نقض بيطرفي ايران در جنگ جهاني اول و اشغال بوشهر توسط قواي انگيس

بوشهر، در طول سلطنت كريمخان زند (1779-1757م/ 1193-1171ه ق) بر بندرعباس و بندر ريگ، دو رقيب عمده خويش، برتري يافت و تا پايان قرن هجدهم با تصرف بصره توسط قواي زنديه، بندر اصلي و عمده سراسر خليجفارس گرديد. از آنجا كه ترقي بوشهر در اواخر قرن هجدهم، با گسترش مطامع استعماري انگلستان در خليجفارس همزمان بود، لذا موقعيت ممتاز و بينظير بوشهر از نظر سياسي، نظامي و اقتصادي مورد توجه انگلستان قرار گرفت.1
انگليسيها در سال 1812م نمايندگي سياسي خود را در بوشهر تأسيس كردند و از آن پس تا حدود يك قرن به طور مستمر به افزايش نفوذ خود در خليجفارس مشغول بودند.2
كمكم شيخنشينهاي ساحل جنوبي خليجفارس تابع انگلستان شدند و اين در حالي بود كه دولت وقت ايران به دليل ضعف روزافزون كمتر به خليجفارس توجه مينمود. لذا سياست و تجاوز انگلستان در بخش اعظم قرن نوزدهم در خليجفارس جريان داشت و مركز هدايت آن نيز بوشهر بود.
در اواسط قرن نوزدهم دو تحول عمده اوضاع خليجفارس را به آرامي دگرگون ساخت. اول تأسيس حكمراني بنادر و جزاير خليجفارس با مركزيت بوشهر بود كه به دولت ايران امكان نظارت مستقيمتري بر سواحل خود در خليجفارس ميداد؛ دوم به قدرت رسيدن مدحت پاشا در عراق كه از جمله اقدامات او توسعه و تقويت دريانوردي و بازرگاني بصره بود، كه اگر چه ميتوانست به گسترش تجارت انگلستان در بينالنهرين منجر شود، اما به دليل آنكه سرانجام در اواخر قرن نوزدهم ميلادي دولت عثماني به سمت امپراطوري آلمان گرايش نشان داد، به ضرر انگلستان تمام شد.
تا اوايل قرن بيستم نفوذ سياسي و اقتصادي آلمان از طريق عثماني و بندر بصره در خليجفارس گسترش فوقالعادهاي يافت، آنچنان كه آلمانيها درصدد احداث راهآهن برلين - بغداد و ادامه آن به بصره و كويت برآمدند.3
همچنان كه بصره در اواخر قرن نوزدهم توسعه يافت، بوشهر نيز ترقيات اقتصادي و فرهنگي قابل ملاحظهاي مينمود. در سراسر اين قرن، بوشهر مقام خود را به عنوان بندر اصلي ايران حفظ كرد. بوشهر در حقيقت دروازه جنوبي ايران بود و انگلستان در شرايط سياسي حاد با فشار آوردن بر آن، دولت قاجاريه را به تمكين در برابر خواستهاي خود وادار مينمود؛ رخدادهاي سالهاي 1838م (درگيري سرهنگ هنل قنسول انگليس با مردم بوشهر)4 و 1856م (مسئله هرات و لشكركشي انگليس به بوشهر) از نمونههاي بارز آن است.5 با اين حال انگليسيها همچنان به بهرهبرداري از موقعيت تجاري و ارتباطي بوشهر ادامه دادند، چنان كه در دهه 1860م خط تلگراف هند و اروپا را از طريق بوشهر احداث كردند كه در طول ساليان طولاني فعاليت اين خط، بوشهر از مهمترين پايگاههاي آن بود. اين امر بر اهميت خليجفارس براي انگليسيها افزود و در همين ايام افتتاح كانال سوئز هم، امكان دسترسي انگليسيها به بازار خليجفارس را افزايش داد.
در مجموع موقعيت بسيار خوب انگليسيها در خليجفارس در نيمه دوم قرن نوزدهم اساساً متكي به توسعه بندر بوشهر بود و اين شهر بندري نيز به واسطه برقراري ارتباط تجاري ميان نواحي داخلي ايران و خليجفارس توسعه طبيعي خود را طي ميكرد.
اما در اواخر همين قرن اهميت اقتصادي و سياسي خليجفارس نظر ديگر دولتهاي بزرگ را نيز به خود جلب كرد. روسها، آلمانيها، فرانسويها و تركهاي عثماني تا سال 1901م دفاتر كنسولي خود را در بوشهر افتتاح كردند و بوشهر اهميتي بينالمللي يافت و كشتيهاي آلماني، روسي و فرانسوي رفت و آمد خود را به بوشهر آغاز نمودند.6 روسها در همه معاهدات خود با انگلستان و نيز در رقابت با آن كشور، به خليجفارس مينگريستند. در مقابل انگليسيها با تسلط بر امور گمركي سعي در حفظ موقعيت تجاري خود داشتند؛ اما آلمانيها با گسترش فعاليتهاي تجاري و افتتاح خطوط كشتيراني عرصه را بر انگليسيها تنگ ميكردند. خريد چند كشتي از آلمان توسط ايران از جمله كشتي مظفري و پرسپوليس و سرانجام شروع فعاليتهاي كمپاني ونكهاوس آلماني (1896م) و توسعه سريع فعاليت آن در سواحل ايراني خليجفارس انگليسيها را سخت به تنگنا انداخت.7
در مقابل اين اقدامات انگلستان همچنان به حفظ موقعيت خود در بوشهر اميد بسته بود. در هيچ جاي خليجفارس بندري وجود نداشت كه در دسترسي به بازارهاي وسيع داخلي ايران مانند بوشهر از امكانات ارتباطي و مواصلاتي جديد برخوردار باشد.
بصره نيز در دست جبهه مقابل و مخالف انگلستان قرار داشت، به همين جهت در اوايل قرن بيستم در پشت ظاهري آرام، بوشهر و مناطق اطراف آن به خصوص در امتداد جاده تجاري بوشهر - شيراز، عرصه رقابت ميان نيروهاي مختلف داخلي و خارجي شد. انگلستان در اين ميان آلمان را رقيب اصلي خود ميديد و نيروهاي بومي نيز با محاسبه منافع محلي يا انديشههاي ملي خود به تعيين مواضع خويش مشغول شدند.
رخدادهاي انقلاب مشروطه در جنوب ايران، به خصوص در اواخر دوران استبداد صغير و به سال 1909م/1327ه ق به ضرر انگلستان سير نمود. به طور كلي مواضع و عملكرد انگلستان در قبال رخدادهاي مشروطهخواهي در جنوب ايران با تهران متفاوت بود. در جنوب ايران روسها حضور فعال و وسيع نداشتند، لذا ابعاد ضداجنبي انقلاب مشروطه اساساً متوجه انگلستان ميشد. نارضايتي تجار محلي از سلطه انگليسيها بر مسائل اقتصادي بوشهر با توجه به شرايط تجاري مطلوبتري كه كمپاني ونكهاوس ارائه ميداد، تشديد ميشد. طبقات فرودين اجتماع بوشهر از جمله كارگران بندر نيز هميشه مخل اقدامات انگليسيها بودند. كارگران بندري بوشهر اغلب مهاجران تنگستاني بودند. آنان نيز به عنوان گروهي كه بارها در امور سياسي بوشهر مداخله كرده و اسباب شكست و دردسر انگليسيها را فراهم نموده بودند، به مخالفت خود با بيگانگان ادامه ميدادند. با استفاده از چنين شرايطي رئيسعلي دلواري به سال 1909م/1327 ه ق در پيوند با قيام عمومي مردم عليه استبداد صغير همراه با آيتالله سيدمرتضي اهرمي علمالهدي8 كه در بوشهر زندگي ميكرد به ياري مردم شتافته و بوشهر را تصرف كرد.9
آن دو با اطلاع از مواضع ملي تجار ايراني درصدد تسلط بر گمرك برآمدند، اما انگليسيها با عنوان ساختن در گرو بودن درآمد گمركات جنوب در قبال مطالبات خود از دولت ايران، درصدد مقابله برآمدند و حتي تهديد به استفاده از نيروي نظامي عليه بوشهر نمودند.
ايستادگي انگلستان در برابر نيروهاي ملي و اسلامي در رخدادهاي مشروطهخواهي بوشهر، آنان را به سرعت در موضع مخالف با انگلستان قرار داد. تجار ساكن بوشهر كه در اين زمان هوشياري بيشتري به دست آورده بودند، با نيروهاي اصيل مردمي - مذهبي مانند رئيسعلي دلواري و آيتالله سيدعبدالله بلادي10 (صاحب اثر ارزشمند لوايح و سوانح) ارتباط نزديكتري برقرار ساختند و نيروهاي قابل توجه فرهنگي بوشهر كه محصول «مندرسه سعادت» و گسترش فعاليتهاي مطبوعاتي و فكري مانند روزنامه مظفري و انجمنهاي سياسي در بوشهر بود نيز به نحو مؤثري قدم در ميدان تلاش نهاد. مقابله سياسي - اقتصادي نيروهاي ملي و اسلامي بوشهر با استعمار در آستانه جنگ جهاني اول، با فعاليتهاي گستردهتر نمايندگي آلمان به خصوص واسموس مقارن گشت و نامبرده با فراست دريافت كه بوشهر از كانونهاي مهم ضداستعماري ايران، و منازل اصلي ارتباطي آن با شيراز، برازجان، كازرون و نواحي اطراف يعني تنگستان و دشتي است. پيدايش اين كانونهاي فعاليت ضداستعماري به هيچوجه حاصل اقدامات آلمانيها نبود، اما شكي نبود كه آنان ميتوانستند در محاسبات خود بر آن انگشت گذارند.
با شروع جنگ جهاني اول و پيوستن عثماني به اتحاد مثلث، انگلستان در خليجفارس وضع را بسيار خطرناك يافت. از يك سو مواضع خط مقدم مرزهاي عثماني به منابع نفتي خوزستان كه انگلستان داراي امتياز بهرهبرداري آنها بوده و در چنين شرايطي براي تأمين سوخت نيروي دريايي خود سخت بدان احتياج داشت نزديك بود و از سوي ديگر بوشهر به عنوان باارزشترين نقطه ارتباطي، اقتصادي و سياسي خليجفارس كانون فعاليتهاي شديد ضدانگليسي شده بود.
براي آنكه وضع خليجفارس بيش از اين براي منافع بريتانيا خطرناك نگردد و نيز به عنوان بخشي از عمليات عليه عثماني در بينالنهرين، انگليسيها به فاو حملهور شدند و سرانجام بصره را تصرف كردند و به پيشروي در خاك عثماني ادامه دادند. عمليات در بينالنهرين از مركز فرماندهي و تداركاتي بوشهر هدايت ميشد و انگليسيها به شدت محتاج تسلط بر اوضاع بوشهر و كنترل آن بودند، اما چون فتاواي علماي عراق در برانگيختن مردم مسلمان عليه بريتانيا در بوشهر انعكاس وسيعي مييافت، از اين بابت سخت در هراس و عذاب به سر ميبردند. لذا عليرغم آنكه دولت ايران بيطرفي خود را در 12 ذيالحجه 1332/اول نوامبر 1914 اعلام كرده بود، مكرراً با دخالت در امور اداري و انتظامي بوشهر آن را نقض ميكردند، زيرا به خوبي ميدانستند كه تسلط بر خليجفارس يعني تسلط بر بوشهر، آنچنان كه ميتوان گفت اولين مورد نقض بيطرفي ايران در بوشهر صورت گرفت و بالطبع نيروهاي ملي و مذهبي منطقه را به واكنش شديد واداشت. مشكل انگليسيها در مورد بوشهر فقط سكنه شهرنشين و جمعيت تاجر و روشنفكر و ساخلوي ژاندارم آنجا نبود، بلكه روستاهاي مركزي و جنوبي شبهجزيره و به خصوص حومه آن (ريشهر و بهمني) كه خطوط تلگراف و پادگان انگليسي در آنجا واقع بود، مشكل اساسي به شمار ميآمد، لذا با اقدامي عليه حاجعلي تنگكي11 كدخداي حومه بوشهر سعي نمودند، كنترل شبهجزيره را به دست آوردند.12 از آنجا كه حاجعلي با رئيسعلي و رؤساي تنگستان پيوند داشت، با استفاده از امكانات او حملاتي عليه انگليسيها صورت ميگرفت. در مقابل حمله به حاجعلي تنگكي و اسارت او بعد از مقاومت شجاعانهاش در محله امامزاده بوشهر، رئيسعلي و ديگر رؤساي وطنخواه جنوب اعتراض كردند و به عمليات تلافيجويانه متوسل شدند. اين اقدامات چون با واقعه تعقيب واسموس و همراهش ليندرز و دستگيري دو تن از اتباع آلمان از جمله دكتر ليسترمن كنسول آلمان و آيزنهوت در بوشهر همراه شد واكنشهاي شديدتري را به دنبال آورد. اگر چه اقدامات انگلستان عليه مأموران آلماني با اعتراض دولت ايران مواجه شد اما در هيچ كجا مانند بوشهر اعتراضات وسيع و پيگيرانهاي در پي نداشت.
پس از اسارت كنسول و تاجر آلماني مردم بوشهر در اجتماعي پرشور به نقض حاكميت و بيطرفي ايران اعتراض كردند و خواهان اقدامات جدي و فوري دولت شدند.
مؤقرالدوله حاكم وقت بوشهر در تلگرافي به تاريخ 25 ربيعالثاني 1333 ه ق به تهران، نظريات بوشهريان را چنين گزارش كرد:
الساعه كه نيم ساعت به ظهر مانده از مسجد نو بوشهر برگشتم، هيجان عمومي به درجهاي است كه فوق تصور است. چنين ازدحامي در بوشهر هرگز دست نداده بود و كل علمنا و عموم طبقات اهالي حضور داشته، ملخص خطابه علما اين بود كه سه سال است بدون اينكه هيچ ضرر مالي و جاني از بنادر به انگليس رسيده باشد در آنجا اخلال كرده و عده قشون نگاه داشته و حالا هم هتك حرمت و نقض بيطرفي دولت را كرده.
موقرلدوله سپس ميافزايد كه آنان گفتهاند: «دست از حقوق مشروعه برنميداريم و اگر ما را بكشند ايلات و عشاير و اهالي غيور جنوب زنده هستند و به وظيفه اسلاميت و ايرانيت رفتار خواهند كرد... حاليه مردم منتظر نتيجه هستند... و هيچ شبهه نيست كه باز اجتماع خواهند كرد.»13
با چنين اوضاعي انگلستان بوشهر را بسيار خطرناك يافت. صرفنظر كردن از بوشهر در اين زمان به معناي به خطر افتادن منافع سياسي و اقتصادي انگلستان بود. در مورد اوضاع عمومي فارس و مواضع دولت ايران نيز انگلستان نااميد بود لذا در تاريخ 8 اوت 1915م مطابق با 26 رمضان 1333ه ق بوشهر را اشغال كرد و روز بعد اعلاميهاي بدينگونه در شهر بوشهر منتشر شد:
دولت اعليحضرت بريتانيا دستوراتي صادر كرده است كه نيروهاي حاضر در بوشهر بلافاصله شهر را اشغال كنند، اداره امور شهر را به عهده گيرند و ادارات گمرك را به كنترل درآوردند.
اين اقدام توسط دولت اعليحضرت صورت گرفته آن هم به علت ضرورتي كه كراهتاً مجبور به انجام آن شده است. زيرا دولت ايران نميتواند بيش از اين نظم و امنيت را در شهر بوشهر و حوالي آن تأمين كند. ضرورتي كه به واسطه حمله اسفبار اخير ايلات به بوشهر كه در آن دو افسر انگليسي كشته و سه سرباز مجروح شدند، مجدداً تأييد شده است.
شرايط آنچنان است كه دولت بريتانيا نميتواند آن را تحمل كند و ناگزير به چنين اقدامي مبادرت ورزيد كه ممكن است براي حفظ منافع ضروري باشد، و اشغال بوشهر تا زماني كه دولت ايران تعهد غرامت كامل را از دستههاي مقصر در حملة اخير مطالبه كرده و ساير تقاضاهاي دولت بريتانيا را اجابت كند، ادامه خواهد يافت.
طبق دستورات صادره از طرف دولت بريتانيا، اهالي جزيره [شبه جزيره] بوشهر و مناطق اطراف بايستي توجه داشته باشند كه از امروز شخصاً تمام امور حكومتي را از طرف دولت بريتانيا به عهده ميگيرم.
سرگرد ا. پ. ترِوِر major a.p.trever فرمانده حكومت نظامي از طرف دولت بريتانيا14
عمليات اشغال بوشهر از زمين و دريا با حمايت توپخانه ناوگان دريايي صورت گرفت. ناوچه توپدار مظفري و دو قايق مسلح آذربايجان و مازندران ضبط گرديدند. اولين اقدام انگليسيها انتشار تمبري بود كه روي آن اين جمله چاپ شده بود: «بوشهر در تصرف بريتانيا» شهر اشغال شد و ضمن خلعسلاح نيروي نظامي محلي عمليات گستردهاي براي دستگيري رهبران آزاديخواه و وطندوست بوشهري صورت گرفت.
انگلستان از بقيه آزاديخواهان نيز با تحمل مشكلات بسيار از بوشهر و چنگال نيروهاي انگليسي گريخته به صفوف مبارزان دشتي، دشتستان و تنگستان پيوستند.15
انگلستان از اشغال بوشهر اهداف متعددي را تعقيب ميكرد. از جمله آنها تحقق كامل اهداف استعماري انگلستان در خليجفارس به خصوص انحصار تجارت جنوب ايران، همچنين وارد ساختن فشار اقتصادي بر تجار محلي و نيروهاي مقاوم تنگستاني، چاهكوتاهي و برازجاني بود زيرا ممر اصلي اقتصاد مردم اين نواحي از تجارت بوشهر بود.
همچنين تأمين امنيت فرماندهي خليجفارس از جمله اهداف آن بود. مورد اخير با حملات پيدرپي رئيسعلي دلواري و سپس نيروهاي تنگستاني، دشتستاني و دشتي و داوطلبان ژاندارم دچار نابساماني بسيار شد. انگليسيها با اشغال سراسيمه شبهجزيره بوشهر و مسدود ساختن گلوگاه ورودي آن با سيم خاردار و پست نگهباني، كوشيدند امنيت لازم را براي نيروهاي خود تأمين كنند، اما حملات شبانه به آنان ادامه يافت. در مقابل خط تلگرافي بوشهر به شيراز نيز توسط نيروهاي ملي قطع گرديد. شيخحسين چاهكوتاهي، ميرزامحمدخان برازجاني و زائرخضرخان اهرمي نيز با استقرار نيروهاي خود در چغادك عملاً انگليسيها را در بوشهر محصور و محدود نمودند. انگليسيها صرفاً با آتش مسلسل و قدرت توپخانه در پشت سنگرهايي كه با نورافكن و سيم خاردار حفاظت ميشد قادر به ايستادگي شدند.16
با اشغال بوشهر براي مدتي كانون سازماندهي مقاومت به برازجان منتقل شد. امكانات ارتباطي و توان اقتصادي دشتستان اين امكان را ميداد كه فعاليتهاي مبارزان جنوب از آنجا به شيراز و تهران مخابره شود و مشكلات مسدود بودن راه تجاري بوشهر نيز تا حدودي قابل تحمل گردد. مجاهدان داوطلب شيرازي به رهبري آيتالله محلاتي و نيز نيروهاي ژاندارم به همراه ديگر نيروهاي محلي در آنجا اجتماع كرده آماده حمله به بوشهر ميشدند. فشارهاي نيروهاي محلي و مشكلات انگليسيها در اداره و كنترل بوشهر آنان را واداشت كه سرانجام از ادامه اشغال بوشهر صرفنظر كنند. آنان در همان زمان اعتراف كردند كه حسابشان در مورد اشغال بوشهر اشتباه از آب درآمده و اكنون ناچارند كه به حاكميت دولت ايران اعتراف نمايند.
اين امر ممكن نبود مگر به واسطه مقاومت گسترده و مستمر نيروهاي وطنخواه بوشهر، دشتستان، تنگستان و دشتي. در نتيجه مدتي پس از اشغال بوشهر، به ناچار طي توافقي با دولت ايران و ايالت فارس با انتصاب حكمراني ايراني براي بوشهر موافقت كردند. پرچم ايران در اكتبر 1915م در بوشهر برافراشته شد و حاكميت ايران بار ديگر بر اين خاك ارجمند و عزيز برقرار گشت.
منابع
- برومند، صفورا، سركنسولگري بريتانيا در بوشهر، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت خارجه ايران، چاپ اول، 1381.
2- مشايخي، عبدالكريم، عيسويان در بوشهر، انتشارات بوشهر، چاپ اول، 1382.
3- ذوقي، ايرج، ايران و قدرتهاي بزرگ در جنگ جهاني دوم، انتشارات پاژنگ، چاپ اول، 1368.
- حسيني فسايي، ميرزاحسن، فارسنامه ناصري، به كوشش منصور رستگارفسايي، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ اول، 1367، ج 1.
- داد، گرني، لشكركشي انگليس به ايران، ترجمه حسن زنگنه، چاپخانه علوي بوشهر، 1373؛ هنت، ج.ا.چ، جنگ ايران و انگليس، ترجمه حسين سعادتنوري، به كوشش عباس اقبال، دنياي كتاب، تهران، 1362.
- سديدالسلطنه، محمدعلي (كبابي)، بندرعباس و خليجفارس، دنياي كتاب، تهران، چاپ اول، 1363.
- گركه، اولريخ، پيش به سوي شرق، ترجمه پرويز صدري، چاپ رامين، تهران، چاپ اول، 1377.
- گزارشهاي سالانه سر پرسي كاكس سركنسول انگليس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، به كوشش عبدالكريم مشايخي، انتشارات پروين، چاپ اول، 1377.
- اسناد جنگ جهاني اول در جنوب ايران، كاوه بيات، مؤسسه فرهنگي همسايه با همنكاري بوشهرشناسي، چاپ اول، 1377.
- سپهر، احمدعلي (مورخالدوله)، ايران در جنگ بزرگ (18-1914م)، چاپخانه طوفان، تهران، چاپ دوم، 1362.
- مجموعه مقالات كنگره رئيسعلي دلواري، مقاله بوشهر در تصرف انگليسيها، دكتر تنهاتن ناصري، به كوشش سيدمحمدحسن نبوي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1377.
- ركنزاده آدميت، محمدحسين، دليران تنگستاني، انتشارات اقبال، تهران، چاپ نهم، 1370.
- مابرلي، جيمز، عمليات در ايران، ترجمه كاوه بيات، انتشارات رسا، چاپ اول، 1369.
پانوشتها
* مدرس تاريخ دانشگاههاي بوشهر.
1- برومند، صفورا، سركنسولگري بريتانيا در بوشهر، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت خارجه ايران، چاپ اول، 1381، ص 41.
2- مشايخي، عبدالكريم، عيسويان در بوشهر، انتشارات بوشهر، چاپ اول، 1382، ص 27.
3- ذوقي، ايرج، ايران و قدرتهاي بزرگ در جنگ جهاني دوم، انتشارات پاژنگ، چاپ اول، 1368، ص 12.
4- حسيني فسايي، ميرزاحسن، فارسنامه ناصري، به كوشش منصور رستگارفسايي، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ اول، 1367، ج 1، ص 776.
5- در اين زمينه ر.ك: داد، گرني، لشكركشي انگليس به ايران، ترجمه حسن زنگنه، چاپخانه علوي بوشهر، 1373؛ هنت، ج.اچ، جنگ ايران و انگليس، ترجمه حسين سعادتنوري، به كوشش عباس اقبال، دنياي كتاب، تهران، 1362.
6- سديدالسلطنه، محمدعلي (كبابي)، بندرعباس و خليجفارس، دنياي كتاب، تهران، چاپ اول، 1363، ص 627.
7- گركه، اولريخ، پيش به سوي شرق، ترجمه پرويز صدري، چاپ رامين، تهران، چاپ اول، 1377، ص 35.
8- سيدمرتضي فرزند سيدجعفر فرزند سيدميرباقر از آزاديخواهان و مجتهدين معاصر ملقب به علمالهدي در اهرم (تنگستان) متولد و نشو و نما يافته است. او علوم ديني را در محضر علماء و مراجع بزرگ نجف از جمله آخوند ملامحمدكاظم خراساني به اتمام رسانده و به درجه اجتهاد نائل آمده و به بوشهر بازگشت. در سالهاي استبداد صغير (محمدعليشاه) رهبري مخالفين و مردم بوشهر را با استناد به توصيه سيدعبدالحسين مجتهد لاري به عهده گرفت. با همكاري آزاديخواهان و حمايت شهيد رئيسعلي دلواري اداره شهر بوشهر به دست سيد و يارانش افتاد. دولت، احمدخان دريابيگي را مأمور قلعوقمع سيد كرد. او با عدهاي سرباز به خانه سيد حمله و پس از دستگيري او را به عتبات تبعيد كردند. سيد پس از عزل محمدعليشاه به بوشهر مراجعت كرد و همچنان به مبارزه با دولت انگليس و اعوان و انصارش ادامه داد. سيدمرتضي علمالهدي در سال 1315 شمسي دعوت حق را لبيك گفت.
9- گزارشهاي سالانه سر پرسي كاكس سركنسول انگليس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، به كوشش عبدالكريم مشايخي، انتشارات پروين، چاپ اول، 1377، همچنين: مشايخي، عبدالكريم، بوشهر در انقلاب مشروطيت، معاصرپژوهان با همكاري بنياد ايرانشناسي شعبه بوشهر، چاپ اول، 1381.
10- آيتالله سيدعبدالله مجتهد بلادي بوشهري فرزند سلطانالعلماء حاجسيدابوالقاسم بوشهري از فقها و دانشمندان برجسته منطقه جنوب كشور قبل از ظهر پنجشنبه دوم جماديالثاني 1291ه ق در نجف اشرف متولد شد. آموزشهاي اوليه را نزد پدرش و خواندن قرآن را نزد زني به نام ملامعصومه فراگرفت. در سال 1300ه ق در حالي كه 9 سال بيشتر نداشت به بوشهر آمد و دروس مقدماتي و حوزوي را دنبال كرد و علاوه بر آنها، علم طب و رياضيات و پزشكي و زبان انگليسي را نيز نزد استادان فن آموخت. مجدداً براي ادامه تحصيل به نجف رفت و نزد علماي طراز اول شيعه دروس سطح و دوره خارج فقه را طي كرد.
هنگام اشغال بوشهر در سال 1333ه ق با رئيسعلي دلواري و ساير مبارزان عليه هجوم انگليسيها همكاري كرد و پس از اين كه از طرف آنان تحت فشار قرار گرفت به شيراز رفت و به مدت 7 سال در آن شهر ماند و ضمن ادامه فعاليتهاي سياسي خود به تأليف كتاب و نوشتن مقاله پرداخت. برخي از كتابهاي بلادي در مخالفت با مظالم حكومتهاي قاجار و پهلوي و كشف حجاب ميباشد. آيتالله بلادي پس از عمري تلاش و مجاهده بر اثر ابتلاء به بيماري آنفولانزا در روز دوشنبه 23 محرمالحرام سال 1372ه ق برابر 21 مهراه 1331ه ش بر اثر سكته قلبي در شهر بوشهر درگذشت. بلادي از علماي فعال، مجاهد و پركار بود. اودر عمر 81 ساله خود بالغ بر 60 جلد كتاب و رساله به رشته تحرير درآورد. وي هر ده سال يك عكس ميگرفته و هماكنون عكسهاي سنين 17 تا 77 سالگي وي موجود است.
11- حاجعلي ريشهري تنگكي، مشهور به كلانتر، كدخداي تنگك دوم از مجاهدان و مبارزاني است كه به دنبال اشغال بوشهر توسط قواي انگليس در سال 1333ه ق با كمك همراهان خود به مبارزه با آنان پرداخت و ارتباطهاي تنگاتنگي با مبارزان دشتي و تنگستاني داشت. روحيه ظلمستيزي او سبب گرديد كه نيروهاي انگليسي به روستاي تنگك هجوم برده و بعد از چند ساعت جنگ، سرانجام او را زخمي كرده و پس از دستگيري در محله امامزاده بوشهر به شهر تانه هندوستان تبعيد نمايند. حاجعلي به مدت يك سال در تبعيد به سر برد. سرانجام ضمن توافقنامهاي كه بين تريور باليوز انگليس با زائر خضرخان و شيخحسين چاهكوتاهي منعقد شد، با گروگانهاي انگليسي مبادله و سرانجام به زادگاه خود بوشهر مراجعت نمود.
12- اسناد جنگ جهاني اول در جنوب ايران، كاوه بيات، مؤسسه فرهنگي هسايه با همكاري بوشهرشناسي، چاپ اول، 1377، ص 100.
13- سپهر، احمدعلي (مورخالدوله)، ايران در جنگ بزرگ (18-1914م)، چاپخانه طوفان، تهران، چاپ دوم، 1362، ص 97.
14- مجموعه مقالات كنگره رئيسعلي دلواري، مقاله بوشهر در تصرف انگليسيها، دكتر تنهاتن ناصري، به كوشش سيدمحمدحسن نبوي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 86.
15- ركنزاده آدميت، محمدحسين، دليران تنگستاني، انتشارات اقبال، تهران، چاپ نهم، 1370، ص 100.
16- مابرلي، جيمز، عمليات در ايران، ترجمه كاوه بيات، انتشارات رسا، چاپ اول، 1369، ص 138.