بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس

بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس

بريتانيا ارتباط خود را با حوزه خليج فارس از سده هفدهم ميلادي،ازراه تجارت کمپاني هندشرقي (1600- 1747م/ 1008- 1160 ق) با اين حوزه آغاز کرد (کرزن، ص 650-561). شروع نخستين ارتباط جدي آن کشور با ايران به دوره قاجاريه (1799م ) باز مي گردد. انگليس از سده نوزدهم به بعد سياست تجاري خود را با نفوذ سياسي در قدرت هاي حاشيه خليج فارس از جمله ايران،عمان و سواحل متصالح (امارات متحده) آغاز کرد؛زيرا سياست نمايندگان شرکت هند شرقي بريتانيا در خليج فارس از عملکرد دولت متبوعه خود در اروپا و هندوستان، يعني سياست برتري اقتصادي در جهان تأثير مي پذيرفت؛ بنابراين با توجه به رشد سرمايه داري در سده هجدهم ميلادي/ دوازدهم قمري به بعد، انديشه تجارت آزاد و صدور کالا به بازارهاي سرزمين هاي شرقي و جذب سرمايه و ثروت اين مناطق اهميت خاصي يافت. از اين رو سياست خارجي بريتانيا با توجه به منافع تجاري آن تعيين مي شد و سرمايه داران بريتانيا از سياست اقتصادي حمايت مي کردند؛ يعني تقويت و تحکيم بازرگاني امپراتوري مستعمراتي بريتانيا، قدرت نظامي و دريايي آن در سطح جهان (البرماله، ص 198). در نهايت بهتر است که گفته شود: دفاع از منافع تجاري از هر راه ممکن (ويلسون، ص11) و انگليس سياست گسترش روابط تجاري و ديپلماتيکي در شرق را انتخاب کرد. با دسترسي به منابع ثروت بنگال،براي شرکت هند شرقي بريتانيا فرصت مناسب فراهم شد تا بخشي از تجارت خود را متوجه خليج فارس کند؛ زيرا گسترش تجارت با خليج فارس حجم شايان توجهي از طلا و نقره به ذخاير شرکت هندشرقي بريتانيا مي افزود.
با تثبيت موقعيت شرکت هند شرقي بريتانيا در هند به عنوان نيروي تعيين کننده سياسي و اقتصادي،خروج فرانسه از صحنه سياست و اقتصاد خليج فارس و کمرنگ شدن فعاليت هلندي ها، بار ديگر مقدمات حضور و فعاليت نمايندگان شرکت هند شرقي بريتانيا در محدوده سواحل جنوبي ايران و خليج فارس همراه شد (فرامرزي، ص 6-7).
شرکت هند شرقي بريتانيا با ايجاد نمايندگي در سواحل جنوبي ايران از گسترش نفوذ خود براي حفظ منابع تجاري در خليج فارس استفاده کرد و بوشهر براي ايجاد نمايندگي سياسي و تجاري در حاشيه شمالي خليج فارس انتخاب شد.
از آنجا که يکي از مهم ترين منافع مستعمراتي بريتانيا در هند نهفته بود، حفظ و دفاع از مرزهاي آن از اولويت هاي لندن محسوب مي شد؛ به گونه اي که عمده سياست هاي بريتانيا در خليج فارس در سده نوزدهم حول محور هند و تجارت با آن مي چرخيد. با توجه به اين انگيزه ها هر حادثه کوچکي کافي بود تا بريتانيا در خليج فارس دخالت کند،به ويژه آنکه حمايت و تأمين امنيت کشتي هاي تجاري در مسير خليج فارس – هندوستان، سبب شده بود که بريتانيا با تکيه بر ناوگان نظامي خود، حمايت و حفاظت کشتي هاي تجاري را در رأس همه امورقرار دهد (The combrige… ,p:360; AlGhasemi,P:97-100)
در سده نوزدهم مسائلي از قبيل دزدي دريايي، تجارت برده، تجارت اسلحه، تصرف هرات از سوي ايران، حفاظت از خطوط تلگراف و.. کارهاي بريتانيا را در خليج فارس توجيه مي کرد. چنانکه در جريان کوشش هاي نظامي محمدشاه قاجار و ناصرالدين شاه براي تجديد حاکميت ايران بر هرات، طي دو لشکرکشي در سال هاي 1254 ق/ 1838 و 1273ق/1856م، بريتانيا از ناحيه جنوب به ايران حمله کرد؛ زيرا براي حفظ مرزهاي هند استراتژي خود را بر مبناي جلوگيري از نفوذ روسيه و ايران در افغانستان- هرات قرار داده بود.
در افغانستان اميرنشين هاي کمابيش مستقلي وجود داشت که از آن ميان هرات از ديرباز متعلق به ايران بود. افزون بر اين، شاهان قاجار از لشکرکشي و دست اندازي امراي کابل و قندهار به شرق ايران از جمله هرات ايمن نبودند. در زمان محمدشاه قاجار (1250-1264/ق1834-1848ق) به آنجا شد و دولت بريتانيا براي جلوگيري از استيلاي ايران بر هرات، ناوگان دريايي مجهزي به خليج فارس و خارک را اشغال کرد (Kelly,p.300).
در دوران ناصرالدين شاه (1262-1313ق/ 1848- 1898م) ايران دوباره براي حفظ حاکميت خود، بر هرات و جلوگيري از تجاوز اميرنشين هاي افغاني به مرزهاي شرقي کشور در 1273ق/1856 م، به هرات حمله کرد و اين اقدام تهران، خشم دولت انگليس را برانگيخت. به دستور لندن، حکومت بريتانيايي هند براي دومين بار در تاريخ روابط ايران و انگليس به خاک ايران تجاوز کرد.نيروي دريايي بريتانيا در خليج فارس به جزيره قشم،خارک و بوشهر يورش برد و در ادامه عمليات نظامي خود محمره (خرمشهر) را نيز اشغال کرد. اين روابط خصمانه با انعقاد معاهده صلح پاريس در 2 رجب 1273 /4 مارس 1857 خاتمه يافت. (1) براساس اين معاهده هرات از ايران جدا و افغانستان کشوري مستقل شد (بالارد، ص 316-317؛ Saldanha,P: 57-59;Kelly, P: 496))؛ بدين ترتيب تجارت خليج فارس با هند، تأمين امنيت مسير تجاري و حفظ مرزهاي هند پيامدهاي گوناگوني در خليج فارس داشت که سبب اقتدار بريتانيا شد و بر اوضاع سياسي- اقتصادي و اجتماعي منطقه خليج فارس نيز اثر گذاشت.
تبيين موقعيت و اهميت راهبردي خليج فارس در صحنه بين الملل و منطقه و واکنش بريتانيا هنگام تصرف هرات از سوي ايران که متأثر از اوضاع سياسي – اقتصادي ايران در عصر محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. از مواردي است که با بررسي آن، دلائل حضور بريتانيا در خليج فارس آشکار مي شود.
$بحران هويت و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس
استعمار بريتانيا از دوره شاه طهماسب اول صفوي با فرستادن سرآنتوني جينکسون به ايران آغاز شد. در دوره قاجاريه، به دليل موقعيت جغرافيايي ايران که بين روسيه و هند قرار گرفته بود، انگليس همواره مي کوشيد تا از دوستي ايران با روسيه جلوگيري کند.ازسويي روسيه و عثماني در سال 1833 م قراردادي محرمانه امضا کردند که براساس آن دولت عثماني تنگه داردانل را بر روي کشتي ها به جز کشتي هاي روسيه مي بست و انگليسي ها مخالف اجراي اين قرارداد بودند (محمود، ص 337) به اين دليل استعمار بريتانيا در دوره قاجاريه در انديشه نفوذ در ايران براي محافظت از هند بوده و براي رسيدن به اين هدف با پيش گرفتن سياست هايي، موقعيت برتر خود را در منطقه حفظ مي کرد که از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد:
- مشغول کردن ايران و روسيه به جنگ با يکديگر، براي تضعيف اين دو کشور و تسلط بر منطقه و منصرف کردن آنها از حمله به هند؛
- اتحاد با ايران براي جلوگيري از اتحاد اين کشور با روسيه، فرانسه و آلمان؛
- سلطه سياسي- نظامي بر ايران و استفاده از اين کشور براي دفاع از هند؛
- گرفتن امتيازهاي اقتصادي از ايران؛
- فراهم کردن تسهيلات لازم براي فعاليت بازرگانان انگليسي در ايران (طاهري، ص139-162؛ Kelly, P: 293-294)
دولت بريتانيا براي دفاع از منافع خود در هند و ايران از همان آغاز روابط با حکومت قاجار، هنگام جنگ هاي ايران و روس بر محور خليج فارس تأکيد داشت و از دولت ايران درخواست کرد تا حق مالکيت جزيره خارک و اجازه تأسيس استحکامات را در بندر بوشهر به بريتانيا واگذار کند (قائم مقامي، ص 12).
موقعيت خليج فارس در دوره محمد شاه قاجار
با لشکرکشي محمد شاه به هرات، اوضاع به نفع بريتانيا در ايران و منطقه خليج فارس تغيير کرد؛ زيرا هرات در روابط ايران با انگليس اهميت به سزايي داشت. سفيروقت انگليس، مکنيل، دراين باره مي نويسد:
مسئله هرات براي بار اول منافع ايران و انگليس را در تضاد با يکديگر قرار داد و منافع ايران و روسيه را مشترک جلوه کرد. (کرزن، ص 601).
براساس ادعاي روس ها، مهم ترين و عملي ترين راه براي رسيدن به هند، مسير خيوه- بخارا – آمودريا و يا مسير ايران – هرات، قندهار بود. البته از سال 1244ق/1828 م به دليل حضور نيروهاي روسيه در نزديکي موصل و استفاده از مسير آبي دجله به خليج فارس، برتري بريتانيا در خليج فارس در خطر بود (طاهري، ص114، Kelly,p:202).
انگليسي ها بر اين باور بودند که هرات بايد مستقل بماند؛ زيرا اگر ايران بر آن سرزمين چيره شود،بدون شک مي کوشد به نقاط ديگر نيز دست يابد (Palmerston to… F. O: 559)
همچنين روس ها را محرک حمله ايران به هرات مي دانستند؛ چون ايران قدرت و نيروي نظامي کافي براي اداره هرات نداشت؛ بدين ترتيب در اقدام ايران براي تجديد حاکميت خود بر هرات، خواه ناخواه پاي روسيه به ميان مي آمد و به گمان انگليسي ها، روسيه با تکيه بر فصل دهم عهدنامه ترکمانچي، مبني بر تأسيس کنسولگري در شهرهاي ايران، از اين امکان برخوردار مي شد که با استقرار کنسول ونفوذ در هرات به آساني از هرات همانند پايگاهي براي حمله به هند و ديگر مناطق آسياي مرکزي استفاده کند؛ از اين رو نسبت به دولت ايران بدبين بودند و باور داشتند که روس ها براي دلجويي از ايرانيان و شکست هاي گذشته، ايران را براي تصرف هرات تشويق مي کنند. (طاهري، ص142-146)
(Macneill to… 1837,F.O. 550 Eillsto 1839…F,O.559, Macneill to… 1836,F.O.53,
کوشش ايران براي تجديد حاکميت خود بر هرات و نخستين درگيري نظامي ايران و انگليس دلائل گوناگوني داشت که از آن ميان مي توان به نمونه هاي زير اشاره کرد.
- نارضايتي دولت ايران از حاکمان محلي چون کامران ميرزا (Eills to… 1846 F.O.539;Macneill to… 1857, P:206)
به دليل بدرفتاري با مردم هرات به ويژه شيعيان و فروش آنان به ترکمانان و خراج ندادن به دولت ايران، دست اندازي کامران ميرزا به سيستان و دشمني با دولت ايران؛
- کمک هرات به ترکمانان در حمله و تجاوز به حدود خراسان؛
- کمک هرات به ترکمانان در حمله و تجاوز به حدود خراسان؛
- حمايت روسها از ايران در جنگ؛
- بدبيني دولت ايران نسبت به انگليس به دليل لغو دو ماده از عهدنامه تهران در سال 1229 ق/1814 م (واتسن، ص 7-208) .
محمدشاه در اواخر بهار 1254ق/ 1838م درصدد تسخير هرات برآمد. مکنيل که در اواخر 1835 م وزير مختار بريتانيا در ايران شده بود، نتوانست شاه را از تصميم خود باز دارد. قشون محمدشاه در مسير هرات نخست قلعه غوريان را تسخير و سپس هرات را محاصره کردند.دراوايل سال 1838 م مکنيل به هرات رفت تا شايد شاه را از تصرف هرات منصرف کند، همچنين با يار محمدخان، وزير هرات و کامران ميرزا، حاکم هرات، ديدار کرد و در ظاهر کوشيد آنها را به صلح با ايران راضي کند. به عقيد مکنيل، کنت سيمونيچ، وزير مختار روسيه، شاه را تشويق کرده بود که شرايط هراتي ها را نپذيرند و به اين سبب کوشش هاي وي براي انصراف شاه از محاصره هرات بي نتيجه ماند. در آن هنگام واقعه اي رخ داد که سبب شد مکنيل براي قطع رابطه با ايران جدي تر شود؛ زيرا پيک رسمي سفارت انگليس به نام علي محمد بيگ در راه هرات به جرم جاسوسي دستگير و در جريان بازجويي به او بي احترامي شد و نامه هاي هراتي ها به دست ايرانيان افتاد. حاجي ميرزا آقاسي با آگاهي از شغل علي محمد بيگ، نامه ها را ناخوانده بازگرداند و پيک سفارت را هم آزاد کرد، اما همين موضوع بهانه اي بود تا مکنيل روابط خود را با ايران قطع کند (سيمونيچ، ص 141-161؛ Macneill to… 1637,F.O.580;580)
محاصره هرات در نهايت به ضرر ايران تمام شد و حاجي ميرزا آقاسي در اين محاصره اشتباه بزرگي کرد که ناشي از بي خبري او بود. حاجي ميرزا آقاسي با وجود مخالفت سرکردگان نظامي،سه دروازه از دروازه هاي شهر را محصور و دروازه ي ديگري را بار گذاشته بود تا با طولاني کردن محاصره، فرصت توافق با امراي افغاني فراهم شود (Macneill to.., 1837, F.O 58; Sykes. P:409; Kelly. P:306) همين تاکتيک سبب شکست سپاه ايران شد؛ زيرا اگر هرات را بدون اتلاف وقت تسخير کرده بودند، انگليسي ها نمي توانستند آن شرايط سخت را بر ايران تحميل کنند. به هر روي، در وضعيت موجود به اعتقاد مکنيل، حمله نظامي انگليس به خارک و بوشهر ضروري به نظر مي رسيد؛ چون دهانه رود فرات، بغداد و جنوب ايران زير سيطره آنها قرار مي گرفت و لرد پالمرستون، وزير امور خارجه بريتانيا و ديگر اعضاي دولت بريتانيا نيز بر حمله به خليج فارس تأکيد داشتند.حکمران هند هم به اشغال بوشهر اميدوار بود و عقيده داشت که در صورت پيروزي ايران در باز پس گيري بندر بوشهر، با ايجاد شورش در ايالت هاي همسايه مي توان به اهداف خود دست يافت.
به عقيده مقام هاي بريتانيا به ويژه لردپالمرستون، اشغال جزيره خارک، ضامني براي اجراي عهد محمدشاه در برابر بريتانيا بود. اين دولت جز حمله محمدشاه به هرات، انگيزه هاي ديگري براي حضور در خليج فارس داشت؛ زيرا به سبب درگيري نمايندگي بريتانيا در بوشهر با مقام هاي محلي آنجا،حضور نيروهاي بريتانيايي براي حمايت از اتباع خود امري ضروري به نظر مي رسيد. به ويژه که در سال 1254ق مصادف 1837م، بين پزشک داروفروش نمايندگي بوشهر و درويشي هندي نزاعي درگرفت که سبب فراخواندن پزشک به دادگاه شد و اعتراض نمايندگي بوشهر را برانگيخت. (2) در سال 1839م مصادف 1254 ق، نيز گروهي از اهالي بوشهر به دليل اينکه الياس يهودي، صراف نمايندگي بريتانيا، نوشابه هاي الکلي مي فروخت به خانه وي حمله کردند و هتل، نماينده بريتانيا در بوشهر،دراين باره به حاکم فارس،فرهاد ميرزا اعتراض کرد (Kelly, P: 290). پالمرستون هم با فرستادن دستورالعملي در آوريل 1838، بر لزوم حمايت نمايندگي بوشهر و مسؤوليت دولت ايران در اين زمينه تأکيد کرد. (3)
محمد شاه نتوانست در محاصره هرات از رقابت انگليس و روسيه استفاده کند؛زيرا روس ها به دليل خطي مشي سياسي شان در اروپا نسبت به ايران تغيير رويه دادند، سفير روسيه در ژوئيه 1840 در لندن با پالمرستون درباره خاور نزديک دوستانه به توافق رسيده بود و اين توافق درباره ايران نيز صدق مي کرد و به دنبال تجاوز نظامي بريتانيا به قلمرو ايران در خليج فارس و فشار سياسي- اقتصادي در اين جنگ، سرانجام، شاه از هرات رهسپار تهران شد و از فتح آنها چشم پوشي کرد و حسين خان آجودان باشي مأمور رفع اختلاف با بريتانيا و برقراري صلح شد (4) و محمدشاه در اعلاميه اي خطاب به سرداران و امراي نظامي نوشت:
علت صلح را صلاح ندانستن جنگ با انگليس ذکر کرد نه خستگي خود از سفر و جنگ (Sheil to Palmerston …,1849 F.O:68,sheli to Macneill…, 1833F.O.529)
به هرحال محمدشاه شرايط انگليسي ها را پذيرفت و بدون انعقاد قرارداد با کامران ميرزا به تهران بازگشت. آنگاه کلنل شيل براي اجراي شرايط صلح به تهران آمد که البته اوضاع تغيير کرده بود؛ زيرا شاه آگاه شد که پانصد سرباز هندي خارک را تصرف کرده اند و از بازگشت به تهران پشيمان شد و شرايط انگليسي ها را نپذيرفت و دستور داد تا نيروهاي آذربايجان در چمن سلطانيه،گرد هم آيند و به تجهيز توپخانه و قورخانه بپردازند، در جنوب ايران نيز مردم را به مقاومت در برابر انگليسي ها برانگيختند،اما در حالي که براي خوانين و حکمرانان گرمسار و لارستان، فرماني مبني بر حمله به بحرين صادر شد، دستور حمله به خارک براي باز پس گيري آن داده نشد.
کلنل شيل باورداشت که محمدشاه به هرات حمله نمي کند و منتظر نتيجه عمليات انگليسي ها در افغانستان مي ماند،به سبب کاميابي انگليس در حمله به کابل و قندهار و اخراج دوست محمدخان و کهن دل خان از اين شهرها، شاه تحت تأثير قرار گرفت، به ويژه اينکه از کمک روس ها هم نااميد شده بود. از سوي ديگر،اغتشاش داخلي، ناشي از آشوب افرادي نافرمان چون ظل السلطان، حکمران تهران،که مدعي قدرت بود و آقاخان محلاتي،* شاه را سخت نگران کرده بود. افزون بر اين، از نظر مالي امکان لشکرکشي دوباره براي محمدشاه وجود نداشت و در حالي به خوانين خيوه و بخارا وعده کمک داده بود که به حفظ غوريان در قلمرو خود تمايل داشت (آجودان باشي، ص 11).
سرانجام، دولت ايران شرايط انگليسي ها را پذيرفت و در 17 صفر 1257 / 21 آوريل 1840، نامه عذرخواهي به سفارت انگليس فرستاد و پذيرفت که غوريان را تخليه و با انگليس قرارداد تجاري امضا کند. همچنين لندن از دولت ايران خواسته بود که حاکم فارس و بوشهر را توبيخ کند (Hennel to …, 1839, F.O. 64;sheil to…, 1841, F.O Hajee Mirza to… 1840 F.O.59) و اين موارد را شرط برقراري روابط و خروج از جزيره خارک عنوان کرده بود. دولت ايران به خواسته هاي انگليس عمل کرد اما نيروهاي بريتانيا پس از ورود دوباره مکنيل به ايران در 11 اکتبر 1841 تا 1842 م / 1257 تا 1258 ق، همچنان در جزيره خارک باقي ماندند و زير نظر نماينده بريتانيا در بوشهر به فعاليت ادامه دادند. (5) انگليسي ها از صلح با ايران چندان خرسند نبودند؛ زيرا معاهده تجاري اخير با ايران از معاهده ايران-روسيه محدودتر بود.
دوره ناصر الدين شاه قاجار
براي درک دلائل حمله ايران در 1273ق به هرات، بايد مواردي چون رابطه ايران و انگليس، حمايت دولت انگليس از اتباع ايراني، اوضاع داخلي هرات بين سال هاي 1268 – 1273ق، ارتباط دولتمردان سياسي ايران و انگليس، مذاکره براي برقراري صلح در استانبول بررسي شود.
پس از درگيري ايران و انگليس در سال 1254 ق، در دوره ناصرالدين شاه، رابطه دوستانه اي ميان دولت ايران و حکمران هرات، کامران ميرزا، برقرار شد. اين رابطه تا زمان حکومت يارمحمدخان، وزير کامران ميرزا، که پس از برکناري و قتل وي، جانشينش شده بود نيز ادامه يافت. (6) يار محمدخان در سال 1256 ق در گذشت و پسرش صيد محمدخان (ظهيرالدوله الثاني) به حکومت رسيد. دولت ايران بي درنگ حکومت صيد محمدخان را به رسميت شناخت و در همان سال کهن دل خان که از قديم با خان يار محمدخان دشمني داشت، به سوي هرات لشکر کشيد و فراه را در نزديکي آن شهر گرفت، صيدمحمدخان نيز از ايران ياري طلبيد. اين رويدادها هم زمان با قتل امير کبير بود، از سوي ديگر دولت ايران، سلطان مراد ميرزا (حسام السلطنه) حاکم خراسان و فرمانده لشکر ايران را مأمور کرد تا با صيد محمدخان کمک کند. سپاهيان ايران با تصرف ارگ هرات، شماري از خوانين هرات را دستگير کردند و به خراسان (مشهد) فرستادند. نيروهايي هم به سرکردگي عباس قلي خان ميرپنج به سوي غوريان در مرز ايران و هرات فرستاده شدند (سپهر، ص143). بريتانيا به اقدام نظامي دولت ايران واکنش نشان داد. گذشته از عوامل موجود در مناسبات ايران و انگليس، برقراري روابط ميان ايران و آمريکا خود عاملي ديگر براي نارضايتي لندن بود. جي. يي. کلي در اين مورد مي نويسد:
وقتي که پالمرستون ازقرارداد پيشنهادي ايران و ايالات متحده اطلاع حاصل کرد خشمگين شد و خطاب به کلارندون، وزير امور خارجه انگلستان گفت،اگرايالات متحده خواهان دوستي با بريتانيا است بايد از تعهدات پيشنهادي ايران به ويژه موارد 15 و 16 پيش نويس قرارداد ايران و آمريکا، مبني بر حمايت آمريکا از سواحل و جزاير ايران درخليج فارس در برابر دشمنان قوي و ضعيف، اعم از مسيحي و سايراديان خودداري کند. زيرا هدف ايران از اين قرارداد،انگلستان است. بنابراين ايرانيان به بريتانيا اعلان جنگ داده اند (همو، ص 90-109).
در پي اين تهديد، آمريکا ضمن خودداري از انعقاد هرگونه قرارداد سياسي- نظامي با ايران به قراردادي بازرگاني در هشت فصل به تاريخ 15 ربيع الثاني 1273 / 13 دسامبر 1856 بسنده کرد. (سپهر، ص143؛ رضازاده ملک، ص 112-113) .در پي کوشش نظامي دولت ايران در هرات، مناسبات ايران و انگليس تيره شد و به درگيري نظامي طرفين انجاميد. جنگ ايران با انگليس ناشي از وضعيتي پيچيده بود که نمي توان گفت دليل اصلي آن به کداميک از عوامل زير باز مي گردد:
- وجود دسيسه ها در ميان طرف هاي مدعي در ايالت هرات؛
- جدال هاي پي در پي ميان امراي افغاني کابل و قندهار با امراي افغاني هرات؛
- ادعاي ايران بر ايالت هرات؛
- تمايل آشکار روسيه براي سلطه بر دربار ايران و ماجراي ميرزا هاشم خان و پناه بردن وي به سفارت انگليس.
تيرگي روابط ايران و انگليس سبب شد تا وزير مختار بريتانيا،کلنل شيل، به سياست ايران در برابر هرات اعتراض کند و ميرزا آقاخان در جواب اعتراض وي نوشت که اشغال هرات براي حفظ استقلال آن ايالت است و ايران نمي خواهد هرات را نگاه دارد و نيروهاي ايراني پس از عقب نشيني کهن دل خان،شهر را تخليه خواهند کرد. شيل در پاسخ نوشت که ايران بايد از ادعاي خود برهرات بگذرد و آن را انکار کند (رايت، 1368؛ ص157).
محاصره هرات هشت ماه طول کشيد و به انگليس فرصت داد تا به ايران نيرو بفرستد و به کمک دوست محمدخان بشتابد. افزون بر اين، قرارداد پيشاور را در ژانويه 1857 / ربيع الثاني 1273 منعقد کرد که در آن از امير کابل آشکارا حمايت مي شد. در حالي که وضعيت سپاه ايران رضايت بخش نبود و دولت ايران از نظر مالي مشکل داشت و مي کوشيد تا از آمريکا وام بگيرد، اما بي نتيجه بود و براي نخستين بار تصميم گرفت که از طبقه بازرگانان ماليات مستقيم بگيرد که اين کار نيز بي نتيجه ماند. هرات در صفر 1273 بر اثر قحطي سقوط کرد و دو ماه بعد،انگليسي ها به بهانه نقض مفاد قرارداد 1853 م مصادف 1269 ق از سوي تهران،به ايران اعلان جنگ دادند و سفارت خود را نيز تعطيل و از سواحل خليج فارس به ايران حمله کردند (طاهري، ص 385- 386؛ طباطبايي مجد، ص 313-314). حدود يک هفته پس از اعلان جنگ، در 12 نوامبر 1856 مصادف 12 ربيع الاول 1273 طهماسب ميرزا، حاکم فارس، آمادگي خود را براي برقراري صلح اعلام کرد. اين امر به دستور حکومت تهران بود يا فرصت طلبي و حرکتي از جانب شاهزاده تا جنگ را از قلمرو حکومتش دور نگه دارد، محل حدس و گمان است؛ شايد شاهزاده از ناآرامي و اضطراب در ميان بازرگانان به دليل جنگ در خليج فارس آگاهي داشت. فرمانده جونز پس از شروع جنگ،اقامتگاه نمايندگي بوشهر را تخليه کرد تا پرچم خود را به کشتي منتقل کند که در نزديکي ساحل لنگر انداخته بود (استنديش، ص362-364).
با سقوط هرات به کنسول هاي بريتانيا در تهران و تبريزدستور داده شد که خاک ايران را ترک کنند و به نيروهاي بمبئي فرمان داده شد به سوي خليج فارس رهسپار شوند و دولت بريتانيا، صدر اعظم ايران را در جريان کارها قرار داد و با تأمين امنيت و تضمين حقوق اتباع ايراني در هند و بريتانيا در 1 نوامبر 1856 / 3 ربيع الاول 1273 به ايران اعلان جنگ داد. مقام هاي نظامي بريتانيا براي تخليه هرات از سوي ايران طرح هاي گوناگوني را پيشنهاد مي کردند؛ يکي اينکه ارتش هند مستقيم با سپاهي از افغان ها به هرات برود و ديگر اينکه از بندرعباس به هرات لشکرکشي شود؛ هر دو طرح مستلزم کوشش و هزينه هاي سنگين بود و قرار شد که عمليات نظامي در خليج فارس صورت گيرد و در 16 ژانويه 1857 نيروهاي ذخيره شده شامل دو لشکر به فرماندهي اوترام از بمبئي رهسپار خليج فارس شدند.اين نيروها پس از ورود به خليج فارس،تحت فرماندهي ژنرال استالکر و ژنرال هولاک قرار گرفتند (saldanha, P: 59;Kelly: P:462)
لشکرکشي انگليس به خليج فارس پيامد نامعلومي داشت؛زيرا بوشهر و خارک داراي استحکامات و تجهيزات نظامي بودند که مي توانست سبب طولاني شدن مقاومت ايرانيان شود.نامناسب بودن راههاي ارتباطي بوشهر،کمبود آذوقه و علوفه ،کمبود آب آشاميدني ،شيوع وبا و نبود بندر مناسب براي برقراري ارتباط ميان کشتيها و نيروهاي مستقر در ساحل،مهم ترين مشکلات نيروها در بوشهر و خارک بود،اما ورود اوترام به بوشهر انگيزه و هيجاني تازه به عمليات نظامي بريتانيا در خليج فارس بخشيد (بالارد،ص 316-319).نيروهاي بريتانيا همانند سال 1838 م/1254ق ،نخست خارک و سپس در ربيع الاول 1273 بوشهر را تصرف کردند و قواي ايران را در خوشاب و برازجان شکست دادند و در رجب همان سال پس از تصرف محمره(خرمشهر)تا اهواز پيشروي کردند.شکست بوشهر و برازجان چندان تاثيري بر دولت ايران نداشت اما سقوط محمره و نداشتن سپاه منظم،دولت را به وحشت انداخت؛زيرا دولت ايران از قيام عشاير در جنوب کشور به تحريک و همکاري انگليسي ها هراس داشت و بخشهايي از شيراز و اصفهان نيز در خطر بود.(هنت ،ص79-80 ؛57:P؛SALDAnha).
برقراري صلح در آن هنگام بدون شک به صلاح ايران بود.کلارندون در نامه اي به دولت ايران نوشت:
که اگر [اقدامات ايران]فوراً جبران نشود و قواي ايران هرات را تخليه نکند،انگليس مجبور مي شود از منافع و حرمت خود دفاع کند و مسئول هيچ اتفاقي هر چند که براي ايران خصومت آميز باشد نخواهد بود .(بالارد،ص317).
انگليسي ها به ايران هشدار دادند که هرات را تخليه کند و به هراتي ها غرامت بپردازد و در امور افغانستان مداخله نکند،همچنين مطالبات اتباع انگليس را پرداخت کند و با امام مسقط قرار داد ببندد .آنها انعقاد عهدنامه ي تجاري و فرستادن کنسول به هر نقطه ازايران و در نهايت عزل صدر اعظم را خواستار شدند ،(بالارد ،ص319).به هر روي دولت انگليس هم مانند ايران در برقراري صلح شتاب داشت و به همين دليل از نفوذ خود در فرانسه استفاده کرد تا فرخ خان کاشي ملقب به امين الدوله ،نماينده ي ايران در استانبول ،را غير مستقيم زير فشار قرار دهد و از هر گونه دخالت و ميانجگيري جلوگيري کند؛زيرا از يک سو مجلس انگليس با جنگ مخالف بود و از سوي ديگر بيم مداخله ي روسيه وجود داشت .با توجه به ضغف دولت مرکزي ايران و ناراضي بودن مردم در تبريز ،اصفهان،تهران در جنوب ،فرخ خان در پاريس مذاکره ي صلح را از سر گرفت ،به هرحال صلح به صلاح ايران بود؛زيرا انگليس مي خواست از هر گونه دخالت ايران در افغانستان و هرات جلوگيري و ميان ايران و حکومتهاي افغانستان حکميت کند.همچنين فرخ خان اصرار داشت که کنسول هاي بريتانيا در شهرهايي مستقر شوند که روس ها کنسول دارند و انگليسي ها اين موضوع را نمي پذيرفتند (رايت ،1368،ص150).رسيدگي به مطالبات مالي اتباع انگليس ،تجديد قرار داد 1815 ميلادي درباره ي منع خريد و فروش برده در خليج فارس ،فراخواندن قواي انگليسي از ايران و تصويب عهدنامه ي بغداد از ديگر مفاد قرارداد صلح ميان ايران و انگليس بود.(رايت ،1368 ،ص47-49؛کلمنت ،ص150-151).
سرانجام انگليس از دخالت در حل اختلاف امام مسقط و ايران چشم پوشيد ؛بيدن ترتيب فرخ خان در آوريل 1857/رمضان 1273،قرارداد صلح را امضا کرد(وادالا،ص76-79؛اصفهانيان ،ص89).
پی نوشت ها :
**آقا خان محلاتي، رهبر فرقه اسماعيليه بود که فتحعلي شاه قاجار از وي حمايت مي کرد. آقاخان محلاتي در دوره محمدشاه قاجار در کرمان با نشان دادن نامه هاي ساختگي، مبني بر حاکميت بر آن شهر با نيروي نظامي آن مقام را به دست آورد و حاکم کرمان با وي جنگيد و آقاخان محلاتي پس از شکست به هند فرار کرد و آنجا را مرکز اسماعيليه قرار داد.
با انعقاد قرارداد پاريس در اکتبر 1857، همه نيروهاي بريتانيا جز شمار اندکي، پس از آگاهي از خروج کامل نيروهاي ايراني از هرات، بوشهر را به مقصد هندوستان ترک کردند و يک گردان با پشتيباني توپخانه انگليس در خارک مستقر شد. کاپيتان فليکس جونز، نماينده بريانيا، نيز در بوشهر فعاليت خود را از سر گرفت و در نهايت در دسامبر 1857، ژانويه و فوريه 1858، باقيمانده نيروهاي بريتانيا خارک را به مقصد هند ترک کردند (Kelly, P: 498). لشکرکشي بريتانيا به خارک، بوشهر و جنوب ايران در 1273 ق مصادف 1856 م، نتايج سياسي، اقتصادي و نظامي در پي داشت که از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد:
الف: سياسي
-ايجاد ساختمان جديد در حاشيه غربي بوشهر براي قرارگاه شهري نمايندگي بريتانيا (پولاک، ص 284)؛ اين امر کوششي براي چيرگي بر بندرها و سواحل جنوبي خليج فارس و نظارت کامل سياسي و تجاري پس از صلح پاريس بود، انگليس همچنين براي استحکام بخشيدن به پايگاه خود در جنوب ايران و سراسر نقاط کرانه شمالي خليج فارس از کارگزاران ايراني ملقب به «وکيل الدوله» کمک گرفت که در بخش منشي گري کنسول گري کار مي کردند و براي حفظ منافع و مصونيت آنها، تذکره انگليسي صادر مي شد و بريتانيا از آنها حمايت مي کرد. با توجه به وضعيت ايجاد شده در خليج فارس و هند، اداره امور ايران به وزارت جديد التأسيس هند(India Office) واگذار شد، اما پس از چند ماه وزارت امور خارجه انگليس کنسول، نمايندگي مقيم و... به ايران فرستاد و انگليسي ها با نظارت مستقيم بر نمايندگي هاي خود، خليج فارس را به شکلي گسترده تر زير نظر گرفتند (اعتماد السلطنه، ص 239).
- بيرون کردن رقيبان اروپايي از خليج فارس و تبديل بوشهر به مرکز فرمانروايي انگليس (سديد السلطنه، ص 117)؛
- کم شدن اعتبار و اقتدار دولت ايران و حکمران بوشهر در سواحل جنوب نسبت به اعتبار نماينده مقيم، با استقرار دائم نيروي دريايي انگليس در بوشهر موقعيت مأموران ايراني بيش ازپيش تضعيف شد (رايت، 1368، ص 258)؛
- افزايش روحيه مقاومت طايفه هاي دشتي، دشتستان و تنگستان در برابر انگليس و بيگانه ستيزي مردم جنوب نسبت به انگليس (همان، ص269-260)؛
- برکناري ميرزا آقاخان نوري و آغاز اصلاحات در ساختار اداري و حکومتي (وادالا،ص72).
- لزوم تأسيس پست و تلگراف؛ زيرا شورش هندوستان و جنگ ايران و انگليس در سال 1856- 1857 م، دولت انگليس را متوجه ضعف ارتباط خود با اين منطقه کرد که در حيطه اقتدار امپراتوري انگليس و همسايگي روسيه قرار داشت.
مقام هاي مسؤول در لندن و هند ايجاد خط تلگراف از مسير ايران را براي حل اين مشکل ضروري يافتند. در اکتبر 1864، خط تلگراف آماده شد و در بهار شروع به کار کرد. اين شبکه از بغداد به دهانه فاو در خليج فارس و از آنجا به بوشهر و از بوشهر با يک کابل زيردريايي به بندر گواتر (کوادر) و سپس از راه خشکي به کراچي متصل مي شد (پولاک، ص 295). همچنين کمپاني هند انگليس از 1279ق / 1862 م، به بعد با استفاده از کشتي هاي تجاري، سرويس پست هفتگي ميان بمبئي و بصره داير کرد (معتضد، ص 302).
ب: اقتصادي
 
-افزايش کنسولگريهاي انگليس در ايران که با افزايش قدرت سياسي آنها همراه بود؛ انگليس تا پيش ازآغاز جنگ در تبريز، تهران و بوشهر کنسولگري داشت، اما پس از پايان درگيري در خليج فارس و امضاي قرارداد صلح پاريس، در رشت نيز کنسولگري داير کرد و نمايندگان تام الاختيار کنسولي را به اصفهان، شيراز و مشهد فرستاد که از مصونيت سياسي و حقوقي مشابه روس ها برخوردار بودند (رايت، 1368، ص230). اين نمايندگان براي گسترش منافع اقتصادي بريتانيا فعاليت مي کردند؛
- ايجاد شرکت هاي مختلف حمل و نقل انگليسي؛ برادران لينچ امتياز کشتيراني و تجارت در رودخانه کارون و انحصار ورود کالا را به ايران به دست آوردند (رايت، 1364، ص 152).
پ: نظامي
-ازنتايج مصيبت بار جنگ 1273ق /1856 م،تضعيف ارتش ايران بود؛ زيرا پس از تصرف بوشهر،نيروهاي انگليسي شمار فراواني گلوله و حدود بيست تن باروت را در برازجان و چاه کوتاه نابود کردند. در بندر بوشهر و محمره در مجموع 92 تا 122 قبضه توپ نابود و يا غنيمت گرفته شد. (7) بريتانيا با استفاده از فقدان نيروي نظامي منظم و قوي ايران در خليج فارس، به ژاندارم منطقه تبديل شد. نماينده هاي مقيم در بوشهر همه ساله در فصل بهار با ناوچه هاي توپدار به شيخ نشين هاي سواحل عربي سرکشي و آنان نيز براساس موافقت نامه هاي خود با انگليس، از آنها استقبال مي کردند (اصفهانيان، ص 23-24).
هرات پس از معاهده صلح پاريس
با امضاي قرارداد پاريس مسئله هرات حل نشد و تا هنگامي که سلطان احمدخان بارکزايي در هرات حکومت مي کرد، انگليسي ها ناراضي بودند؛ زيرا روس ها بار ديگر، مانند دوره محمدشاه قاجار به نفوذ در سرزمين هاي آسياي مرکزي علاقه نشان دادند و با سلطان احمدخان رابطه دوستي برقرار کردند. ديگر اينکه رابطه دوستانه اي ميان ايران و حاکم هرات برقرار شده که از استقلال هرات مي کاست؛ چون حاکم هرات،پسر سردار عظيم خان بود که دولت ايران پيش از تخليه هرات در 1273ق، او را به حکومت رسانده و ميرزا آقاخان در اين باره به فرخ خان نوشت:
هرچه ملاحظه که در صورت تخليه هرات چه بايد کرد که بيشترين به کلي از دست نرود چاره به نظر نيامد. مگر تمهيدي شود که حکومت آنجا به سردار سلطان احمدخان قرار گيرد. (8)
سلطان احمدخان در طول حکومت خود در هرات قدرتي نيافت و با دشمنان داخلي و خارجي روبرو بود و همواره به حمايت مادي و معنوي ايران نياز داشت و در عوض اين کار،به نام شاه سکه ضرب مي کرد و خطبه مي خواند. دولت ايران نيز به استقلال هرات علاقمند بود؛زيرا از گسترش نفوذ امير دوست محمدخان، حاکم کابل مي ترسيد، او به سيستان حمله مي کرد و همچنين وجود حکومتي قدرتمند با پشتيباني انگليس در رمزهاي ايران سبب نفوذ ترکمانان و تشديد حمله هاي آنان به خراسان مي شد. دولت ايران پس از عقب نشيني از هرات در 1273ق، به ويژه پس از شکست مرو در سال 1276ق، نمي توانست از تهاجم ترکمانان جلوگيري کند؛ به گونه اي که سلطان مراد ميرزا (حسام السلطنه) درملاقاتي با استويک، نماينده بريتانيا، اظهار داشت که ايران يا بايد مرو را تصرف کند يا هرات مستقل و دوست ايران باقي بماند تا بتواند مانع حمله ترکمانان شود؛ از اين رو استقلال هرات راه را بر ترکمانان مي بست، اما با تصرف مرو که بر رودخانه اي مشرف بود که ترکمانان از آب آن استفاده مي کردند،ايران مي توانست آنها را در فشار قرار دهد و جلوي تهاجمشان را بگيرد، بدين منظور دوستي حاکم هرات ضروري بود؛ زيرا خبر حمله ترکمانان را از غوريان و کوهستان به پايگاه هاي مرزي مي دادند و دهقانان ايران مي توانستند از خود دفاع کنند.
سلطان احمدخان در سال 1278ق به ايران آمد و رابينسون، سفير انگليس، معتقد بود که اين سفر به پيشنهاد روس ها انجام گرفته است تا در امور افغانستان دخالت کنند و پس از ملاقات خود با سلطان احمدخان، به دولت انلگيس گزارش داد که خانيکف، نماينده روس ها در هرات، از سلطان احمد خوان خواسته است که بين دوست محمدخان و روس ها رابطه دوستي برقرار کند و ازدولت ايران بخواهد که اجازه دهد روس ها نمايندگي سياسي در هرات تأسيس کنند. درحالي که دولت ايران نيز مخالف دخالت روسيه در هرات بود و سلطان احمدخان را از دوستي با روس ها منع مي کرد.
سلطان احمدخان پس از بازگشت از هرات در شوال 1278 به فراه حمله کرد و آنجا را گرفت و دوست محمدخان را از نزديک شدن به سيستان بازداشت (بامداد، ص 406، سپهر، ص255). حمله سلطان احمدخان به فراه، در اصل به منزله اعلان جنگ به دوست محمدخان بود، وي نماينده اي به نزد حسام السلطنه، حاکم خراسان، فرستاد و از وقايع آن حدود خبر داد، اما دولت ايران خيال جنگ نداشت و احتياط مي کرد؛ زيرا شکست مرو، قواي ايران را ضعيف کرده بود و وضع خراسان و ايلات آن حدود نيز مغشوش بود و دولت صلاح نمي ديد که انگليسي ها را ناراضي کند و از سويي نسبت به سلطان احمدخان تعهد داشت که در صورت حمله به فراه به او کمک کند.
دولت ايران نمي توانست براساس عهدنامه پاريس به سلطان احمدخان کمک کند اما براي دفاع از سيستان بايد قشون مي فرستاد. همچنين معتقد بود که انگليس از امير دوست محمدخان حمايت مي کند، به همين دليل،پس از دريافت خبر محاصره فراه، از اليسون،سفير جديد انگليس، درخواست کرد که مانع امير دوست محمدخان شوند؛ زيرا با وجود دوست محمدخان در نزديکي مرزهاي ايران و خراسان، دولت ايران نمي توانست آنجا را نظم دهد و ترکمانان با استفاده از اين موقعيت به خراسان حمله مي کردند و دست ايران از خراسان، سيستان، کرمان و بلوچستان کوتاه مي شد.
از سويي انگليسي ها مطمئن بودند که دولت ايران نخواهد جنگيد؛زيرا استويک در نامه اي به اليسون اطلاع داد که وضع خراسان مغشوش است و عشاير چنان ناراضي اند که اگر دوست محمدخان هرات را بگيرد، ممکن است به خراسان هم حمله کند،(اصفهانيان، ص 36؛ Eastwick to… 1862 1:O118) و استويک براي اطمينان خاطر،نماينده اي نزد دوست محمد خان فرستاد تا از تصميم وي باخبر شود و امير هم جواب داد که هدفش گرفتن هرات است نه حمله به ايران(letter by ...1862.I.o:118.)
سلطان احمدخان يک سال پس از حمله به فراه و آغاز محاصره هرات در گذشت و پسرش، شاه نوازخان نتوانست مقاومت کند و تسليم دوست محمدخان شد و امير دوست محمدخان نيز دوازده روز، پس از تسخير هرات فوت کرد و از اين روي دولت ايران درگير برخي مشکلات نشد اما افغانستان تا مدت ها دست خوش جنگ هاي داخلي بود و از سويي ديگر ايران،روسيه و انگليس با مسائل مهم تري درگير شدند که ناشي از پيشرفت روس ها در ترکستان و انگليس ها در سيستان بود. روس ها در 1871 م، به سوي خيوه پيش رفتند و استويک در گزارشي به دولت انگليس نوشت که راه مبارزه با روس ها تجزيه افغانستان، استقلال هرات و تقويت ايران است (کاظم زاده، ص 19-21) رالينسون در آن زمان که مسئول امور مستعمراتي بود با برخي از عقايد استويک موافق بود اما دولت انگليس با آن پيشنهاد مخالفت کرد و تغييري در وضع موجود داده نشد و هرات براي هميشه از زير سلطه ايران خارج شد.
نتيجه
 
خليج فارس تا اوايل سده نوزدهم ميلادي زير سلطه ايران قرار داشت و انگليس با اجازه دولت ايران در آنجا رفت و آمد مي کرد. عوامل گوناگوني سبب تغيير موقعيت يا جابه جايي قدرت در خليج فارس شد؛ از جمله مي توان به لشکرکشي ايران به هرات در دوره محمدشاه قاجار و ناصرالدين شاه قاجار و در نتيجه حمله نظامي انگليس به خليج فارس و جنوب ايران اشاره کرد. با انعقاد معاهده پاريس اين جنگ خاتمه يافت و مسئله هرات حل شد،اما بريتانيا در خليج فارس موقعيتي برتر به دست آورد که براي حفاظت از حمل و نقل دريايي و جلوگيري از نفوذ رقيبان در اين منطقه از آن استفاده کر. هدف لرد پالمرستون، وزير امور خارجه بريتانيا و سياستمداران اين کشور در سده نوزدهم گسترش منافع تجاري و اقتصادي بود؛ زيرا بريتانيا بيش از هر کشور ديگري در خليج فارس منافع تجاري و اقتصادي داشت و براي حفظ موقعيت خود از قدرت دريايي بهره گرفت و توانست روسيه و فرانسه را با قراردادهاي 1904 م و 1907 م از صحنه رقابت استعماري در خليج فارس و هند بيرون کند و ايران و خليج فارس را زير سلطه سياسي – اقتصادي و نظامي خود در آورد.
پی نوشت ها :
 
* کارشناس ارشد تاريخ اسلامي
کتابنامه
-آجودان باشي،حسين خان، شرح حال مأموريت آجودان باشي گرمروي، به کوشش محمد مشيري، تهران: 1347.
- استنديش، جان. ف، ايران و خليج فارس، برگردان: عبدالرضا سالار بهزادي، چ اول، تهران، ني، 1383.
- اصفهانيان، کريم؛ روشني، قدرت الله، اسناد و مدارک فرخ خان امين الدوله، ج 4، چ اول، تهران: دانشگاه تهران، 1347.
- اعتماد السلطنه،محمد حسن، صدر التواريخ، به کوشش محمد مشيري، ج دوم، تهران: روزبهان، 1357.
- البرماله، ژول ايزاک، تاريخ قرن هجدهم و انقلاب کبير فرانسه و امپراطوري ناپلئون،برگردان:رشيد ياسمي،چ دوم، تهران: نشر علم،1367.
- بالارد، ليوتنان،جنگ ايران و انگليس 1272- 1273 ق، برگردان: کاوه بيات، انتشارات فرهنگي ايران زمين، 1366.
-بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجري، ج 1، تهران: زوار، 1347.
- پولاک، ياکوب ادوارد، سفرنامه پولاک (ايران و ايرانيان)، برگردان: کيکاوس جهانداري، چ دوم،تهران:خوارزمي، 1368.
- رايت، دنيس،انگليس ها در ميان ايرانيان، برگردان:اسکندر دلدم، چ اول، تهران: شمال، 1364.
- رضا زاده ملک، رحيم، تاريخ روابط ايران و ممالک متحده آمريکا، تهران: طهوري، 1350.
- سپهر، ميرزا محمدتقي خان، ناسخ التواريخ، ج 4، تصحيح محمدباقر بهبودي، تهران: کتابفروشي اسلامي، 1353.
- سديد السلطنه کبابي مينابي،محمدعلي خان،سرزمين هاي شمالي پيرامون خليج فارس و درياي عمان درصد سال پيش، تنظيم و تعليقات: احمد اقتداري، ج اول، تهران: جهان معاصر، 1371.
- سيمونيچ،اي. او. خاطرات وزير مختار، برگردان : يحيي آرين پور، تهران: پيام، 1353.
-طاهري، ابوالقاسم، تاريخ بازرگاني و سياسي انگليس و ايران، ج 2، چ اول، تهران: آثار ملي، بي تا.
-طباطبايي مجد، غلامرضا، معاهدات و قراردادهاي تاريخي دوره قاجاريه، تهران: ادبي و تاريخي، 1373.
- فرامرزي،احمد، کريم خان و خليج فارس، تهران: بينا، 1346.
- قائم مقامي، جهانگير، بحرين و مسائل خليج فارس، تهران: طهوري، 1347.
- کاظم زاده، فيروز، روس و انگليس در ايران (1914- 1864) برگردان: منوچهر اميري، چ دوم، تهران: آموزش انقلاب اسلامي، 1371.
- کرزن، جرج. ن، ايران و قضيه ايران، ج 2، برگردان: غلامعلي وحيد مازندراني، چ چهارم، تهران: علمي و فرهنگي، 1373.
- کلمنت، مارکام، تاريخ ايران دوره قاجاريه، برگردان: ميرزا رحيم فرزانه، چ دوم، تهران: فرهنگ ايران، 1367.
- کلي، جي. بي،هجوم انگليس به جنوب ايران 1839م – 1856 م،برگردان حسن زنگنه،چ اول،بوشهر، 1373.
- محمود، محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن نوزدهم، چ هفتم، تهران، اقبال، 1378.
- معتضد، خسرو، امين الضرب، تاريخ تجارت و سرمايه گذاري صنعتي در ايران، چ اول، تهران: جانزاده، 1366.
- هنت، جي، اچ،جنگ ايران و انگليس 1273ق، برگردان،حسين سعادت نوري، تهران: دنياي کتاب، 1362.
- واتسن، رابرت گرانت،تاريخ ايران دوره قاجاريه، برگردان: وحيد مازندراني، چ چهارم، تهران: اميرکبير، 1354.
- وادالا، ر،خليج فارس در عصر استعمار، برگردان: شفيع جوادي، چ دوم، تهران: سحاب، 1364.
- ويلسون،هارولد، نخست وزيران انگليس، برگردان: جلال رضايي راد، چ اول، تهران: گفتار، 1366.
کتابنامه لاتين
- Al Ghasimi Sultan Bin Mahammad, powet strugglas trade in the Galf 1620- 1820 Exeter University Exeter press- shart Run press Ltd. 1999.
- The Cambridge History of Iran, Vol. VII, New York, Cambridge University Press, 1991.
- Kelly,J. B Britain and the Persian Gulf 1795-1880, Oxford, 1968.
- Saldanha, Precis of the Affairrs of the Persian Coast and Island, the Persian Gulf précis Vol. VII.
- Palmerton to Macneil Foreign office, 11 June, 1836. F. O.559.
- Macneil to Palmerton, Camp near Tehran, Lst June, 1837.
- Ellis to Palmereston, 8 Jan 1839, F.O. 559.'
- Macneill to palmerston, Tehran, 4 Feb 1836. F.O. 53.
- Ellis to Palmereston 4 Feb 1846. F.O. 539.
- Macneill to palmerston, London, 1857. Vol 1.
- Macneill to palmerston selimanieh, 22 Nov 1831. F. O.580
- Macneill to palmerston, solimanieh 27 Nov 1831. F. I. 58
- Sykes. P.A, History of Afghanistan, Vol. I. London, 1949.
- Sheil to palmerston, Erzerem, 6 Feb. 1849. F.O.68.
- sheil to Macneill, Comp near kish Lag. 5 Nv 1833. F.O.529.
- Hennel to Scret Committee, Busheir. 11 April 1839. F.O. 64.
- Sheil to Palmerston, Tabriz, Feb 1841. F. O. 72.
- Hajee Mirza To palmerston 17 Saffar 1251. 21. Stp 1840. F.O. 59.
- Eastwick to Alison, Mashed. Oct. 9 th 1862. I. O. 118.
- Letter by Dost Mohammad khan to Alison Oct 1862. I. O . 118.
اسناد
1- بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سند شماره: 6 و 7-8- 1273- 1276 ق.
2- همان، سند شماره 50-4-1254- 1255 ق.
3- همانجا.
4- بايگاني اسناد وزارت امور خارجه. سند شماره : 28-4-1254-1255ق.
5- همان، سند شماره 5-4- 1256- 1255ق.
6- همان، سند شماره 3-5-1255؛ 18-4-1254- 1255ق.
7- همان، سند شماره: 45-126- 1278ق.
8- همان، سند شماره: 45-1278ق.