انگلیس و ژاندارمری فارس

انگلیس و ژاندارمری فارس

انگلیسی‌ها می‌خواستند روس‌ها را که بیشترین سهم صادرات و واردات ایران را به خود اختصاص داده بودند، زمین گیر کرده، مانع از پیشروی آنها به سرزمین هند شوند؛ بنابراین به دخالت بیشتر نظامی و اقتصادی در ایران روی آوردند و دامنة فعالیت‌های اقتصادی خود را در جنوب ایران گسترش دادند، اما از آنجا که امنیت راههای کاروانرو، نقش بسزایی در رونق تجاری اتباع انگلیسی داشت، آنها برای حفاظت از تجارت و بازرگانی خود، طی اولتیماتومی، دولت ایران را برای ایجاد امنیت، تحت فشار قرار دادند. آنان پس از مدتی، نیروی نظامی متشکل از افراد انگلیسی و هندی را در بوشهر پیاده نمودند و تعدادی از آنها را به شیراز گسیل داشتند. دولت ایران به ناچار، فرمان تشکیل ژاندارمری را صادر کرد که قانون آن در مجلس دوم شورای ملی به تصویب رسید. این نیرو پس از ورود به فارس، امنیت راه¬ها را در مسیر جادة بوشهر- شیراز ایجاد نمود و بسیار زود به هدف خود دست یافت، اما پس از مدتی، فرماندهان سوئدی و افراد ایرانی این نیرو، از دخالت انگلیس به ستوه آمدند و تحت¬تأثیر تبلیغات آلمانی¬‌ها و حس وطن¬دوستی افسران جزء و سربازان –که ایرانی بودند- دست به قیام زدند. قیام‌کنندگان، افراد مستقر در کنسولگری انگلیس را دستگیر کردند و در پی مقابله با دخالت بیگانگان برآمدند.
با توجه به این مباحث، در ادامه به بررسی علل تشکیل ژاندارمری فارس، فراز و فرودهای آن، اسباب قیام و نتیجة اقداماتشان در برابر انگلیس و طرفدارانش خواهیم پرداخت.
زمینه¬‌ها و علت‌های شکل¬‌گیری ژاندارمری فارس
تأمین امنیت راه‌های تجاری و مواصلاتی در عصر مشروطه از سوی حاکمان ایالت‌ها، به قراسوران‌ها[1] واگذار می‌شد. عملکرد آن‌ها تا هنگامی که زیر نظر دولت بودند، رضایـت‌بخش بود. دولت با هدف کاستن از هزینه‌ها، حراست و نگهبانی راه¬ها را به خان‌های محلی واگذار نمود و تشکیلات قراسوران را تابع آن‌ها نمود؛ با این اقدام، قراسوران کارآیی خود را از دست داد.[2] تعدی و تجاوز این گروه و ارتباط‌های سازشکارانه و همکاری آن‌ها با خان‌ها و قدرت‌های محلی، ناشی از همین مسئله بود. وجود قراسوران‌ها و قدرت‌های محلی خودکامه و سودجو در مسیر راه¬های تجاری جنوب، عبور و مرور کاروان‌های تجاری را مختل می‌ساخت، از این رو دولت انگلستان که شرایط فوق را برای تثبیت جایگاه خود در جنوب و خصوصاً‌ در فارس نامساعد ‌یافت، وارد عمل شد و دولت ایران را وادار به ایجاد نیرویی برای تأمین امنیت راه‌های جنوب کرد. کالاهای وارداتی به ایران از طریق بوشهر، در شیراز که اولین بازار عمدة فروش آن‌ها بود، به تجار ایرانی عرضه می-‌شد و آن‌ها نیز این اجناس را در سایر شهرهای ایران توزیع می‌کردند. بیشتر واردات ایران از بندر بوشهر را کالاهای انگیسی تشکیل می‌داد که شامل انواع پارچه‌های ابریشمی، نخی، پشمی و مخملی، فلزات، قند، شکر، شمع و... بود. تولیدات اصلی ایالت فارس از جمله تریاک، پنبه، کتیرا و...، از آنجا به خارج صادر می‌شد.[3]
کاروان‌های تجاری در مسیر بوشهر- شیراز موظف به پرداخت عوارضی به نام راهداری بودند. افرادی با عنوان راهدار با رؤسای خود در تمام شهرها و روستاهای واقع در امتداد جاده¬‌ها، این عوارض را از کاروان‌ها اخذ می‌کردند. هر کاروان با پرداخت مبلغی مشخص به عنوان حق راهداری، می‌توانست از وجود کشیکچی و چند قراول مسلح تا منزل دیگر بهره‌ گیرد.[4] میزان عوارض راهداری در قسمت‌های مختلف جاده بوشهر – شیراز متفاوت بود؛ راهدارها علاوه بر پولی که به عنوان حق راهداری از کاروان¬‌ها می‌گرفتند، از کالاها و اجناس آن‌ها نیز مقداری برمی‌داشتند و هیچ¬گونه تضمینی برای جلوگیری از غارت اموال کاروان¬‌ها نمی¬دادند. در مواقعی که راهزنان کاروانی را غارت می‌کردند، راهدارها در مقابل هیچ مقامی در این مورد پاسخگو نبودند.
در سال 1903م. (1320 ق)، قرارنامة گمرکی بین ایران و انگلیس امضا شد که بر اساس فصل چهارم آن، دولت ایران متعهد شد همة حقوقی را که به اسم راهداری و نگهداری راه¬‌های کاروان¬رو اخذ می‌شد، متوقف نماید و در هیچ نقطه‌ای اجازه ندهد حق راهداری دریافت شود، مگر در راه¬های ارّابه‌رو که در آن عملیات راهداری صورت گرفته باشد.[5] با وجود این، عوارض‌ راهداری همچنان در نقاط مختلف کشور از جمله در فارس اخذ می¬شد، زیرا حکومت مرکزی ناتوان‌تر از آن بود که بتواند از این امر جلوگیری کند.
در پی شکل¬گیری انقلاب مشروطیت (سال 1324ق./1906م.) تسلط دولت بر ایالات و ولایات کاهش یافت و انگلستان به منظور پاسداری از منافعش در ایران -که از سال 1908م. نفت نیز بدان افزوده شده بود- به‌¬طور فزاینده¬ای با قدرت¬‌های محلی ایران به توافق¬‌هایی دست یافت.[6] با عقد قرارداد 1907م. و تقسیم ایران به دو منطقة نفوذ و یک منطقة بی‌طرف، رقابت تجاری روس و انگلیس، وارد مرحلة جدیدی شد. منطقة نفوذ انگلیسی‌ها از لحاظ سیاسی و حفاظت از هند، برای آن‌ها اهمیت داشت، اما گسترش تجارت و همچنین کشف نفت در منطقة بی‌طرف به وسیلة انگلیسی‌ها موجب گسترش فعالیت‌های اقتصادی آنان در این حوزه شد.[7]
حجم عمده‌ای از مبادلات تجاری انگلستان با ایران از طریق بندر بوشهر، در کرانة خلیج فارس صورت می‌گرفت. این بندر از سال 1778م. که کمپانی هند شرقی قرارگاه اصلی خود را از بندر بصره به آنجا منتقل کرد، از نظر بازرگانی و سیاسی به صورت مرکز عمدة بریتانیا در خلیج فارس درآمده بود.[8] رقیب اصلی انگلیسی‌ها در عرصة تجارت داخلی ایران، روس‌¬ها بودند. آن‌ها به دلیل هم¬مرز بودن با ایران، به راحتی کالاهای خود را در بازارهای آن عرضه می‌کردند و از این رو بیش از نیمی از مبادلات تجاری ایران را در انحصار خود داشتند. گسترش نفوذ تجاری روس در مرکز و جنوب، از نظر مقام‌های انگلیسی، بسیار زیان‌آور بود.[9] با وجود تلاش‌های انگلیسی‌ها برای ممانعت از گسترش این تجارت، روس‌¬ها در خلال جنگ اول، حدود هفتاد درصد صادرات و پنجاه درصد واردات ایران را به خود اختصاص داده بودند که تقریباً دو سوم کل تجارت ایران را شامل می‌شد.[10] اوضاع آشفتة قبایل تنگستانی، قشقایی و ایلات خمسه در جنوب ایران، موجبات مداخلة انگلستان را در منطقه فراهم آورد و ناوگان انگلیس برای پاسداری از هیئت های خود در سال 1909 م. در بوشهر و در سال 1910 م. در بندر لنگه پیاده شد و در سال 1911م. گارد محافظت کنسولی را تقویت کرده، یگان¬های سواره نظام هندی را به شیراز و اصفهان گسیل داشت.
دولت ایران برای تأمین امنیت راه¬‌های جنوب کشور، درصدد تشکیل ژاندارمری در فارس برآمد که این اقدام می¬‌بایست به تأیید روسیه و انگلیس می‌رسید، زیرا آن‌ها با هر اقدامی که به نوعی موقعیتشان را در ایران تضعیف می‌کرد، مخالف بودند، بنابراین با توافق سفرای روس انگلیس در تهران، تصمیم گرفتند از سوئد که یک کشور بی¬‌طرف بود صاحب منصب استخدام کنند.[11] و در عین حال دولت انگلستان که یکی از عوامل اصلی کاهش حجم تجارت خود با ایران را ناامنی راه‌های جنوب می¬دانست، برای تأمین امنیت این راه¬‌ها، به تحقیق دربارة ایجاد نیروی نظامی به فرماندهی افسران انگلیسی در جنوب ایران پرداخت.[12] این طرح به دو صورت قابل اجرا بود: نخست تشکیل نیرویی از افراد ایرانی تحت فرماندهی انگلیس به شیوة بریگاد قزاق که تحت تعلیم و فرماندهی افسران روسی بودند و دوم تأسیس نیروی مورد نظر انگلیسی‌ها به سرپرستی و فرماندهی گروهی از افسران یکی از دولت‌های بی‌طرف.
همچنین هیئت بازرگانی هندِ بریتانیا که در سال‌های 1904- 1904م. / 1323 – 1322 ق. به جنوب شرق ایران سفر کرده بودند، در گزارش خود، ضرورت تشکیل نیروی نظامی برای حفاظت از راه¬‌های جنوب ایران را یادآور شده بودند؛ از این رو وزیر مختار انگلیس در تهران از مورگان شوستر درخواست کرد که ژاندارمری خزانه، تأمین امنیت این راه‌ها را برعهده بگیرد. او انجام این کار را منوط به کمک مالی دولت انگلیس در تکمیل ژاندارمری خزانه دانست. هدف اصلی شوستر این بود که «امنیه» و سایر عوامل مسلح دست‌اندرکار محافظت جاده‌ها را درهم ادغام سازد و از نیرویی جدید، در کار وصول مالیات استفاده نماید[13]، ولی مشکلات متعددی که مقامات گوناگون ایرانی بر سر راه وی ایجاد کردند، باعث شد شوستر از اجرای این برنامه‌ چشم‌ پوشی¬دند و در عوض، ژاندارمری خزانه را بنیاد نهد.
ژاندارمری خزانه، به استثنای چند افسر ‌اروپایی و امریکایی، به‌طورکلی از افراد ایرانی تشکیل شد و به ‌رغم هدف اولیة آن که جمع‌آوری عواید گمرکی و مالی بود، رفته‌رفته قدرت گرفت، به گونه‌ای که از افراد آن برای پاسداری جاده‌ها نیز استفاده می‌شد.[14] برای تشکیل نیرویی کاملاً ایرانی، از جمله استخدام مستقیم و انتقال افسران از سایر تشکیلات، گام‌¬های مهمی برداشته می‌شد و شخص شوستر بر گزینش افسران نظارت می‌کرد.[15] با اولتیماتوم روس‌ها و اخراج شوستر از ایران، تلاش انگلیسی‌ها برای استفاده از ژاندارمری خزانه برای اعاده¬ی نظم و امنیت در راه‌های جنوب، بی‌نتیجه ماند.[16] بالاخره در دهم شوال 1328 ق./ 14 اکتبر 1910م. دولت انگلستان پس از هماهنگی با رو‌س‌ها، طی اولتیماتومی به دولت ایران اعلام کرد: «در صورتی که ظرف سه ماه امنیت در جادة بوشهر- اصفهان برقرار نشود، دولت انگلستان، خود وارد عمل خواهد شد و امنیت این جاده را با نیرویی متشکل از هزار تا هزار و دویست نفر از افراد محلی تحت فرماندهی صاحب منصبان انگلیسی و برقرار خواهد کرد و آن مخارج را از مالیات ایالت فارس و ده درصدی که بر حقوق گمرکی واردات از بنادر جنوب افزوده می¬شود، تأمین خواهد کرد».
حسینقلی¬‌خان نواب، وزیر امور خارجة ایران، وضعیت ناامن در جنوب ایران را ناشی از حضور نیروهای خارجی در کشور و حمایت آن‌ها از اشرار و مخالفان دانست و ادعای انگلیس مبنی بر کاهش واردات آن کشور به ایران را به دلیل ناامنی راه‌ها رد کرد.[17] این اولتیماتوم در بین مردم ایران با مخالفت‌های شدیدی روبرو شد و حتی علمایی مانند آیت¬الله میرزا ابراهیم محلاتی، از مجتهدین شیراز، هرگونه داد و ستد با انگلیسی‌ها را حرام اعلام نمود.[18]
دولت انگلیس پس از اولیتماتوم، نیرویی متشکل از دو گروهان‌ سوار و یک گروهان پیاده را در 26 شوال 1329 ق./ 17 اکتبر 1911م. در بوشهر پیاده کرد و در جواب اعتراض‌های دولت ایران به این قضیه چنین نوشت: «وقتی که نقشة دولت ایران برای امنیت راه¬‌های جنوب به کار افتاد و اثرات خود را بخشید، قشون اضافه¬‌شده، عودت داده خواهند شد».[19]
تحریم داد و ستد با انگلیسی‌ها موجب شد که نیروهای انگلیسی در شیراز با کمبود آذوقه و مایحتاج اولیة خود مواجه شوند، به نحوی که کنسول انگلیس در شیراز از وزیر مختار آن کشور در تهران تقاضا کرد تا با دولت ایران برای رفع تحریم خرید و فروش کالا با انگلیسی‌ها وارد مذاکره شود. وزارت داخلة ایران نیز پس از گرفتن قول مساعد از وزیر مختار انگلیس مبنی بر خارج کردن نیروهای انگلیسی از جنوب، از علما و مجتهدین شیراز درخواست کرد بنا به مصلحت کشور و جهت جلوگیری از تشنج، حکم رفع تحریم داد و ستد با انگلیسی‌ها را صادر کنند، اما نیروهای انگلیس عملاً تا تشکیل ژاندارمری، در فارس باقی ماندند.[20]
دولت ایران پس از اولتیماتوم دولت انگلیس،‌ برای تأمین امنیت راه‌های جنوب کشور، درصدد تشکیل ژاندارمری در فارس برآمد و بدین منظور، از ژنرال مالتا، افسر ایتالیایی که از سال 1302 ق./ 1892م. استخدام وزارت جنگ بود، دعوت کرد و در محرم 1329 ق./ ژانویه 1911م. قراردادی به مدت سه سال با او منعقد کرد که به موجب آن، ژنرال مالتا می¬بایست هرچه سریع‌تر برای تشکیل ژاندارمری فارس اقدام کند.[21] دولت ایران در نظر داشت بودجة ژاندارمری فارس را از وامی که قرار بود از دولت انگلیس اخذ شود، تأمین نماید و اعتبار لازم را برای این منظور، در اختیار حاکم فارس قرار دهد تا هزینه‌‌های ژاندارمری با نظارت او پرداخت گردد.
به هر حال، ژنرال مالتا در صفر1329 ق. / هشتم فوریة 1911 م. به سوی شیراز حرکت کرد و پس از چند روز، وارد شیراز شد. همان طور¬که او پیش‌بینی کرده بود، در شیراز با مشکلات و دشواری‌¬های فراوانی روبرو شد، زیرا دولت موفق نشد اعتبارهای لازم را برای ژاندارمری فارس تأمین کند و علاوه بر این نظام‌السلطنه، حکمران فارس، از همکاری با او خودداری کرد.[22] وضعیت مالی ایران در آن زمان به حدی بحرانی بود که یارای مساعدت وی را نداشت. ژنرال مالتا ناچار به تهران فراخوانده شد تا به خدمت در وزارت جنگ ادامه دهد. دولت ایران پس از عدم موفقیت تشکیل ژاندارمری فارس، درصدد استخدام تعدادی افسر خارجی برای این منظور برآمد و پس از کسب توافق روسیه و انگلستان، لایحة استخدام افسران خارجی برای ژاندارمری را تقدیم مجلس شورای ملی کرد. لایحة مزبور در سوم ژانویة 1911 / دوم محرم 1329، با اکثریت آرا در مجلس به تصویب رسید. تأسیس ژاندارمری دولتی به‌وسیلة مجلس دوم، نشان‌دهندة تلاش مهمی بود که در دوران مشروطیت به دست دولت ایران برای ایجاد نوعی سازمان قدرتمند جدید و ملی که به صورت تمام و کمال در مقابل مقامات ایرانی پاسخگو باشد، انجام شد؛ این اقدام در واقع به مثابة پایدارترین طرح از سلسله طرح‌هایی بود که برای نوسازی نیروهای مسلح به ریاست افسران خارجی اجرا می‌شد.[23]
اولین اقدام افسران سوئدی، استخدام افراد محلی در نیروی ژاندارمری بود. بیشتر افراد داوطلب خدمت در ژاندارمری، از اهالی ایالت و روستاییان بودند.[24] آن‌ها برای تأمین نیروی موردنیاز، اعلان‌هایی را منتشر کردند؛ از جمله شرایط استخدام این بود: سن افراد نباید کمتر از هجده و بیشتر از 25 باشد؛ اشخاص باسواد و صاحب‌نظر بر سایرین ترجیح داده می‌شوند؛ برای هر یک از افراد واجد شرایط خدمت در ژاندارمری پس از دخول در شغل، تمام وسایل از لباس، غذا، منزل و اسلحه فراهم می‌شود؛ مدت خدمت سه سال است و بعد از این مدت، در ترک یا ادامة خدمت مختارند.[25]
اولین دستة ژاندارم اعزامی به فارس که تعدادشان 450 نفر بود، در 22 ربیع¬الاول 1331 ق./ یک مارس 1913م. به فرماندهی ماژور پطروسن، از تهران به ¬سوی شیراز حرکت کرد. این دسته وظیفه داشت ضمن پاکسازی راه اصفهان- شیراز از وجود اشرار و راهزنان در آباده، ده بیر، سیوند و زرقان، پاسگاه‌های ژاندارمری را مستقر کند. اولین دستة ژاندارم، 23 ربیع‌الثانی 1331 ق./ یک آوریل 1913م. وارد شیراز شد و مورد استقبال مردم و مقام‌های محلی قرار گرفت.[26]
گروه دوم در شانزدهم جمادی¬الاول1331ق / 24 آوریل 1913م. به شیراز اعزام شدند. آن‌ها وظیفه داشتند ضمن تقویت نیروهای ژاندارمری در فارس، پاسگاه‌هایی را در مسیر شیراز بوشهر ایجاد نمایند. احمد شاه، هنگام عزیمت این گروه به شیراز، از آن‌ها سان دید و نظم و انضباط آن‌ها را تحسین کرد.[27]
با استقرار نیروهای ژاندارمری در شیراز، اولین اقدام افسران سوئدی در این زمینه، استخدام افراد محلی در نیروی ژاندارمری بود. پرداخت حقوق و جیرة منظم در نام¬نویسی افراد محلی، جهت خدمت در ژاندارمری، تأثیر بسزایی داشت. فرماندهان ژاندارمری، مقتولین و زخمی‌ها را کماکان در لیست حقوق خود حفظ می‌کردند تا معیشت وارث یا خانوادة آن‌ها تأمین گردد؛ علاوه بر این در بعضی مناطق، جوانان صرفاً به دلیل داشتن روح میهن¬‌پرستی به خدمت ژاندارمری درمی‌آمدند ؛[28] بنابراین سربازگیری با استقبال قابل توجه مردم روبرو شد تا جایی که از هر صد نفر، 95 نفر به استخدام ژاندارمری درآمدند و این پنج درصد، مازاد بر نیاز بودند.[29]
ظهور ژاندارم به معنی سلطة‌ حکومت مرکزی بر جادة فارس و سایر نقاط بود و این برای خان‌ها و سران قبایل خوشایند نبود. ایجاد موفقیت‌¬آمیز پست‌¬های ژاندارمری در طول جاده‌هایی که کاروان¬های تجاری از آن‌ها عبور می‌کرد، به منزلة قطع کامل وصول عواید پرمنفعتی موسوم به «عوارض راهداری» بود. وظیفة اصلی ژاندارمری فارس، متوقف ساختن باج¬‌خواهی و خارج¬‌کردن این گنج بادآورده از چنگ خان‌¬ها بود؛ بنابراین خوانین دست به کارشکنی زدند.[30] اولین مأموریت ژاندارمری فارس پس از استقرار در شیراز، تأسیس پاسگاه‌هایی در مسیر جادة شیراز بوشهر و حمل اسلحه‌های خریداری شده از آلمان بود. از پاسگاه‌های شیراز - بوشهر می‌توان به پاسگاه‌های مستقر در کازرون، کنار تخته، برازجان[31]و بوشهر اشاره نمود.[32] وضع راه-‌های کاروان‌رو منظم شد، سرقت و راهزنی دیگر به وقوع نمی‌پیوست و قافله‌های ایرانی و انگلیسی، بی‌آنکه کمترین آسیب و زیانی ببینند، در راه‌ها به رفت و آمد مشغول شدند؛ از این ‌روست که سفیر انگلیس در‌این‌باره نوشت: «آن‌ها همگی، سربازهای قابلی هستند که جداً مشغول خدمت می‌باشند.»[33] بارها شاهد این مسئله هستیم که تجار فارس، طی نامه¬های خود به مجلس شورای ملی، خواهان ابقای این نیرو، حتی با دادن ثلث مالیات خود بوده¬اند.[34]
با اسقرار نیروی ژاندارمری در فارس، به آن¬دسته از سواران هندی که پس از اولتیماتوم انگلیس برای محافظت از اتباع خود در 1328ق./1910م. به شیراز اعزام شده بودند، اطلاع داده شده که دیگر نیازی نیست در فارس بمانند و می¬‌بایست از طریق بندر بوشهر، از ایران خارج شوند.[35] با وجود مشکلات اولیه، وضعیت ژاندارمری فارس، رفته‌رفته رو به بهبودی نهاد و خوانین محلی نیز شروع به همکاری با این نیرو نمودند. بیشترین هزینه‌های ژاندارمری را انگلیسی¬‌ها می¬‌پرداختند و پس از مدت‌ها بحث¬ و¬گفت‌وگو میان دولت ایران و انگلیس بر سر تشکیل ژاندارمری در 1330 ق./ ژانویة 1912م. با وام مشترک روس و انگلیس به ایران به مبلغ دویست هزار لیره موافقت شد؛ قرار بر این بود که هزینة ژاندارمری را دولت انگلیس و بخش کمی از آن را دولت ایران بپردازد.[36]
هدف اصلی انگلیس از ایجاد ژاندارمری فارس جدا از امنیت راه‌¬های جنوب، این بود که قو¬ة منظمی مقابل نیروی قزاق روس¬‌ها تشکیل دهد.[37] افسران سوئدی که در ابتدای کار به این مقصود و هدفِ انگلیسی‌ها پی نبرده بودند، خود را به آن¬ها نزدیک می‌کردند، چنان‌که کلنل یالمارسون در روزهای نخست، با سفیر انگلیس در تهران برای امور مربوط به تشکیل ژاندارمری مشورت می‌کرد و غالباً گوشِ شنوایی داشت و مسائل را با او در میان می‌گذاشت؛ اما کارشکنی¬‌ها در قبال نیروی ژاندارم از سوی دولت روس و انگلیس بسیار زود آغاز شد. این نیرو در حفظ بازرگانی انگلیس نقش اساسی¬ داشت، اما دولت انگلیس دیگر علاقه¬ای به این نیرو نشان نمی¬داد، زیرا فرماندهان ژاندارمری حاضر نبودند آلت فعل سیاست انگلیس شوند؛ در نتیجه، انگلیس برخلاف گذشته، حقوق ژاندارمری را نپرداخت و دولت ایران هم در نتیجة پشتیبانی نکردن انگلیس، سرانجام از پرداخت هزینة ژاندارمری ناتوان ماند. افسران سوئدی ژاندارمری تحت نفوذ سفارت آلمان قرار داشتند و در بیشتر موارد با آلمانی¬ها همکاری می¬کردند ؛[38] بنابراین روس و انگلیس به نوبة خود سعی داشتند از راه فشارها و تضییقات مالی، سازمان ژاندارمری را از هم بپاشند.[39]
مخالفت روس با ژاندارمری، فقدان پول، سلب اعتماد عمومی از این نیرو و دسیسه¬‌ها و تحریکات محلی، به استعفای برخی از افسران سوئدی، انفصال بخشی از نیروهای آن و میل به شورش در میان آنان منجر شد.[40] به دنبال این مسائل و تحریکات افسران سوئدی ژاندارم و دخالت¬‌های دولت آلمان در ژاندارمری فارس، زمینه¬‌های قیام ژاندارمری در فارس فراهم شد. بعد از قبضة بوشهر به دست انگلیسی¬‌ها، مردم شیراز بیش از پیش خشمناک شدند. حزب دمکرات که تقریباً منحل شده بود، با تلاش مخبرالسلطنه، والی ایالت فارس، بار دیگر تشکیل گردید، کمیته¬ی مرکزی حزب معین شد و در کار ضد اجانب و طرفداران آن‌ها داخل گردید.
از آن طرف، انگلیس با امداد به طرفدارن داخلی خود، نقشة عزل و انفصال مخبر¬السلطنه را به ¬سفارت انگلیس در تهران مخابره و او را به¬ دوستی با آلمان¬ها و عداوت با روس و انگلیس متهم کرد. این مسئله باعث عزل مخبر¬السلطنه از شیراز و رفتن او به تهران گشت.[41] مخبرالسلطنه در برلن درس خوانده بود و گرایش به آلمان در او دیده می¬‌شد.[42] پس از برکناری مخبرالسلطنه هدایت از مقام ایالت فارس و انتصاب موقت میرزا حبیب¬‌الله خان قوام¬‌الملک به جای وی، گروه‌¬های ضد انگلیسی با همراهی و مساعدت عوامل آلمانی بر فعالیت¬های خود افزودند و همزمان با بحران حکومت مرکزی و قرارداد پنهانی مستوفی¬الممالک با آلمانی‌¬ها، شرایط برای قیام ژاندارمری و تأسیس حزب فراهم گردید.[43] این حزب توسط افسران ایرانی ژاندارمری ایجاد شد که مشهورترینِ این افسران یاور علیقلی خان بود. فرمانده¬ی سوئدی ژاندارمری فارس، کاپیتان انگمان ظاهراً در جریان همکاری ژاندارمری با داوطلبان نظام ملی، مداخله¬ای نداشت، اما همانند سایر صاحب¬‌منصبان سوئدی ژاندارمری، باطناً طرفدار متحدین بود.[44]
در فارس، تشکیلات حزب دمکرات، قدرت و نفوذ زیادی کسب کرده بود. علاوه بر شخصیت¬‌های محلی، گروهی از صاحب¬‌منصبان و افراد ژاندارمری نیز عضویت حزب دمکرات را پذیرفته بودند. افراد این حزب برای پیشبرد اهداف خود، از کنسول آلمان استفاده کردند، زیرا به لحاظ مالی، کنسول آلمان در شیراز در آن برهة زمانی - به دلیل اینکه دولت متبوعش درگیر جنگ جهانی بود- نمی¬توانست کمک چندانی به قیام ژاندارمری کند و حتی مبلغی که ووسترو، کنسول آلمان، پرداخت می‌کرد، به سختی کفاف ژاندارمری را می‌داد[45] ؛ البته گفتن این جمله همراه تردید است، زیرا اگر هزینة حزب را کنسول آلمان می‌¬داد، دیگر لزومی نبود یاور علیقلی خان برای تأمین مالی، دست استمداد سوی چند تن از ثروتمندان و تجار درجه اول شیراز، از جمله حاجی عبدالرحمن کمپانی و محمد ابراهیم خان مشیری دراز کند و به نام «اعانه»، مبلغی جمع کند.[46]
از دیگر زمینه‌¬هایی که قیام ژاندارمری را تسریع بخشید، به شهادت رسیدن رئیس¬‌علی¬خان¬ دلواری بود. با شهادت وی، طرفداران حزب دمکرات شروع به فعالیت کردند و در مجلس ترحیمی که برای او برگزار شده بود، سید ابراهیم ضیاء¬الواعظین به خطابه پرداخت.[47] مشکل دیگر، قوام‌¬الملک، نایب¬‌الایالة فارس، از طرفداران دولت انگلیس بود؛ بنابراین ژاندارمری درصدد بود قوام‌¬الملک را با خود همراه سازد، زیرا او از منتفذین درجه اول فارس بود و اگر با افکار حزب همراه نمی¬‌شد یا بی‌طرفی اختیار نمی¬کرد، جنگ داخلی شروع می¬‌گردید و تمام قوا، صرف منازعه و کشمکش با آن‌ها می¬‌شد.[48] بعد از شروع قیام، ژاندارمری فارس در اندیشة¬ نیرو رساندن به مجاهدان بوشهر بود، اما خود رسماً نمی¬‌توانست وارد جریان شود؛ در نتیجه، کار آموزش افراد داوطلب «نظام ملی» و مسلح‌کردن آنان را -که در سوگ کشته‌شدن رئیس‌علی دلواری در «مسجد¬ نو» گرد آمده بودند- بر عهده گرفت. در حالی که قوام¬‌الملک می¬‌کوشید تهران را در جریان امر بگذارد، هفتصد تن از نیروهای نظام ملی در نهم ذیقعدة 1333ق. / هجدهم سپتامبر1915م، به ریاست آقا شیخ جعفر مجتهد محلاتی، از روحانیون شیراز، و فرماندهی محمدخان زند، به ¬سوی بوشهر حرکت کردند.[49]
کنار این اقدام ژاندارمری، از مدتی قبل، خبرهایی مبنی بر احتمال اقدام ژاندارمری ضدِ کنسولگری بریتانیا به گوش می‌رسید. این خبر، اوکانر، کنسول بریتانیا در فارس را به تکاپو واداشت و در نهایت، منجر شد که تلگرافی از سوی کلنل ادوال، رئیس کل ژاندارمری، مبنی بر احضار همة ژاندارم¬های شیراز مخابره شود، اما‌ یاور علی‌قلی¬خان و‌ یاران او پیش‌دستی کردند و پیش از آنکه دستور دولت به ژاندارم‌¬ها ابلاغ شود، دموکرات‌-ها را مطلع ساختند. به کوشش دموکرات¬‌ها، گروه زیادی از اهالی شیراز در تلگرافخانه متحصن شدند. تلگراف¬‌های تندی به تهران مخابره شد که ابقای ژاندارمری را درخواست کرده بودند؛ بدین ترتیب کوشش انگلیسی¬‌ها برای برانداختن ژاندارمری، به جایی نرسید.[50]
پس از رفع خطر انحلال ژاندارمری فارس، شماری از صاحب¬منصبان ژاندارمری از جمله نایب علی‌رضاخان، نایب¬ حسن¬خان، نایب¬ مجیدخان، نایب‌¬اول¬ محمدتقی¬‌خان¬ عرب،‌ یاور¬ محمدصادق¬‌خان کوپال، سلطان ‌حیدرقلی¬‌خان، سلطان¬ مسعودخان کیهان، سلطان ¬ابوالفتح¬‌خان، سلطان¬ ملک‌زاده، کلنل ‌ثقفی، سلطان ‌مسعودخان، سلطان¬ معاضدالسلطان، سلطان¬ غلام‌رضاخان، سلطان شارق‌السلطان، نایب ¬داودخان، سلطان¬ نورالدهر میرزا و سلطان احمد¬ اخگر که دارای حس میهن‌پرستی بودند و از اوضاع تهران و دخالت¬‌های کشورهای خارجی در امور ایران به تنگ آمده‌بودند، به رهبری‌ یاور علی‌قلی¬خان ¬پسیان، حزبی به نام «حافظین استقلال» تشکیل دادند[51] آنان منویات خود را با عقاید دموکراتیک موافق دیدند، در ۲۸ ذیحجة ۱۳۳۳ ق./ شش نوامبر ۱۹۱۵م. از احمد حکیم¬الهی، نمایندة حزب دموکرات، خواهش کردند که اعضای حزب حافظین استقلال را به عضویت بپذیرد و دو حزب متحد شوند؛ این پیشنهاد پذیرفته شد.[52]
اقدامات ژاندارمری پس از تشکیل حزب حافظین استقلال
برنامة این حزب بر آن قرار گرفت که تا دوم محرم، تمام اداره‌ها را تصرف کنند و انگلیسی¬‌ها را دستگیر کرده، به تنگستان بفرستند؛ امور شهر را کمیتة¬ مرکزی حافظین استقلال در دست گیرد و نیروی نظامی مهیا شود تا اگرچه دشتستانی¬‌ها نتوانستند در مقابل «اجنبی»‌ها مقاومت کنند، نگذارند دشمن در فارس پیشروی کند.[53]
روزنامة ارگان این حزب، «حافظ¬ استقلال» نام داشت و در اوایل سال ۱۳۳۴ ق. به مدیریت دکتر ابوالحسن خان منتشر می‌شد.[54] در ماه محرم، روزنامة حیات، ارگان حزب دمکرات، مقاله¬ای منتشر کرد شامل آخرین پیام دربارة لزوم قطع رابطه با حکومت تهران، اقدام برای نجات وطن و طرد مزدوران بیگانه
با فرا رسیدن ماه محرم و به ابتکار طراحان قیام، در اداره ژاندارمری، مجلس سوگواری ترتیب دادند تا خطبا و مبلغین حزب دمکرات بتوانند با استفاده از منبر و وعظ و خطابه، آزاد به نشر و تبلیغ نظریات سیاسی خود بپردازند.[55] فرماندهی عملیات ژاندارمری با یاور علیقلی خان بودکه به دستور وی، سلطان مسعودخان پولادین: مأمور تصرف کنسولگری انگلیس و بانک شاهنشاهی و تلگراف¬خانة هند و اروپا؛ سلطان معاضد: مأمور ادارة شهر و برقراری نظم و سلطان غلامرضاخان پسیان: مأمور تصرف ارگ، نظمیه و اداره¬‌های دولتی شدند.[56] مستحفظین کنسولگری بدون مقاومت تسلیم شدند. اوکانر، کنسول انگلیس در شیراز دستگیر شد.[57] کنسول انگلیس می¬گوید: «نیم ساعت به وی فرصت داده شد تا تسلیم شود و او با بهره‌¬گیری از این فرصت، اسناد و مدارک محرمانة کنسولگری را از بین برد و سپس تسلیم شد.»[58]
کمیتة حافظین استقلال با ووسترو، کنسول آلمان، در شیراز ارتباط نزدیکی برقرار نمود. به عقیدة برخی، ووسترو طرح دستگیری کنسول و اتباع انگلیسی را به کمیته پیشنهاد کرد و کمیته پس از بررسی طرح او، ژاندارمری را مأمور اجرای آن کرد.[59] کمیتة حافظین استقلال، اوکانر و سایر اتباع انگلیس را که عبارت بودند از مسیو و مادام فرگوسن، مسیو آیرتن، مسیو اسمیت، تلگرافچی و معاونش، لیو ینگستون تاجر، مسیو و مادام پتی¬گرو و مسیو و مادام کریستمان را نزد زایرخان فرستادند.[60]
هدف از قبضه¬‌کردن پست و تلگراف نیز این بود که قوام¬‌الملک نتواند با تهران مخابره کند؛ بنابراین موقتاً تلگراف شمال را قطع کرده، همان روز جرائد حافظین استقلال، جام جم، تازیانه و حیات که همگی جراید ارگان حزب دمکرات بودند، مقالات مفصلی ضد قوام¬‌الملک منتشر کردند و چون ایام عاشورا بود، ادارة ژاندارمری، بنای روضه¬‌خوانی را گذاشتند و روضه خوانان بر فراز منبر، روضة سیاسی می¬‌خواندند؛ حضرت سیدالشهداء را دمکرات می¬دانستند؛ مردم را به وطن‌¬دوستی دعوت می‌کردند و حال با کناباتی به قوام، او را از طرفداران سیاست انگلیس¬ معرفی می¬‌کردند.[61] کمیتة حافظین اسقلال بعد از عاشورا، اعلانی را طبع کرد و به در و دیوار چسپانید که موضوع آن، خطاب به قوام الملک بود: شما از کنسول انگلیس پول گرفته¬اید و به دولت و ملت خیانت می¬‌کنید؛ این مسئله سبب درگیری نیروهای قوام با ژاندارمری شد؛ روز دوازدهم صفر ژاندارم ها جنگ را شروع کردند. جنگ داخلی، دوازده روز طول کشید و در نهایت، قوام فرار کرد. ژاندارم‌¬ها پیش رفته، خانة قوام و طرفداران وی را غارت کردند؛[62] این مسئله وجهة افراد ژاندارم را در میان مردم کاهش داد. نحوة رفتار ژاندارم‌¬های پیروز با اموال و اطرافیان قوام، نخستین اختلاف میان آن‌ها با دمکرات¬‌ها و ملیون شیراز را موجب شد، زیرا همراهی روحانیت و رؤسای مجاهدین جنوب، بیش از پیش به آنان امکان دفاع از وطن را داده بود.[63] در مورد اسرا، واسموس پیشنهاد کرد که زن¬ها به بوشهر انتقال یافته و به کمیسر انگلیس مقیم آنجا تحویل داده شوند، ولی مردان را به صورت اسیر در ناحیة اهرم به رئیس قبایل تنگستانی تحویل دهند. این عده تا ژوئن سال بعد در آنجا بودند، سپس به موجب معاهدة مبادلة اسرا، آزاد شدند.[64]
نیروهای ژاندارم خیلی زود ناتوانی خود را در تسلط بر شیراز نشان دادند؛ این ناتوانی از سویی ناشی از مشکلات مالی بود، ولی در اصل به دلیل عدم همراهی دمکرات‌¬ها در این مرحله بود. حزب دمکرات دارای شعب متعدد و اعضای بسیاری در شیراز بود و امور سیاسی شهر را در دست داشت؛ همچنین ژاندارمری برای پرداخت حقوق نفرات خود و دریافت مساعده، تجار و ملاکین را تحت فشار قرار داده بود؛ خرابی اوضاع اقتصادی، مانع از دستیابی آنان به مقصود شد در نتیجه ژاندارمری، متوسل به اقدامات شبه انقلابی در برابر ثروتمندان گردید که این مسئله بر نارضایتی مردم دامن زد.[65] قوام¬‌الملک چون تاب مقاومت نداشت، به لار فرار کرد؛ افراد کمیتة حافظین استقلال - بر اساس اسنادی که از کنسولگری انگلیس به دست آورده و انتشار داده بودند- وی را متهم به گرفتن پول از انگلیس کردند.[66] در حالی‌که ژاندارمری گرفتار شیراز بود، قوام‌¬الملک به بندر لنگه و از آنجا به بوشهر رفت و توانست نظر مساعد انگلیسی‌¬ها را برای کسب حمایت سیاسی و دریافت کمک مالی و تسلیحاتی جلب نماید. او سپس از طریق بندرعباس به نواحی شرقی فارس وارد شد و عشایر خمسه را در جنگ علیة ژاندارمری با خود همراه ساخت. تبلیغاتی که او در مورد قدرت و مهمات خود به راه انداخته بود ژاندارمری را هراسان ساخت؛ در نتیجه با شتاب، اردویی تشکیل شد و به نواحی شرقی فارس اعزام گردید. هدف از تشکیل این اردو علاوه بر مقابله با قوام¬‌الملک، جمع¬‌آوری مالیات ایلات خمسه نیز بود و این امر بر دشمنی آنان با ژاندارمری افزود. این اردو در شهر فسا در مقابله با حریف درهم شکست و راه شیراز بر روی قوام¬‌الملک گشوده شد.[67]
دلایل شکست نیروهای ژاندارم و حزب حافظین استقلال
نبردی که بین نیروهای ژاندارم و نیروهای قوام درگرفت، در واقع شکست نظامی حزب محسوب می¬‌شد. عزیمت ووسترو از شیراز، بر فعالیت آلمانی¬‌ها تأثیر منفی¬‌گذاشت و باعث عدم تحقق وعده¬‌های او مبنی بر تأمین اسلحه، مهمات و پول برای ژاندارمری گردید.[68] حکومت مرکزی نیز با قطع بودجة ژاندارمری فارس [هرچند که مدت¬ها بود پرداخت نمی¬‌شد] باعث کاهش توانایی ژاندارمری گردید.[69] با پیوستن نیروهای صولت¬‌الدوله به قوام الملک، مخالفان ژاندارمری تقویت شدند. در این زمان، افکار عمومی نیز کاملاً علیه آن‌ها برانگیخته شده بود، زیرا آنان در ابتدا، اقدامات خود را براساس دستور دولت توجیه می¬‌کردند، اما با روشن شدن نظر دولت، مردم چندان به همکاری با آنان راغب نبودند؛ علاوه بر این، اقدام¬های خودسرانة ژاندارمری در تخریب و غارت برخی منازل مردم شیراز در زمان قیام، نفرت اهالی را برانگیخته بود و در آستانه‌¬ی ورود قوام، کودتایی به¬‌نفع او روی داد.
سلطان قاسم¬خان فتح¬الملک، از افسران ژاندارمری طرفدار قوام که در زندان به سر می¬برد، توانست از زندان فرار کند و رهبری کودتا را بر عهده گیرد. او با کمک ژاندارم‌¬های مخالف، کنترل شهر را به دست گرفت.[70] فتح¬‌الملک با کمک مالی انگلیسی¬‌ها توانست فرماندهان ارشد ژاندارمری از جمله ماژور انگمان، رئیس ژاندارمری فارس و ماژور اریکسون،آلمانی¬‌های مقیم شیراز و مدیران روزنامه‌¬های جام¬جم، حیات و تازیانه را بازداشت کند. وی برخی از فرماندهان کودتا را اعدام کرده و عده¬ای از افسران ایرانی آن را در قمشه تحویل روس¬ها دادند. در واقع با مرگ یاور علیقلی خان که طراح و مجری اصلی حزب بود از قیام ژاندارمری و حزب حافظین استقلال جز خاطره¬ای باقی نماند.[71]
پس از سرکوب قیام ژاندارمری، اغتشاشات درفارس، ابعادی گسترده و غیرقابل¬کنترلی به خود گرفت، تا آنجا که اعتبار انگلیس در مناطق جنوبی ایران به پایین‏ترین سطح خود نزول کرد. این امر علاوه بر موفقیت‏‌های قوای ترک و آلمان در خارج از ایران، به موفقیت‌‏های سیاسی آلمان در ایران بازمی‏گشت که توانسته بود از انزجار ایرانیان از روس‏ها و انگلیسی‌‏ها بهره گیرد تا جایی که چیزی نمانده بود که بخش اعظم تنها نیروی نظامی مستقل ایران، یعنی ژاندارمری که زیر نظر افسران سوئدی و ایرانی اداره می‏شد، به همراهی عده‏ای از رجال و دولت¬مردان ایران، بی‏طرفی ایران را در جنگ به سود متفقین بشکنند.[72]
در حین قیام ژاندارمری فارس، دولت انگلیس بر پایه¬‌ی موافقت سپهدار و به وسیله¬‌ی ژنرال سایکس در -استان¬‌ها و بنادر جنوب، نیرویی متشکل ازچندین هزار نفر از داوطلبان محلی را زیر نظر و تعلیم افسران انگلیسی و هندی با همکاری شماری از افسران جزء ایرانی به نام «تفنگداران جنوب» تشکیل داد. مرکز آن در شیراز و شاخه¬‌های آن در اصفهان، کرمان، یزد و بندرعباس حضور فعال داشتند. در شیراز، فرمانفرما، استاندار فارس، برای تثبیت تفنگداران جنوب، به ژنرال سایکس کمک کرد. سایکس - که از سال 1894م. تا 1913م. کنسول انگلیس در کرمان بود و به منطقه آشنایی کامل داشت و به زبان فارسی مسلط بود- در هجدهم ربیع¬الاول 1334ق./ 24 ژانویة 1916م. به فرماندهی پلیس جنوب، برگزیده شد. او در ربیع¬الثانی 1334ق./ مارس 1916.م وارد بندرعباس شد و دو ماه بعد، کرمان و بلوچستان را تصرف کرد؛ آن‌گاه دستور حمله به فارس، را صادر نمود. پلیس جنوب بعد از شکست عشایر فارس پیروزمندانه وارد شیراز شد.[73] ژاندارمری فارس هم به تفنگداران جنوب پیوست. وثوق‌الدوله آن را در فروردین 1336ق./1819م. به رسمیت شناخت و به این ترتیب، به «پلیس جنوب» تغییر نام داد. انگلیس، پلیس جنوب را با هدف حفظ امنیت راه-های‏ جنوب-که آن زمان در معرض تهدید طوایف قشقایی و سایر ایلات‏ و عشایر جنوب بود - تشکیل داد.[74] انگیزة اصلی این اقدام انگلیسی‌ها، بسته¬ماندن راه شاهی (بوشهر ــ شیراز) بود که با معضل ناامنی روبرو شده و این امر برای اتباع انگلیسی و کالاها و مال‌التجاره آن¬ها مشکلات فراوانی فراهم نموده بود.[75]
عمدة درگیری‏‌های انگلیس، با قبایل غارتگر و راهزنان حرف‌ه‏ای و محلی بود؛ این عملیات بیشتر به مناطق شمال- شمال شرقی شیراز تا دریاچة نیریز و مناطق مرزی فارس و کرمان محدود می‏‌شد. به طور کلی، کنارآمدن با راهزنان مشهور بسیار دشوار بود، زیرا موضع آن‌ها با توجه به مسائل روز تغییر می‏کرد؛ به علاوه، بسیاری از آنها با حکام، اعیان و کلانترها، پیوندهای سیاسی یا تجاری تنگاتنگی داشتند. که انتظار می‏رفت ده‏نشینان که بار سنگین مالیات‏‌های گزاف و غیرقانونی و هزینه¬ی حفاظت راه بر دوش آنها بود، دست‌کم با پلیس جنوب همکاری کنند، زیرا تنبیهات سختی برای روستاییانی که با غارتگران همکاری می¬کردند در نظر گرفته شده¬ بود، اما روستاییان از دادن اطلاعات به پلیس جنوب امتناع می‏کردند.[76]
دلیل دیگر تأسیس پلیس جنوب این بود که از اقدامات تخریبی و تحریکات دولت های اروپایی در ایران جلوگیری شود و اعتبار و ¬آبروی¬ انگلیس را ¬در ¬جنوب ایران دوباره زنده کند. این نیرو که اندیشة برپایی آن از اوایل سال 1320ق. /1903م. در ذهن سیاستمداران انگلیسی نمود یافت، در ظاهر برای حفظ امنیت راه¬‌های جنوبی و در اصل به منظور حفظ نفوذ انگلیس در نواحی جنوب ایران پدید آمده بود. مقصود انگلیسی‌¬ها از ایجاد این قشون-که ضربه‌های سهمگینی به پیکر استقلال ایران وارد آورد- این بود که سیاست خدعه و نیرنگ خود را در نواحی جنوبی ایران با یک قوة منظم همراه نمایند تا همچون قزاق‌خانه، افراد آن ایرانی باشند، اما با لیرة انگلیسی و صاحب‌منصبان انگلیسی تربیت شوند و در جنوب ایران حکم همان قزاق‌خانه را در نواحی شمالی ایران پیدا نمایند. به هرصورت، پلیس جنوب به‌ طور کلی حکم دستة قشون اجنبی را داشت که در خاک کشور دیگری ساخلو داده شده تا مأمور سرکوبی عده‌ای مردم بی‌گناه و بی‌پناه ‌باشد.[77] دو دولت روس و انگلیس، تمام این اقدامات نظامی را براساس قرارداد 1907م. و به عنوان ایجاد امنیت در منطقة نفوذ خود انجام ‌دادند. آن‌ها برای فروش کالاهای خود در ایران، به امنیت احتیاج داشتند و به همین دلیل بود که هزینه‌های این ارتش‌ها را تقبل می‌کردند. پلیس جنوب در واپسین لحظات حیات خود، قبل از ادغام در ارتش نوین ایران، همچنان زیر نظر افسران انگلیسی فعالیت می‌کرد و شامل 5400 سرباز ایرانی، 47 افسر انگلیسی، 256 افسر جزء انگلیسی و هندی و 190 افسر جزء ایرانی بود.[78]
نتیجه:
بررسی¬‌ها مشخص می¬‌کند که دولت انگلیس، چندین هدف را از تشکیل ژاندارمری فارس دنبال می¬کرد: نخست اینکه علاوه بر خودداری از پرداخت عوارض راهداری در مسیر، امنیت راه¬‌های جنوب را نیز تأمین کند تا بازرگانان انگلیسی در امنیت به داد و ستد بازرگانی با نواحی جنوبی و مرکزی ایران پرداخته، نفوذ خود را در این مناطق بیشتر کنند. دوم اینکه در تقابل با دولت روس که با داشتن بریگاد قزاق در شمال ایران که از آن همچون اهرمی برای فشار بر دولت مرکزی ایران استفاده می¬‌کرد، انگلیس نیز با داشتن نیرویی متشکل از افسران انگلیسی یا کشوری بی‌طرف و افراد بومی بتواند بر قدرت مرکزی اعمال نفود کند. ژاندارمری فارس با کمک مستشاران سوئدی از افراد محلی تشکیل گردید و در مدت کوتاهی پس از تأسیس، کفایت خود را در برقراری امنیت راه¬های حوزة استحفاظی خود نشان داد. این نیرو در ابتدا کاملاً مطیع انگلیسی‌¬ها بود و کنسولگری انگلیس را از کارهای خود آگاه می¬کرد، اما پس از مدتی، افسران ژاندارمری با پی بردن به این مسئله که دولت انگلیس در پی سوء ¬استفاده از آن¬هاست، سیاست خود را در قبال انگلیس تغییر داد.
با آغاز جنگ جهانی اول، ژاندارمری فارس تحت تأثیر فرماندهان سوئدی خود و کنسولگری آلمان، به اهداف دولت آلمان گرایش پیدا کرده بود و چون مواجب آن¬ها دیگر توسط دولت انگلیس پرداخت نمی¬‌شد و افراد ایرانی ژاندارمری از دخالت¬‌های انگلیس در وطن خویش به ستوه آمده بودند، دست به قیام زدند. در طول مدت قیام، کنسولگری انگلیس، بانک شاهنشاهی و تلگراف شیراز را به تصرف در آورد. درآن برهة زمانی، بیشتر امور شیراز در دست حزب دموکرات بود؛ بنابراین افراد ژاندارمری با پیوستن به این حزب، «حزب حافظین اسقلال» را بنیاد نهادند.
قیام ژاندارمری به دلایلی از جمله پرداخت¬ نشدن مواجب؛ خروج ووسترو، کنسول آلمان از شیراز که قرار بود پول و اسلحه در اختیار ژاندارمری قرار دهد؛ برخورد نادرست افراد ژاندارمری با طرفداران دولت انگلیس؛ کمک مالی و نظامی انگلیس به طرفدارانش؛ متحد شدن قوام‌¬الملکِ طرفدار انگلیس با صولت¬‌الدوله قشقایی؛ شکست نظامی افراد ژاندارمری در نبرد فسا؛ کودتای افراد ژاندارمری مخالف قیام و روشن شدن موضع مخالف دولت مرکزی در قبال این قیام، به نتیجة مطلوب دست نیافت.
دولت انگلیس که و همچنان در پی نفوذ اقتصادی بیشتر و تأمین امنیت در این نواحی بود، در حین قیام، با نیرویی متشکل از افسران انگلیسی و هندی و افراد بومی،«پلیس جنوب» را بنیاد نهاد که وظیفه‌¬اش همانند ژاندارمری فارس، حفاظت از مسیرهای کاروان رو؛ مستحکم کردن مواضع دولت انگلیس و ایجاد نیروی نظامی وابسته به خود در جنوب، همانند بریگاد قزاق وابسته به روسیه در شمال کشور بود.
آوات ابراهیمی: دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
منبع:‌ پیام بهارستان شماره 11


________________________________________
1. قراسوران یعنی کسانی که از طرف حکام در راه‌ها بنشینند تا قافله‌ها را در منازل مخوفه حفظ نمایند: صفائی، ابراهیم، برگ‌های تاریخ، بابک، تهران: 1355، ص 136
2. افسر، پرویز، تاریخ ژاندارمری¬ایران، قم: بی‌نا، 1332، ص 22 .
3. اوضاع اقتصادی ایران در آغاز قرن بیستم (گزارش هیئت بازرگانی هند بریتانیا اعزامی به جنوب شرق ایران 1904 – 1905) ترجمة معصومه جمشیدی و دیگران تهران: مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1376. ص 32.
4. احمد بشیری، کتاب آبی، ج 8، تهران: نشر نو1362 ، ص 1915.
5. ویلهلم، لیتن، ایران از نفوذ مسالمت¬آمیز تا تحت¬الحمایگی، ترجمه مریم احمدی، تهران: معین، 1367، ص 317.
6. رکن¬زاده، محمد حسین و فریدون آدمیت، فارس وجنگ بین الملل، تهران: اقبال ، 1349، ص99.
7. همان، ص 99.
8. رایت ، دنیس، انگلیسی‌ها در میان ایرانیان، ترجمة لطفعلی خنجی، تهران: امیرکبیر 1359، ص 13.
9. قاسمی،ابوالفضل، کشف تلبیس یا دورویی و نیرنگ انگلستان، تهران: سپهر، چاپ دوم، 1357، ص 189 .
10. عیسوی، چارلز، تاریخ اقتصادی ایران عصر قاجار 1322-1215 ق)، ترجمة: یعقوب آژند، تهران: گستر، چاپ دوم، 1361، ص127.
11. نصیری طیبی، منصور، ایالت فارس و قدرت های خارجی از مشروطیت تا سلطنت رضا شاه، تهران: مرکز اسناد و خدمات پژوهش وزارت امور خارجی ،1384،ص75.
12. قائم مقامی، جهانگیر، تحولات سیاسی نظام ایران، تهران: کتابفروشی محمدعلی علمی، 1336، ص 125.
13. شوستر، مورگان، اختناق در ایران، ترجمة: ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران: صفی علیشاه، 1362، ص77.
14. اخوان، صفا، ایران و جنگ جهانی اول، تهران: وزارت امور خارجه، 1380، ص240.
15. یکرنگیان، میرحسین، س‍ی‍ری‌ در ت‍اری‍خ‌ ارت‍ش‌ ای‍ران‌ (از آغ‍از ت‍ا پ‍ای‍ان‌ ش‍ه‍ری‍ور۱۳۲۰)، ت‍ه‍ران: خ‍ج‍س‍ت‍ه‌، ۱۳۸۴،ص139 .
16. شعفی، هاشم، تاریخچة ژاندارمری کل کشور، تهران: وزارت کشور، 1326، ص 6.
17. بشیری، ج 4، ص 951.
18. ترکمان، محمد، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس‌ به ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1370، ص 249- 275.
19. بشیری، ج 6، ص1291.
20. ترکمان، ص 323-324.
21. قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران، تهران: ادارة روابط عمومی ژاندارمری کشور شاهنشاهی، 2535، ص103 .
22. همان، ص 104.
23. گرونین استفان، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمة غلامرضا علی‌بابایی، تهران: خجسته، 1377، ص37.
24. نصیری طیبی، ص76.
25. روزنامة افتاب، سال اول، ش 24، 22 ربیع‌‌الاول 1330، ص2 .
26. قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران، ص 169.
27. روزنامة آفتاب، سال اول، ش 175، 22 جمادی الاول، 1331ق / ص 3.
28. سفیری، فلوریدا، پلیس جنوب ایران، ترجمة منصوره اتحادیه‌ و منصوره جعفری فشارکی، تهران: تاریخ ایران، 1364، ص 172 .
29. روزنامة حبل المتین، سال اول، ش 26، 21 صفر 1332، ص 9.
30. گرونین استفان، ص 47 .
31. بشیری، ج 8، ص 1703.
32. روزنامه حبل المتین، سال 21، ش 21، 21 محرم 1332، ص 2.
33. همان، ص 112.
34. نصیری¬طیبی، منصور، اسناد فارس در دوره دوم و سوم مجلس شورای ملی، تهران: کتابخانة مجلس-شورای اسلامی، 1389، ص1163-1651.
35. نصیری طیبی، منصور، ایالت فارس وقدرت های خارجی، ص76.
36. سفیری، ص34.
37. علی‌بابایی، غلامرضا، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، تهران: آشیان، 1382، ص120.
38. گرکه، اولریخ، پیش به سوی شرق(ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول)، ترجمة پرویز صدری، تهران: کتاب سیامک،1377، ص113.
39. احرار، احمد، توفان در ایران، ج1، تهران: نوین،1352، ص318.
40. مابرلی، جیمز، عملیات در ایران(جنگ جهانی اول19-1914)،ترجمةکاوه بیات، تهران: آرمان، 1369، ص79 .
41. رکن زاده و آدمیت، ص18.
42. داگو برت، فن میگوش، واسموس،کیکاوس جهانداری، قم: مؤسسة فرهنگی همسایه، 1377، ص122 .
43. بیات، کاوه ،اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، قم: مؤسسة فرهنگی همسایه، 1377،ص5.
44. همان،ص354.
45. گرکه، ج 2، ص763 .
46. احرار احمد، توفان در ایران، ص584.
47. رکن زاده محمد حسین،آدمیت،فارس و جنگ بین الملل،ص 95- 101..
48. همان، ص 111- 113.
.49- احمد احرار، توفان در ایران، صص ۳۳۲-۳۴
50-رکن‌زاده و آدمیت، ص 149- 150.
51-فراشبندی، علیمراد، تاریخچة حزب دموکرات فارس، تهران: اسلامی، ۱۳۵۹، ص ۱7-۱5.
52-رکن زاده و آدمیت، ص ۱۶۴.
. 53-همان، ص ۱۶۶.
م 54- محمد صدر ‌هاشمی، تاریخ جرائد و مجلات ایران، ج۴، اصفهان: کمال، دوم، 1363، ص199.
55- احرار، ص359 .
56. گرونین استفان، ص7.
57. فراشبندی، ص3.
58. اوکانر، فردریک، از مشروطه تا جنگ جهانی اول یا خاطرات فردریک اوکانر، حسن زنگنه، تهران: شیرازه، 1367، ص103.
59. فراشبندی، ص3 .
60. سپهر، احمد علی، ایران در جنگ بزرگ1914- 1918، ج 2، تهران: ادیب، 1362، ص80.
61. رکن‌زاده و آدمیت، ص200 .
62. همان، ص225- 232 .
63. اعضای هیئت علمی کنگره، مجموعه مقالات رئیسعلی دلواری( قیام جنوب در جنگ جهانی اول) بوشهر: علوی، 1373،ص157و159.
64. مونت اسکرین، سرکار، جنگ جهانی اول در ایران(خاطرات سرکارمونت اسکرین)، غلام حسین صالحیار، تهران: سلسله، 1363،ص28 .
65. مجموعه مقالات رئیسعلی دلواری، ص159
66. میرزایی دره شوری، غلام رضا، قشقایی ها ومبارزات مردم جنوب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381، ص199 .
67. مجموعه مقالات رئیسعلی دلواری، ص159 .
68. روزنامه اتحاد اسلام، سال اول، شماره51، 4ربیع الاول1334، ص3- 4.
69. روزنامة رعد، سال7، ش76، 26صفر1334، ص1.
70. فراشبندی، علیمراد، تاریخچة حزب دمکرات فارس، ص131.
71. احرار احمد، توفان در ایران، ص599.
س72- سپهر، احمد علی، ایران در جنگ بزرگ1918-1914، ج 2، تهران: ادیب، 1362، ص231 و 237.
. 73-مشایخی، عبدالکریم، «بازخوانی تاریخ معاصر شیوه های انگلستان در کنترل قیام‌های ضد استعماری» مجلة زمانه، شمارة52، دی1385، ص6 .
. 74-بیانی، خانبابا، پلیس جنوب (S.P.R)، بررسی های تاریخی، شماره 78، صفحه 84.
. 75- بیات ،کاوه «جنگ جهانی اول در جنوب ایران (گزارش‌های کنسولگری بریتانیا در بوشهر): کنگره بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری ، 1373، ص 76.
76. پیرا، فاطمه، در «پلیس جنوب ایران(SPR)»، مجلة فرهنگ، پاییز1381، شماره43، صص117تا138
. 77- غلامرضا وطن‌دوست و حسن جلیل‌پور، جنگ جهانی اول و برپایی ژاندارمری در فارس، تهران، به دید، 1380، ص63ــ64 .
. 78- نایب پور، محمد، «تحولات ارتش از عهد قاجار تا پایان سلسلة پهلوی»، مجلة زمانه، دی1385، شماره52، ص4-13.
• 
• 
• 
• 
• 
• 
• 
• 
• 
•