مداخله انگلستان و آمریكا برای براندازی نهضت ملی ایران

مداخله انگلستان و آمریكا برای براندازی نهضت ملی ایران

این‌ مبارزه‌ كه‌ براي بیرون‌ راندن‌ ارتش‌هاي اشغالگر و سپس‌ قطع‌ نفوذ سیاسي و سلطه‌ انحصاري شركت‌ نفتي وابسته‌ به‌ دولت‌ انگلستان‌ از منابع‌ نفتي ایران‌ بود به‌ پیدایش‌ نهضت‌ ملي ایران‌ منتهي شد و در پي یك‌ دهه‌ تلاش‌ خستگي ناپذیر به‌ پیروزي رسید. قانون‌ ملي كردن‌ صنعت‌ نفت‌ مصوب‌ اسفند 1329، یكي از ثمرات‌ این‌ نهضت‌ بزرگ‌ و مردمي در ایران‌ بود.

 پشتیباني عامّه‌ مردم‌، روحانیت ‌و حضور شخصیتي چون‌ آیت‌الله كاشاني كه‌ سال‌هاي طولاني از عمر خود را در مبارزه ‌با بیگانگان‌ سپري كرده ‌بود و یك اقلیت ‌نیرومند از نمایندگان‌ هوادار حقوق مردم‌ در مجلس‌ قانونگذاري در دوره‌هاي 15،16 و 17، دستیابي این‌ نهضت‌ رابه‌ هدف‌هاي آن‌ امكان‌پذیر مي‌كرد. اگر چه‌ پرداخت‌ غرامت‌ عادلانه ‌در قانون‌ 9 ماده‌اي مربوط‌ به‌ اجراي قانون‌ ملي شدن‌ نفت‌ از سوي مجلس‌ پیش‌بیني شده‌ بود، بااین‌ حال ‌مقامات‌ دولت‌ انگلیس‌ در برابر خواسته‌ مشروع‌ ملت‌ ایران‌ و دریافت‌ غرامت‌ عادلانه‌ تسلیم‌ نشدند و موجبات‌ یك‌ درگیري جهاني علیه‌ ملت‌ ایران‌ را فراهم‌ ساختند.

دولت‌ آمریكا كه‌ در دوران‌ مبارزه‌ و پس‌ از ملي شدن‌ نفت‌، همسویي با دولت‌ ایران‌ نشان‌ مي‌داد، در مراحل‌ نهایي و پس‌ از توافق‌هاي پنهاني بر سر سهیم‌ شدن‌ در منابع‌ نفتي كشور ما با انگلستان‌ متحد گردید و با به‌ شكست‌ كشانیدن‌ نهضت‌ ملی، مردم‌ ایران‌ را از حق‌ آزادي و تعیین‌ سرنوشت‌ و بهره‌برداري از منابع‌ طبیعي كشور خود محروم‌ كردند. در همین‌ حال‌ براي پنهان‌ ساختن‌ مداخله‌ خلاف‌ حقوق بین‌الملل‌ خود با راه‌انداختن‌ تبلیغات‌ سنگین‌ و انبوهي از كتاب‌ها و مقالات‌، چنین‌ دخالت‌ سازمان‌یافته‌اي را به‌ گونه‌ یك‌ كودتاي نظامي و درگیري داخلي جلوه‌گر ساختند تا بتوانند چهره‌ خود را در زیرپوششي از شعارهاي انسان‌ دوستانه‌ و طرفداري از حقوق بشر آرایش‌ كرده‌ و براي همیشه‌ پرچمدار فرهنگ‌ و دموكراسي در جهان‌ باقي بمانند.

آقاي باري روبین‌، یكي از برجسته‌‌ترین‌ كارشناسان‌ مسائل‌ خاورمیانه‌ و عضو مركز پژوهش‌هاي استراتژیك‌ و امور بین‌المللي دانشگاه‌ «جرج‌ تاون‌» در بخشي از كتاب‌ خود، «جنگ‌ قدرت‌‌ها در ایران‌» به‌ این‌ پنهان‌ كاريها اشاره‌ كرده‌ و مي‌نویسد: «برخلاف‌ آمریكایي‌ها كه‌ بیش‌ از اندازه‌ درباره نقش‌ خود در جریان‌ سقوط‌ مصدق و بازگشت‌ شاه‌ بر مسند قدرت‌ سروصدا به‌ راه‌ انداختند، انگلیس‌‌ها درباره‌ نقش‌ حساسي كه‌ در این‌ كار داشتند، سكوت‌ اختیار كردند و گناه‌ همه‌ مسائل‌ و مشكلات‌ بعدي را به‌ گردن‌ آمریكایي‌ها انداختند...»(3)

در برابر سكوت‌ مستمر انگلستان‌ و آمریكا در زمینه‌ مكانیسم‌ مداخله‌ خود در ناكام‌ ساختن‌ نهضت‌ ملي ایران‌ كه‌ زيان‌هاي برگشت‌ ناپذیر مادي و معنوي سنگیني به‌ كشور ما وارد ساخت‌، پژوهشگران‌ ایراني نمي‌توانند دست‌ روي دست‌ گذارده‌ و چشم‌ به‌ انتشار احتمالي اسناد، گشوده‌ شدن‌ بایگاني وزارت‌ خارجه‌ و سازمان‌هاي جاسوسي این‌ كشورها بدوزند. (4) نوشته‌هاي اشخاص‌ وابسته‌ به‌ سیاست‌هاي مزبور نیز كه كوشش‌هاي فراوان‌ براي سرپوش‌ گذاردن‌ بر این‌ رویداد بزرگ‌ در ایران‌ و جهان‌ انجام‌ مي‌دهند، در درازمدت‌ نمي‌تواند از روشن‌ شدن‌ حقیقت‌ جلوگیري به‌ عمل‌ آورد.

 انبوهي از اسناد و مدارك‌ در كشور ما به‌صورت‌ متن‌ گفت‌وگوهاي نمایندگان‌ در مجلس‌، روزنامه‌‌ها، كتاب‌‌هاي خاطرات‌ و نوشته‌هاي دیگر در دسترس‌ هستند كه‌ انجام‌ یك‌ پژوهش‌ مستند در زمینه‌ شیوه‌ مداخله‌ بیگانگان‌ براي براندازي نهضت‌ملي ایران‌ و بهره‌ گرفتن‌ از این‌ تجربه‌ تاریخي را امكان‌پذیر ساخته‌اند. من‌ در این‌ مقاله‌ به‌ ساختار كلي این‌دخالت‌ پرداخته‌ و نكات‌ اصلي آن‌ را به‌گونه‌ كوتاه‌ ذكر مي‌كنم‌:

1- شناخت‌ فضاي سیاسي حاكم‌ بر كشور

دولت‌ انگلستان‌ با تجاوز نظامي به‌ كشور ما در شهریور ماه‌ سال‌ 1320 و با بهره‌ گرفتن‌ از عوامل‌ داخلي خود كه‌ در سطوح‌ گوناگون‌ جاسازي كرده‌ بود، در مقام‌ تثبیت‌ سلطه‌ انحصاري خود بر منابع‌ نفت‌جنوب‌ بود؛ ولي در همین‌ حال‌ با چالش‌هاي دشواري روبه‌رو بود. از یك سو مبارزات‌ ملت‌ ایران‌ براي پایان‌ بخشیدن‌ به‌ اشغالگري و احیاي حقوق خود بر منابع‌ نفتي و از سوي دیگر درخواست‌هاي شركت‌هاي نفتي آمریكایي و دولت‌ شوروي براي سهیم‌ شدن‌ در بخش‌هاي دیگري از منابع‌ نفتي كشور. اوضاع‌ و احوال‌ جهاني دولت‌ انگلستان‌ را ناگزیر مي‌كرد براي دفاع‌ از منافع‌ انحصاري شركت ‌نفت‌ انگلیس‌ در ایران‌ تاحدودي بر درآمدهاي نفتي ایران‌ بیفزاید تا با حفظ‌ اساس‌ قرارداد امتیاز نفت‌جنوب‌، رضایت‌ ملت‌ ایران‌ را جلب‌ كرده‌ و دولت‌ ایران‌ بتواند در برابر درخواست‌هاي شركت‌هاي رقیب‌ ایستادگي كند.

گفت‌وگوهاي دولت‌ ایران‌ و مقامات‌ شركت‌ نفت‌ انگلیس‌ به‌ تنظیم‌ اصلاحیه‌اي بر قرارداد نفتي سال‌ 1312 انجامید كه‌ به‌ لایحه‌ الحاقي «گَس‌ ـ گلشائیان‌» شهرت‌ یافت‌. در زمینه‌ لایحه‌الحاقي دو نگرش‌ وجود داشت‌. آیت‌الله كاشاني كه‌ پیشگامي مبارزات‌ نیرومندي را در سطح‌ كشور داشت‌ در اندیشه‌ بر چیدن‌ بساط‌ استعماري شركت‌ نفت‌ بود. این‌ شركت‌ به‌ شیوه‌ دولتي در درون‌ دولت ‌ایران‌ عمل‌ مي‌كرد. اهرم‌هاي واقعي قدرت‌ را در دست‌ داشت‌ و عامل‌ اصلي ركود و بازدارنده‌ هرگونه ‌پیشرفت‌ اقتصادي و اجتماعي در كشور بود. ولي مقامات‌ دولت‌ ایران‌ كه‌ گفت‌وگوهاي تدوین‌ این‌ لایحه‌ را پیگیري كرده‌ بودند و اكثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ كه‌ از سیاست‌ انگلستان‌ پیروي مي‌كردند و گروهي از وابستگان‌ به‌ انگلیس‌ها از تصویب‌ این‌ لایحه‌ پشتیباني مي‌كردند.

بدین‌ ترتیب‌ عوامل‌ داخلي انگلستان‌ در مقام‌ زمینه‌ سازي تصویب‌ لایحه‌ الحاقي بر آمده‌ و نخست ‌در 15 بهمن‌ 1327 با دستاویز ترور نافرجام‌ شاه‌، آیت‌الله كاشاني را دستگیر و به‌ لبنان‌ تبعید كردند. آیت‌الله كاشاني از لبنان‌ مبارزه‌ خود را با سیاست‌ انگلستان‌ ادامه‌ داد و با فرستادن‌ پیام‌ مفصلي به ‌مجلس‌ در اردیبهشت‌ سال‌ 1328 دلايل‌ تبعید خود را چنین‌ بیان‌ داشت‌:

تبعید این‌ خادم‌ اسلام‌ و ملت‌ با آن‌ وضع‌ فجیع‌، براي تغییر قانون‌ اساسي و انتخابات‌ فرمایشي و سوار كردن‌ خیانتكاران‌ و نورچشمان‌ به‌ گُرده‌ این‌ ملت‌ فلك‌زده‌ و مسأله‌ نفت‌ و تجدید بانك‌ شاهي است‌...» و در بخش‌ دیگري با تاكید بر ضرورت‌ بهره‌مند شدن‌ ملت‌ ایران‌ از سرمایه‌هاي نفتي خود خطاب‌ به‌نمایندگان‌ مجلس‌ دوره‌ پانزدهم‌ كه‌ در انتظار تقدیم‌ لایحه‌ الحاقي بودند افزود:

«راضي نشوید نفت‌ را كه‌ باید عمده‌ اصلاح‌ بیچارگي این‌ ملت‌ لُخت‌ و گرسنه‌ از آن‌ بشود به‌ رایگاني به‌ نفع‌ اجنبي از كَفَش‌ برود و شركت‌ نفت‌ علاوه‌ بر آنچه‌ از گذشته‌ دادني است‌ و مي‌خواهد پایمال‌ كند، سعي دارد كلیه‌ اراضي نفت‌ خیز جنوب‌ را كه‌ جزء امتیازش‌ نیست‌ در قرارداد جدید، جزء امتیازش‌ نماید. در این‌ امر خطیر حیاتي لازم‌ بود اشخاص‌ محل‌ اعتماد از طرف‌ دولت‌ تعیین‌ شوند نه این‌ اشخاص‌ كه‌ معین‌ شده‌اند و بالجمله‌ جدیت‌ و فداكاري لازم‌ است‌ كه‌ با آن‌همه‌ داد و بیداد وفریاد، حق‌ ملت‌ ضایع‌ نشود». (5)

سرانجام‌ لایحه‌ الحاقي به‌ مجلس‌ تقدیم‌ شد و در واپسین‌ روزهاي این‌ مجلس‌ در دستور كار قرارگرفت‌. فضاي استبدادي حاكم‌ بر جامعه‌ و شرایط‌ اجتماعي، این‌ امید را براي آنان‌ به‌ وجود آورده‌ بودكه‌ لایحه‌ در چنین‌ شرایطي از تصویب‌ مجلس‌ بگذرد و دولت‌ انگلیس‌ بتواند بر چالش‌‌هایي كه‌ با آنها روبه‌رو بود، پیروز شود. ولي تعداد اندكي از نمایندگان‌ اقلیت‌ این‌ مجلس‌ در برابر تصویب‌ لایحه‌ ایستادگي كردند. (6)

در این‌ نبرد سرنوشت‌‌ساز مصدق زندگي آرامي داشت‌ و كمترین‌ نقشي در مقابله‌ با هدف‌هاي دولت‌ انگلستان‌ ایفا نمي‌كرد. در همین‌ هنگام‌ یكي از نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ به‌ خانه‌ او مراجعه‌ كرد و با اصرار خواستار برخورد او با لایحه‌ الحاقي شد. ولي او همچنان‌ در لاك‌ بي‌عملي باقي ماند و حاضر به‌ نشان‌ دادن‌ مخالفتي نشد تا آنكه‌ در تاریخ‌ 30 تیرماه‌ 1328 نامه‌اي به‌ مجلس‌ فرستاد و با شگفتي فراوان‌ به‌ گونه‌ ضمني آن‌ را تايید كرد. در بخشي از این‌ نامه‌ با اشاره‌ به ‌این‌ لایحه‌ چنین‌ آمده‌است‌ كه‌:

«... در صورتي كه‌ باید بگذرد اگر مي‌توانید درباره‌ ماده‌ واحده‌ توضیح‌ دهید كه‌ شش‌ شلینگ‌ حق‌ الامتیاز، لیره‌ طلاست‌ كه‌ به‌ نرخ‌ روز، لیره‌ كاغذي پرداخته‌ مي‌شود یا كلاه‌ كاغذي است‌...».

بنابراین‌ حداكثر خواسته‌ مصدق این‌ بود كه‌ در صورت‌ تصویب‌ این‌ لایحه‌ الحاقي، حق‌ امتیاز دولت‌ ایران‌ بر پایه‌ لیره‌ «پوند» طلا پرداخت‌ شود كه‌ این‌ هم‌ چیز تازه‌اي نبود. زیرا در قرارداد سال‌ 1312 مكانیزمي براي جبران‌ كاهش‌ قیمت‌ لیره‌ اسكناس‌ پیش‌‌بیني شده‌ بود. خوشبختانه‌ نمایندگان‌ مخالف ‌لایحه‌ به‌ این‌ اندرز گوش‌ فرا نداده‌ و همچنان‌ به‌ مخالفت‌ با اساس‌ لایحه‌ الحاقي ادامه‌ دادند تا دوره ‌مجلس‌ پانزدهم‌ سپري شد و موقتاً خطر بزرگي از سر ملت‌ ایران‌ گذشت. (7)

با این‌ حال‌ دولت‌ انگلستان‌ و عوامل‌ داخلي آن‌ در مقام‌ برگزار كردن‌ یك‌ انتخابات‌ فرمایشي براي مجلس‌ دوره‌ شانزدهم‌ بودند تا بتوانند كار نفت‌ را بر پایه‌ خواسته‌هاي خود سامان‌ دهند. ولي انتخابات ‌مجلس‌ شانزدهم‌ در تهران‌ به‌ ناكامي رسید. در انتخابات‌ مجدد دوره‌ شانزدهم‌ در تهران‌ آیت‌اللّه‌ كاشاني كه‌ در تبعید لبنان‌ به‌ سر مي‌برد، به‌ نمایندگي مجلس‌ انتخاب‌ شد و با استقبال‌ تاریخي بي‌مانندي به‌ ایران ‌بازگشت‌ و خانه‌ او كانون‌ اصلي مبارزات‌ ملت‌ ایران‌ گردید.

 در این‌ انتخابات،‌ مصدق نیز با كمك‌ هواداران‌ نهضت‌ ملي ایران‌ به‌ مجلس‌ شانزدهم‌ راه‌ یافت‌ و با خواندن‌ پیام‌هاي آیت‌اللّه‌ كاشاني در این‌ مجلس،‌ هرچه‌ بیشتر خود را به‌ كانون‌ قدرت‌ نزدیك‌ كرد و اعتماد سران‌ نهضت‌ ملي ایران‌ را به‌دست‌آورد. دولت‌ انگلستان‌ كه‌ خود را در برابر امواج‌ خروشان‌ نهضت‌ مردمي در ایران‌ ناتوان‌ یافت‌ استراتژي تازه‌اي در پیش‌ گرفت‌. نخست‌ شخص‌ مصدق كه‌ خود را پیش‌ از این‌ بازنشسته‌ سیاسي معرفي مي‌كرد به‌صحنه ‌آورده‌ و او را بر موج‌ نهضت‌ سوار كردند.(8)

انگلیس‌ها از این‌ پس‌گروه‌ قابل‌ توجهي از مهره‌هاي وابسته‌ خود را در دولت‌ و مجلس‌ و دیگر پست‌هاي كلیدي بسیج‌ كرده‌ و به‌تدریج‌ براي نخست‌ وزیري مصدق زمینه‌ چیني كردند و او هم‌ توانست‌ نقش‌ خود را بسان‌ یك‌ بازیگر ماهر به‌ مورد اجرا گذارد.

2- به ‌بُن‌ بست‌ كشیدن‌ اقتصاد كشور

هنگامي كه‌ مصدق توانست‌ با جلب‌ موافقت‌ آیت‌الله كاشاني و نمایندگان‌ مجلس‌ شانزدهم‌ در اردیبهشت‌ 1330 به‌ نخست‌ وزیري برسد، نخستین‌ بند برنامه‌ دولت‌ خود را اجراي قانون‌ ملي شدن‌صنعت‌ نفت‌ و به‌ كارگیري درآمدهاي حاصله‌ در جهت‌ تقویت‌ بُنیه‌ اقتصادي كشور و ایجاد موجبات ‌رفاه‌ و آسایش‌ عمومي اعلام‌ كرد. این‌ همان‌ خواسته‌اي بود كه‌ آیت‌الله كاشاني در پیام‌ خود در اردیبهشت‌ سال‌ 1328 به‌ مجلس‌ به‌ دنبال‌ آن‌ بود و نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ نیز براي آن‌ مبارزه‌ كرده‌ و آن را از هدف‌هاي خود قرار داده‌ بودند.

 ولي مسأله‌ مهم‌ این‌ است‌ كه‌ در زمینه‌ این‌ برنامه‌ در خلال‌دوسال‌ و سه‌ماه‌ این‌ حكومت‌ چه‌ اقداماتي انجام‌ شد؟ سیاست‌ انگلستان‌ این‌ بود كه‌ با قطع‌ در آمدهاي نفتي ایران‌، كشور ما در تنگناي اقتصادي قرار گیرد و از بهره‌برداري از صنعت‌ نفت‌ ملي شده‌ محروم‌ گردیده‌ و سرانجام‌ تسلیم‌ افزون‌طلبي‌هاي این‌ دولت‌ گردد. دولت‌ آمریكا كه‌ علاقمند به‌ ورود شركت‌هاي نفتي آمریكایي به‌ حوزه‌هاي نفت‌ خیز كشور ما بود، در آغاز كار نقش‌ میانجيگري میان‌ ایران ‌و انگلیس‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌.

 آچسُن‌، وزیر امور خارجه‌ آمریكا در اردیبهشت‌ 1330 در پیشنهادهاي خود از انگلستان‌ خواست‌ كه‌ اصل‌ ملي شدن‌ نفت‌ را در ایران‌ بپذیرد. در همین‌ راستا نماینده‌ بلند پایه‌خود، آورل‌ هریمن‌ را براي گفت‌وگو با دولت‌ ایران‌ در 23 تیرماه‌ 1330 به‌ تهران‌ فرستاد تا راه‌ حلي براي نفت‌ ایران‌ و صدور آن‌ به‌ بازارهاي جهاني فراهم‌ كند. دولت‌ انگلستان‌ تصویب‌ قانون‌ ملي شدن‌نفت‌ را در حكم‌ الغاي یكسویه‌ قرارداد سال‌ 1312 و بي‌اعتبار مي‌دانست‌ ولي ناگزیر شد اصل‌ ملي شدن‌ نفت‌ در ایران‌ را كه‌ از حقوق پذیرفته‌ شده دولت‌ها بود، به‌رسمیت‌ شناسد و در همین‌ حال‌ با طرح ‌شكایتي در دیوان‌ بین‌المللي دادگستري خواستار توقف‌ صدور نفت‌ ایران‌ و پرداخت‌ غرامت‌ ناشي از ملي شدن‌ نفت‌ در ایران‌ شد.

در خلال‌ این‌ سال‌ها كشورهاي اروپایي و ژاپن‌ نیاز فراوان‌ به‌ نفت‌ ایران‌ داشته‌ و پاره‌اي از كشورهاي اروپاي شرقي چون‌ لهستان‌، چك‌ اسلواكي، مجارستان‌ و كشور چین‌ با داشتن‌ امكانات‌حمل‌ نفت‌ درخواست‌هاي جدي براي خرید نفت‌ ایران‌ داشتند ولي دولت‌ مصدق به ‌آنها ترتیب‌ اثر نداد. در آبان‌ 1330 رابرت‌ گارنر، قائم‌ مقام‌ بانك‌ جهاني با مصدق در آمریكا دیدار كرد و سپس ‌نمایندگان‌ این‌ بانك‌ تا پایان‌ سال‌ مزبور گفت‌وگوهاي خود را براي حل‌ و فصل‌ مسأله‌ نفت‌ ایران‌ ادامه‌دادند. بانك‌ جهاني پیشنهادي را بر پایه‌ میانجيگري میان‌ ایران‌ و انگلیس‌ به‌ دولت‌ ایران‌ ارايه‌ كرد كه ‌مي‌توانست‌ مشكل‌ نفت‌ را موقتاً حل‌ كند و كشور ما را از بن‌ بست‌ مالي برهاند ولي دولت‌ مصدق هیچ‌گاه‌ پاسخ‌ روشني به‌ آن‌ نداد و سرانجام‌ گارنر كوشش‌هاي خود را متوقف‌ كرد.

در سال‌ 1331 پس‌ از صدور حكم‌ دیوان‌ جهاني دادگستري و اعلام‌ عدم‌ صلاحیت‌ این‌ دیوان‌ در رسیدگي به‌ دعوي انگلستان‌، زمینه‌هاي لازم‌ براي حل‌ و فصل‌ مسأله‌ نفت‌ از هر سو فراهم‌ بود. ولي دولت‌ مصدق با استفاده‌ ابزاري و سیاسي از مسأله‌ نفت‌ همچنان‌ از پیمودن‌ هر راهي براي تعیین‌ یك‌چارچوب‌ قراردادي براي حل‌ مسأله‌ نفت‌ خودداري مي‌كرد. در 16 مرداد 1331 نخستین‌ پیشنهاد مشترك‌ آمریكا و انگلستان‌ به‌ ایران‌ تسلیم‌ شد كه‌ بر پایه‌ آن‌ تعیین‌ غرامت‌ مورد ادعاي دولت‌ انگلیس‌ كه‌ در قانون‌ 9 ماده‌اي اجراي قانون‌ ملي شدن‌ نفت‌ هم‌ پیش‌بیني شده‌ بود، به‌ دیوان‌ جهاني دادگستري واگذار شود و سپس‌ نمایندگان‌ ایران‌ و انگلیس‌ ترتیب‌ جریان‌ نفت‌ را به‌ بازارهاي جهاني بدهند.

 این ‌پیشنهاد نیز از سوي دولت‌ مصدق رد شد. پیشنهاد مشترك‌ دوم‌ آمریكا و انگلستان‌ در یكم‌ اسفند1331 به‌ دولت‌ ایران‌ تسلیم‌ شد كه‌ ضمن‌ برطرف‌ كردن‌ پاره‌اي از ایرادات‌ پیشنهادات‌ نخستین‌ مي‌توانست‌ مشكل‌ مالي ایران‌ را در چارچوب‌ قانون‌ ملي شدن‌ نفت‌ بر طرف‌ كرده‌ و نهضت‌ ملي ایران ‌را از بُن‌ بست‌ اقتصادي كه‌ فرا روي آن‌ گذارده‌ شده‌ بود برهاند. با آنكه‌ بسیاري از كارشناسان‌ نفتي و سیاسي پذیرش‌ این‌ پیشنهاد را به‌ سود دولت‌ ایران‌ مي‌دانستند ولي باز هم‌ مصدق آن را رد كرد و كشور را از جهت‌ مالي و سیاسي به‌ سوي بحران‌هاي خطرناك‌ كشانید. اجرا نشدن‌ قانون‌ ملي شدن‌ صنعت‌ نفت‌ كه‌ یكي از دو برنامه‌ مورد تعهد دولت‌ مصدق بود، آن هم‌ در شرایطي كه‌ ملت‌ ایران‌ از اتحاد سیاسي و اقتدار ملي بر خوردار بود، زیان‌هاي جبران‌ ناپذیري را به‌ ملت‌ ایران‌ وارد ساخت‌.

3- بی‌ اعتبار كردن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌

از دیگر علل‌ ناكامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌، سیاست‌ حادثه‌ آفرینی‌ و ایجاد تنش‌ در مسائل‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ در كشور و كاشتن‌ بذر اختلاف‌ و رویارویی‌ با مجلس‌ بود كه‌ مصدق در پیش‌ گرفت‌. كشوری‌ كه ‌درگیر مبارزه‌ای‌ توانفرسا با دولت‌ انگلستان‌ در مسأله‌ نفت‌ بود، به‌ویژه‌ پس‌ از پیروزی‌ قیام‌ تیرماه‌ سال‌1331 گام‌ به‌گام‌ با چالش‌‌های‌ درونی‌ و فلج‌‌كننده‌ای‌ روبرو شد:

- مصدق هیچ‌ اقدامی‌ در زمینه‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ كه‌ برنامه‌ كار دیگراعلام‌ شده دولت‌ او بود، انجام ‌نداد و انتخابات‌ دوره ‌هفدهم ‌برپایه‌ همان قانون‌ سابق‌ و با اعمال‌ نفوذ گسترده‌ دستگاه‌ دولتی ‌انجام‌ شد.

 - در روند برگزاری‌ انتخابات، با صدور یك‌ تصویب‌‌نامه‌ غیر قانونی‌ در تاریخ‌ 29 اردیبهشت‌ 1331دستور توقف‌ انتخابات‌ را در 33 حوزه‌ انتخاباتی‌ صادر و از برگزیده‌ شدن‌ 56 نماینده‌ از 136 نماینده‌ مجلس‌ جلوگیری‌ كرد و همین ‌امر باعث‌ شد كه‌ كشور ما از وجود یك‌ مجلس‌ نیرومند محروم‌ و در بحران‌های‌ سیاسی‌ آینده‌ آسیب‌‌پذیر گردد.

- مصدق در 20 مرداد 1331 لایحه‌ای‌ به‌ مجلس‌ تقدیم‌ كرد و با بهره‌گرفتن‌ از وضعیت‌ سیاسی ‌كشور، اختیار قانونگذاری‌ را برای‌ شش‌ ماه‌ از مجلس‌ گرفت‌ و اصول‌ قانون‌ اساسی‌ به‌ ویژه‌ تفكیك قوا را زیر پا گذارد.

- مصدق در آذرماه‌ 1331 با بهره‌ گرفتن‌ از اختیارات‌ قانونگذاری‌، لایحه‌ای‌ را برای‌ اصلاح‌ قانون ‌انتخابات‌ امضا كرد كه‌ بر پایه‌ یكی‌ از بندهای‌ آن،‌ تعداد نمایندگان‌ را از 136 تن‌ كه‌ در قانون‌ پیش‌بینی‌شده‌ بود به‌ 172 نماینده‌ افزایش‌ می‌داد. در صورت‌ اجرای‌ این‌ لایحه‌، مجلس‌ هفدهم‌ كه‌ تنها با 79نماینده‌ به‌ كار خود ادامه‌ می‌داد، به‌ حالت‌ تعطیل‌ در می‌آمد. تعدادی‌ از نمایندگان‌ با احساس‌ خطر از تعطیل‌ شدن‌ مجلس‌ در جلسه‌ 12 دیماه‌ 1331 یك‌ طرح‌ سه‌ فوریتی‌ تقدیم‌ كردند كه‌ این‌ لایحه‌ شامل‌ حال‌ مجلس‌ موجود نشود. صدیقی‌ وزیر كشور، فكر انحلال‌ مجلس‌ را به‌شدت‌ تكذیب‌ كرد. مصدق نیز به‌ سختی‌ در برابر تصویب‌ این‌ طرح‌ ایستادگی‌ كرد ولی‌ برای‌ جلوگیری‌ از تصویب‌ این‌ طرح‌ سه‌فوریتی، ناگزیر شد لایحه‌ خود را دنبال‌ نكند و طرح‌ مزبور مسكوت‌ گذارده‌ شد.

- در 18 دیماه‌ سال‌ 1331 مصدق لایحه‌ تمدید اختیارات‌ قانونگذاری‌ را برای‌ یك‌ سال‌ دیگر به‌ مجلس‌ تقدیم‌ كرد و با این‌ دستاویز كه‌ برای‌ انجام‌ اصلاحات‌ باید اختیارات‌ داشته‌ باشد و اصلاح‌ قوانین ‌موجود به‌طریق‌ عادی‌ فرصت‌ بسیار زیادی‌ می‌خواهد و باید قوانین‌ تازه‌ای‌ در اسرع‌ وقت‌ به‌ تصویب ‌برسد و اینكه‌ دولت‌ برای‌ حل‌ موضوع‌ نفت‌ نیازمند اختیارات‌ است، با فشار و عملیات‌ روانی‌ علیه‌ مجلس‌ درصدد تصویب‌ آن‌ برآمد. آیت‌الله كاشانی‌ با فرستادن‌ نامه‌ مورخ‌ 27 دیماه‌ 1331 به‌ مجلس، ‌مخالفت‌ خود را با درخواست‌های‌ غیر قانونی‌ مصدق آشكار كرد و واگذاری‌ اختیار قانونگذاری‌ به ‌قوه‌مجریه‌ را برخلاف‌ اصول‌ گوناگون‌ قانون‌ اساسی‌ و اصل‌ تفكیك‌ قوا دانست‌ و در بخشی‌ از این ‌نامه‌ كه‌ روز 28 دی‌ ماه‌ در جلسه‌ علنی‌ مجلس‌ خوانده‌ شد چنین‌ گفت‌:

«از راه‌ علاقه‌ و صلاح‌ اندیشی‌ به‌ آقای‌ نخست‌‌وزیر هم‌ توصیه‌ می‌كنم‌ راهی‌ را كه‌ برای‌ ریشه‌كن‌ نمودن‌ آثار استعمار و موفقیت‌ در امر حیاتی‌ نفت‌ در پیش‌ داریم‌ و فقط‌ با تمسّك‌ به‌ حبل‌المتین‌ خداوندی‌ و حفظ‌ سُنَن‌ مشروطیت‌ و قانون‌ و رعایت‌ حقوق عامّه‌ ملت‌ ایران‌ میسّر است‌ و اقدامات‌ لازمه‌ برای‌ انجام‌ و تصفیه‌ موضوع‌ نفت‌ كه‌ مورد پشتیبانی‌ و كمك‌ كامل‌ اینجانب‌ و مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و ملت‌ شرافتمند ایران‌ است‌ به‌هیچ‌ وجه‌ ارتباطی‌ به‌ اختیارات‌ غیر قانونی‌ ندارد و بالعكس‌ تخلّف‌ از قانون‌ اساسی‌ و تجاوز به‌ حقوق مردم‌، به‌ مقاومت‌ ملت‌ ایران‌ منتهی‌ می‌گردد و ما را از راه‌ جهاد بزرگی‌ كه‌ علیه‌ دولت‌های‌ استعماری‌ در پیش‌ داریم،‌ باز می‌دارد. بزرگی‌ دولت‌ها و قدرت‌ آنها در احترام‌ به‌ قوانین‌ است‌ و همه‌ باید در برابر عظمت‌ آن‌ زانو زده‌ و فكر قانون‌ شكنی‌ را از خود بدور دارند...».

آیت‌ اللّه‌ كاشانی‌ سپس‌ در نامه‌ 29 دی‌ ماه‌ به‌ شخص‌ مصدق هُشدار داد:

«.. بنابر وظیفه‌ دیانتی‌ وملّی‌ خود برای‌ حفظ‌ وحدت‌ عموم‌ مردم‌ در نهضت‌ بزرگی‌ كه‌ بر ضد استعمار در پیش‌ داریم‌ از شما تقاضا دارم‌ قطعاً از مطالبات‌ غیر قانونی‌ خود دایر بر گرفتن‌ اختیارات‌، خودداری‌ نمایید تا در صف‌ ملیّون‌ مبارز شكافی‌ ایجاد نشود... روزی‌ كه‌ نماینده‌ مجلس‌ بودید، با صدای‌ بلند فریاد می‌زدید كسانی‌ كه‌ می‌خواهند از قدرت‌ غیر قانونی‌ استفاده‌ كنند، یا نمایندگانی‌ كه‌ كمك‌ در تسلیم‌ اختیارات‌ قانونگذاری‌ به‌ یك‌ فرد ویا دولتی‌ می‌نمایند به‌ حقوق عامّه‌ خیانت‌ كرده‌اند...».

وی‌ در همین‌ نامه‌ مردم‌ را مخاطب‌ قرار داده‌ و گفت‌: «من‌ طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ از كارگر و كشاورز و تاجر و پیشه‌ ور و دانشجو واستاد و هنرپرور و رجال‌ و زعما و روحانیون‌ را به‌ این‌ حقایق‌ مذكور شاهد و گواه‌ می‌گیرم‌ كه‌ در انجام‌ وظیفه‌ خود دقیقه‌ای‌ مسامحه‌ نكردم‌ و امیدوارم‌ كه‌ همگی‌ برای‌ سعادت‌ ملت‌ ایران‌ به‌ وظیفه‌ وجدانی‌ خود عمل‌ نمایند...».

مصدق با تقدیم‌ چنین‌ لایحه‌ خلاف‌ قانون‌ اساسی‌، به‌ پیام‌ آیت‌ اله‌ كاشانی‌ به‌ مجلس‌ و نامه‌ روشنی ‌كه‌ به‌خود وی‌ نوشته‌ بود، هیچ‌ پاسخی‌ نداد و همین‌ سكوت‌ پرسش‌ برانگیز را در برابر اعتراضات‌ نمایندگان‌ مجلس‌ و مردم‌ در همه‌ این‌ دوران‌ ادامه‌ داد. آیت‌اله‌ كاشانی‌ به‌ فرستادن‌ پیام‌ به‌ مجلس‌ و نامه ‌به‌ مصدق بسنده‌ نكرد و در گفت‌وگو با روزنامه‌ها توجه‌ مردم‌ را به‌ پیامدهای‌ زیانبار زیر پاگذاردن‌ اصول‌قانون‌ اساسی‌ جلب‌ كرد؛ ولی‌ جامعه‌ ایرانی‌ و حتی‌ بسیاری‌ از دانشگاهیان‌ در آن‌ هنگام‌ به‌ ارزش‌ و اهمیت‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ توجه‌ نكردند و به‌ دفاع‌ از اصل‌ تفكیك‌ قوا كه‌ روح‌ قانون‌ اساسی‌ و نظام‌مردم‌سالاری‌ است‌، برنخاستند و همین‌ بی‌‌تفاوتی‌ سرآغاز انحراف‌ و گرفتار شدن‌ كشور در گرداب بحران‌های‌ بعدی‌ گردید.

دكتر مظفّر بقایی‌ و سید ابوالحسن‌ حائری‌ زاده‌ نیز كه‌ از پیشگامان‌ و پایه‌‌گذاران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران ‌بودند، با نطق‌های‌ تفصیلی‌ در مجلس‌ به‌ سختی‌ در برابر این‌ لایحه‌ ایستادگی‌ و از حق‌ قانونگذاری‌ مجلس‌ و اصل‌ تفكیك‌ قوا دفاع‌ كردند، ولی‌ مصدق توانست‌ با جوّسازی‌ و بهره‌برداری‌ از حربه‌ نفت‌ و اینكه‌ در صورت‌ تصویب‌ این‌ لایحه،‌ ظرف‌ 48 ساعت‌ مسأله‌ نفت‌ را حل‌ خواهد كرد و با كمك‌ شبكه‌ حزب‌ توده‌ و به‌ راه‌انداختن‌ اعتصاب‌ در شهرهای‌ گوناگون‌، این‌ لایحه‌ را از تصویب‌ مجلس‌ بگذراند. بدین‌ ترتیب‌حكومت‌ دموكراسی‌ و قانون‌ اساسی‌ در كشور ما عملاً برچیده‌ شد و نظام‌ خودكامه‌ و استبدادی‌ برقرار گردید.

با این‌ حال‌ بر پایه‌ این‌ اختیارات‌، هیچ‌ لایحه‌ مهم‌ و یا غیر عادی‌ تصویب‌ نشد. پاره‌ای‌ از لوایحی‌كه‌ به‌ امضای‌ شخص‌ نخست‌ وزیر رسید، اگر به‌ مجلس‌ دوره‌ هفدهم‌ تقدیم‌ می‌شد، با بحث‌ و بررسی نمایندگان‌ و گذرانیدن‌ روند قانونگذاری‌ تصویب‌ می‌شد و نیازی‌ به‌ واگذاری‌ اختیار قانونگذاری‌ به‌ نخست‌ وزیر نداشت‌. البته‌ پاره‌ دیگری‌ از این‌ لوایح‌ بر خلاف‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ بود و نمایندگان‌ مجلس‌ زیر بار آنها نمی‌رفتند. مسأله‌ نفت‌ كه‌ دستاویز دیگر گرفتن‌ اختیارات‌ قانونگذاری‌ بود، به ‌فراموشی‌ سپرده‌ شد و تا پایان‌ دوره‌ نخست‌ وزیری‌ مصدق، هیچ‌ اقدام‌ موثری‌ برای‌ حل‌ وفصل‌ آن‌ صورت‌ نگرفت‌. در این‌ هنگام‌ سران‌ نهضت‌، پیش‌ بینی‌ روشنی‌ از انگیزه‌ اصلی‌ مصدق در گرفتن‌ اختیارات‌ قانونگذاری ‌از مجلس‌ نداشتند اگر چه‌ نسبت ‌به‌ پیامدهای‌ زیانبار آن‌ هُشدار دادند. در مجموع‌، گرفتن‌ اختیار قانونگذاری‌ به‌ سستی‌ كشیدن‌ مجلس‌ و آسیب‌ جدی‌ به‌ وحدت‌ ملی‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌. (9)

4- همكاری‌ با حزب‌ توده‌

آزادسازی‌ غیر رسمی‌ فعالیت‌ حزب‌ توده‌ پس‌ از قیام‌ پیروزمند 30 تیر 1331 از سوی‌ مصدق و همكاری‌ پنهانی‌ وی‌ با این‌گروه‌ قدرتمند روسی ـ انگلیسی‌، ضربه‌ شدیدی‌ بر امنیت‌ ملی ایران‌ بود. تشكیل ‌و فعالیت‌ این‌حزب‌ به ‌موجب‌ مواد 1و2 قانون ‌اقدام‌كنندگان‌ علیه‌ امنیت‌ و استقلال‌ مملكتی‌ مصوب‌ 22خرداد 1310، با دوراندیشی‌ و در نظرگرفتن‌ شرایط‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ و همسایگی‌ ایران‌ با كشور شوروی بحق‌، غیرقانونی‌ اعلام‌ شده بود. پس از اشغال‌ كشور ما از سوی‌ نیروهای نظامی‌ متفقین‌ در سوم‌ شهریور1320 و بیرون‌ راندن‌ رضاشاه‌ از كشور، حزب‌ توده‌ با پشتیبانی‌ دولت ‌شوروی‌ فعالیت‌ خود را آغاز كرد.

در 15 بهمن‌ماه‌ سال‌ 1327 به‌ دلیل‌ همكاری‌ سران‌ این ‌حزب‌ در توطئه‌ ترور محمدرضا شاه‌ در دانشگاه ‌تهران‌، بار دیگر از فعالیت‌ آن‌ جلوگیری‌ شد. با این‌حال‌ نفوذ تدریجی‌ عوامل‌ انگلستان‌ در سطوح‌ بالایی ‌این ‌حزب‌، آن‌ را به یكی‌ از اهرم‌های‌ فشار در پیشبرد توطئه‌های‌ این‌دولت‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ایران‌ تبدیل كرد. مصدق برخلاف‌ قوانین‌ لازم‌الاجرای‌ كشور، به این‌حزب‌ غیرقانونی‌ اجازه ‌فعالیت‌ داد و این‌حزب‌ توانست‌ بی‌هیچ‌ مانعی‌ در صحنه‌ سیاسی كشور ظاهر شده‌ و فعالیت‌های‌ خود را گسترش‌ دهد و به‌ویژه‌ گروه بزرگی‌ از افسران‌ و پرسنل‌ نیروهای‌ مسلح‌ را وارد شبكه‌های‌ پنهانی‌ خود سازد.

دولت انگلستان‌ از یك‌سو از این‌حزب‌ نیرومند وابسته‌ به‌ بیگانه‌ به‌ عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ رویارویی‌ با نیروهای میهن‌دوست‌ و هواداران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بهره‌برداری‌ كرد و از سوی‌ دیگر با تجربه‌ای‌ كه‌ از رویدادهای ‌یونان‌ در سال‌ 1947 داشت،‌ یك‌ بار دیگر توانست‌ از تب‌ ضد كمونیستی‌ و جنون‌ «مك‌ كار تیزمی‌» (10) كه‌ در آمریكا وجود داشت‌، بهره‌برداری‌ كند و با مطرح‌ نمودن‌ حزب‌ توده‌ و بزرگنمایی‌ آن‌، دولتمردان‌ آمریكا را به‌ دخالت‌ مستقیم‌ و رویارویی‌ جّدی‌ با نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بكشاند.

5- ترور شخصیت‌ سران‌ نهضت‌

ترور شخصیت‌آیت‌الله كاشانی‌ در ماه‌های‌ اسفند 31 تا مرداد 1332 در یك‌ برنامه‌ریزی‌ دقیق‌ و به‌كار گرفتن‌ انبوهی‌ از روزنامه‌هایی‌ كه‌ هزینه‌های‌ خود را از دستگاه‌ دولتی‌ می‌گرفتند و یا وابسته‌ به‌ حزب‌توده‌ بودند و فعالیت‌ گسترده ‌افرادی‌ كه‌ به‌ گونه‌‌اي ستون‌ پنجم‌ بیگانگان‌ بوده، به‌ شایعات‌ و تهمت‌های‌ ناروا دامن‌می‌زدند، از برنامه‌های‌ ویرانگر مصدق در این‌ دوران‌ است‌. متهم‌ ساختن‌ دكتر بقایی‌ كه‌ از نمایندگان ‌درستكار و پیشگام‌ نهضت‌ ملی‌ و از پشتوانه‌های‌ اصلی‌ آن‌ بود (11) به‌ شركت‌ در قتل‌ افشار طوس و تقدیم‌ لایحه‌ سلب‌ مصونیت‌ پارلمانی‌ از وی‌ در همین‌ راستا انجام‌ شد. اگر چه‌ مصدق با وجود اكثریتی ‌از نمایندگان‌ كه‌ در مجلس‌ داشت،‌ نتوانست‌ موفق‌ به‌ سلب‌ مصونیت‌ از وی‌ شود، ولی‌ این‌ تبلیغات‌ مسموم برای‌ گمراه‌ كردن‌ مردم‌ و به‌ سستی‌ كشیدن‌ نیروی‌ پرتوان‌ نهضت‌ موثر بود.

6- آزاد سازی‌ ارتباطات‌ زاهدی‌

سر لشگر بازنشسته‌ فضل‌الله زاهدی‌ كه‌ در كابینه‌ اول‌ مصدق سمت‌ وزارت‌ كشور را به‌عهده‌ داشت، ‌برای‌ به‌ دست‌ گرفتن‌ سمت‌ نخست‌ وزیری‌ اعلام‌ آمادگی‌ كرده‌ بود ولی‌ از پشتیبانی‌ چندانی‌ در مجلس‌برخوردار نبود. (12) آیت‌الله كاشانی‌ در تاریخ‌ 10 اسفند 1331 در یك‌ گفت‌وگوی‌ مطبوعاتی‌ بروشني اعلام‌ كرد كه‌ از نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ حمایت‌ نمی‌كند. (13) ولی‌ مصدق برای‌ مطرح‌ ساختن‌زاهدی‌ یكبار در اسفند 1331 او را دستگیر و زندانی‌ كرد و پس‌ از آزادی‌ گاه‌وبی‌گاه‌ او را مورد تهدید قرار می‌داد و مامورین‌ حكومت‌ نظامی‌ را چند بار به‌خانه‌ او فرستاد تا توجه‌ اذهان‌ عمومی‌ رانسبت‌ به‌ او جلب‌ كند.

زاهدی‌ به‌ دلیل‌ نگرانی‌ از دستگیری‌، در تاریخ‌ 14 اردیبهشت‌ 32 در مجلس‌متحصن‌ شد و تا دهم‌ تیرماه‌ كه‌آیت‌الله كاشانی‌ ریاست‌ مجلس‌ را به‌عهده‌ داشت‌ به‌ تحصن‌ خود ادامه‌داده‌ و در همین‌ حال‌ زیر نظر و كنترل‌ بود و نمی‌توانست‌ فعّالانه ارتباطات‌ خود را با بیرون‌ از مجلس‌ برقرار كند. ولی‌ پس‌ از آنكه‌ دكتر معظمی‌ با برنامه‌ریزی‌ و اصرار مصدق به‌ ریاست‌ مجلس‌ رسید، روز 29 تیرماه‌، فرستادگان‌ مصدق، سرتیپ‌ ریاحی‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ و دكتر ملك‌ اسمعیلی‌ معاون‌نخست‌ وزیر با معظمی‌ دیدار و گفت‌وگو كردند. پیرو این‌ گفت‌وگو، معظمی‌ با زاهدی‌ وارد گفت‌وگو شد و توافق‌هایی‌ حاصل‌ گردید تا زمینه‌ ترك‌ تحصن‌ زاهدی‌ از مجلس‌ فراهم‌ شود و در واقع‌ به‌ او تامین‌ داده ‌شد و در همان‌ روز 29 تیر، زاهدی‌ به‌ تحصن‌ خود پایان‌ داده‌ و با اتومبیل‌ رئیس‌ مجلس‌ به‌ بیرون‌ برده ‌شد. (14)

 به این‌ ترتیب‌ دست‌ زاهدی‌ در فعالیت‌های‌ سیاسی‌ باز گردید تا فرصت‌های‌ لازم‌ را برای‌ برقرار كردن‌ ارتباطات‌ خود به‌دست‌ آورد. بی‌گمان‌ این‌ اقدامات‌ كه‌ از سوی‌ مقامات‌ بلند پایه‌ و یاران‌ مصدق انجام‌ شده،‌ به‌ دستور و با رهنمود شخص‌ وی‌ و در راستای‌ فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ تسلیم‌ قدرت‌ دولتی ‌به‌زاهدی‌ بوده ‌است‌.

7- منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ هفدهم‌

و سرانجام ‌آنكه‌ مصدق در 6 تیرماه‌ 32 برنامه‌ انحلال‌ مجلس‌ را كلید زد. در حالی‌ كه‌ او از پشتیبانی ‌اكثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ برخوردار بود و در طول‌ دوران‌ زمامداری‌ خود هیچ‌ اقدام‌ مثبتی‌ انجام‌ نداده‌ و مردم‌ دچار تنگدستی ‌و نارضایی‌ و اوضاع‌ مالی‌ دولت‌ بحرانی‌ بودند، با این‌ دستاویز كه‌ تعدادی‌ از نمایندگان‌ در مجلس‌ مخالف‌ دولت‌ هستند و احتمال‌ دارد مجلس‌ هفدهم‌ با رای‌ عدم‌ اعتماد او را از نخست‌ وزیری‌ بركنار كند، تهدید به‌ تعطیل‌ مجلس‌ كرد. در 22 تیرماه‌ نیز قصد خود را برای‌ منحل ‌ساختن‌ مجلس‌ آشكار ساخت‌ و برنامه‌ زمانبندی‌ خود را برای‌ به‌راه‌انداختن‌ یك‌ رفراندوم‌ فرمایشی ‌و مخالف‌ قانون‌ اساسی‌ در 12 مرداد در تهران‌ و در 19 مرداد در شهرستان‌ها اعلام‌ كرد.

این‌ رفراندوم ‌با مخالفت‌ سرسختانه‌ و ایستادگی‌ آیت‌الله كاشانی‌ و نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ و با اعتراض‌ ملایم‌ هواداران ‌مصدق روبه‌رو شد. (15) آیت‌الله كاشانی‌ برای‌ جلوگیری‌ از انحلال‌ مجلس‌، روز هفتم‌ مرداد اعلامیه‌ مفصلی‌ در اعتراض‌ به‌ برگزاری‌ رفراندوم‌ صادر كرد كه‌ در بخشی‌ از آن‌ با بیان‌ اوضاع‌ سیاسی‌ كشور و پیامدهای‌ منحل‌ كردن‌ مجلس‌ و ایجاد حكومت‌ فردی‌ چنین‌ آمده ‌است‌:

«یك‌ ملت‌ ضعیف‌ هر چه‌ بنیان‌ مشروطیت‌ و حكومت‌ ملی‌ و طُرق مشورت‌ و شركتش‌ در حكومت‌ قوی‌تر باشد، پایه‌ استقلال‌ و خودمختاری‌ و وحدت‌ ملی‌ و تمامیت‌ كشورش‌ قوی‌تر است‌ و هرچه‌ حكومت‌ فردی‌ بر آن‌ غالب‌ تر باشد بنیان‌ استقلال‌ و وحدتش‌ ضعیف‌تر است‌؛ زیرا هیچ‌ دولت‌ نیرومند خارجی‌ از ملتی‌ نمی‌تواند چیزهایی‌ به‌ زیان‌ كشورش‌ بگیرد ولی‌ از یك‌ فرد به‌آسانی‌ می‌گیرد». (16)

آیت‌الله كاشانی‌ همچنین‌ در خانه‌ خود جلسات‌ سخنرانی‌ برای‌ بیدار كردن‌ مردم‌ برگزار كرد و در نخستین‌ جلسه‌ یكی‌ از سخنرانان‌ گفت‌: «چون‌ دولت‌ وسیله‌ تبلیغاتی‌ و رادیو را از دست‌ ما گرفته‌ ناچار شدیم‌ برای‌ اینكه‌ حقایق‌ امر را با مردم‌ در میان‌ بگذاریم‌، از آنان‌ دعوت‌ كنیم‌ در این‌ محل‌ اجتماع‌ كنند. حرف‌ ما فقط‌ و فقط‌ طرفداری‌ از قانون‌ اساسی‌ است‌ و معتقدیم‌ كه‌ باید این‌ قانون‌ كه‌ خون‌بهای‌ پدران‌ ما بوده‌ به هر طریقی‌ كه‌ ممكن‌ است‌، حفظ‌ شود. بنای‌ مقدماتی‌ نهضت‌ ملی‌ مردم‌ ایران‌ در این‌ خانه‌ بر ضد هژیر و رزم‌آرا گذاشته‌ شد. امروز موقعیت‌ مملكت‌ از زمان‌ هژیر و رزم‌آراء حساس‌‌تر است‌».

سپس‌ سخنران‌ دیگری‌ رشته‌ سخن‌ را به‌ دست‌ گرفت‌، ولی‌ در میان‌ سخنرانی‌ او عده‌ای‌ از مزدوران‌ بیگانه‌ با شعار هواداری‌ از مصدق این‌ اجتماع‌ مسالمت‌آمیز را مورد حمله‌ قرار دادند. (17)

نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ با صدور اعلامیه‌های‌ پی‌ در پی‌ و گفت‌گو با روزنامه‌ها به‌ مخالفت‌ شدید با انحلال‌ مجلس‌ پرداختند. نمایندگان‌ آذربایجان‌ نیز كه‌ مجلس‌ و مشروطیت‌ را در خطر دیده‌ و از نیرومندی‌ و حضور گسترده‌ حزب‌ توده‌ بیمناك‌ بودند، اعلامیه‌ مستقلی‌ علیه‌ رفراندوم‌ و اقدامات‌ مصدق خطاب‌ به‌ مردم‌ غیور آذربایجان‌ صادر و اعلام‌ كردند: «مصدق تصمیم‌ گرفته‌ است‌ كه‌ چراغ‌ آزادی‌ و مشروطیت‌ را كه‌ شما برافروخته‌اید، خاموش‌ كند. او می‌خواهد برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ و اصل‌ مشروطیت‌ با رفراندوم‌ دروغی‌، مجلس‌ را منحل‌ سازد و مملكت‌ را به‌ پشت‌ پرده‌ آهنین‌ بكشد... اكنون‌ 28 ماه‌ از حكومت‌ او می‌گذرد و نه‌ تنها یك‌ قدم‌ برای‌ اصلاحات‌ كشور بر نداشته، آنچه‌ تا امروز كرده‌ خرابی‌ و ایجاد هرج‌ ومرج‌ و اختلاف‌ و جنگ‌ و جدال‌ داخلی‌ بوده‌ است‌. فقر و بدبختی‌ و گرانی‌ زندگی‌ كه‌ او برای‌ مردم‌ آورده‌، در سخت‌ترین‌ ایام‌ جنگ‌ نبود و نفوذ اجنبی‌ را كه‌ وعده‌ قطع‌ آن‌ را به‌ مردم‌ داد خودش‌ بیش‌ از همه‌ در این‌ مملكت‌ بسط‌ داده‌...». (18)

همچنین‌ هشت‌ تن‌ از نمایندگان‌ با دلایل‌ استواری‌ علیه‌ هیأت‌ وزیران‌ به‌ دلیل‌ امضای‌ تصویب‌نامه ‌برگزاری‌ رفراندوم‌ برای‌ انحلال‌ مجلس‌ و هزینه‌های‌ غیرقانونی‌ آن‌ به‌ دادستان‌ تهران‌ اعلام‌ جرم‌كردند. (19) ولی‌ از آنجا كه‌ وزیر دادگستری‌ این‌ دولت‌، دستگاه‌ دادگستری‌ را از اثر انداخته‌ بود به‌ این ‌اعلام‌ جرم‌ اساساً رسیدگی‌ نشد. تلگرامی‌ هم‌ از سوی‌ سید ابوالحسن‌ حائری‌ زاده‌ رهبر نمایندگان فراكسیون‌ آزادی‌ به‌ دبیر كل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد فرستاده‌ شد كه‌ در بخشی‌ از آن‌ گفته‌ شده‌ بود: «مصدق با توسل‌ به‌ زور علیه‌ پارلمان‌ و قانون‌ اساسی‌ و اعلامیه‌ حقوق بشر قیام‌ كرده‌ و هرگونه‌ اقدام‌ او برای‌ ملت‌ ایران‌ الزام‌ آور نخواهد بود». (20)

ولی‌ از آنجا كه‌ سازمان‌ ملل‌ در آن‌ هنگام‌ در اختيار انگلستان‌ و آمریكا بود و این‌ دو دولت‌ به‌ دنبال تامین‌ منافع‌ نامشروع‌ خود در كشور ما و در پس‌ پرده‌ توطئه‌ انحلال‌ مجلس‌ قرار داشتند، اعتراض‌ این ‌گروه‌ از نمایندگان‌ مجلس‌ نیز كه‌ می‌‌خواستند صدای‌ ملت‌ ایران‌ را برای‌ جلوگیری‌ از زیر پاگذاردن‌ حقوق مردم‌ در ایران‌ به‌ گوش‌ جهانیان‌ برسانند، بازتابی‌ در سازمان‌ ملل‌ و در جهان‌ نداشت‌.

با وجود این‌ اعتراضات‌ عمومی، مصدق اقدامات‌ خود را برای‌ برگزاری‌ رفراندوم‌ با بهره‌ گرفتن‌ از كمك‌ عوامل‌ بیگانگان‌ پیش‌ می‌‌برد به‌ ویژه‌ آنكه‌ در روزهای‌ پایانی‌ تیرماه‌ پس‌ از اعلام‌ برنامه‌ زمان‌بندی‌ رفراندوم‌، 52 تن‌ از نمایندگان‌ مجلس‌ به‌ دستور مصدق استعفا داده‌ و در عمل‌ مجلس‌ شورای ملی‌ را از كار انداخته‌ بودند. (21) جلسات‌ سخنرانی‌ در خانه‌ آیت‌الله كاشانی‌ با فشار هجوم‌ پی‌درپی‌ عوامل‌ دولتی‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌ و ایشان‌ در 10 مرداد با صدور اعلامیه‌ای‌ شركت‌ در رفراندوم‌ را تحریم‌ واعلام‌ كرد:

هموطنان‌ و برادران‌ عزیزم‌، ضمن‌ اعلامیه‌ قبلی‌ از مفاسد و مضار رفراندوم‌ شرحی‌ متذكر و همه‌ مستحضر گردیده‌ و توجه‌ دارید كه‌ عمل‌ به آن‌ چه‌ ضررهایی‌ برای‌ دیانت‌ و ملت‌ و مشروطیت‌ و مملكت‌ در بر دارد. با این‌ حال‌ دوره‌ خود را دوره‌ انقراض‌ دیانت‌ و استقلال‌ مملكت‌ و ملت‌ قرار ندهید و طوق رقیّت‌ و اسارت‌ و بندگی‌ را به‌ گردن‌ خود نگذارید.

شركت‌ در رفراندوم‌ خانه‌ برانداز كه‌ با نقشه‌ اجانب‌ طرح‌ ریزی‌ شده‌، مبغوض‌ حضرت‌ ولی‌ عصر عجّل‌الله تعالی‌ فرجه‌ و حرام‌ است‌ و البته‌ هیچ‌ مسلمان‌ وطن‌خواهی‌ شركت‌ نخواهد كرد. گرچه‌ ممكن‌ است‌ بعضی‌ اشخاص‌ غافل‌ و بی‌‌اطلاع‌ از حقایق‌ و مضّار آن‌ و خائنان‌ وطن‌فروش‌ برای‌ انجام‌ مقاصد شوم‌ دیگران‌ در رفراندوم‌ شركت‌ كنند یا آنكه‌ دولت‌ صندوق‌ها را از رأی‌ قلابی‌ پُر كند؛ علی‌اَی‌ّ حال‌ عمل‌ به‌ رفراندوم‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ است‌ و مُنافی‌ مصلحت‌ ملت‌ و مملكت‌ بوده‌ و هیچگونه‌ اثر قانونی‌ ندارد. (22)

از سوی‌ دیگر، دكتر مظفر بقایی‌ و علی‌ زُهَری‌، از نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ كه‌ با سرسختی‌ در برابر رفراندوم‌ و انحلال‌ مجلس‌ مبارزه‌ می‌‌كردند و به‌ دلیل‌ این‌كه‌ مصدق قصد بازداشت‌ آنان‌ را داشت،‌ در مجلس‌ اقامت‌ گزیده‌ بودند، با احساس‌ نگرانی‌ از پیامدهای‌ انحلال‌ مجلس‌ در نامه‌ای‌ سرگشاده‌ در 10مرداد به‌ مصدق اعلام‌ كردند:

«به‌ شرط‌ اینكه‌ نخست‌ وزیر از تصمیم‌ خطرناك‌ انحلال‌ مجلس‌ دست‌ بر دارد، حاضر هستیم‌ به‌ فوریت‌ از نمایندگی‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ استعفا كرده‌ و از مجلس‌، مستقیماً خود را تسلیم‌ زندان‌ شما نمايیم‌. (23)

ولی‌ از آنجا كه‌ مصدق تصمیم‌ جدی‌ به‌ منحل‌ كردن‌ مجلس‌ در جهت‌ اجرای‌ طرح‌های‌ بیگانگان‌ داشت،‌ به‌ این‌ پیشنهاد شجاعانه‌ كه‌ دستاویز انحلال‌ مجلس‌ را از دست‌ او می‌‌گرفت‌ پاسخی‌ نداد. شب‌ هنگام‌ روز 10 مرداد حملات‌ عوامل‌ دولتی‌ و ضرب‌ و جرح‌ مردم‌ كه‌ در خانه‌ آیت‌الله كاشانی‌ گرد آمده‌ بودند، افزایش‌ یافت‌ و یكی‌ از پیروان‌ ایشان‌ به‌ نام‌ محمد حدّادزاده‌ با ضربات‌ چاقو به ‌قتل ‌رسید. (24) آیت‌الله كاشانی‌ روز 11 مرداد با برگزاری‌ یك‌ گفت‌وگوی‌ مطبوعاتی‌ با خبرنگاران‌ گفت‌: «... آقایان‌، مقصود ما از مبارزه‌ و قطع‌ نفوذ انگلیس‌، اصلاح‌ امور مملكت‌ بود و از وقتی‌ كه‌ آقای‌ مصدق مصدر كار شدند هیچ‌گونه‌ اصلاحاتی‌ در شئون‌ مختلف‌ كشور به‌ عمل‌ نیامده‌ است،‌ بلكه‌ روز به‌ روز وضع‌ بدتر شده‌ و حكومت‌ دموكراسی‌ ایران‌ را كه بعد از شهریور 20 به‌ وجود آمده‌بود مبدل‌ به‌ دیكتاتوری‌ شدید كردند. یكی‌ از اعمال‌ آقای‌ مصدق این‌ است‌ كه‌ قانون‌ اساسی‌ را زیر پاگذاشته‌ است‌...

آقای‌ مصدق استفاده‌ از رادیوی‌ دولتی‌ را كه‌ با پول‌ این‌ ملت‌ تهیه‌ شده ‌است‌ منحصراً برای‌ تبلیغات‌ از دولت‌ خویش‌ قرار داده‌ و صدها بلندگو در خیابان‌ها به‌ راه‌ انداخته‌ و مردم‌ را به‌ رفراندوم‌ تشویق‌ می‌كند و اگر اقلیت‌ بخواهد این‌ عمل‌ را انجام‌ دهد، مامورین‌ انتظامی‌ جلوگیری‌ می‌كنند. چند شب‌ است‌ كه‌ بنا به‌ خواهش‌ مردم‌ در منزل‌ من‌ جلسات‌ سخنرانی‌ منعقد می‌‌شود و به دستور دولت‌، احزاب‌ تحت‌ حمایت‌ مامورین‌ فرماندار نظامی‌ به‌ منزل‌ من‌ حمله‌ می‌كنند و عده‌ای‌ را مجروح‌ می‌نمایند.  چنانچه‌ دیشب‌ از پشت‌ بام‌ به‌ منزل‌ من‌ حمله‌ شد و یك‌ نفر را در پامنار كه‌ عضو مجمع‌ مسلمانان‌ مجاهد بود كشتند.
آیت‌الله كاشانی‌ در آخر مصاحبه‌ اظهار داشتند نظر به‌ تضییقاتی‌ كه‌ برای‌ اشخاص‌ فراهم‌ آمده‌ امشب‌ جلسه‌ سخنرانی‌ در منزل‌ من‌ بر گزار نخواهد شد.(25)

توطئه‌ بیگانگان‌ برای‌ منحل‌ كردن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ همچنین‌ با برانگیختن‌ عملیات‌ روانی‌سازمان‌یافته‌ و به‌كار گرفتن‌ روزنامه‌ها و گروهك‌های‌ مزدور و شبكه‌ عوامل‌ داخلی‌ آنان‌ همراه بود. در این‌ دوران‌ روزنامه‌های‌ هوادار نهضت‌ ملی‌ بسیار محدود و رادیو هم‌ در كنترل‌ دستگاه‌ دولتی‌ بود و از این‌رو انگلیس‌ها توانستند فضای‌ سیاسی‌ جامعه‌ را از طریق‌ انبوهی‌ از روزنامه‌های‌ وابسته‌ به‌ خود مسموم‌ ساخته‌، رهبران‌ نهضت‌ و نمایندگان‌ مدافع‌ مجلس‌ را مورد اتهام‌های‌ ناروای‌ گوناگون‌ قرار دهند.

این‌ تبلیغات‌ فریبكارانه‌ موجب‌ شد كه‌ ملت‌ ایران‌ نتواند از نهضت‌ مردمی‌ و ضد استعماری‌ خود كه‌ سال‌ها برای‌ موفقیت‌ آن‌ مبارزه‌ كرده‌ بود، به‌ درستی‌ دفاع‌ كند. سرانجام‌ مصدق توانست‌ با این ‌زمینه‌چینی‌ها و برقرار كردن‌ فضای‌ ارعاب‌ در كشور، توسل‌ به‌ خشونت‌ و درهم‌ كوبیدن‌ اجتماعات‌ مسالمت‌ آمیز كه‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ مخالفت‌ با انحلال‌ مجلس‌ برگزار می‌‌شد روز 12 مرداد رفراندوم‌ فرمایشی‌ خود را با پشتیبانی‌ گسترده‌ حزب‌ توده‌ در تهران‌ برگزار كند. صندوق‌های‌ اخذ رأی‌ جدا‌ بود و اصل‌ مخفی‌ بودن‌ رأی‌ كه‌ در همه‌ نظام‌های‌ انتخاباتی‌ الزامی‌ است،‌ رعایت‌ نگردید. صندوق رأی‌ برای‌ موافقان‌ انحلال‌ مجلس‌ در میدان‌ سپه‌ و برای‌ مخالفان‌ در مدرسه‌ سپهسالار (بهارستان‌) گذارده‌ شده‌ بود.(26)

8- صدور فرمان‌های‌ عزل‌ ونصب‌

انحلال‌ مجلس‌ هفدهم‌ به‌ تنهایی‌ می‌توانست‌ موجبات‌ بركناری‌ نخست‌ وزیر از سوی‌ شاه‌ و انتقال قدرت‌ دولتی‌ را فراهم‌ كند. طرحی‌ كه‌ بی‌‌گمان‌ از سوی‌ انگلستان‌ تهیه‌ شده‌ و شخص‌ مصدق با كمك‌ هواداران‌ خود در مجلس‌ و بهره‌ گرفتن‌ از حزب‌ توده‌، آن‌ را گام‌ به‌ گام‌ عملی‌ ساخت‌. در آن‌ هنگام رهبران‌ نهضت‌ ملی‌ و بسیاری‌ از مردم‌ كه‌ در برابر اقدامات‌ ویرانگر مصدق ایستادگی‌ می‌ كردند، پیش‌بینی‌ روشنی‌ از انگیزه‌ او در منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ نداشتند ولی‌ پس‌ از صدور اعلامیه‌ وزارت‌ كشور و اعلان‌ نتایج‌ نهایی‌ رفراندوم‌ برای‌ انحلال‌ مجلس‌ دوره‌ هفدهم‌ روز پنجشنبه‌ 22 مرداد و پخش‌خبر آن‌ در ساعت‌ 9 بعدازظهر همان‌ روز از رادیو ایران‌، (27) فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ و فرمان‌ بركناری‌ مصدق روز 23 مرداد از سوی‌ شاه‌ صادر شد.

همزمانی‌ اعلام‌ انحلال‌ مجلس‌ و صدور فرمان‌های‌ عزل‌ و نصب‌، نه‌ تنها یك‌ قرینه،‌ بلكه‌ دلیل‌ قوی‌ بر آن‌ است‌ كه‌ این‌ رویدادها برنامه‌ریزی‌ شده بوده‌ و امروز با قاطعیت‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ اقدامات‌ مصدق از یك‌ سال‌ پیش‌ از آن‌ یعنی‌ متوقف‌ ساختن ‌انتخابات‌ دوره‌ هفدهم‌ با یك‌ تصویب‌‌نامه‌ غیر قانونی‌ در بسیاری‌ از حوزه‌های‌ انتخابیه‌ و گرفتن‌ اختیار قانونگذاری‌ از مجلس‌ به‌ مدت‌ یك سال‌ ونیم‌ با هدف‌ به‌ سستی‌ كشیدن‌ مجلس‌ و حملات‌ پی‌درپی‌ به‌ اجتماعات‌ مسالمت‌آمیز مردم‌ در خانه‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ و سپس‌ منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ از حلقه‌های‌ زنجیر یك‌ توطئه‌ بوده‌ و دارای‌ هدفی‌ به‌ جز فراهم‌ ساختن‌ زمینه‌ قانونی‌ واگذاری‌ قدرت‌ دولتی‌ از سوی ‌مصدق به‌ نخست‌ وزیر برگزیده‌ شاه‌ نبوده‌ است‌. (28)

 بی‌ جهت‌ نبود كه‌ آیت‌الله كاشانی‌ در اعلامیه ‌تاریخی‌ و فتوای‌ مذهبی‌ قاطع‌ خود در زمینه‌ تحریم‌ شركت‌ در رفراندوم‌ كه‌ دو روز پیش‌ از برگزاری ‌آن‌ انتشار یافت‌، رفراندوم‌ را «خانه‌برانداز كه‌ با نقشه‌ اجانب‌ طرح‌ ریزی‌ شده است‌» توصیف‌ كرد و «شركت‌ در آن‌ را حرام‌ و مُنافی‌ مصلحت‌ ملت‌ و مملكت‌» دانست‌. و دكتر بقایی‌ در نامه‌ای‌ به‌ وزیر كشور (دكتر صدیقی‌) در 21 مرداد، انحلال‌ مجلس‌ را خیانت‌ تاریخی‌ مصدق خواند. (29)

9- پذیرش‌ فرمان‌ شاه‌

فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ ساعت‌ 23 روز 23 مرداد به‌ وی‌ ابلاغ‌ می‌گردد. شاه‌ به‌ زاهدی‌ همچنین ‌پیام‌ می‌‌دهد، هرچه‌ زودتر بر اوضاع‌ نابسامان‌ كشور مسلط‌ شود و به‌ ویژه‌ مراقبت‌ كند به‌ جان‌ مصدق آسیبی‌ نرسد. زاهدی‌ صبح‌ روز بعد در جلسه‌ای‌ تصمیم‌ می‌گیرد فرمان‌ بركناری‌ مصدق ساعت‌ 23 شب‌24 مرداد به‌ وسیله‌ سرهنگ‌ نصیری‌ به‌ مصدق ابلاغ‌ گردد تا هیأت‌ دولت‌ او نیز كه‌ در تابستان‌ تا دیروقت‌ در خانه‌ مصدق جلسه‌ دارند در جریان‌ امر قرار گیرند.

نصیری‌ دقایقی‌ پس‌ از ساعت‌ 23 به‌ خانه ‌مصدق می‌رسد و از رئیس‌ انتظامات‌ وی‌ می‌خواهد اجازه‌ دیدار او با مصدق را بدهد و هنگامی‌ كه‌ از دیدار مستقیم‌ او جلوگیری‌ می‌‌كنند، فرمان‌ سر به‌ مُهر را برای‌ ابلاغ‌ به‌ مصدق به ‌رئیس‌ انتظامات‌ خانه او تحویل‌ می‌دهد. مصدق مدتی‌ او را بلاتكلیف‌ نگاه‌ می‌‌دارد كه‌ شاید می‌ خواسته‌ است‌ هیأت‌ وزیران‌ خانه‌ او را ترك‌كنند و یا از جهت‌ شیوه‌ برخورد با این‌ فرمان‌ با ستاد پنهانی‌ خود مشورت‌ كند، ولی سرانجام‌ روی‌ پاكت آن‌ رسید می‌دهد. متن‌ این‌ رسید كه‌ تصویر آن‌ سال‌ها بعد انتشار یافت‌، چنین‌ است‌:

«ساعت‌ یك‌ بعداز نصف‌ شب‌ 25 مرداد 1332 دستخط‌ مبارك‌ به‌ اینجانب‌ رسید. دكترمحمدمصدق». (30)

او از یك‌ سو این‌ فرمان‌ را «دستخط‌ مبارك‌» نامید و عنوان‌ «نخست‌ وزیر» راهم‌ از دنباله اسم‌ خود حذف‌ كرد كه‌ به‌ معنی‌ پذیرش‌ فرمان‌ شاه‌ و پایان‌ یافتن‌ نخست‌ وزیری‌ وی‌ بوده‌ است‌ از همین‌ رو از این ‌تاریخ‌ دیگر هیچ‌ سخنی‌ با مردم‌ نگفت‌ و پیامی‌ برای‌ ملت‌ نفرستاد. بنابراین‌ مصدق پس‌ از دریافت‌ فرمان ‌بركناری‌ خود دیگر سمتی‌ نداشت‌ كه‌ در نیمه‌ شب‌ 25 ویا روز 28 مرداد كودتایی‌ برای‌ براندازی ‌دولت‌ او انجام‌ شده‌ باشد.

 و از سوی‌ دیگر با پنهان‌ كردن‌ این‌ فرمان‌ و دستگیری‌ حامل‌ آن‌، صبح‌ روز 25 مرداد اعلامیه‌ای‌ از سوی‌ دولت‌ او (31) منتشر شد كه‌ اقدام‌ نصیری‌ در ابلاغ‌ فرمان‌ بركناری‌ را بی‌هیچ‌ دلیلی‌، كودتا توصیف‌ كرد. پنهان‌ كاری‌ شدید مصدق در مورد فرمان‌ بركناری‌ خود این‌ گمان‌ را تقویت‌ می‌كند كه‌ دستگیری‌ نصیری‌ كه‌ رسید ابلاغ‌ این‌ فرمان‌ را در دست‌ داشته‌ برای‌ جلوگیری‌ ازآشكار شدن‌ خبر صدور وابلاغ‌ این‌ فرمان‌ بوده‌ است.

 اگر این‌ رسید به‌ دست‌ زاهدی‌ می‌افتاد و وی به‌دلیل‌ ناآگاهی‌ از اسباب‌ چینی‌‌های‌ مصدق در روزهای‌ آینده‌ آن را در روزنامه‌‌ها منتشر می‌‌ساخت، ‌ادامه‌ اجرای‌ طرح‌ انگلستان‌ و زمینه‌‌سازی‌ها برای‌ واگذاری‌ قدرت‌ دولتی‌ از سوی‌ مصدق به‌ زاهدی‌ به‌خطر می‌افتاد. اگر مصدق فرمان‌ بركناری‌ خود را كه‌ در برابر آن‌ رسید داده‌ بود پنهان‌ نمی‌كرد و به آگاهی‌ وزیران‌ خود می‌‌رساند و در روزنامه‌ها هم‌ منتشر می‌‌شد چگونه‌ می‌ توانست‌ در حالی‌ كه‌ دیگر هیچ‌ سمـت‌ دولتی‌ نداشت‌، دستور دستگیری‌ نصیری‌ را صادر كند و سپس‌ مدعی‌ گردد كه‌ وی‌ با ابلاغ این‌ فرمان‌ كودتا كرده‌ است‌؟

 آیا در این صورت‌ ملت‌ ایران‌، نمایندگان‌ مجلس‌ و مطبـوعات ‌چنین‌ ادعای‌ بی‌پایه‌ای‌ را كه‌ به‌ جوك‌ سیاسی‌ شباهت‌ داشت،‌ از او می‌ پذیرفتند؟ اعلامیه‌ دولت‌ مصدق در صبح‌ روز 25 مرداد كاملاً خلاف‌ واقع‌ بوده‌ است‌. نه‌ زاهدی‌ دستور دستگیری‌ مصدق را داده‌ و نه‌اشغال‌ خانه‌ مصدق كه‌ به‌ یك‌ دژ تسخیر ناپذیر تبدیل‌ شده‌ بود و یا دستگیری‌ او برای‌ زاهدی‌ و یا سرهنگ‌نصیری‌ امكان‌ پذیر بوده‌ است .

با وجود طرح‌ عنوان‌ كودتا، مصدق در عمل‌ هم‌ فرمان‌ شاه‌ را پذیرفت‌ و كوچكترین‌ اقدامی‌ برای‌خنثی‌ كردن‌ آن‌ انجام‌ نداد. اگر او حقیقتاً بر این‌ باور بود كه‌ شاه‌ حق‌ صدور فرمان‌ بركناری‌ او را ندارد و یا اقدام‌ سرهنگ‌ نصیری‌ را كودتا می‌دانست،‌ حداقل‌ می‌ بایست‌ یك‌ یا دو اقدام‌ زیر را انجام‌ دهد:

نخست‌ آنكه‌- چون‌ به‌ دلیل‌ تهدید شاه‌ از سوی‌ نمایندگان‌ اقلیت‌ مخالف‌ رفراندم‌، شاه ‌حاضر نشده‌ بود پیرو نامه‌ 23 مرداد مصدق، فرمان‌ انحلال‌ مجلس‌ را صادر كند، بنابراین‌ مجلس‌ كماكان‌ به ‌اعتبار خود باقی‌ بود و با بودن‌ مجلس‌، شاه‌ حق‌ صدور فرمان‌ بركناری‌ نخست‌ وزیر موجود را نداشت‌. در این صورت‌ مصدق می‌توانست‌ با وجود اعتبار و رسمیت‌ مجلس‌، فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ و بركناری‌ خود را بی‌‌اعتبار اعلام‌ كند، بی‌آنكه‌ نیازی‌ به‌ هرگونه‌ برخورد عملی‌ و سیاسی‌ دیگری‌ وجود داشته‌ باشد. زیرا با وجود مجلس، همه‌ موافقان‌ و مخالفان‌ بر این‌ باور بودند كه‌ شاه‌ حق‌ بركنار ساختن‌ نخست‌‌وزیر را ندارد.

شگفتی‌ برانگیز این‌ است‌ كه‌ در صبح‌ همین‌ روز 25 مرداد و در حالی‌ كه‌ مصدق فرمان‌ بركناری‌ خود را دردست‌ داشت، در مقام‌ استوار ساختن‌ آن‌ برآمد و اعلامیه‌ انحلال‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ را كه‌ شاه‌ از صدور آن‌ خودداری‌ كرده‌ بود، منتشر كرد تا آنكه‌ مخالفان‌ انحلال‌ مجلس‌ نتوانند نسبت‌ به‌ تصمیم‌ شاه‌ در مورد بركناری‌ مصدق در صورت‌ افشای‌ خبر آن‌ اعتراض‌ كنند و حوادثی‌ مانند قیام‌ 30 تیر تكرار نگردد. (32)

دوم‌ آنكه‌ - فرمان‌ بركناری‌ خود و نخست‌وزیری‌ زاهدی‌ را مردود اعلام‌ كند و در رسانه‌ها از هواداران‌ میلیونی‌ خود كه‌ برحسب‌ ادعای‌ او رأی‌ به‌ انحلال‌ مجلس‌ دادند، بخواهد او را در ادامه‌ مسئولیت‌ نخست‌وزیری‌ یاری‌ داده‌ و پشتیبانی‌ كنند. در این صورت‌ حداقل‌ این‌ بود كه‌ حزب‌ توده‌ از او حمایت‌ می‌كرد و ادامه‌ كار او تضمین‌ می‌شد. ولی‌ مصدق نه‌تنها فرمان‌ بركناری‌ خود را از مردم‌ پنهان‌ كرد، بلكه‌ در جلسه‌ صبح‌ روز 25 مرداد هنگامی‌ كه‌ هیأت‌ وزیران‌ در خانه‌ او گرد آمدند، درحالی‌ كه‌ از نظر قانونی‌ تكلیف‌ داشت‌ فرمان‌ بركناری‌ را به‌وزیران‌ خود اطلاع‌ دهد، هیچ‌ اطلاعی‌ از فرمان‌ مزبوربه آنان‌ نداد و به‌ دیگر سخن‌، كابینه‌ خود را نیز نامَحرم‌ دانست‌.

 به‌ نوشته‌ «شون‌» خبرنگار آمریكایی‌ آسوشیتدپرس، مقامات‌ دولتی‌، در مورد شایعه‌ صدور فرمان‌ نخست‌وزیری‌ زاهدی‌ كه‌ روز 25 مردادمطرح‌ شده‌بود، اظهار بی‌اطلاعی‌ كردند. (33) صدیقی‌ وزیر كشور در این‌ زمینه‌ می‌گوید: «در خانه‌ جناب‌ آقای‌ نخست‌ وزیر، افواهاً موضوع‌ دستخط‌ را كه‌ بهانه‌ ورود به‌خانه‌ بوده‌ است،‌ شنیدم‌ و از آقای‌ دكتر مصدق پرسیدم‌ موضوع‌ دستخط‌ چه‌ بوده‌؟ فرمودند: چیزی‌ نبود»! (34)

10- سركوب‌ مقاومت‌های‌ احتمالی‌

سران‌ حزب‌ توده‌ كه‌ به‌دلیل‌ تبعیت‌ كوركورانه‌ از سیاست‌های‌ بیگانه‌ و پیروی‌ از اندیشه‌های‌ جزم‌ گرایانه ‌ماركسیستی‌، از شناخت‌ درست‌ واقعیت‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ كشور ما ناتوان‌ بودند، اطلاعاتی‌ در زمینه ‌به‌ قدرت‌ رسیدن‌ احتمالی‌ زاهدی‌ در روزهای‌ آینده‌ به‌ دست‌ آورده‌ و آنگونه‌ كه‌ سپس‌ مدعی‌ شدند، به ‌مصدق پیشنهاد كمك‌ و اقدام‌ داده‌اند. ولی‌ مصدق پس‌ از آنكه‌ در دوران‌ نخست‌ وزیری‌ خود با استفاده‌ ابزاری‌ از این‌ حزب‌ به‌ رویارویی‌ با هواداران‌ اصیل‌ نهضت‌ ملی‌ پرداخت‌ و امنیت‌ ملی‌ كشور ما را به‌ خطر انداخت‌، به‌ویژه‌ هنگامی‌ كه‌ عوامل‌ انگلستان‌ در روزهای‌ 25 و 26 مرداد پس‌ از خارج‌ شدن‌شاه‌ از كشور حداكثر بهره‌برداری‌ را از حزب‌ توده‌ برای‌ بی‌‌ثبات‌ كردن‌ جامعه‌ و تحریك‌ احساسات مردم‌ نسبت‌ به‌ وضع‌ موجود انجام‌ دادند، با در نظر گرفتن‌ این‌ واقعیت‌ كه‌ تاریخ‌ مصرف‌ حزب‌ توده‌ از نظر انگلیس‌ها به‌ پایان‌ رسیده‌ بود، مصدق روز 27 مرداد دستور سركوب‌ تظاهرات‌ هواداران‌ حزب‌ توده را صادر كرد و این‌ دستور با شدت‌ اجرا شد (35) تا هرگونه‌ حركت‌ و یا اقدام‌ خودسرانه‌ و احتمالی‌ این‌حزب‌ نیرومند، در راه‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ زاهدی‌ خنثی‌ گردد. (36)

 از سوی‌ دیگر برای‌ آنكه‌ از سوی‌ دكتر مظفر بقایی‌ كه‌ همیشه‌ نقش‌ فعالی‌ در سمت‌ وسو دادن‌ به‌ رویدادهای‌ نهضت‌ ملی‌ را داشت‌، موانعی‌ در اجرای‌ سناریوی‌ از پیش‌طراحی‌ شده‌ انگلستان‌ به ‌وجود نیاید، مامورین‌ فرمانداری ‌نظامی‌ به ‌دستور مصدق در ساعت‌ 14 بعدازظهر روز 25 مرداد نامبرده‌ را در مجلس‌ بازداشت‌ كرده‌ و به‌ زندان‌ بردند. (37) و به ‌این‌ ترتیب‌ اصل‌ مصونیت‌ پارلمانی‌ نمایندگان‌ مجلس‌ برای‌ نخستین‌ بار در دوران‌ مشروطیت‌ از سوی‌ مصدق در جهت‌ اجرای‌ نقشه‌ بیگانگان‌ زیر پاگذارده‌ شد.

11- تسلیم‌ نیروهای‌ نظامی‌ و شهربانی‌ به‌ زاهدی‌

زاهدی‌ روز پس‌ از دریافت‌ فرمان‌ نخست‌ وزیری ، ساعت‌ 11 صبح‌ روز 24 مرداد، سرتیپ‌ محمد دفتری‌ را كه‌ از بستگان‌ نزدیك‌ و نظامیان‌ مورد اعتماد مصدق بود به‌ ریاست‌ شهربانی‌ منصوب‌ كرد. (38) او در این‌ هنگام‌ در سمت‌ فرمانده‌ گارد مسلح‌ گمرك‌ قرار داشت‌. زاهدی‌ همچنین‌ سرلشگر باتمانقلیچ‌ را به‌ سمت‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ منصوب‌ كرد.

ولی‌ واقعیت‌ این‌ بود كه‌ خود او به‌ صورت‌ مخفی‌ به‌ سر می‌برد و هیچ‌ نیروی‌ نظامی‌ و یا سیاسی‌ در اختیار نداشت‌ كه‌ بتواند تصمیمات‌ خود را با عنوان‌ نخست‌ وزیر به‌ مورد اجرا گذارد. حتی‌ روز 27 مرداد به‌ دلیل‌ تسلط‌ كامل‌ مصدق بر اوضاع‌، زاهدی‌ از اینكه‌ بتواند توفیقی‌ در به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ دولتی‌ داشته‌ باشد، كاملاً ناامید بوده‌ و قصد داشته‌ است‌ برای‌ تشكیل‌ یك‌ حكومت‌ خارج‌ از مركز، به‌ اصفهان‌ یا كرمانشاه‌ برود. (39) ولی‌ روز 28 مرداد همه‌ اوضاع‌ و احوال‌ دگرگون‌ شد.

صبح‌ این‌ روز مصدق از ریاحی‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ می‌خواهد كه‌ حكم‌ ریاست‌ شهربانی‌ را برای‌ سرتیپ‌ دفتری‌ صادر كند و مسئولیت‌ فرمانداری‌ نظامی‌ را هم‌ به‌ عهده‌ او بگذارد. ریاحی‌ به‌ مصدق هشدار می‌‌دهد كه‌ سرتیپ‌ دفتری‌ از افراد كمپ‌ زاهدی‌ است،‌ ولی‌ مصدق با اصرار از او می‌خواهد چنین ‌حكمی‌ را صادر كند و او نیز تبعیت‌ می‌كند. مصدق به ‌این‌ هم‌ بسنده‌ نكرده‌، در همان‌ صبح‌ روز 28 مرداد از دكتر صدیقی‌، وزیر كشور خود نیز می‌خواهد حكم دیگری‌ برای ریاست‌ شهربانی سرتیپ دفتری صادر كند و او نیز چنین حكمی را صادر می‌كند.

در همین‌ راستا، چون‌ احتمال‌ دستگیری‌ سرتیپ‌ دفتری‌ كه‌ وابستگی‌ او به‌ زاهدی‌ آشكار شده‌ و تحت ‌پیگرد بود، از سوی‌ فرماندار نظامی‌ وجود داشت‌، سرتیپ‌ ریاحی‌ دستور بازداشت‌ سرهنگ‌ اشرفی، ‌فرماندار نظامی‌ را نیز بدون‌ هیچگونه‌ دلیل‌ موجهی‌ صادر كرد تا سرتیپ‌ دفتری‌ بتواند بدون‌ هرگونه‌ مقاومتی‌ وارد ساختمان‌ شهربانی‌ و مقر فرمانداری‌ نظامی‌ شود.

بدین‌ ترتیب‌ سرتیپ‌ دفتری‌ دارای‌ سه ‌حكم‌ ریاست‌ شهربانی‌ و فرمانداری‌ نظامی‌، نخست‌ از زاهدی‌، و سپس‌ از ریاحی‌ رئیس‌ ستاد مصدق و دیگری‌ از صدیقی‌ وزیر كشور مصدق بوده ‌است‌. او با داشتن‌ این‌ احكام،‌ در ساعت‌ 2 بعدازظهر روز 28 مرداد با چند دستگاه‌ جیپ‌ از گارد مسلح‌ گمرك‌ به‌ شهربانی‌ آمد (40) و بی‌ هیچ‌ مانعی‌، نیروهای ‌نظامی‌ و انتظامی‌ را در اختیار گرفت‌ و از زاهدی‌ دعوت‌ كرد به‌ شهربانی‌ كل‌ كشور وارد شود.

با فراهم‌ شدن ‌این‌مقدمات‌، زاهدی ‌كه‌ تا ساعت‌ 3 بعدازظهر به صورت پنهانی‌ به‌سر می‌برد، از مخفیگاه ‌خود بیرون آمد. وی‌ نخست‌ وارد فرستنده رادیو شد و فرمان نخست‌وزیری‌ خود و عزل‌ مصدق را به آگاهی عموم‌ رساند و از آنجا بی‌درنگ‌ به‌ شهربانی‌ رفته‌ و عملاً قدرت‌ نظامی‌ و سیاسی‌ را به‌ دست‌ گرفت‌.

مدارك‌ فراوانی‌ در دست‌ است‌ كه‌ نشان‌ می‌‌دهند هیچ‌ یك‌ از واحدهای‌ نظامی‌ مستقر در پایتخت ‌یا نقاط‌ دیگر كشور حاضر نشده‌اند به‌ طرفداری‌ از زاهدی‌ وارد عمل‌ شوند و برعكس‌ همه‌ تیپ‌‌های ‌نظامی‌ پایتخت‌ تا پایان‌ روز 28 مرداد به‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ وفادار بوده‌اند. بنابراین‌ می‌توان‌ به‌ این‌ نتیجه ‌رسید كه‌ مصدق با واگذاری‌ آگاهانه‌ مسئولیت‌ شهربانی‌ و فرمانداری‌ نظامی‌ به‌ سرتیپ‌ دفتری‌ كه‌ پیش‌ از آن‌ حكم‌ ریاست‌ شهربانی‌ او از سوی‌ زاهدی‌ صادر شده‌ بود و دیگر زمینه‌‌چینی‌‌هایی‌ كه‌ روز 28 مرداد انجام‌ داد، همه‌ نیروهای‌ مسلح‌ مستقر در پایتخت‌ را كه‌ از بركت‌ فداكاری‌ مردم‌ و قیام‌ پیروزمندانه‌ 30 تیر 1331 به‌ رسم‌ امانت‌ در اختیار او گذارده‌ شده‌ بود، یكجا به‌ زاهدی‌ واگذار كرد. در حقیقت‌ اگر فرمان‌ شاه‌، زاهدی‌ را به‌ نخست‌ وزیری‌ رساند، این‌ اقدامات‌ موثر مصدق بود كه‌ راه‌ را برای‌ به‌قدرت‌ رساندن‌ زاهدی‌ هموار كرد. (41)

سركوب‌ رهبران‌ و هواداران‌ اصیل‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ و از سوی‌ دیگر، حضور گسترده‌ افراد حزب ‌توده‌ در صحنه‌ سیاسی‌ و پیدایش‌ نابسامانی‌ در اوضاع‌ اجتماعی‌ كشور، نگرانی‌ جدی‌ مردم‌ و نیروهای ‌مذهبی‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌. حل‌ وفصل‌ نشدن‌ موضوع‌ نفت‌ و قطع‌ صدور آن‌، اقتصاد كشور را در تنگنای ‌شدید قرار داد. فقر عمومی‌، نارضایی‌ از نهضت‌ ملی‌ ایران‌ را در پی‌ داشت‌ و همین‌ نارضایی‌ كه‌ با برنامه‌ریزی‌ و كارگردانی‌ انگلستان‌ گسترش‌ یافته‌ بود، مورد بهره‌برداری‌ این‌ دولت‌ قرار گرفت‌ و از عوامل ‌زمینه‌ساز سقوط‌ نهضت‌ شد.

ردّ پیشنهادهای‌ قابل‌ پذیرش‌ در زمینه‌ موضوع‌ نفت‌ در شرایطی‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ بنا به‌ گزارش‌ وزیر دارایی‌ ایران‌، دولت‌ مصدق با مصرف‌ كردن‌ همه‌ ذخاير ارزی‌ و ریالی‌ كشور در سال‌ 1330 و با گرفتن‌ وام‌های‌ متعدد از بانك‌ ملی‌ و فروش‌ اوراق قرضه‌ درسال‌ 1331، چند میلیارد بدهی‌ به‌ بار آورده‌ و نزدیك‌ به‌ 400 میلیون‌ تومان‌ اسكناس‌ غیر قانونی‌ چاپ‌ كرده‌ بود. سرانجام‌ در مرداد ماه‌ 1332 كفگیر به‌ ته‌ دیگ‌ خورده‌ و هیچ‌گونه‌ امكانات‌ مالی‌ برای‌ پرداخت‌ حقوق كاركنان‌ و انجام‌ تعهدات‌ دولت‌ باقی‌ نمانده‌ بود. (42) مجموعه‌ عواملی‌ كه‌ بیان‌ گردید، موجبات‌ دلسردی‌ مردم‌ از نهضت‌ ملی‌ ایران‌ را فراهم‌ ساخت‌ و گروه‌ بزرگی‌ از مردم‌ در این‌ اوضاع‌ و احوال‌ از بركنار شدن‌ دولت ‌مصدق كه‌ هیچ‌ دستاورد مثبتی‌ برای‌ كشور نداشت‌، خشنود گردیدند.

 و این‌ بود سرانجام‌ سناریویی‌ كه‌ شبكه‌های‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ طرح‌ریزی‌ كرده‌ و گام‌ به‌ گام‌ با موفقیت‌ به‌ مورد اجرا گذاردند. امنیت‌ ملی‌ كشور ما بر اثر این‌ ماجراجویی‌های‌ خطرناك‌ و عملكردهای‌ ویرانگر به‌ شدت‌ تهدید شد و بهترین‌ فرصت‌ را در دسترس ‌انگلستان‌ قرار داد.

 این‌ دولت‌ سیاست‌های‌ خود را دنبال‌ كرد و با فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ لازم‌ و در شرایطی‌ كه‌ دولتی‌ ضعیف‌ روی‌ كار بود و ملت‌ ایران‌ دچار پراكندگی‌ و اقتصاد كشور در وضعیتی‌شكننده‌ قرار داشت‌ توانست‌ با كمك‌ دولت‌ آمریكا قرارداد كنسرسیوم‌ نفت‌ را در یك‌ مجلس‌ ضعیف‌ كه‌ جایگزین‌ مجلس‌ منحل‌ شده‌ هفدهم‌ ساخته‌ بودند، در مهرماه‌ سال‌ 1333 به‌ ملت‌ ایران‌ تحمیل‌ كند. مبارزه‌ شدید و سرمشق‌آسای‌ آیت‌الله كاشانی‌ و یاران‌ او نیز برای‌ جلوگیری‌ از تصویب‌ این‌ قرارداد به‌ دلایلی‌ كه‌ پیش‌ از این‌ گفتیم‌، بی‌نتیجه‌ ماند؛ اگر چه‌ اسناد به‌جای‌ مانده‌ از آن‌، سپس‌ در دیوان‌ داوری‌ دعاوی‌ ایران‌ و آمریكا در لاهه ـ هلند در دعاوی‌ مطرح‌ شده‌ از سوی‌ اعضای‌ كنسرسیوم‌ نفت‌، مورد استناد دولت‌ ایران‌ قرار گرفت‌.

نتیجه‌ گیری‌

الف‌ - برچسب‌ «كودتا» كه‌ یك‌ حركت‌ نظامی‌ از سوی‌ نیروهای‌ مسلح‌ علیه‌ دولت‌ رسمی‌ كشور است،‌ در مورد رویدادهای‌ 24 تا 28 مرداد سال‌ 1332 هدفی‌ جز پنهان‌ ساختن‌ نقش‌ واقعی‌ دولت ‌انگلستان‌ در طراحی‌ و براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ و به‌ دست‌ آوردن‌ كنترل‌ دوباره‌ نفت‌ ملی‌ شده‌ ایران ‌ندارد و هیچ‌ دلیل‌ و مدرك‌ معتبر تاریخی ، وقوع‌ یك‌ كودتای‌ نظامی‌ از سوی‌ ارتش‌ علیه‌ مصدق را پشتیبانی‌ نمی‌كند.

ب‌ - مصدق با داشتن‌ پُست‌ نخست‌ وزیری‌ و وزیر دفاع‌ ملی‌، در اختیار داشتن‌ نیروهای‌ ارتش‌ و شهربانی‌، گرفتن‌ اختیار قانونگذاری‌ و منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ به‌ مانند‌ یك‌ فرمانروای‌ مستبد اداره‌ كشور را در دست‌ خود گرفته‌ و از پشتیبانی‌ حزب‌ توده‌ نیز برخوردار بود، ولی‌ دولت‌ او به‌ شكل ناباورانه‌ای‌ ظرف‌ یك‌ روز سقوط‌ كرد. در خلال‌ 50 سال‌ گذشته‌ وابستگان‌ سیاست‌های‌ بیگانه‌ برای‌ توجیه‌ این‌سقوط‌ پیش‌ بینی‌ نشده‌، تبلیغات‌ گمراه‌ كننده‌ای‌ به‌ راه‌ انداخته‌ رهبران‌ نهضت‌، مجلس‌ و مردم‌ را متهم‌ ساخته‌ و مدعی‌ شده‌اند مُشتی‌ اراذل‌ و اوباش‌ و روسپیان‌ به‌ خیابان‌ها ریختند و دولت‌ ملی‌ را سرنگون‌كردند! این‌ فریبكاری‌ها برای‌ آن‌ است‌ كه‌ همكاری‌ مصدق با دولت‌ انگلستان‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ملی‌ ایران‌ آشكار نشود.

پ‌ - توجیهات‌ بی‌پایه‌ و ادعاهایی‌ مانند اینكه‌ ناكامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ حاصل‌ پیدایش‌ اختلاف ‌سلیقه‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ بوده‌ و یا اینكه‌ اطرافیان‌ آیت‌الله كاشانی‌ و اطرافیان‌ مصدق موجبات‌ ایجاد اختلاف‌ میان‌ آنان‌ و شكست‌ نهضت‌ ملی‌ را فراهم‌ آورده‌اند، چیزی‌ جز سرپوش‌ گذاردن‌ بر مداخله ‌بیگانگان‌ و نادیده‌ گرفتن‌ واقعیت‌‌ها و اسناد و مدارك‌ روشن‌ تاریخی‌ نیست‌. بی‌گمان‌، دشوارترین‌ و خطرناكترین‌ بخش‌ مبارزات‌ زندگی‌ سیاسی‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ رویارویی‌ با توطئه‌هایی‌ بوده‌ است‌ كه‌ در فاصله‌ زمانی‌ مردادماه‌ سال‌31 تا 28 مرداد 1332 از سوی‌ انگلستان‌ طرح‌ریزی‌ و به‌ مورد اجرا گذارده‌ شده‌اند.

در این‌ آزمون‌ سخت‌، نهضت‌ ملی‌ ایران‌ با چالش‌های‌ خُردكننده‌ای‌ از درون‌ روبه‌رو گردید و آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ ناگزیر شد در برابر قانون‌‌شكنی‌های‌ دولتی‌ كه ‌به‌ هر دلیل‌ توانسته‌ بود وجاهت‌ ملی‌ به‌ دست‌ آورد، ایستادگی‌ كند و شخصیت‌ سیاسی‌ خود را به‌ خطر انداخته‌ و برای‌ دفاع‌ از كشور آن‌ را فدا كند. این‌ ویژگی‌ مهم‌ و عنصر سازنده‌ای‌ در شخصیت‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ است‌ كه‌ وی‌ را از دیگران ‌ممتاز می‌سازد.

ت‌ - بررسی‌ رویدادهای‌ سال‌های‌ 1329 تا 1332 نشان‌ می‌‌دهند كه‌ مداخله‌ دولت‌ انگلستان‌ در امور داخلی‌ ایران‌ از طریق‌ یك‌ توطئه‌ چندوجهی‌ و با به كار گرفتن‌ عوامل‌ داخلی‌ خود برای‌ براندازی ‌نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ مورد اجرا گذارده‌ شده ‌است‌. این‌ گروه‌ در هم‌ تنیده‌ وابسته‌ به‌ بیگانه‌، اساس‌ حكومت ‌ملی‌ و مشروطیت‌ را از صحنه‌ سیاسی‌ كشور ما برچیدند و از قوه‌ مجریه‌، مقننه‌ و دادگستری‌ كشور صورت‌ ظاهری‌ بیش‌ باقی‌ نگذاردند.

ث‌ - مداخله‌ انگلستان‌ در امور داخلی‌ كشور ما درا ین‌ دوره‌ تاریخی‌ از جمله‌ در برگیرنده‌ موارد زیر بوده است:

- به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ اجرایی‌ در كشور از طریق‌ وارد ساختن‌ افراد وابسته‌ به ‌خود در پست‌های‌ كلیدی‌.
- به‌ ورشكستگی‌ كشیدن‌ اقتصاد ملی‌ از طریق‌ ایجاد بُن‌بست‌ در مسأله‌ نفت‌.

- گسترش‌ نارضایی‌ عمومی‌ و به‌ سستی‌ كشیدن‌ نیروی‌ پایداری‌ مردم‌.
- اختلاف‌ افكنی‌ در میان‌ مردم‌ از طریق‌ اشخاصی‌ كه‌ در پست‌های‌ كلیدی‌ و در رسانه‌ها جاسازی‌ كرده‌ بودند.

- ترور شخصیت‌ و بی‌آبرو كردن‌ آیت‌الله كاشانی‌ و دیگر پیشگامان‌ نهضت‌ ملی‌ از طریق‌ یك‌ رشته‌ تبلیغات‌ مسموم‌ و پرحجم‌ داخلی‌
- آشفته‌ ساختن‌ دستگاه‌ دادگستری‌ و بی‌ اثر ساختن‌ آن‌ و انحلال‌ دیوان‌عالی‌ كشور.

- به‌سستی‌ كشیدن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و منحل‌ ساختن‌ آن‌
- به‌ قدرت‌ رسانیدن‌ گروهك‌های‌ بی‌هویت‌ به‌ ویژه‌ بازگزاردن‌ دست‌ حزب‌ توده‌ در صحنه‌ سیاسی‌ كشور.

ج‌ - دولت‌ مصدق به‌ هیچ‌ یك‌ از برنامه‌های‌ اعلان‌ شده‌ خود در زمینه‌ حل‌ عادلانه‌ موضوع‌ نفت ‌و اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ و برگزاری‌ انتخابات‌ آزاد عمل‌ نكرد. او با كاشتن‌ بذر اختلاف‌ در میان‌ مردم‌، روحیه‌ اتحاد را كه‌ بزرگترین‌ دستاورد نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بود، درهم‌ شكست‌ و به‌ هنگام‌ واگذاری‌ قدرت‌ به‌ زاهدی‌، پشت‌ سر خود كویری‌ از ناامیدی‌ و پراكندگی‌ به‌ جای‌ گذارد كه‌ همیشه‌ خواسته‌ اصلی ‌سیاست‌های‌ بیگانه‌ در كشور ما بوده است‌.

چ‌ - در قرن‌ بیستم‌ شاهد دخالت‌های‌ آشكار و خلاف‌ حقوق بین‌الملل‌ از سوی‌ قدرت‌‌های‌ بزرگ ‌غربی‌ و شرقی‌ در كشورهای‌ جهان‌ سوم‌ بوده‌ایم‌. این‌ دخالت‌ها همواره‌ مورد سرزنش‌ افكار عمومی ‌و اندیشمندان‌ در سراسر جهان‌ قرار گرفته‌ است‌ ولی‌ در دوران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ رویدادهای‌ تیر و مرداد سال‌ 1332 دخالت‌ سازمان‌ یافته‌ای‌ برای‌ در هم‌ كوبیدن‌ تلاش‌‌های‌ ملت‌ ایران‌ انجام‌ شده ‌است ‌كه‌ در پس‌ پرده‌‌ای‌ از فریب‌ و ریاكاری‌ بوده است‌. این‌ مداخله‌، به‌ بهای‌ محروم‌ ساختن‌ ملت‌ ایران‌ از حق‌ آزادی‌، حقوق بشر و محروم‌ ماندن‌ از بهره‌برداری‌ از منابع‌ طبیعی‌ كشور خود به‌ ثمره‌ رسیده‌است‌.

ح‌ - از دلايل‌ مهم‌ پرده‌پوشی‌ بیگانگان‌ در مورد این‌ رویداد بزرگ‌ تاریخی‌ و تاریخ‌نگاری‌ گمراه‌كننده وابستگان‌ داخلی‌ و خارجی‌ آنان‌ در زمینه‌ دلايل‌ ناكامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌، بی‌گمان‌ این ‌است‌ كه‌ این‌ سیاست‌های‌ خارجی‌ همچنان‌ به‌ دنبال‌ تأمین‌ منافع‌ نا مشروع‌ خود در میهن‌ ما هستند و كوشش ‌فراوان‌ دارند ملت‌ ایران‌ از شیوه‌های‌ مداخله‌ آنان‌ در ناآگاهی‌ به‌سر برده‌ و نتواند از این‌ تجربه‌ تاریخی ‌كه‌ بهای‌ گرانی‌ برای‌ آن‌ پرداخته‌ است،‌ درس‌های‌ لازم‌ را بیاموزد.

خ‌ - یك‌ ضرب‌ المثل‌ فرانسوی‌ می‌گوید: «یك‌ دروغی‌ كه‌ 100 بار تكرار گردد، تبدیل‌ به‌حقیقت‌ می‌‌شود». (43) در خلال‌ پنجاه‌ سال‌ گذشته‌ واژه‌ «كودتا» در زمینه‌ رویدادهای‌ مرداد ماه‌ سال‌1332 میلیون‌ها بار در سراسر جهان‌ تكرار شده‌ و بسیاری‌ از مردم‌ به‌دلیل‌ مرموز بودن‌ شیوه‌ مداخله ‌بیگانگان‌ و پرده‌ پوشی‌ بر واقعیت‌های‌ تاریخی،‌ آن را باور كرده‌اند. ولی‌ این‌ دورغ‌ تاریخی‌ هرگز به‌ حقیقت‌ مبدّل‌ نخواهد شد. حقیقت‌ و راستی‌ را نیرویی‌ است‌ كه‌ هیچ‌ نیرنگی‌ توانایی‌ شكست‌ دادن‌ همیشگی‌ آن‌ را ندارد و این‌ حقیقت‌ و راستی‌ است‌ كه‌ سرانجام‌ پرده‌های‌ نیرنگ‌ و فریب‌ را دریده‌ و پیروز خواهد شد. این‌ وعده‌ تخلف‌ ناپذیر خداوند بزرگ‌ است (44)‌ و تلاش‌های‌ خستگی‌ ناپذیر پژوهشگران‌ ایرانی‌ تضمین‌ كننده‌ تحقق‌ آن‌ خواهد بود.

پاورقی ها:

1) در این كنفرانس بین‌المللی پاره‌ای از مؤلفین كه كتاب یا مقالاتی در زمینه رویدادهای نهضت ملی اریان نوشته‌اند حضور داشته‌اند. اسامی دعوت شدگان عبارتند از: مارك گازیورسكی، ملك برن (از مركز ملی آرشیو امنیتی آمریكا)، همایون كاتوزیان، مازیار بهروز، خانم آناعنایت، فخرالدین عظیمی، یرواند آبراهامیان، سردنیس رایت (سفیر پیشین انگلیس در ایران)، آندرونیومن، جان‌والر (عضو بازنشسته سیا) سام فال (عضو بازنشسته اداره خارجی انگلستان). گروهی از علاقه‌مندان نیز از اروپا و آمریكا در این كنفرانس حضور یافته‌اند و در بحث‌ها مشاركت داشته‌اند.

2) این مقاله در كنفرانس بین‌المللی دانشگاه اكسفورد ارائه شده است. بخشی از یادداشت‌ها كه به دلیل كمبود وقت، فرصت ارائه آن در كنفرانس وجود نداشت به مقاله افزوده شد.

3) باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران، ‌فصل سوم، شكست یك انقلاب، ‌برگ 85، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات آشتیانی، خراد سال 1363

4) شایسته یادآوری است كه مؤسسه انتشارات دولتی ایالات متحده آمریكا در سال 1989 دو جلد اسناد روابط خارجی آمریكا مربوط به سال‌های 1951 تا 1954 را كه در برگیرنده نامه‌نگاری‌های سفارت در تهران با وزارت خارجه این كشور است، منتشر ساخته است.‌ اگرچه اسناد پاره‌ای از رویدادها محرمانه مانده، ولی این مجموعه راهگشای ارزشمندی برای پژوهش‌های تاریخی آن دوران می‌باشد. این اسناد به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

5) این پیام روز پنجشنبه 8 اردیبهشت 1328 در جلسه علنی مجلس دوره پانزدهم از سوی آقای سید ابوالحسن حائری‌زاده خوانده شد و در صورت‌جلسات مذاكرات مجلس به چاپ رسید.

6) دكتر مظفر بقایی كرمانی، سید ابوالحسن حائری‌زاده، حسین مكی و عبدالقدیر آزاد از سران این گروه بودند.

7) حسین مكی در یادداشت‌ها یخود می‌نویسد پس از خواندن این نامه از تریبون مجلس متوجه شده است كه این نامه اصل لایحه الحاقی را تأیید نموده است. به همین دلیل به مصدق تلفن می‌زند و تقاضای نامه دیگری می‌كند. مصدق هم این درخواست را می‌پذیرد و دو روز بعد نامه دیگری علیه لایحه الحاقی به مجلس می‌نویسد. به گفته مكی‌، مصدق در برخورد با لایحه الحاقی گام مهمی بر نداشت و این دو نامه را هم به اصرار من نوشت. البته دلیل فرستادن نامه دوم به احتمال قوی این بوده كه مصدق متوجه شده است نمایندگان اقلیت زیر بار لایحه نمی‌روند.

8) مصدق از گذشته‌های دور روابط پنهانی و نزدیك با انگلیس‌ها داشت و بر همین پایه او ار در دوران جوانی به استانداری فارس رساندند كه زیر كنترل سیاسی و نظامی انگلستان بود. حتی «مستر نورمان» وزیر مختار این كشور در ایران در نامه‌ای به نخست وزیر وقت ایران در آبان 1299 خورشیدی خواستار ادامه استانداری او در فارس گردید.

9) تفصیل بحث‌ها و اسناد گفتن اختیارات قانونگذاری از مجلس هفدهم در مجموعه مقالات من در كتاب «اندیشه‌هایی در حقوق امروز» زیر عنوان: «اصل تفكیك قوا، بحران سیاسی دی ماه سال 1331 در ایران»، برگ‌های 195 تا 266 ، سال 1376 ، نشر حقوقدان به چاپ رسیده است.

10) سناتور «مك كارتی» موج مبارزه با نفوذ كمونیست‌ها را در آمریكا دامن می‌زد و حساسیت شدیدی در مرمد بر علیه مرام كمونیزم به وجود آورده بود.

11) دكتر مظفر بقایی كرمانی، استاد فلسفه و اخلاق دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، نماینده مجسل دوره پانزدهم از كرمان و در مجلس‌های دوره شانزدهم و هفدهم همزمان نماینده مردم كرمان و تهران بود. او از پایه‌گذاران نهضت ملی و ملی شدن صنعت نفت در ایران و در همه دوران مبارزات آیت‌الله كاشانی پیش و پس از 28 مرداد سال 1332 در كنار آیت‌الله كاشانی و از یاران صدیق ایشان بود.

12) زاهدی دارای سوابق خدمت نظامی روشنی بود به ویژه در سال 1328 در سمت رییس شهربانی كل كشور در برگزار یانتخابات دوره شانزدهم مجلس شرایط انتخابات آزاد را فراهم ساخت و در نتیجه گروهی از هواداران نهضت ملی توانستند به مجلس راه یابند . به همین جهت پس از پیروزی نهضت از سوی مصدق به سمت وزیر كشور انتخاب شد.

13) روزنامه كیهان، 10 اسفند 1331

14) روزنامه اطلاعات، دوشنبه 29 تیر 1332

15) فراكسیون‌های هوادار مصدق در مجلس هفدهم و بسیاری از یاران او با انحلال مجلس مخالفت كردند و اشخاصی چون دكتر سنجابی و دكتر صدیقی در دهه اخیر مدعی شده‌اند كه به مصدق هشدار داده‌اند كه در صورت انحلال مجلس، شاه فرمان بركناری او را صادر خواهند كرد. با این حال این اشخاص كاری جز اعتراض ملایم نكرده و هیچگونه ایستادگی در برابر فكر خطرناك رفراندوم و انحلال مجلس انجام نداده و مصدق را در اجرای این اقدامات یاری كردند.

16) روزنامه اطلاعات، 7 مرداد 1332

17) روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 8 مرداد 32

18) روزنامه اطلاعات، 8 مرداد 1332

19) روزنامه اطلاعات، 8 مرداد 1332

20) روزنامه اطلاعات، 18 مرداد 1332

21) روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 25 تیر 1332

22) روزنامه اطلاعات، شنبه 10 مرداد 1332

23) رزونامه اطلاعات، شنبه 10 مرداد 1332

24) روزنامه اطلاعات، یكشنبه 11 مرداد 1332

25) روزنامه اطلاعات، یكشنبه 11 مرداد 1332

26) روزنامه فرانسه زبان «لوموند» چاپ پاریس در شماره 4 اوت 1953، روش‌های غری دموكراتیك در برگزاری این رفراندوم و مؤثر بودن تحریم آیت‌الله كاشانی را به روشنی تشریح كرده است.

27) اعلامیه وزارت كشور در روزنامه اطلاعات شنبه 24 مرداد 1332 چاپ شده است. به نوشته همین روزنامه پنجشنبه 22 مرداد ، ساعت 5/6 صبح امروز ابوالقاسم امینی كفیل وزارت دربار با مصدق دیدار و گفتگو كرد و نتایج گفتگو در نامه‌ای با هواپیما در همان روز برای شاه به كلاردشت فرستاده شد. امینی به مندرجات این نامه اشاره‌ای نكرده است ولی به احتمال قوی موضوع این نامه درخواست تأیید نتایج رفراندوم از شاه و صدور فرمان انحلال مجلس هفدهم بوده است. همین درخواست روز جمعه 23 مرداد در نامه‌ای از سوی مصدق به پیشگاه شاه با امضای «چاكر» صورت گرفته و در آن درخواست صدور فرمان انتخابات دوره هجدهم شده است. روزنامه اطلاعات ، شنبه 24 مراد 1332 .

28) در گزارش‌هایی كه از سوی مأمورین سرویس‌های جاسوسی انگلیس و آمریكا در زمینه این رویدادها منتشر گردید،‌نقش كلیدی دولت انگلستان و عوامل داخلی آ» در طراحی و اجرا یتوطئه انحلال مجلس و ترور شخصیت سران نهضت ملی ایران به گونه كامل پنهان نگاهداشته شده است. «سی‌.ام.وودهاس» در بخشی از كتاب خود زیر عنوان:«Something Ventured» انتشارات گرانادا ، سال 1982 و همچنین «كرمیت روزولت» در یادداشت‌های خود زیر عنوان « Countercoup ضد كودتا» كه هواداران مصدق با تحریف عنوان،‌ان را بنام «كودتا در كودتا» منتشر كرده‌اند نقش كلیدی انحلال مجلس در براندازی نهضت ملی ایران را مسكوت گذارده‌اند. به ویپژه یادداشت‌های كرمیت روزولت بیشتر داستان سرایی و آكنده از نكات خلاف واقع و دروغ‌پردازی است. او حتی به بسیاری از واقعیت‌هایی كه در روزنامه‌های ایران ثبت شده و یا اسنادی كه پس از 28 مرداد منتشر شده است توجه نداشته است. این گزارش‌ها اصولا با این انگیزه منتشر شده‌اند كه شخص مصدق را به عنوان قربانی اقدامات انگلیس و امریكا معرفی كرده و مداخله این دو كشور برای براندازی نهضت ملی ایران را پنهان سازند. به همین دلیل است كه با گذشت 50 سال ، این دو دولت اسناد سرویس‌های مخفی خود را در زمینه این رویدادها منتشر نكرده‌اند.

29) در این زمینه مقاله‌ای با عنوان «انحلال مجلس هفدهم محور توطئه مرداد ماه 1332» در ماهنامه دنیای سخن شماره 81 سال 1377 منتشر ساخته‌ام.

30) تصویر این رسید به خط مصدق پس از گذشتن 40 سال از این رویداد تاریخی در سال 1373 از سوی مرحوم ابراهیم صفائی در كتاب زندگینامه سپهبد زاهدی برگ 129 به چاپ رسید كه در این جا آورده می‌شود.

31) اعلامیه دولت بدون ذكر نام یك مقام مسئول یعنی شخص نخست وزیر و یا وزیر كشور صادر شده است. روزنامه اطلاعات ، 25 مرداد 1332

32) در تیرماه سال 1331، مصدق به هنگام معرفی كابینه خود به شاه درخواست كرد وزیر جنگ را خود او تعیین كند. پس از چند ساعت گفتگو ، شاه زیر بار نرفت و مصدق بی‌مشورت با آیت‌الله كاشانی و مجلس استعفای خود را اعلام كرد و به خانه خود رفت. ولی با رهبری آیت‌الله كاشانی و نمایندگان اقلیت مجلس، مردم در برابر احمد قوام كه اكثریت مجلس به او رأی تمایل داده و شاه به او فرمان نخست وزیری داده بود قیام كردند. حكومت چند روزه قوام سقوط كرد و مصدق بار دیگر در پرتو پشتیبانی آیـت‌الله كاشانی و مجلس توانست از خانه خود به قدرت باز گردد.

33) روزنامه اطلاعات، 25 مرداد 1332 برگ 12

34) روزنامه اطلاعات، 8 اردیبهشت 1333

35) اعلامیه فرمانداری نظامی در زمینه جلوگیری از هرگونه تظاهرات كه به گونه روشن متوجه افراد حزب توده بود صبح روز 27 مرداد صادر شد (روزنامه اطلاعات‌، سه شنبه 27 مرداد 1332) و بعدازظهر همان روز به مورد اجرا گذارده شد. باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران ، برگ 82

36) روزنامه كیهان 29 مرداد 1332 در گزارش تفصیلی خود در زمینه سركوب هواداران حزب توده در بعدازظهر 27 مرداد یادآور شده است كه:« در این جریان عده كثیری بازداشت شدند». كیانوری از سران حزب توده نیز در خاطرات خود (صفحه 268) تأكید كرده است روز 27 مرداد نزدیك به 600 نفر ا زافراد ، مسئولین و كادرهای حزب دستگیر شدند و این امر ضربه بسیار بزرگی بر ارتباطان حزب وارد آورد.

37) روزنامه اطلاعات، دوشنبه 26 مرداد 1332

38) پنج روز بحرانی، یادداشت‌های اردشیر زاهدی ،‌اطلاعات ماهانه ، شهریور 1336 شماره 114

39) یادداشت‌های اردشیر زاهدی ، اطلاعات ماهانه ، بهمن 1336 ، شماراه 119

40) روزنامه كیهان ،‌29 مرداد 1332

41) این به معنی آن نیست كه میان مصدق و زاهدی تبانی وجود داشته و این دو در روند واگذاری قدرت با یكدیگر همكاری كرده‌اند. چارچوب طرح برانداز ینهضت مل یایران از سوی انلگیس‌ها تدوین و در جریان اجرا توافق‌هایی با آمریكا انجام شده است. تشریح جزئیات این طرح و نقش اشخاصی كه در آن تأثیرگذار بوده‌اند نیازمن یك كتاب تفصیلی است كه خوشبختانه اسناد و مدارك آن در اختیار پژوهشگران تاریخ معاصر می‌باشد.

42) دكتر علی امینی،‌ مذاكرات جلسه پنجاه و یكم مجلس شورای ملی ، یكشنبه 8 مهر 1333

43) Un mensong repete cent fois devientune verite

44) قرآن كریم آیه 32 از سوی توبه:
«می‌خواهند نور خدا را با دهان‌های خود خاموش سازند ولی خداوند نور خود را می‌گستراند...»