكر تأسيس بانك را از سال 1283 ه.ق دنبال كرد و همواره ايجاد بانك را مايه احياء و ترقي كشور ميدانست. وي بانك را سرچشمه ثروت ملل و محرك تجارت و آبادي مملكت ميدانست. يكي از دلايل اصلي شكست تفكر اقتصادي ملكم همانند تفكر سياسياش، تناقض انديشههاي اقتصادياش با شرايط اقتصادي ايران بود. او اصول اقتصادي جديد غربي را به طور ناقص و پراكنده كسب كرد، بدون اينكه با شرايط اقتصادي ايران تطبيق دهد. او بدون پيش زمينهاي از وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايران، خواهان رشد سريع و عجولانه تجاري و صنعتي ايران بود كه عملاً نه تنها اين گونه نشد، بلكه تفكر او بيشتر به خدمت كشورهاي استعماری صنعتي به خصوص انگلیس و به ضرر ايران درآمد.
4ـ تفكرات اقتصادي ميرزاملكمخان در توجيه استعمار
ملكم در تفكر اقتصادي خود به امنيت اجتماعي و تجارت اهميت زياد ميدهد و آنها را لازمه رشد سرمايه و تكثير كالاي صنعتي ميداند. وي در همين راستا، در رساله اصول ترقي نه تنها استعمار غربي را توجيه ميكند بلکه زمینهساز ورود آن به کشور ميشود. او معتقد است، دول اروپايي بواسطه عدم امنيت جاني و مالي، ضبط و تصرف كل ممالك آسيا را حق آسماني و وظيفه خود ميدانند. اينكه دولتهاي اروپايي در آسيا و آفريقا و ديگر نقاط، با همه حرص و شدت، مملكت تازه پيدا و ضبط ميكنند، هيچ مقصود و فايدهاي ندارند، مگر اينكه با استقرار امنيت و باز كردن بنادر و افزايش آبادي آن ممالك، براي كالاهاي خود مشتري تازه پيدا كنند. ملكم در رساله اصول تمدن باز هم استعمار را آگاهانه توجيه ميكند و مينويسد «دول فرنگستان در ضمن اين اقدامات گاهي مجبور ميشوند كه بعضي از ممالك خارج را تصرف كنند. مقصود ايشان در اين تصرفات به هيچوجه مملكتگيري نيست، مقصود اصلي ايشان فقط كسب منافع تجاري است. از براي اثبات اين معني يك نكته كافي است كه ماليات اغلب ممالك خارجه كه دول فرنگستان در تصرف خود دارند، كفايت خرج محافظت و اداره اين ممالك را نميكند. از ماليات هند يك دينار عايد خزانه انگليس نميشود». با اين حساب، استعمار غربي خدمتگزار هندوستان و ساير ملل شرق بوده است.
ملكمخان براساس وابستگی فکریاش به نظام استعماری انگلیس و تفكرات ليبراليسم غربي، اين هجوم غرب به شرق را توجيه ميكند. ملكم افزايش تجارت در ايران را عامل رشد اقتصادي ميداند و در همين راستا، معاهدات و عهدنامههاي انگليسيها در ايران را توجيه ميكند و مبلغ آنها ميشود و هدف آنها را برقراري ارتباط تجاري ميداند. او هدف ملل اروپايي را در هر نقطهاي، توسعه تجارت و كسب منافع مادي ميداند.
در رابطه با استفاده از سرمايه خارجي، كه سخت مورد نظر ملكم است، وي معتقد است بايد از كمپانيها و مشاورين خارجي دعوت كرد و به آنها امتيازات دولتي داد. ظاهراً به نظر ملكم توجه بريتانيا به خوزستان، يك گام مطلوب در جهت شركت كاملتر آن كشور در امور ايران و تشويق و توسعه اصلاحات تلقي ميگردد. عجيب نيست كه تشابه زيادي بين مقالات اصول تمدن و حرف غريب ملكم با مكاتبات و القائات انگليس به مقامات ايراني، به منظور گرفتن امتياز كشتيراني كارون وجود داشته است.
اين تئوريهاي اقتصادي ملكم، نتيجهاش همان امتياز رويتر، امتياز تنباكو و صدها امتياز ريز و درشت ديگر بود. البته سرنوشت و وضعيت هندوستان نيز ميتوانست نمونه اتم و اكمل اجراي تئوريهاي مترقيانه(!) ملكم باشد.
فهرست منابع و مآخذ
- آدمیت، فریدون، (1356)، انديشه ترقي و حكومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، چاپ دوم.
- آدميت، فريدون، (1357)، انديشههاي ميرزاآقاخان كرماني، تهران، پيام، چاپ دوم.
- آدميت، فريدون، (1340)، فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت، تهران، سخن.
- الگار، حامد، (1369)، قانون ميرزاملكمخان، ترجمه متن: جهانگير عظيما، ترجمه حواشي: مجيد تفرشي، تهران، مدرس، چاپ اول.
- آجوداني، ماشاءالله، (1382)، مشروطه ايراني، تهران، اختران، چاپ اول.
- امینالدوله، علیاصغرخان، (1370)، خاطرات سیاسی امینالدوله، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، زیر نظر ایرج افشار، تهران، امیرکبیر.
- حائري، عبدالهادي، (1364)، تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، تهران، اميركبير، چاپ دوم.
- حائري، عبدالهادي، (1368)، تاریخ جنبشها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.
- رائين، اسماعيل، (1353)، ميرزاملكمخان (زندگي و كوششهاي سياسي او)، تهران، فرانكلين، چاپ دوم.
- ربيعزاده، هاشم، (1325)، كليات ميرزاملكمخان، تهران، مطبعه مجلس.
- رحمانيان، داريوش، (1388)، تاريخ تفكر سياسي در دوره قاجاريه، تهران، پيام نور، چاپ اول.
- رضواني، محمداسماعيل، (1356)، انقلاب مشروطيت ايران، تهران، فرانكلين، چاپ سوم.
- كرماني، ناظمالاسلام، (1371)، بيداري ايرانيان، ج 1، تهران، اميركبير.
- مجتهدي، كريم، (1357)، ميرزاملكمخان و اصول نظري نظام پيشنهادي او، مجله راهنماي كتاب، فروردين و ارديبهشت 1357، سال بيست و يكم، شمارههاي 1 و 2 و 3 و 4.
- ميرزاملكمخان، (1369)، روزنامه قانون، تهران، كوير.
- محيط طباطبايي، سيدمحمد، (1337)، مجموعه آثار ميرزا ملكمخان، تهران، كتابفروشي تهران.
- ناطق، هما، (1355)، قانون، تهران، اميركبير.
- نورايي، فرشته، (1352)، تحقيق در افكار ميرزاملكمخان ناظمالدوله، تهران، فرانكلين، چاپ اول، شماره 28.
- وحدت، فرزين، (1382)، رويارويي فكر ايران با مدرنيته، ترجمه مهدي حقيقتخواه، تهران، ققنوس.
پانوشتها
۱ . ناظمالاسلام كرماني، ج1، 1371: 117؛ رضواني، 1356: 14.
۲ . رائين، 1353، ص 7.
۳ . ناظمالاسلام كرماني، همان، ص 117؛ نورايي، 1352، ص 12.
۴ . وحدت، 1382، ص 61؛ آدميت، 1356، صص 65-64.
۵ . وحدت، همان، ص 61.
۶ . ناظمالاسلام، همان، ص 117، محيط طباطبايي، 1337: ب.
۷ . حائري، 1364، صص 41-40؛ ناظمالاسلام، همان، صص 119-117.
۸ . حائري، همان، ص 40.
۹ . آدميت، 1356، صص 65-64.
۱۰ . حائري، 1368، ص 49.
۱۱ . الگار، 1369، صص 44-43 و 49-48؛ حائري، 1368، ص 49.
۱۲ . الگار، 1369، ص237.
۱۳ . حائري، همان، ص 41.
۱۴ . محيط طباطبايي، همان.
۱۵ . ناظمالاسلام، همان، ص 118.
۱۶ . رائين، 1353، صص 110-109؛ نورايي، همان، ص 25؛ آجوداني، 1382، صص 307-305.
۱۷ . امينالدوله، 1370، ص 143.
۱۸ . آدميت، 1357، ص 28.
۱۹ . نورايي، 1352، صص 26 و 58.
۲۰ . الگار، 1369، صص 12 و 14.
۲۱ . آدميت، 1356، صص 65-64.
۲۲ . آدميت، 1356، ص 296.
۲۳ . آدميت، همان، صص 8-298.
۲۴ . همان، ص 303.
۲۵ . همان، ص 353.
۲۶ . رحمانيان، 1388، ص 73.
۲۷ . مجتهدي، 1357، شماره 1 و 2، ص 22؛ ناطق، 1355، ص 22.
۲۸ . رحمانيان، 1388، ص 73.
۲۹ . نورايي، 1352، ص 112.
۳۰ . همان، ص 84.
۳۱ . همانجا.
۳۲ . مجتهدي، 1357، شماره 3-4، ص 291؛ وحدت، 1382، ص .61
۳۳ . نورايي، همان، ص 83.
۳۴ . ربيعزاده، 1325، به نقل از رساله اصول تمدن، ص 28.
۳۵ . آدميت، 1340، ص 151.
۳۶ . نورايي، همان، ص 86.
۳۷ . الگار، 1369، ص 249.
۳۸ . نورايي، همان، به نقل از رساله اصول ترقي، ص 87.
۳۹ . ربيعزاده، به نقل از رساله اصول تمدن، 1325، ص 29.
۴۰ . نورايي، همان، ص 84.
۴۱ . همان، ص 145.