بررسي ابعاد مداخله انگليسيها در امور ايران در طول جنگ جهاني دوم
از مجموعه مقالات ارائه شده در همايش دوم ايران و استعمار انگليس
موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
مقدمه
مداخله انگليسيها در امور ايران پيشينهاي به درازاي روابط دو كشور دارد. اين مداخله داراي ابعاد و اشكال گوناگون بوده و متناسب با ضعف و قوت حكومت مركزي و يا تمايل و مخالفت حاكمان ايران نسبت به انگليسيها، همواره در حال تغيير بوده و فراز و نشيبهايي را طي كرده، ولي هرگز متوقف نگردیده است.
يكي از نقاط اوج مداخله انگليسيها در امور ايران در فاصله زماني اشغال ايران در شهريور 1320 تا پايان جنگ جهاني دوم است. ابعاد مداخله انگليسيها در امور ايران به تفكيك زير قابل بررسي ميباشد.
الف. مداخله در امور سياسي
مداخله در امور سياسي ايران با وادار كردن ايران به كنار نهادن سياست بيطرفي و الحاق اجباري به صف متفقين آغاز شد. در نتيجه ايران وادار به قطع رابطه با دول محور و در نهايت اعلان جنگ به آلمان و ژاپن شد. در زمينه امور داخلي نيز از لحظه اشغال، مداخله مستقيم شروع شد و به زودي سراسر مناطق اشغالي و غير اشغالي را دربر گرفت. در اين دوره به تبعيت از وزيرمختار، كنسولها و نمايندگان سياسي و نظامي انگليس در ايران نيز اقدام به مداخله آشكار در امور محل مأموريت خود نمودند. گزارشهاي واصله از يزد و شيراز به تاريخ 8 شهريور 1320 حاكي از مداخله كنسولهاي انگليس در كرمان و شيراز در امور محل مأموريت خود ميباشد. در واقع مأمورين كنسولي انگليس خود را محق به دخالت در امور ايران ميديدند. مداخله انگليسيها در امور سياسي داراي ابعاد گوناگوني بود كه مهمترين آنها به شرح زير قابل ذكر ميباشد:
1. تغيير (بركناري و تبعيد) رأس و رئيس حكومت و ايجاد دولت دستنشانده
مهمترين اقدام مداخلهگرانه انگليسيها در دوره اشغال اقدام به تغيير رئيس و رأس حكومت ايران و ايجاد دولت دستنشانده و به پيروي از آن تغيير سياست داخلي و خارجي ايران بود. وادار كردن رضاشاه به كنارهگيري از سلطنت و تبعيد وي به خارج از كشور بدون دخالت و تمايل مردم و مجلس شوراي ملي، آشكارترين وجه مداخله در امور ايران بود.
عليالاصول، لطمهاي كه به كشور ما از مجراي اشغال و مداخله وارد آمد، بزرگترين لطمهاي بود كه يك قدرت خارجي ميتوانست به كشور بيطرف و خارج از صحنه و صفبنديهاي جنگ وارد كند. ورود نيروهاي خارجي به ايران و سپس تبعيد رئيس كشور ايران به خارج و تحتنظر نگه داشتن او و اجازه بازگشت ندادن به او، صرفنظر از ماهيت رضاشاه، در عين حال كه نقض حاكميت ملي ايران بود، توهيني نيز به ملت ايران بود.
دومين توهين و مداخلة بزرگ خارجي در ايران، تعويض رئيس كشور ايران، بدون هيچ اعتنايي به رأي و نظر مردم ايران بود. در حالي كه تعويض رئيس دولت فقط حق انحصاري مردم ايران بود و خطاهاي او هم به مردم ايران مربوط بود و ايرانيان در اين باره از انگليسيها درخواست كمك و مداخله نكرده بودند.
دولت انگلستان براي اخراج و استعفاي رضاشاه در ايران شروع به زمينهسازي کرد و از ابزار تبليغات رسانهاي، بهويژه راديوهاي لندن و دهلي كه در بخش اخبار فارسي حملات شديدي به رضاشاه ميکردند، بهرهبرداري كرد. بولارد، وزيرمختار انگليس در تهران، در يکي از گزارشهاي خود به وزارت امور خارجه انگليس در اين زمان خاطرنشان ميكند توجه گسترده به پخش برنامه به زبان فارسي از راديو بي.بي.سي نقش برجسته و شايد تعيينکنندهاي در استعفاي شاه ايفا کرد. مرحله بعدي، مداخله مستقيم در انتخاب جانشين رضاشاه و تأسيس دولتي دستنشانده بود. آنها حتي در دوره قبل از اشغال، نظرشان اين بود كه در صورتي كه دولت ايران آماده همكاري و مساعدت نباشد بايد دولت ديگري كه رويه دوستانهتري داشته باشد به جاي آن انتخاب شود. اجماع نظر نخستوزير انگليس، وزيرمختار انگليس در تهران و فرماندهان انگليس در ايران و خاورميانه شدت عمل براي وادار كردن دولت ايران به همكاري با متفقين، بهويژه با انگليسيها بود. البته تغيير نوع حكومت به نظام جمهوري نيز مطرح شد كه به دليل مخالفت فروغي و تبعات بعدي آن، منتفي شد. محسن فروغي، پسر محمدعلي فروغي در اين باره ميگويد:
... در نخستين روزهاي مذاكرات، نمايندگان دو كشور اصرار به تغيير رژيم از مشروطه سلطنتي به جمهوري را داشتند. براي اين كه پدرم به اين خواسته جامه عمل بپوشاند گفته بودند رئيس جمهوري ايران كسي جز شما نخواهد بود. وقتي از پدرم منصرف شدند به محمد ساعدمراغهاي كه در آن ايام سفير كبير ايران در مسكو بود پيشنهاد رياست جمهوري را داده بودند. او نيز به دلايلي روسها را منصرف كرده بود.
محسن فروغي در ادامه ميگويد پس از منتفي شدن برقراري نظام جمهوري، گزينههاي جانشيني رضاشاه مطرح گرديد:
پيشنهاد بعدي اين بود كه سلسله پهلوي منقرض شود و مجدداً يكي از افراد جوان قاجاريه به سلطنت گمارده شود. كانديداي سلطنت يكي از فرزندان محمدحسن ميرزا، وليعهد سابق بود.
بر اساس گفته دنيس رايت تصميمگيري در مورد جانشين رضاشاه در وزارت خارجه انگليس صورت گرفت:
... در وزارت خارجه انگليس جلسهاي تشكيل شده و ضمن بحث درباره ايران چنين احساس ميشد كه شاه مسئول زياده رويها و سياست افراطي خود بوده و بايد سرنگون شود. براي جانشيني او يك قاجار جوان در انگلستان هست كه ممكن است به درد اين كار بخورد...
«قاجار جوان» كسي جز حميدميرزا پسر محمدحسن ميرزا نبود كه در انگلستان زندگي ميكرد و نام خود را نيز به ديويد دروموند تغيير داده بود و به زبان فارسي هم نميتوانست صحبت كند. اما پس از بررسيهاي فراوان و بهويژه مخالفت وزيرمختار انگليس در ايران، ريدر ويليام بولارد كه اعلام كرد «از هر كوششي براي استقرار مجدد قاجاريه دست برداريد»، موضوع بازگشت قاجاريه منتفي شد. بنا به گفته محسن فروغي گزينه ديگري غير از رضاشاه نيز از خانواده پهلوي مطرح و قرار شد سومين فرزند ذكور رضاشاه به نام غلامرضا كه در آن تاريخ 18 ساله بوده است به سلطنت برگزيده شود و نيابت سلطنت را پدرم به عهده بگيرد.
شايد هم انگليسيها ميخواستند به طور جدي به محمدرضا پهلوي تفهيم كنند كه وي تنها گزينه ممكن براي جانشيني نيست، لذا در صورت انتخاب، بايستي بدون قيد و شرط در خدمت انگليس و متفقين باشد و با همه خواستهاي آنها موافقت كند. در واقع، چنين نيز شد و محمدرضا پهلوي انتخاب گرديد و حداقل در طول جنگ جهاني دوم تمام خواستههاي آنها را عملي كرد و هيچ قدم و اقدامي برخلاف ميل متفقين و انگليسيها برنداشت. به گفته استوارت، محمدرضا پهلوي به آخرين توصيه پدرش موقع خداحافظي و خروج از ايران عمل كرد. وي به محمدرضا گفته بود: «مواظب باش پسرم، مقاومت نكن، ما و همه دنيا با طوفاني روبرو شدهايم كه عظيمتر از هر يك از ماست. سرت را خم كن و بگذار طوفان بگذرد». چرچيل، نخستوزير وقت انگليس در گزارشي به مجلس عوام انگليس در مورد انتخاب محمدرضا پهلوي به جاي پدرش گفت:
ما با هماهنگي نزديك با متفقين روسي خود، عوامل بدخواه را از تهران ريشهكن كرديم و به تبعيد فرستاديم و به جاي او پادشاهي را نشانديم كه قول داده است مجموعهاي از اصلاحات و ترميمهايي را كه بسيار دير شده و سخت مورد نياز است، انجام دهد.
2. مداخله در انتخاب نخستوزيران
گام بعدي انگليسيها براي ايجاد دولت دستنشانده انتخاب نخستوزيري موافق خودشان بود. با سقوط رضاشاه، سفارتخانههاي انگليس و شوروي در تهران در انتخاب نخستوزيران و وزيران به طور مستقيم و غيرمستقيم مداخله كردند. فرد مورد توافق آنها براي نخستوزيري ايران، محمدعلي فروغي بود. فروغي به حدي با سفارت انگليس در تهران هماهنگ عمل ميكرد كه حتي متن استعفای رضاشاه را نيز قبل از قرائت در مجلس شوراي ملي با آنها مورد بررسي قرار داده و پس از تأييدشان به مجلس برد. پس از پيشبرد روند انعقاد و تصويب پيمان اتحاد سهگانه، فروغي نيز جاي خود را به علي سهيلي داد كه آشكارا از سوي انگليسيها براي نخستوزيري حمايت ميشد. جواد عامري در خاطراتش ميگويد:
فروغي در اسفند 1320، پس از هفت ماه نخستوزيري، استعفا داد. در نتيجه روز 13 اسفند يك جلسه خصوصي مجلس براي اظهار تمايل نمايندگان به نخستوزيري بعدي تشكيل شد. در اين رأيگيري، همانطور كه گذشت، فروغي 47 رأي، قوامالسلطنه 39 رأي، تدين 5 رأي، سهيلي 4 رأي و مؤتمنالملك و باقر كاظمي هر كدام يك رأي آوردند. معهذا شاه- ظاهراً در اثر فشار دولتين بريتانيا و شوروي- علي سهيلي را كه فقط 4 رأي كسب كرده بود مأمور تشكيل دولت جديد كرد.
3. مداخله در امور مجلس شوراي ملي
يكي از موارد قابل تأمل مداخله در امور ايران كه نافي استقلال كشور بود مداخله در امور مجلس شوراي ملي و نظرات و تصميمات نمايندگان مجلس بود. شايد چنين مداخلهاي فقط در مستعمرات و سرزمينهاي تحت قيمومت قابل تصور باشد. مداخله انگليسيها در اين مورد در جريان طرح و بررسي و تصويب پيمان اتحاد سهگانه شروع شد، ولي محدود به آن نشد و كل عملكرد مجالس سيزدهم و چهاردهم را تحتالشعاع قرار داد. در جريان بررسي طرح پاراف شده پيمان اتحاد سهگانه در مجلس سيزدهم، نمايندگان مخالف، مفاد پيمان را منافي استقلال كشور و تصويب آن را قانوني كردن مداخله در امور ايران دانستند. وزيرمختار انگليس مقاومت در برابر نظرات اصلاحي مجلس را به جايي رساند كه در مورد اصلاح حتي يك كلمه نيز سرسختي نشان ميداد. فروغي در يكي از تلگرامهاي خود به تقيزاده، وزيرمختار ايران در لندن، در مورد مذاكرات مربوط به بررسي پيمان اتحاد سهگانه اشاره كرده است كه انگليسيها پيشنهادهاي اصلاحي مجلس شوراي ملي را به هيچوجه نميپذيرند:
چون اين جانب آنچه لازم بود در انجام كار قرارداد صادقانه اقدام نمودهام و از لحاظ مصلحت كشور هر نوع تهديد و توهين مخالفين را بر خود و اعضاي دولت هموار كردم ديگر انتظار نداشتم در اين وهله آخر نسبت به پيشنهادهايي كه به هيچوجه به اساس مطلب خلل وارد نميآورد، براي حيثيت دولت و احترام مجلس شوراي ملي و موقعيت انگليس در ايران قبول آنها بسيار مفيد ميشد. چون حقيقتاً هم براي من موجب خجلت است و هم براي انگليس در نزد افكار مضر است كه به مجلس شوراي ملي بگويم هيچ يك از پيشنهادات آنها قبول نشده و عهدنامه را فقط به تحميل ميخواهند بقبولانند و از طرف ديگر، با اين رويه كه پيش گرفتهاند هيچ معلوم نيست كه در آتيه حتي با بستن پيمان اتحاد چه نوع معامله با ما خواهند كرد... .
فروغي در ادامه يادآور ميشود به ايدن، وزير خارجه انگليس، متذكر شويد كه دولت فعلي «صميمانه با انگليسيها همكاري ميكند و ميخواهد بكند» و اگر آنها اصلاحات پيشنهادي را كه اصلاحات حداقلي است نپذيرند دولت بيش از پيش بياعتبار و بيخاصيت خواهد شد.
انگليسيها به هر نوع واكنشي از سوي نمايندگان مجلس كه مخالف ميل و سياستشان بود بلافاصله و صريحاً واكنش نشان ميدادند و اعتراض ميكردند و حتي كار مداخله را به جايي رساندند كه يكي از نمايندگان مجلس را – حبيبالله نوبخت - به اتهام تمايل به آلمانها دستگير و در بازداشتگاه خود در خاك ايران زنداني كردند. يكي از موارد اعتراض سفارت انگليس در تهران نسبت به درج نطقهاي مخالفتآميز نمايندگان مجلس نسبت به متفقين، بهويژه انگليسيها در مطبوعات بود. بولارد در نامهاي به نخستوزير به تاريخ30 شهريور 1321 مينويسد:
مقصود از نگارش اين نامه به خاطر آوردن وعدهاي است كه آن جناب شفاهاً در تاريخ 20 سپتامبر فرمودهاند مبني بر اينكه اوامر لازمه صادر خواهند فرمود كه از درج گزارش نطقهايي كه بر عليه متفقين از طرف نمايندگان مجلس شوراي ملي در مجلس به عمل ميآيد، در مطبوعات جلوگيري شود. بديهي است اين قبيل نطقها اصلاً نبايد ايراد گردد و اين هم باعث تعجب دوستدار و هم باعث تعجب دولت متبوعه دوستدار گرديده كه موجوداتي كه در طي سالهاي متمادي هيچ كاري انجام ندادهاند جز اين كه حقوقي به عنوان نمايندگي دريافت و با هر اقدامي كه شاه سابق به آنها تكليف مينمود موافقت نمايند، حال به اين اندازه نطقهاي شجاعتآميزي مينمايند كه منظور آن خلل وارد كردن به مساعي دولت دموكرات انگليس در پيكار آنها بر عليه رژيم خودسر آلمانها ميباشد... علاج واقعي آن اين است كه دستور صادر گردد در آتيه اگر نطقي بر عليه متفقين در مجلس ايراد گردد، نبايد در مطبوعات درج شود.
بخش ديگر از مداخله انگليسيها در امور مجلس از طريق مداخله و تأثيرگذاري بر انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي بود. محمد ساعد مراغهاي در خاطراتش ميگويد دخالتهاي انگليسيها و مأموران شوروي در انتخابات دوره چهاردهم انتخابات را در برخي حوزهها عملاً غير ممكن ساخته بود. محمدرضا پهلوي نيز در كتاب پاسخ به تاريخ نوشته است، در آستانه برگزاري انتخابات دوره چهاردهم، نماينده سياسي دولت انگليس با نخستوزير وقت ايران ديدار و يك ليست 80 نفري را به او تسليم كرد و از وي خواست اين افراد از صندوقهاي رأي به عنوان نماينده مردم بيرون آيند. محمدرضا پهلوي ميگويد زماني كه در دولت قوام سفير انگليس احتمال داد كه مجلس با درخواست متفقين براي چاپ اسكناس زياد موافقت نكند درخواست انحلال مجلس را مطرح كرد. وي ادامه ميدهد:
اين پيشنهاد عجيبي بود كه نماينده يك دولت بيگانه به من ميكرد. به وي گفتم كه اين من و ملت ايران هستيم كه بايد به دولتي اظهار اعتماد كنيم نه شما و هر چند كه با هم دوست و متحد هستيم ولي تنها من و ملت ايران ميتوانيم نسبت به انحلال مجلس تصميم اتخاذ كنيم... ديري نگذشت كه در همان سال عدهاي آشوبگر در تهران بناي اغتشاش را گذاشتند و انگليسيها نيروي خود را كه پس از ورود به ايران از تهران خارج كرده بودند ظاهراً به منظور برطرف كردن غائله به پايتخت اعزام داشتند و بدين طريق مجلس را تهديد كردند تا با تقاضاي آنها موافقت كند.
بخش ديگري از اقدامات انگليسيها دستگيري شماري از رجال روحاني، سياسي، نظامي و مطبوعاتي ايران بود. آيتالله كاشاني، روحاني محبوب و ضدانگليسي، احمد متيندفتري، سرلشكر زاهدي و حبيبالله نوبخت از سرشناسان دستگيرشدگان بودند.
4. مداخله در سياست خارجي
در دوره اشغال ايران از سوي انگليس و شوروي سياست خارجي ايران تابعي از سياست خارجي متفقين، بهويژه انگليس شد و در تحولات مربوط به جنگ جهاني دوم دنبالهرو آنها شد. به مهمترين موارد اشاره ميشود:
1. تحميل سياست خارجي متفقين بر ايران؛ يكي از ويژگيهاي برنامههاي دولتهاي پس از اشغال ايران، همگامي سياست خارجي با سياست خارجي متفقين بود. متفقين، بهويژه انگليسيها از روز ورود به ايران شروع به تغيير اجباري و تحميلي سياست خارجي ايران كردند. آنها حتي پنج ماه قبل از انعقاد پيمان سهگانه، دولت ايران را وادار به اخراج اعضاي سفارت آلمان و متحدين آن كشور، يعني روماني، ايتاليا و مجارستان نمودند. جالبتر اينكه وزير خارجه ايران در يادداشتي كه به سفارتخانههاي دول محور فرستاده بهطور آشكار از واژه تحميل و مداخله متفقين استفاده ميكند و مينويسد: «... شرايطي را كه به ايران تحميل كردهاند، استحضار دارند.» فروغي بارها در جريان بررسي و تصويب پيمان اتحاد سهگانه در مجلس به صراحت گفت چارهاي جز همراهي و همگامي با متفقين نيست. محمدرضا پهلوي نيز گفته است سياست خارجي پدرش كارساز نبود؛ لذا اولين اقدام وي تعيين سياست خارجي مبني بر همراهي و همگامي با متفقين بود. وي يادآور شده است ناگزير از اتخاذ چنان سياستي بوده و محمدعلي فروغي نيز كاملاً با وي هم عقيده بوده است.
2. اعلان جنگ به آلمان و ژاپن؛ دولت ايران تا تاريخ اشغال از سوي متفقين رابطه خوب و حسنهاي با دول محور داشت و هيچگونه برخورد منافع و مشكلي با آنها نداشت. انگليسيها در دوره پس از اشغال، عليرغم قراردادهاي همكاري ايران با ژاپن و آلمان، دولت ايران را وادار كردند به آن دو كشور اعلان جنگ دهد. ايران به ناگزير در شهريور 1322 به آلمان و در اسفند 1323 به ژاپن اعلان جنگ داد؛ بدون اينكه حداقل دليل و حداقل توان براي رويارويي احتمالي با آن دو كشور را داشته باشد. برخي از مقامات ايران مثل سهيلي، نخستوزير- و ساعد مراغهاي وزير وقت خارجه سادهلوحانه در خاطرات خود اذعان كردهاند با اين اقدام ميخواستند از مزاياي اتحاد در دوره پس از پايان جنگ استفاده كنند. محمدرضا پهلوي نيز براي توجيه آن در مصاحبه با خبرگزاري رويتر در 23 شهريور 1322 اقدام ايران را تلاش براي سهيم كردن ايران در دفاع از آزادي قلمداد ميكند. محمدرضا پهلوي در 25 شهريور 1322 نيز در ديدار با رئيس مجلس شوراي ملي و اعضاي هيأت دولت گفت:
با عقد پيمان [سه گانه] كشور از صورت اشغال در آمد و با همسايگان خود مؤتلف شديم و براي اين كه منافع و آمال ملي ما به نحو اكمل تأمين شود اقدامات ديگري را شروع كرديم و با دادن اعلان جنگ به آلمان آشكارا دوش به دوش متفقين وارد جهاد آزادي شديم.
3. الحاق به اعلاميه ملل متحد؛ در تاريخ اول ژانويه 1942م/11دي 1321 نمايندگان 26 كشور جهان پيمان اتحادي عليه دول محور امضا كردند. اين پيمان به «اعلاميه ملل متحد» معروف شد. مفاد پيمان اين بود كه كليه منابع اقتصادي و نظامي خود را عليه دول محور به كار ببرند و ضمن همكاري با يكديگر از ترك مخاصمه و صلح جداگانه با دشمنان مشترك، يعني دول محور، خودداري كنند. در بخشي از اعلاميه تصريح شده بود ملل ديگري كه به هر نحوي در مبارزه عليه نازيسم به متفقين كمك كرده يا بعداً كمك كنند، ميتوانند به اعلاميه يادشده ملحق شوند. بنابراين دولت ايران در روز اعلان جنگ به آلمان در 17 شهريور 1322 (8 سپتامبر 1943) الحاق خود به اعلاميه ملل متحد را اعلان و در 22 شهريور 1322 نسخه مربوطه را امضا كرد. الحاق ايران به اعلاميه مزبور در واقع تكميل زنجيرهاي بود كه از سوي انگليسيها با خارج كردن ايران از حالت بيطرفي شروع شده بود. تقيزاده در جواب ساعد مراغهاي، وزير خارجه، در تاريخ 12 خرداد 1322، قبل از الحاق ايران پرسيده بود آيا الحاق ايران به اعلاميه ملازم با متخاصم بودن است يا خير؟ پاسخ داده بود: «تصور ميكنم الحاق به اعلاميه متلازم با اعلان جنگ باشد و گمان منفعتي در آن نميرود. خود اعلان جنگ هم حتي بدون الزام كمك نظامي كار سهل و معقولي نيست و محتاج توجيه مقبولي در تاريخ آينده ميباشد.» تقيزاده در گزارش تكميلي در 19 خرداد 1322 پس از تحقيق در آن مورد باز هم گفته بود: «متعاهدين اول كه 26 مملكت بوده تعهد جنگ و استعمال كليه دارايي نظامي و اقتصادي خود را بر ضد دشمنان متفقين كردهاند كه قطعاً داخل جنگ بودهاند لكن براي دولي كه بعداً ميتوانند به آن اعلاميه ملحق شوند، عبارت به آن صراحت نيست، ولي معاونت مادي و رساندن مدد و مشاركت در جهاد بر ضد قواي هيتلري شرط اصلي شمرده شده است. ظاهراً در مقصود اصلي شكي نباشد.» سفارتخانههاي آمريكا، انگليس و شوروي نيز در پاسخ به سئوال وزیر امور خارجه ايران، الحاق به اعلاميه را ملازم با اعلان جنگ اعلام كردند.
ب. مداخله در امور اقتصادي
بر اساس ماده 7 پيمان اتحاد سهگانه، متفقين «بايد بهترين مساعي خود را به كار برند كه حيات اقتصادي ملت ايران را در مقابل تضييقات و اشكالاتي كه در نتيجه جنگ حاضر پيش بيايد محفوظ بدارند و پس از آنكه اين پيمان اعتبار يافت، براي بهترين وجه عمل كردن به اين تعهد ما بين دولت ايران و دول متحده مذاكرات شروع خواهد شد». اگر اين بند از پيمان حتي به صورت نسبي اجرا ميشد، قسمت عمده مسائل و مشكلات اقتصادي حل ميشد و يا اصلاً به وجود نميآمد. لكن عدم اجراي آن مشكلات عديده را كه در واقع ناشي از مداخله در امور ايران بود به دنبال آورد كه به برخي از آنها اشاره ميشود.
1. مداخله در امور پولي و مالي
انگليسيها با استناد به پيمان اتحاد سهگانه بيشترين و تأثيرگذارترين مداخلهها را در زمينه امور پولي و مالي انجام دادند. وادار كردن دولت ايران به انتشار پول بدون پشتوانه و در حجم زياد متناسب با نيازهاي متفقين در طول جنگ جهاني دوم پس از اشغال ايران- نه متناسب با نياز جامعه ايران- پيامدهاي زيانباري مثل تورم بالا، گراني، كميابي خواروبار و مايحتاج ضروري مردم، دزدي، فقر، اختلال در تجارت خارجي و بازرگاني داخلي، رواج قاچاق، ضعف بهداشت و درمان به دليل مشكلات اقتصادي و شيوع بيماريها و افزايش مرگ و مير و مواردي از اين قبيل را داشت. انتشار پول بدون پشتوانه در يك سال و نيم پس از اشغال ايران به هفده و نيم برابر رسيد و قدرت خريد آن به پايينترين حد خود رسيد. دولت انگليس بر خلاف تعهداتش در پيمان اتحاد سهگانه و قرارداد مالي 27 اسفند 1321 اقدامات لازم براي مقابله با پيامدهاي كاهش ارزش پول و مهار آن را انجام نداد. در نامه مفصل عبدالحسين هژير به وزارت خارجه انگليس در اعتراض به عدم انجام تعهدات انگليس در پيمان اتحاد سهگانه در مورد مسائل اقتصادي و مالي آمده است:
از جمله مضرات عمده وضع اقتصادي فعلي ايران خريد آزاد و مصرف بعضي از اقلام (از قبيل محصول كارخانجات و حاصل املاك و دواب و غيره)، از طرف متفقين و از اين مهمتر صدور آنها مخصوصاً از ايالات شمالي است؛ زيرا كه اين ترتيب هم مردم را بیشتر دچار قحطي ميكند و هم قيمتها را بالا ميبرد و هم وسيله به دست قاچاقچيان ميدهد كه تمام نقشههاي دولت را به هم ميزنند در اين امر محصول كارخانجات دولتي و كارخانجات خصوصي و محصولات زراعتي و اغنام و احشام و غير آن همه در حكم واحدند... روي هم رفته در امور اقتصادي به اندازهاي مداخلات مختلف از هر طرف به عمل آمده است كه اختيار را به كلي از دولت سلب كرده و اكنون جمعآوري تمام رشتههاي از هم پاشيده آن محتاج به قوت فكري و عملي زياد است... .
محمدرضا پهلوي در كتاب مأموريت براي وطنم براي نشان دادن عمق مداخله انگليسيها در امور سياسي و اقتصادي ايران و بازتابهاي نفرتانگيز آن، به عنوان مصداق حرف خود ميگويد انگليسيها از قوام- نخستوزير وقت- بدون در نظر گرفتن موازين قانوني و مخالفت مستدل او با انتشار پول بيپشتوانه مصرانه ميخواستند كه قانون جديدي تهيه و در مجلس تصويب شود. وقتي قوام موافقت نكرد مقدمات سقوط دولتش را فراهم كردند.
2. مداخله در امور مالياتي و عوارض گمركي
اخذ ماليات و عوارض گمركي در هر كشوري نقش مهمي در اداره كشور، تنظيم بودجه، تنظيم صادرات و واردات، اجراي طرحهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و انجام ساير امور حياتي دارد. كشور ما كه ساختارها و بنيانهاي اقتصادي و مالي نه چندان مستحكمي داشته، پس از اشغال به دليل شرايطي كه تحميل شد به شدت آسيب ديد. متفقين، بهويژه انگليسيها باعث اختلال و به همريختگي در امور مالياتي و اخذ عوارض گمركي شدند. گزارشهاي فراواني وجود دارد كه آنها در بسياري از موارد از پرداخت عوارض گمركي و ماليات مرسوم خودداري كردهاند. اين شرايط در حالي بوده كه به دليل كشاندن اجباري ايران به صفبنديهاي جنگ جهاني دوم و وضعيت حاكم بر جريان كلي اقتصادي جهان، صادرات و واردات محدود به دولتهاي متفق و تعداد معدودي از كشورها شده بود. بر اين مبنا اقدام تحميلي انگليسيها در عرصه ماليات و عوارض گمركي نوعي مشخص از مداخله در امور كشور ايران بود. انگليسيها در بسياري از موارد با توسل به اين دستاويز كه حقوق و عوارض گمركي بعداً تسويه خواهد شد از پرداخت آن خودداري ميكردند. انگليسيها تأمين منافع و نيازمنديهاي متفقين در جبهه شوروي را مقدم بر همه چيز ميدانستند و بدون اينكه به سئوالها و تقاضاهاي قانوني ايران پاسخ دهند، آنها را تهديد هم ميكردند. به عنوان مثال در بخشي از نامه سفارت انگليس در تهران به وزارت امور خارجه ايران در پاسخ به علت عدم پرداخت حقوق و عوارض گمركي واردات لاستيك چنين آمده است:
2. نظر به اين كه ضبط اشياي نظامي كه براي پيشرفت مساعي جنگي متفقين در ايران مورد لزوم است در گمرك متضمن نتايج شديدي خواهد بود كه سفارت يقين دارد آن وزارتخانه با آن موافق نميباشند، خواهشمند است ضمناً لاستيكهاي مزبور به فوريت مرخص گردد.
3. اينكه اظهار شده است حقوق گمركي و انحصار نسبت به اجناس كه براي مقامات نظامي انگليس وارد ميشود بايد تأديه گردد، سفارت اعليحضرت پادشاه انگلستان محترماً خاطر اولياي آن وزارتخانه را مستحضر ميدارد كه اين ترتيب برخلاف كليه سوابق و رويه معموله در شرق نزديك ميباشد. در هر حال، اين يك مسئله جداگانهاي است كه نسبت به آن، سفارت اقدامات جداگانه خواهد نمود و نميتوان اجازه داد كه باعث تأخير در تحويل لوازم جنگي گردد.
4. بنابراين سفارت محترماً تقاضا دارد كه دستور فوري براي مرخص كردن مراسله مزبور صادر گردد.
چنانكه ديده ميشود بر اقدام خلاف مقررات و قانون خودشان همراه با تهديد تأكيد ميكنند ولي به هيچ عنوان به حقوق متعلق به دولت ايران اشارهاي هم نميكنند. مقامات انگليسي بر اين عقيده بودند كه هر نوع كالاي وارده به ايران كه كاربرد و مصرف نظامي داشته باشد از بازرسي و حقوق و عوارض گمركي معاف و مستثني باشد. موضوع مهم در زمينه عوارض گمركي حمل و نقل كالا توسط كاميونهاي شركت تجارتي ايران و بريتانيا ميباشد. قرار بود براي تسهيل انجام امور گمركي پروتكلي بين دو كشور امضا شود ولي آنها قبل از امضاي پروتكل اقدام به اجراي مضمون آن مينمودند. در ضمن رانندگان شركت مذكور از معافيت لحاظ شده سوءاستفاده كرده و اقدام به قاچاق كالا و مسافر ميكردند. گزارشهاي ناظر بر اين اقدامات بيشتر از مرز ايران و عراق در گمرك مرزي خسروي بوده است. در يكي از گزارشهاي وزارت دارايي به نخستوزير آمده است:
گزارشهاي واصله از ادارات دارايي حاكي است كه كاميونهاي نيروي متفقين جلوي پاسگاههاي وصول توقف ننموده و اغلب رانندگان هم از موقعيت خود سوءاستفاده كرده، كالاهاي متعلق به بازرگانان ايراني را بدون پرداخت ماليات و عوارض مقرره به شهرها وارد مينمايند و از اين راه لطمه زيادي به درآمد وارد ميسازند.
در يكي از گزارشهاي وزارت دارايي در مورد مشكلات موجود در گمركات جنوب و غرب ايران كه در حوزه اشغالي انگليسيها قرار داشته به تخلفات و مداخلات زيادي اشاره شده است:
1. در خرمشهر و بندر شاهپور مقامات انگليسي موقع ورود كشتيهاي حامل كالا به مأمورين گمرك اجازه نميدهند از كالاهاي رسيده طبق مقررات گمركي صورتبرداري نموده و آنها را تحويل گيرند، بلكه آنها را خودشان مستقيماً و بدون دخالت گمرك تخليه و هر قسمت از كالاهاي بازرگاني را كه بخواهند به گمرك تسليم نمايند، تحويل داده بقيه را تحت نظر خودشان نگاه داشته و يا مستقيماً با راهآهن به عنوان شركت ايران و بريتانيا به تهران حمل و تحويل ميگردد.
2. كالاهاي بازرگاني كه در مرز، گمرك نشده و بايستي طبق مقررات گمركي براي حمل آنها به تهران پاساوان گمركي صادر گردد، چون مقامات انگليسي آنها را مستقيماً و بدون اطلاع گمرك و صدور پاساوان گمركي با راهآهن حمل مينمايند... .
3. مقامات انگليسي كالاها و اشيايي جهت مصرف خودشان در عراق از ايران خريده و بدون انجام مقررات گمركي و پرداخت حقوق و عوارض متعلقه از ايران خارج مينمايند و از اين بابت مبالغي بدهكار ميباشند كه با وجود اقدامات اين اداره تاكنون بلاوصل مانده است...
4. اشخاص و بنگاههايي بعضي كالاها از قبيل مشروبات و مواد غذايي و غيره [را] به عنوان اينكه برای مصرف ارتش انگليس مقيم ايران است، بدون رعايت مقررات گمركي و پرداخت حقوق و عوارض وارد و همچنين خواروبار و مواد غذايي محصول كشور را به نام ارتش انگليس بدون تصفيه عوارض صدوري و اجازه قبلي دولت از نقاط مرزي غرب و جنوب خارج و از اين وضعيت به زيان كشور استفاده ميشود.
5. ارتش انگليس در اوايل تهاجم مقداري از كالاهاي موجود در گمرك بندر شاهپور را بدون انجام آيين گمركي و پرداخت حقوق و عوارض براي مصرف خودشان تصرف كردهاند و تاكنون نسبت به تسويه عوارض مزبور با وجود اقدامات اين اداره تصميمي اتخاذ ننمودهاند.
6. طبق تصويب دولت قرار بوده است كالاهاي ترانزيتي كه مقامات انگليسي از دفاتر گمركي جنوب، غرب و شرق وارد و از دفاتر گمركي مرزي شمال به خاك شوروي ميفرستند، با معافيت از عوارض ترانزيت از كشور عبور داده شود. اينك مقامات نامبرده اين امتياز اعطايي دولت ايران را نسبت به كالاهايي كه براي مصرف خود در كشور و همچنين براي ساختمانهاي بندر و راهسازي و غيره نيز وارد مينمايند، توسعه داده از پرداخت اينگونه حقوق و عوارض خودداري و اقداماتي كه تاكنون براي وصول شده است به نتيجه نرسيده است...
در گزارشهاي متعدد ديگري به موارد ديگري از مداخله در امور حقوق و عوارض گمركي اشاره شده است كه ميتوان عدم پرداخت ماليات سوخت، كشتار دام و طيور، برق، رسومات، حراج و غيره را نام برد.
3. ايجاد اختلال در خواروبار و نيازمنديهاي مردم
از زيانبارترين پيامدهاي اشغال ايران ايجاد اختلال، گراني و كميابي در خواروبار و نيازمنديهاي عمومي مردم بود. آنها، بهويژه انگليسيها برخلاف تعهدات خود در پيمان سهگانه و قراردادهاي ناشي از آن، مسائل و مشكلات عديدهاي را براي مردم و دولت ايران پديد آوردند. مشكل اساسي ديگر كه وجه مداخله را تقويت ميكرد مراجعه مستقيم انگليسيها براي خريد كالا براي استفاده خود يا براي صدور بود. در يكي از نامههاي اعتراضآميز دولت ايران به سفارت انگليس در تهران در اين مورد آمده است: «متأسفانه خريد مستقيم مأمورين نظامي و غيرنظامي متفقين و يا مقاطعهكاران ايراني كه براي آنها معامله ميكنند و با تضييقاتي كه از طرف مأمورين نظامي متفقين در حمل و نقل اين اجناس از نقطه[اي] به نقطه ديگر ميشود، عمليات دولت ايران را خنثي و مشكلات غيرقابل حلي را ايجاد مينمايد».
4. كاهش صادرات
در نتيجه مداخله در امور اقتصادي، ايران با بسياري از دولتهاي طرف تجاري و بازرگاني خود قطع رابطه و در نتيجه قطع مبادله كرد و در پي آن صادراتش به صورت محسوسي كاهش يافت. عامل ديگري كه به كاهش صادرات منجر شد استفاده متفقين از كالاهاي قابل صدور ايران بود. ناامني موجود نيز عامل مضاعفي در اين زمينه بود. تصرف بنادر و اسكلهها از سوي متفقين نيز عامل مؤثري در كاهش صادرات بود. انگليسيها پس از ورود به ايران اسكلههاي بنادر جنوب را متصرف شدند كه يكي از مهمترين آنها اسكله بزرگ اروندرود (شطالعرب) بود.
5. قطع بيرويه درختان جنگلها
انگليسيها براي رفع نياز خود به چوب درختان جنگلها در زمينه سوخت و تراورس راهآهن و غيره با استناد به مفاد پيمان سهگانه دولت ايران را وادار به واگذاري چوب مورد نياز از طريق مقاطعهكاران نمودند. در عمل، آنها چندين برابر بيشتر از توافق انجام شده درختان جنگلها را قطع كردند و باعث از بين رفتن سرمايه ملي ايرانيان و نابودي بخشي از جنگلهاي ايران شدند. در گزارشي به وزارت كشاورزي اشاره شده كه مأمورين انگليسي در مسير جاده ايلام بدون توجه به تذكر مأموران ايراني اقدام به قطع درختان بلوط نمودهاند؛ يا در گزارش ديگري وزارت كشاورزي به اطلاع نخستوزير رسانده كه رانندگان كاميونهاي شركت بازرگاني بريتانيا بدون ارائه مجوز اقدام به حمل چوب مينمايند در حالي كه بر مبناي تصويبنامههاي هيأت وزيران هم به مقدار چوب و نظارت مأموران كشاوزري و هم به توقيف محمولههاي بدون مجوز چوب تأكيد شده بود. شايان ذكر است انگليسيها چوب مورد نياز خود در عراق را نيز از ايران تأمين ميكردند و عليرغم محدوديتها و مخالفتهاي مقامات ايراني در نهايت خواسته خود را تحميل ميكردند. در بخشي از نامه بولارد به نخستوزير در مورد مقاومتي كه مقامات وزارت كشاورزي كردهاند، ضمن تأكيد بر درخواست خود، در نهايت متوسل به تهديد ميشود:
... دوستدار ميتوانم آن را فقط به سوءنيت نسبت دهم. دوستدار ممنون خواهم شد كه از طريق آن جناب اقداماتي به عمل آيد كه مجبور خواهم شد كه كاملاً برخلاف ميل خود به آن جناب اظهار نمايم كه از طرف اشخاصي در وزارت كشاورزي و يا مربوط به آن وزارتخانه عمداً اقدامي براي ايجاد مانع جهت متفقين به عمل ميآيد و تقاضا نمايم كه بر طبق موافقتنامه ماه سپتامبر گذشته با آنها معامله شود.
بولارد هرگونه مقاومت را حمل بر اقدام بر ضد متفقين و نوعي اقدام ستون پنجمي تلقي ميكرد و به عبارت ديگر از آن به مثابه حربهاي كارساز بهره ميبرد.
پ. مداخله در امور اداري
1. درخواست بركناري مديران و مستخدمين دولت
اسناد و مدارك موجود نشان ميدهد انگليسيها و روسها، هر كدام در منطقه اشغالي خود فهرستي از مخالفان ايراني خود تهيه و با تسليم آن به دولت ايران خواستار بركناريشان از سمت و پستهاي مديريتي و اداريشان شدهاند.
2. مداخله در انتصاب استانداران، فرمانداران، بخشداران و ساير مديران ادارات دولتي
وزيرمختار انگليس در تهران با در نظر داشتن منافع دولت متبوعش در انتصاب، بركناري و ساير مسائل مديريتي مداخله ميكرد. جالب اينجا بود كه در اين زمينهها نامه كتبي مينوشت و در نامه سعي ميكرد مداخله بودن اين اقدامات خود را نفي كند و هر جا هم استدلال، ضعيف ميشد با پيش كشيدن منافع متفقين نظر خود را پيش ميبرد. وي در يكي از نامههاي خود به نخستوزير ايران در فروردين 1321 ضمن درخواست انتصاب مقامات نظامي در قلمرو اشغالي انگليس با مشورت سفارت انگليس در تهران، ميخواهد كه در پستهاي مهم كشوري نيز با سفارت مزبور مشورت شود و در صورت موافقت مقامات انگليسي اقدام به انتصاب نمايند:
... پستهاي مهم كشوري از قبيل استاندار و فرماندار و روساي امنيه و شهرباني و ادارات دارايي و فرهنگ در بين است. هرگاه قبلاً سفارت مورد مشاوره واقع شود ممكن است از انتصاباتي كه معاضدت انگليس را مشكلتر ميسازد و محتمل است مأمورين انگليس از آن بابت مورد ملامت واقع شوند، احتراز گردد. مسرور خواهم شد اطمينان حاصل نمايم كه سفارت ميتواند مطمئن باشد كه در اين قبيل موارد قبلاً مورد مشاوره واقع خواهد شد.
3. اشغال ادارات دولتي و اختلال در امور اداري
اولين پيامد اشغال و تصرف ادارات دولتي تعطيلي كارمندان و بلاتكليفي آنها و اختلال در امور اداري و ايجاد مشكل براي مردم و دولت بود. موارد اشغال ادارات بسيار زياد بوده كه ميتوان به عنوان نمونه به برخي از آنها مثل اشغال اداره كشاورزي اهواز، ساختمانهاي اداره گمرك بندر شاهپور، بنگاه كشاورزي شاهآباد غرب، ساختمان ادارات دادگستري و ثبت اسناد، پست و تلگراف و تلفن، اداره پست و تلگراف و تلفن خرمشهر، ... اشاره كرد.
4. جمعآوري اطلاعات در مورد نظام اداري ايران
گزارشهايي وجود دارد كه انگليسيها در مناطق مختلف درصدد جمعآوري اطلاعات اساسي در مورد نظام و ساختار اداري ايران بودند. انگليسيها براي حصول به اين مقصود علاوه بر اعمال روشهاي دائمي خود، به صورت مستقيم به برخي ادارات ايران مراجعه و يا از طريق سفارت اقدام ميكردند. اطلاعات مورد نظر در زمينههاي گوناگون بود. در گزارش اداره كشاورزي غرب به تاريخ 2 اسفند 1320 آمده است طبق تقاضايي كه كنسول انگلستان، به وسيله فرماندار از رئيس اداره كشاورزي غرب نموده بود، ساعت 10 صبح روز 28 بهمن 1320 كنسول انگلستان را ملاقات و وي مقصود از اين ملاقات را اين طور اظهار نمود كه: «مهمترين وظيفه فعلي ما تشريك مساعي و تحصيل اطلاعات لازم از اقدامات ادارات كشوري ايران است كه بدون اين كه در اساس وظيفه مأمورين دخالتي داشته باشم از اقدامات جاري مطلع باشم». در ادامه سند آمده است كه كنسول انگليس در صدد به دست آوردن اطلاعاتي در مورد ميزان محصولات كشاورزي و وضعيت عمومي كشت و زرع بود. در گزارش ديگري وزارت دارايي به تاريخ 7 تير 1321 به اطلاع وزارت امور خارجه ميرساند كه افسران انگليسي بدون كسب اجازه مقامات ايراني به انبار غله تهران رفته و موجودي آن را خودسرانه بررسي نمودهاند. گزارشهاي ديگري از بخشداري نهاوند، شهرباني كردستان، استانداري استان پنجم (كرمانشاهان) و وزارت دارايي وجود دارد كه حاكي از مداخله مستقيم مأموران انگليسي در امور اداري ميباشد. در سند ديگري سفارت انگليس در تهران به وزارت كشور نامه نوشته و ميخواهد صورتي از تقسيمبندي ايران را به آن سفارت تحويل دهد:
سفارت كبراي اعليحضرت پادشاه انگلستان تعارفات خود را به وزارت كشور شاهنشاهي اظهار و محترماً خواهشمند است مقرر فرمايند كه يك صورت از تقسيمبنديهاي اداري ايران به منظور اطلاع سفارت كبري تهيه و ارسال گردد، ضمناً ممنون خواهد شد صورت مزبور طوري تنظيم شود كه حاوي فرمانداريهاي جزو استانداريها و بخشداريهاي جزو فرمانداريهاي مذكور نيز بوده باشد.
5. تبليغات سياسي در مدارس
گزارشهايي وجود دارد كه انگليسيها برخلاف موازين بينالمللي و بدون اجازه دولت ايران اقدام به تبليغات در مدارس ايران نمودهاند. در گزارشي از فرمانداري بروجرد به تاريخ 11 اسفند 1321 آمده است، افسران انگليسي به مدارس مختلف بروجرد مراجعه و ضمن تبليغات جنگي اقدام به نصب تصاوير در كلاسهاي درس نمودهاند.
ت. مداخله در امور فرهنگي و مطبوعات
1. برقراري سانسور براي مطبوعات
در زمينه برقراري سانسور اسناد و مدارك و اطلاعات فراواني وجود دارد. وزيرمختار انگليس در ايران در نامهاي به تاريخ 24 دي 1321 به نخستوزير ايران مينويسد:
هر كس به دقت مقالات و تفاسير مربوط به جنگ و يا مساعي جنگي متفقين را در ايران در جرايد طهران قرائت نمايد به اين نكته برميخورد كه نويسندگان آنها يا بر اثر ناداني و يا به علت سوءنيت غالباً حقايق را واژگون و با اظهارات و يا تفاسيري مضر به مصالح متفقين درج مينمايند آن جناب تصديق ميفرمايند كه از اين ترتيب كه برخلاف روح پيمان سهگانه است بايد جلوگيري شود. به علاوه، به هيچوجه معقول نيست كه سانسور اخبار مربوط به جنگ وجود داشته باشد و در عين حال به روزنامهنگاران اجازه داده شود بدون رعايت هيچگونه قيدي نسبت به اطلاعات مربوط به جنگ تفاسيري بنگارند. تنها راه اصلاح اين امر آن است كه مقرر شود كليه اين قبيل مقالات و تفاسير به اداره سانسور فرستاده شود و تا از سانسور نگذرد طبع و منتشر نشود.
2. تصرف مدارس و مراكز فرهنگي
بيشترين آسيبي كه مدارس و مراكز فرهنگي از مداخله انگليسيها ديدند تصرف آنها و تعطيلي آموزش و پرورش جاري در آنها بود. انگليسيها ابتدا با توسل به شگرد نياز كوتاهمدت به اماكني كه درصدد تصرفشان بودند اقدام به تصرف مينمودند ولي در اكثر قريب به اتفاق، اماكن مورد تصرف و از جمله مدارس و مراكز فرهنگي را به مدت طولاني در تصرف خود نگه ميداشتند. امروز گزارشهاي فراواني قابل دسترس است كه اين موضوع را اثبات ميكند.
ث. مداخله در امور نظامي و انتظامي
انگليسيها پس از اشغال ايران موجبات تضعيف و فروپاشي نيروهاي نظامي و انتظامي را فراهم كردند. پس از درهم كوبيدن نيروي دريايي، مقاومتهاي نيروي زميني و ژاندارمري را در هم شكستند. قبل از اشغال تعداد نيروهاي نظامي ايران بالغ بر 170 هزار نفر بود كه پس از اشغال به كمتر از 90 هزار نفر كاهش يافت. همچنين هزينههاي وزارت جنگ به شدت افزايش يافت و بودجه نظامي به رغم كاهش 50 درصدي نيروها به بيش از دو برابر افزايش و اين روند در سالهاي بعد همچنان ادامه يافت. پيامد ديگر اشغال ايران افتادن سلاح و مهمات به دست مردم و عشاير و پديد آمدن اغتشاشات و ناامني در كشور بود. بخش ديگر سلاح موجود را نيز متفقين در اختيار گرفتند و در نتيجه براي دوره پس از جنگ، ارتشي با حداقل سلاح بر جاي ماند. علاوه بر موارد ذكر شده قواي مسلح ايران آسيبهاي روحي و معنوي جبرانناپذيري را نيز متحمل شدند. به هر حال، مداخله انگليسيها در امور نظامي و انتظامي وجوه و ابعاد گوناگوني داشت كه به برخي از آنها اشاره ميشود.
1. استقرار قواي نظامي در مناطق مختلف برخلاف مفاد پيمان سهگانه
بر اساس پيمان اتحاد سهگانه قيد شده بود «تا جايي كه مقتضيات استراتژيك اجازه بدهد نقاطي كه اين قوا در آنجا نگاه داشته خواهند شد، با موافقت دولت ايران تعيين خواهد شد»، در حالي كه بر اساس گزارشهاي رسمي نيروهاي نظامي، متفقين، به ويژه انگليسيها به هر نقطهاي كه لازم ميدانستند ميرفتند و در آنجا اقامت ميكردند؛ حتي در پايتخت نيز وضع چنين بوده است.
2. تصرف پادگانها و مناطق نظامي
انگليسيها در قلمرو اشغالي از لحظه ورود و قبل از انعقاد پيمان اتحاد اقدام به تصرف پادگانها و مناطق نظامي ايران بدون موافقت و در برخي موارد حتي بدون اطلاع دولت ايران كردند.
3. تصرف و در اختيار گرفتن سلاح و مهمات و كارخانههاي نظامي
از نخستين اقدامات انگليس پس از اشغال ايران در اختيار گرفتن سلاح و مهمات و كارخانههاي نظامي ايران بود. بعد از فروپاشي ارتش ايران در شهريور 1320 و كاهش تعداد آنها از 170 هزار به 90 هزار نفر، بخشي از سلاحها به دست مردم افتاد و بخش ديگر را نيز متفقين تصاحب نمودند. هر كارخانه نظامي كه در ايران وجود داشت و ميتوانست به نوعي مورد استفاده متفقين باشد با عقد قرارداد و يا بدون عقد قرارداد تصاحب شد. موارد عقد قرارداد نيز بنا به خواست ايرانيها نبود؛ بلكه انگليسيها براي كاستن از نارضايتيها و تعديل اوضاع به نفع خود بدان اقدام ميكردند. مثل قرارداد اجاره كارخانه هواپيماسازي دوشان تپه. اما در مورد كارخانههاي مين ضدتانك اهواز و غيره چنين برخوردي نكردند. حتي هواپيماها و لوازم يدكي كه ايران از آمريكا خريداري كرده بود، قبل از تحويل و شروع به استفاده توسط ايران، انگليسيها آنها را نيز تصاحب كردند.
4. تصرف فرودگاههاي نظامي و تبديل فرودگاههاي غيرنظامي به فرودگاه نظامي
يكي از اولين اقدامات مداخلهگرانه نيروهاي انگليسي پس از اشغال ايران تصرف فرودگاههاي نظامي و غيرنظامي و تبديل فرودگاههاي غيرنظامي به فرودگاههاي نظامي بود. آنها پس از تصرف به ايجاد تغييرات جزئي و كلي اقدام و حداكثر استفاده را در طول جنگ از فرودگاهها كردند و همچون راهها آنها را فرسوده نمودند. در اين زمينه نيز با تفسير بند 2 ماده 3 پيمان اتحاد سهگانه از دولت ايران درخواست در اختيار قرار دادن هر فرودگاهي كه نياز داشتند را كردند و دولت ايران نيز چارهاي جز پذيرش درخواستها نداشت؛ زيرا قبل از تحويل دولت ايران آنها را تصرف نموده و استفاده ميكردند. وزيرمختار انگليس در ايران در 4 ارديبهشت 1321 از نخستوزير تقاضاي تحويل فرودگاههاي جاسك و بندرلنگه به همراه تأسيسات هوايي بندري و در 24 شهريور درخواست تحويل فرودگاه مهرآباد و آموزشگاه خلباني را كرد و آنها را در اختيار گرفت. در گزارشي از فرمانداري قم نيز به تاريخ 22 بهمن 1321 آمده است انگليسيها مزارع زير كشت كشاورزان قم را در مناطق سيارون و هنديجان تصرف و اقدام به تسطيح اراضي به منظور ايجاد فرودگاه نظامي نمودهاند. البته شكايتهاي كشاورزان براي اخذ خسارات وارده تا اواسط سال 1322 به نتيجهاي نرسيده است. انگليسيها بسياري از فرودگاهها را حتي بدون موافقت دولت ايران و با تصميم يكجانبه خود در اختيار گرفته و در موارد متعددي اقدام به توسعه و يا ايجاد تغييرات مورد نظر نمودند.
5. تصرف مناطق مسكوني و ادارات و سازمانهاي دولتي و تبديل آنها به مناطق ممنوعه نظامي
ارتش انگليس از دو مسير وارد ايران شد. يك ستون از راه خانقين وارد ايران شد و از طريق كرمانشاه و همدان خود را به قزوين رساند. ستون دوم از خاك عراق وارد جنوب ايران گرديد و ابتدا مناطق نفتخيز را به تصرف در آورد و سپس بنادر و ادارات گمرك را تصرف و در اختيار خود گرفتند. در بندر شاهپور هشت فروند كشتي ايراني را نيز توقيف كردند و تمام بندر را به تصرف درآوردند. نيروي هوايي آن كشور نيز اهداف مورد نظر را بمباران نمود. در آبادان تمام تلاش خود را به كار گرفتند كه آسيبي به پالايشگاه نرسد، ولي در ساير مناطق چنين احتياطي را نكردند. انگليسيها در مدت چند روز نيروهاي ايراني را از جزيرة آبادان اخراج كردند. در يكي از گزارشهاي استانداري خوزستان آمده است فرمانده نيروهاي انگليسي در اهواز بدون مراجعه به استانداري بندر شاهپور را منطقه ممنوعه نظامي اعلام كرده است. استانداري مذكور با انتشار آگهي، مناطق ممنوعالورود در آن استان را به شرح زير اعلام كرد:
- در اهواز: مركز مهمات، انبار آذوقه، انبار توپخانه، كارخانه مين ضدتانك، انبار مهندسين اسكله كشتيراني جنب سيلو و پل راهآهن.
- در بندر شاهپور: تمام محوطه بندر.
- در انديمشك: انبار آذوقه، انبار توپخانه و هر دو محل كارخانه حلبيسازي.
- در خرمشهر: اسكله سنتاب، نهر فيليه و محل تقاطع راهآهن.
- كليه اردوگاههاي نظامي در سطح استان.
در گزارشهاي ديگري موارد ديگري از تصرف مناطق تجاري و غيرنظامي و تبديل آنها به مناطق نظامي ذكر شده است. در يكي از گزارشهاي وزارت دارایي مستند به گزارش گمرك اهواز آمده است «سربازان انگليسي مقيم اهواز جلو گمرك طرف شط كارون مشغول ساختمان و پي و سوار كردن توپ ضدهوايي روي آن ميباشند و شايد اين كار را در تمام سواحل رود ادامه دهند. مجاور محلي كه مقامات انگليسي جهت نصب توپ ضدهواپيما انتخاب و پيريزي كردهاند مملو از كالا ميباشد...» در سند ديگري به تاريخ 28 مهر1321 وزيرمختار انگليس در ايران از نخستوزير درخواست تبديل آبادان به منطقه ممنوعه نظامي را مطرح كرده است. در بخشي از اين نامه آمده است:
اقدامات زير بايستي بدون تأخير به عمل آيد:
الف. دولت ايران اعلان نمايد كه تمامي جزيره آبادان منطقه نظامي مخصوصي است كه در تحت حكومت يك نفر حاكم ايراني كه داراي اختيارات مخصوصي است، ميباشد.
ب. حاكم مزبور با مشورت فرمانده كل حوزه فرماندهي انگليس در ايران و عراق معين ميشود (پيشنهاد ميشود كه رئيس شهرباني فعلي سرهنگ حاتمي ممكن است براي اين مقام مناسب باشد).
ج. جناب آقاي نخستوزير، حاكم مزبور بايستي مستقيماً تحت اوامر حكومت مركزي تهران بوده و يك نفر مستشار فني انگليسي به او داده شود.
د. اختيارات مخصوصي بايد به حاكم مزبور داده شود كه به موجب آن مجاز باشد:
1. تأسيس محاكم مخصوصي را بنمايد براي محاكمه كساني كه مرتكب اعمالي ميشوند كه يا اموال و عمليات شركت نفت انگليس و ايران و يا اموال و عمليات مقامات نظامي انگليس داراي مخاطره است.
2. اشخاصي را كه غيرمناسب ميداند از ورود به آن مناطق جلوگيري و يا از آن منطقه خارج و يا تا وقتي كه تحقيقات نشده است، در آنجا توقيف نمايد.
3. حركت اشخاص و يا وسايط نقليه را كه از لحاظ مصونيت عمل موسسات نفت مقتضي ميداند كنترل نمايد.
4. اعضاي شهرباني را بدون مراجعه به تهران استخدام يا اخراج نمايد...
در مكاتباتي كه به دنبال درخواست مذكور بين وزارتخانهها و نخستوزير ايران صورت گرفته پذيرش درخواستها را مداخله در امور گوناگون اداري، سياسي و قضايي ايران دانستهاند. ولي در نهايت با توجه به ناچاري و دستنشاندگي نخستوزير درخواستهاي انگليسيها، حتي فرماندار مورد تأييد آنها را براي فرمانداري نظامي آبادان پذيرفتند. پس از برقراري فرمانداري نظامي، انگليسيها فهرست 88 نفر را به دولت ايران تسليم كردند كه به عنوان «افراد هرزه» بايستي از آبادان اخراج شوند.
6. درخواست تأسيس هنگ امنيه و استخدام نيرو
انگليسيها بعد از در اختيار گرفتن راهآهن سراسري ايران شروع به تحميلات ديگر به دولت ايران كردند. يكي از موارد مشخص وادار كردن دولت ايران براي ايجاد هنگ امنيه با هزينه دولت ايران به منظور حفاظت از راهآهن و پلها و تونلهاي مهم بود تا مهمات و تدارك مورد نياز متفقين به سلامت و بدون معطلي به مقصد برسد.
7. نقشهبرداري و عكسبرداري از مناطق مختلف بدون اطلاع و اجازه دولت ايران
در گزارشهاي گوناگون به ورود هيأتهاي اكتشافي و نقشهبرداري نظامي انگليسي اشاره شده است كه بدون مجوز و هماهنگي با مقامات و مسئولين اداري و نظامي ايراني دست به اين اقدام زدهاند. از جمله ميتوان به نقشهبرداري در عسلويه، جاسك ، يزد و همدان اشاره كرد.
در برخي اسناد آمده است از مأموران ژاندارمري ايران نيز براي نقشهبرداريهاي نظامي خود استفاده ميكنند. در برخي موارد نيز ظاهراً با موافقت مقامات ايراني به نقشهبرداري هوايي اقدام ميكردند.
8. تصرف بنادر تجاري و تبديل آنها به بنادر نظامي
نيروهاي نظامي انگليسي پس از اشغال جنوب ايران، بدون مجوز و جلب موافقت دولت ايران اسكلهها و بنادر را در اختيار خود گرفتند. در گزارش گمرك خرمشهر به تاريخ 4 دي 1320 به تصرف اسكله بزرگ گمرك در شطالعرب(اروندرود) از سوي سپاهيان هندي انگليس و بهرهبرداري نظامي از آن اشاره شده و در گزارش ضميمه آن آمده است:
1. تاكنون دو كشتي بزرگ به اسكله شطالعرب پهلو گرفته، اولي لوازمات براي نيروي دريايي پياده نموده كه مستقيماً به نيرو حمل شده و دومي مشغول تخليه ذغال سنگ براي كارهاي دولتي انگليس ميباشد. در هيچ يك از دو مورد بالا مأمورين گمرك دخالت داده نشدهاند.
2. در قسمت شرقي اسكله چهار ناو نيروي دريايي ايران بسته شده و به وسيله سپاهيان هندي پاسباني ميشود.
3. پاسبانان گمرك فقط در ساختمان دفتري اسكله جا دارند و روي اسكله نميتوانند بروند.
9. مداخله در عزل و نصب مقامات نظامي
انگليسيها به صورت كتبي از دولت ايران خواستند مقامات ايراني از انتصاب مأموران نظامي در قلمرو اشغالي انگليس خودداري و قبل از انتصاب با سفارت انگليس در تهران مشورت كنند. بولارد در يكي از نامههاي خود به نخستوزير ايران در اين باره مينويسد:
چند ماه قبل اشعار داشتم كه از لحاظ منافع طرفين مقتضي است كه بدون مشاوره با اين سفارت مأمور ارشد يا افسر نظامي در نواحياي كه در آن قشون انگليس ميباشد تعيين نگردد.
ج. مداخله در امور راهها و راهآهن
متفقين، بهويژه انگليسيها با استناد به پيمان اتحاد سهگانه كليه خطوط هفتگانه راهآهن و ساير راههاي اصلي و فرعي ايران را در اختيار گرفتند تا با تمام ظرفيت و سرعت تداركات و مهمات به روسيه حمل كنند. ولي همچون موارد ديگري كه ظاهراً با استناد به پيمان سهگانه انجام ميشد، فراتر از توان و ظرفيت راهها و راهآهن از آن استفاده كردند و موجب تخريب و فرسودگي راهها و راهآهن تازه تأسيس ايران شدند و پس از جنگ نيز به بازسازي آنها نپرداختند. بخش مهمي از راهسازي انگليسيها در قلمرو اشغالي توسط شركت كامپساكس بود. دفتر مهندسين ارتش انگليس از طريق شركت یادشده اقدام به اجراي عمليات راهسازي ميكرد. در يكي از مكاتبات وزير وقت راه با دفتر مزبور در اوايل آبان 1320 آمده است به ادارات راه شوسه كرمانشاهان، همدان، لرستان، خوزستان، خراسان و زاهدان دستور همكاري با مهندسين كنسرسيوم راهسازي كامپساكس داده شده است. بخش مهمي از مداخله در امور راهآهن نيز مربوط به ممانعت انگليسيها از استفاده ايرانيان از آن براي رفع نيازهاي خود بود. در اين مدت تا حدود زيادي بازرگانان ايراني از راهآهن محروم شدند و در طول جنگ دولت ايران نتوانست از طريق حمل و نقل به انتقال كالاهاي موجود در برخي مناطق به مناطق دچار كمبود كالا اقدام كند و در نتيجه باعث فراهم شدن زمينههاي تورم و گراني بيشتر در برخي مناطق گرديد.
چ. مداخله در امور حقوقي و قضايي
1. بازداشت ايرانيان
انگلیسیها در منطقه اشغالی خود فهرستي از اشخاص ايراني «نامطلوب» تهیه و دولت ایران را وادار به دستگیری و تحویلشان به نیروهای انگلیسی کردند. آنها برای نگهداری بازداشتشدگان، بازداشتگاههایی در خاک ایران در شهرهای رشت، تهران و اراک برپا کردند. دلیل ظاهری بازداشت آنها طرفداری از آلمان یا سایر دول محور به عنوان ستون پنجم آلمان بود، ولی از اسناد و مدارک و خاطرات برخی بازداشتشدگان چنین برمیآید که انگليسيها مخالفان قدیم و جدید خود را به اتهام یاد شده دستگیر و زندانی میکردند. در هر صورت بازداشتشدگان همه اتباع دولت ایران و در درون مرزهای ایران بودند و تصمیمگیری درباره آنها و افکار و اقداماتشان نیز با دولت و محاکم ایران بود و بایستی بر اساس قوانین و مقررات ایران با آنها رفتار ميشد. در واقع، مداخله مستقیم برای بازداشت و محاکمه آنها نقض استقلال سیاسی و قضایی کشور ایران بود. در ضمن اقدام انگلیسیها به منزله تحقیر و توهین ایرانیان نیز بود. بسیاری از بازداشتشدگان مخالفان اشغال کشورشان بودند و در مطبوعات، ارتش، ادارات و سازمانهای دولتی و در صنوف و مشاغل گوناگون به کار و خدمت مشغول بودند. اتهام طرفداری از دول محور بر افراد کمی صدق میکرد و حتی برخی طرفدار نیز نبودند بلکه صرفاً مجذوب پیروزیهای آلمانیها بودند. این قبیل افراد بیشتر نظامیها بودند. دستگيري برخي به منظور جلوگيري از انتخاب و ورودشان به دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي بود. آيتالله كاشاني كه تبليغات روشنگرانه زيادي بر ضد مداخله انگليسيها در امور ايران، به ويژه در انتخابات دوره چهاردهم مجلس داشت دستگير گرديد. احمد متیندفتری که از آخرین نخستوزیران دوره رضاشاه بود نیز از سوی انگلیسیها دستگیر و بازداشت شد. او در خاطرات خود میگوید:
در بحبوحه فعاليتهاي انتخاباتي، ارتش متفقين، من و قريب يكصد و هشتاد نفر از رجال، امراء ارتش، افسران ارشد، قضات، مالكين، بازرگانان و مهندسين راهآهن را بازداشت كردند و عدهاي از آنها متهم بودند كه با بعضي عمال دول محور كه در ايران مانده و در اختفاء ميزيستند ارتباط گرفته بودند كه من از اين جريان بياطلاع بودم... با چه وضع فجيعي سربازان بيگانه با مسلسلهاي دستي، جمعي از ما را مانند جنايتكاران نه محبوسين سياسي از عمارت مركزي شهرباني در تاريكي شب دستگير و در اراضي جنوب سيلوي تهران در يك دخمه تاريك زيرزميني فاقد همه گونه لوازم زندگي حتي فرش قريب دو هفته در انبوه پشه و مگس و حشرات مختلف نگاهداشتند و با صداهاي پي در پي گلنگدن تفنگ قراولان ما را ارعاب مينمودند... .
جعفر شريفامامي كه كارمند راهآهن و از محبوسين بود، در خاطراتش ميگويد علت اصلي دستگيري كارمندان و مديران راهآهن اين بود كه انگليسيها ميخواستند آنها ندانند كه ميزان محمولاتشان چقدر است تا از پرداخت كرايه و عوارض كه بايد ميدادند خودداري كنند.
2. تبعيد ايرانيان
در كنار بازداشت ايرانيان از اقشار گوناگون، متفقين برخي افرادي را نيز كه مخالف خود يا مظنون به طرفداراي از آلمانها و ساير دول محور تشخيص ميدادند وادار به جلاي وطن و تبعيد از محل كار و زندگي خود كردند و ضمن ايجاد اختلال در امور اداري كشور، موجبات عسرت و بدبختي خانواده آنها و مشكلاتي را براي دولت از نظر هزينههاي خانوادههاي مذكور فراهم آوردند. اين اقدام تا سال 1325 ادامه يافت. از جمله ميتوان به تبعيد 17 نفر از كاركنان شركت نفت از آبادان به شهرهاي تهران، بهبهان، همدان و اصفهان اشاره كرد كه دست كم چهار سال به طول انجاميده است. نيز تبعيد عدهاي از افراد ايل سنجابي از كرمانشاه به تهران؛ تبعيد افرادي از تهران به اهواز و كرمانشاه؛ تبعيد 12 نفر از مشهد به تهران كه در ميان آنها دو تبعه سوئيس نيز بوده است، از جمله اين موارد بوده است. در يادداشت نخستوزير به تاريخ 24 بهمن 1321 به تبعيد عدهاي از مظنونين به طرفداري دول محور به كرمان و شرق كشور اشاره شده است. در گزارش يكي از كنسولگريهاي انگليس در مورد سياست انگليسيها در زمينه تبعيد ايرانيان و هدف از آن اقدام آمده است براي متنبه شدن مردمان مناطق مختلف ايران و طرفداران دول محور به مناطق مختلف تبعيدهايي صورت گرفته است:
شش نفر از اشخاص معروف ايراني به علت طرفداري و همكاري با دول محور در تحت نظر شهرباني به جنوب شرق ايران تبعيد شدهاند. اين عمل دولت ايران سياست همكاري با متفقين را به خوبي نشان داده و آشكار ميسازد و اميد است كه ساير كاركنان ستون پنجم ايران از اين قسمت متنبه گردند. در جزو اين عده ذوالفقاري، افسر ارتش، داروگر، صاحب كارخانه و غفاري كه يكي از مبلغين دول محور بوده و از آنها پول ميگرفته است، ميباشند. علي درودي يكي از بازرگانان معروف مشهد نيز به همين علل به جنوب شرقي ايران تبعيد گشته است.
3. اخذ تعهد از ايرانيان
انگليسيها از برخي ايرانيان نيز تعهد ميگرفتند كه اقدامي بر ضد متفقين يا طرفداري از دول محور انجام ندهند. يعني قبل از اين كه آنها حتي اقدامي كرده باشند صرفاً با احتمال ضعيف اقدامي در آينده، بيگانگان انگليسي از آنها تعهد میگرفتند.
ح. مداخله در امور تلگراف، تلفن، امور پستي و راديو
انگليسيها در مدت اشغال ايران با استناد به مفاد پيمان سهگانه اداره سانسور در ايران داير كردند و در كليه امور مربوط به مطبوعات، مخابرات، تلگراف و مراسلات پستي نمودند. ايستگاههاي بيسيم و مخابرات و خطوط تلگراف كه در شرايط عادي تكافوي نيازهاي داخلي را نميكرد به مدت چندين سال در اختيار متفقين قرار گرفت. همچنين مطالب پخش شده از راديو نيز تحت سانسور و كنترل شديد قرار گرفت. حتي انگليسيها دولت ايران را وادار نمودند ساعاتي از برنامههاي راديو را به برنامههاي مورد نظر متفقين به زبانهاي آنها اختصاص دهد. انگليسيها با هرگونه تخلف از مقررات سانسور به شدت برخورد ميكردند. با اجراي مقررات سانسور مشكلات زيادي براي ايرانيان در داخل و خارج پديد آمد. از جمله بازرگانان ايراني براي ارسال و دريافت مراسلات مالي و مكاتبات تجاري با معضل بزرگي مواجه شدند.
خ. انگليس و بسترسازي براي مداخله شوروي و آمريكا در امور ايران
ورود نيروهاي اتحاد شوروي به ايران و اشغال بخشهاي شمالي كشور، همزمان و هماهنگ با ورود نيروهاي انگليسي به ايران بود. شوروي نيز همچون انگلستان از ابتداي ورود و اشغال ايران به مداخله مستقيم در امور گوناگون جامعه ايران مبادرت كرد. اقدامات اين كشور طوري بود كه از ابتدا به نظر ميآمد درصدد تجزيه بخش اشغالي خود و انضمام آن به قلمرو خود ميباشد؛ چنان كه پس از پايان جنگ جهاني دوم نيز، بر خلاف تمام وعدههاي خود در پيمان سهگانه، كنفرانس تهران و ساير مكاتبات و مذاكرات انجام شده از تخليه ايران سر باز زد.
بر اساس فصل ششم پيمان اتحاد سهگانه، دولتين انگليس و شوروي متعهد بودند در هر امري كه مستقيماً با منافع ايران مرتبط باشد با دولت ايران مشاوره نمايند. اما انگليسيها بدون مشورت با دولت ايران و جلب موافقت آن، مأموران مسلح آمريكايي را در راهآهن جنوب جايگزين خود كردند و پس از آن، سفارت آمريكا در تهران تقاضا كرد به مأموران مسلح آمريكايي اجازه داده شود در اداره قسمت جنوبي راه آهن و بعضي بنادر و راههاي شوسه ايران كه تا آن تاريخ در دست مأمورين انگليسي بود، وارد عمل شوند. انگليسيها در تكميل اين اقدام خود در 7 دسامبر 1942/1321 به دولت ايران اطلاع دادند كه موافقند آمريكا از نقطه نظر شركت و همكاري در مساعي جنگي متفقين قسمت جنوبي خط آهن سراسري ايران را از بنادر خليج فارس تا تهران از مقامات نظامي انگليس تحويل بگيرد. به دنبال آن آمريكاييها بدون اجازه دولت ايران و قبل از مذاكره و مطالعات لازم نه تنها قسمت جنوبي راهآهن را تا تهران در دست گرفتند، بلكه بنادر و راههاي شوسه خوزستان را نيز تصرف كردند و به دلخواه خود و بدون اينكه هيچگونه قيد و بندي در امور فني يا اداري به جهت مداخله خود قايل شوند آنچه را كه به نظر خودشان لازم دانستند انجام داده و هر وقت نيز دولت ايران به نيروهاي آمريكايي مراجعه ميكرد به صورت مختصر در پاسخ ميگفتند جانشين نيروهاي انگليسي هستند.
فهرست منابع و مآخذ
- آرشيو مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي، سندهاي مربوط به سال هاي1320 تا 1325ش.
- آرشيو مركز پژوهش و اسناد رياست جمهوري، پايگاه نخستوزيري، شماره بازيابي245 و آلبوم ويژههاي شماره 84 و 87.
- آرشيو موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، اسناد روابط ايران و انگليس، سند شماره 990.
- آيتالله كاشاني به روايت اسناد و خاطرات، جلد دوم، به كوشش سيدمحمود كاشاني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386.
- استوارت، ريچارد، آخرين روزهاي رضاشاه؛ تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي و كاوه بيات، تهران، معين، چاپ سوم، 1370.
- اسنادي از اشغال ايران در جنگ جهاني دوم؛ تحميل پيمان سهجانبه، اعلان جنگ به آلمان، تصرف اماكن و اموال، جلد اول، به كوشش سجاد راعي گلوجه و ديگران، تهران، خانه كتاب، 1389.
- اسنادي از اشغال ايران در جنگ جهاني دوم؛ سانسور و مداخله در امور پولي و مالياتي، جلد دوم، به كوشش سعيد حصاري، حميدرضا فرهمند، بابك قياسيان، حجتالله كريمي و مجيد حكيمي خرم، تهران، خانه كتاب، 1389.
- اسنادي از اشغال ايران در جنگ جهاني دوم؛ راهها، راهآهن و فرودگاهها، قطع درختان، نان و غله و مهاجرين لهستاني در ايران، جلد سوم، به كوشش عليرضا روحاني و ابوالفضل ايزديزاده، تهران، خانه كتاب، 1389.
- اسنادي از روابط ايران و انگليس (1325-1320ش)، به كوشش بهناز زرينكلك، تهران، سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران، 1382.
- ايران در اشغال متفقين؛ مجموعه اسناد و مدارك 24-1318، به كوشش صفاءالدين تبرائيان، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا،1371.
- بولارد، ريدر و اسكراين، كلارمونت، شترها بايد بروند، ترجمة حسين ابوترابيان، تهران، نشر نو، چاپ دوم، 1363.
- پيمان سهگانه، تهران، مركز اسناد و آمار شاهنشاهي، كميته آموزش و اطلاعات مردم، بيتا.
- خاطرات جعفر شريفامامي، تهران، سخن، چ دوم، 1380.
- خاطرات سياسي محمد ساعدمراغهاي، به كوشش باقر عاقلي، تهران، نشر نامك، 1373.
- خان ملك (يزدي)، محمد، ارزش مساعي ايران در جنگ 1945-1939، جلد اول، تهران، چاپخانه وزارت كشاورزي، 1324.
- چرچیل، وینستن، خاطرات جنگ جهانی دوم، جلد 3، ترجمة تورج فرازمند، تهران، نيل و ميترا، چ دوم، 1361.
- دربارة سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 2536.
- راعي گلوجه، سجاد، «اتحاد ايران با متفقين؛ استراتژي تا ائتلاف تحميلي»، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، شماره 41، صص 171 تا 184.
- همو، «بازتابهاي داخلي پيمان اتحاد ايران با متفقين»، فصلنامه نامه دولت اسلامي، ش پيدرپي 7 و 8 (بهار و تابستان 1389).
- همو، «توسعه در محاق دخالت بيگانگان؛ مداخله انگليسيها در امور داخلي ايران در طول جنگ جهاني دوم به روايت اسناد نخستوزيري»، فصلنامه نامه دولت اسلامي، شماره پيدرپي 3 و 4 (تابستان و پاييز 1387).
- عامري، هوشنگ، از رضاشاه تا محمدرضا پهلوي؛ مشاهدات و خاطرات ميرزاجوادخان عامري (معينالممالك)، تهران، شركت مطالعات و نشر كتاب پارسه، 1388.
- مجموعه تأليفات، نطقها، پيامها، مصاحبهها و بيانات محمدرضا شاه پهلوي، جلد 2، بيجا، بي نا، بي تا.
- نامههايي از تهران؛ خاطرات سر ريدر ويليام بولارد سفيركبير انگلستان در ايران در جنگ جهاني دوم، ترجمه غلامحسين ميرزا صالح، تهران، نگاه معاصر، 1388، 55.
پانوشتها
۱. ايران در اشغال متفقين...،82.
۲. همان، ص 305.
۳. خاطرات چرچيل، 3/333.
۴. استوارت، ص 339.
۵. همان، ص 347.
۶. استوارت، ص 338.
۷. عامري، ص 251.
۸. مشروح مذاكرات...، دوره سيزدهم، جلسات 7 الي 17.
۹. پيمان سهگانه، ص2؛ اسناد ضميمه، سند شماره 6.
۱۰. همان، ص 39.
۱۱. اسنادي از اشغال...، 2/34- 33.
۱۲. خاطرات سياسي محمد ساعدمراغهاي، ص 153.
۱۳. درباره سوم شهريور...، ص 11.
۱۴. درباره سوم شهريور...، ص 102.
۱۵. درباره سوم شهريور...، ص 10.
۱۶. خاطرات سياسي محمد ساعدمراغهاي، ص 142.
۱۷. مجموعه تأليفات و...، ص 1003.
۱۸. همان، صص 1006 ـ 1005.
۱۹. درباره سوم شهريور...، ص 155.
۲۰. همان، ص 157.
۲۱. همان، صص 163-162.
۲۲. پيمان سهگانه، ص 59.
۲۳. درباره سوم شهريور...، ص 236.
۲۴. پيمان سهگانه، صص 59-7.
۲۵. آرشيو مركز اسناد...، كارتن 15، پرونده 33.
۲۶. درباره سوم شهريور...، صص 39-38.
۲۷. درباره سوم شهريور...، ص 11.
۲۸. اسنادي از اشغال...، 2/246.
۲۹. اسنادي از اشغال...، 2/249.
۳۰. همان، صص 266-254.
۳۱. همان، ص 268.
۳۲. همان، صص 275-274.
۳۳. همان، صص 309 ـ 304؛ اسناد ضميمه، سند شماره 13.
۳۴. درباره سوم شهريور...، ص 218؛ اسناد ضميمه، سند شماره 23.
۳۵. ايران در اشغال متفقين، صص229-227.
۳۶. آرشيو مركز اسناد...، سال1320، كارتن 16، پرونده شماره 44.
۳۷. اسنادي از اشغال...، 2/184.
۳۸. همان، صص 191-188.
۳۹. همان، صص195-194.
۴۰. اسناد ضميمه، سند شماره 1.
۴۱. ایران در اشغال متفقين، صص 210 ـ 209.
۴۲. اسنادي از روابط...، ص 575.
۴۳. اسنادي از اشغال...، 1/234 ـ 218.
۴۴. اسناد ضميمه، سندهاي شماره11 و 12.
۴۵. همان، صص 248-247 و 243-242.
۴۶. ايران در اشغال متفقين، ص 232.
۴۷. اسنادي از روابط...، صص 62-61.
۴۸. همان، ص 92.
۴۹. همان، صص 595 و510، 508،502-468، 441.
۵۰. همان، ص 501.
۵۱. صص 593 ـ 592.
۵۲. راعي گلوجه، «توسعه در محاق...»، صص 465-464 و 592.
۵۳. اسناد ضمیمه، سندهاي شماره 20، 9، 8 ، 7.
۵۴. اسناد ضميمه، سند شماره 5.
۵۵. درباره سوم شهريور...، صص 236-233.
۵۶. پيمان سهگانه، ص 58.
۵۷. درباره سوم شهريور...، ص 226.
۵۸. اسناد ضميمه، سند شماره 4.
۵۹. آرشيو مركز پژوهش و ...، آلبوم ويژه شماره 87.
۶۰. اسنادي از اشغال ...، 1/371 ـ 369.
۶۱. آرشيو مؤسسه...، ش ب990؛ ايران در اشغال متفقين، صص 222 و 288.
۶۲. گزيده اسناد...، صص 186-183.
۶۳. ايران در اشغال متفقين، صص 62-61.
۶۴. همان، صص 181 ـ 172.
۶۵. اسناد ضميمه، سند شماره 2؛ راعي گلوجه، «توسعه در محاق...»، صص 511-503.
۶۶. اسنادي از اشغال...، 1/252.
۶۷. همان، ص 254.
۶۸. همان، صص 277-255.
۶۹. اسنادي از اشغال ...، 3/89-40.
۷۰. اسناد وزارت خارجه، 1320، كارتن 16، پرونده 44.
۷۱. همان، 1322، كارتن 12، پرونده 17.
۷۲. اسنادي از روابط ...، صص 444-443.
۷۳. اسناد ضميمه، سند شماره 14.
۷۴. همان، سند شماره 15.
۷۵. همان، سند شماره 3.
۷۶. اسناد ضميمه، سند شماره 1/3.
۷۷. ايران در اشغال متفقين، صص 210-209.
۷۸. خان ملك (يزدي)، ص 160.
۷۹. اسنادي از اشغال...، 3/5-3.
۸۰. اسناد ضميمه، سندهاي شماره 18 و17.
۸۱. خلعتبری، ص 52.
۸۲. آيتالله كاشاني به روايت...، 2/296-123.
۸۳. خاطرات يك نخستوزير...، ص 208.
۸۴. خاطرات شريفامامي، صص 75-74.
۸۵. اسناد وزارت خارجه سالهاي1322، 1323، 1324، كارتن 12، پروندههاي 13، 22، 33.
۸۶. ايران در اشغال متفقين، ص 258.
۸۷. آرشیو مركز پژوهش...، ش ب 245.
۸۸. همان، ص 261.
۸۹. همان، ص 341.
۹۰. اسنادي از روابط ...، صص 445ـ444.
۹۱. اسنادي از روابط ...، ص 585.
۹۲. اسناد ضميمه، سند شماره 19.
۹۳. اسنادي از اشغال، 2/181-3.
۹۴. آرشيو مركز پژوهش ...، آلبوم ويژه شماره 85.
۹۵. اسنادي از اشغال...، 2/113-111.
۹۶. درباره سوم شهريور...، 229-227.