نقش انگليس در آشوبهاي جنوب كشور

نقش انگليس در آشوبهاي جنوب كشور

در مهرماه 1325 شورش‌هاي برنامه‌ريزي شده‌اي از سوي ايل قشقائي در شهرهاي جنوبي كشور به وقوع پيوست، بعضي پادگانها خلع سلاح شدند و دولت قوام‌السلطنه براي تن دادن به خواسته‌هاي شورشيان كه خود مختاري، برگزاري انتخابات مستقل در جنوب، تفويض اداره امور لشكري و كشوري به استان فارس و... بود تحت فشار قرار گرفت. مظفر فيروز معاون سياسي و پارلماني نخست‌وزير در مصاحبه‌اي اظهار داشت كه در آشوبهاي جنوب عوامل بيگانه نيز دست داشته‌اند. دولت ايران نيز رسماً از دولت انگلستان خواست تا سه نفر از كارمندان سفارت انگليس در تهران يعني شارل آلن ترات كنسول انگليس در اهواز كلنل اندروود كارشناس نظامي در امور عشايري وگالت كنسول انگليس در اصفهان كه در تحريك طوايف فعاليت‌هاي گسترده‌اي داشتند به انگلستان فراخوانده شوند. دولت انگلستان هرگونه دخالت و شركت مأمورين انگليسي را در توطئه جنوب تكذيب كرد و وزارت خارجه انگليس به سفير خود در تهران دستور داد تا از دولت ايران بخواهد كه چنانچه مداركي دال بر شركت اين مأموران در توطئه دارد ارائه نمايد. اما دولت ايران بدون ارائه مدارك و شواهدي اصرار داشت تا مأموران نامبرده فراخوانده شوند. بوين در روزهاي 16 و 22 اكتبر در طي بيانات خود در مجلس عوام انگليس هرگونه دخالت مأمورين انگليس در امور داخلي ايران را تكذيب كرده و اعلام داشت كه درخواست ايران براي فراخواندن اين مأمورين براي دولت انگلستان قابل قبول نيست چه آنها در توطئه جنوب دخالت و فعاليتي نداشته و فراخواندن آنان تائيد ادعاي ايران تلقي خواهد گرديد.
آيا حقيقتاً انگليسيها در غائله جنوب دست داشتند؟ اين سئوالي است كه پاسخ درستي به آن داده نشد و در آن زمان نيز به درستي روشن نگرديد كه انگليسيها چه نقشي در ماجراي جنوب داشتند. البته بعضي اتهامات به مأمورين انگليسي داده شد و دولت ايران نيز رسماً خواستار خروج سه تن از مأموران انگليسي از ايران شد، ولي پس از انكار و تكذيب دولت انگليس، دولت ايران نيز مسئله را دنبال نكرد. تاس خبرگزاري رسمي شوروي به نقل از روزنامه ايران ما گزارش داده بود كه انگليسيها قبايل جنوب را مسلح كرده‌اند. تاس همچنين گزارش داد كه كلنل اندروود اسلحه و مهمات را در اختيار روساي قبايل قرار داده است. سفارت انگليس در تهران و وزارت امور خارجه بريتانيا گزارش تاس و خبر روزنامه ايران ما را تكذيب نكردند ولي زماني كه راديو مسكو نيز گزارش خبرگزاري تاس را پخش كرد، وزارت خارجه انگلستان پخش اسلحه ميان رؤساي قبايل جنوب توسط مأمورين انگليسي را تكذيب نمود. سرريدر بولارد كه تا سال 1946 سفير انگلستان در تهران بود بعداً در كتاب خود در اين باره نوشت: «از آنجائيكه دولت انگلستان مايل بود تا دولت ايران مستقل و مقتدر باشد بنابراين از استفاده از قبايل بر عليه دولت ايران خودداري مي‌كرد.»
كريستوفر سايكس خبرنگار و نويسنده انگليسي، از اين ماجرا تحليلي مشابه و در تأييد نظر بولارد دارد. كريستوفر سايكس شورش قبايل جنوب را «نمونه دقيقي از قدرت واكنش در امور انساني» قلمداد كرده و مي‌نويسد كه تنها به اين دليل كه در چنان موقعيتي سياست كهنه و سنتي انگلستان با سياست حمايت از دولت مركزي در تضاد بودند، بنابراين دولت انگليس نمي‌توانسته است كه در ماجراي جنوب دخالت داشته باشد. سايكس در دنباله مطلب خود مي‌افزايد:
«ما در واقع آن سياست فريبنده و كهنه و سنتي را تعقيب نمي‌كرديم يعني همان را كه تركيبي از روش و قدرت كيپلينگ، لارنس و افسانه‌هاي سرويس‌هاي مخفي بوده و هست... در 1946 قبايل ايران سر به شورش برداشتند... و همه كارها و امور را خود آنها اداره مي‌كردند.»
با وجود تكذيب رسمي وزير خارجه انگلستان در مجلس عوام آن كشور در مورد عدم دخالت مأمورين انگليسي در ماجراي جنوب و با وجود تكذيب بولارد سفير سابق انگليس در تهران و ناظراني چون كريستوفر سايكس، مداخله و شركت مستقيم كنسولهاي انگليس در شورش قبايل جنوب كه به دستور مستقيم وزارت امور خارجه بريتانيا صورت گرفته بود قابل انكار نيست. اسناد رسمي وزارت خارجه انگلستان پس از سالها به خوبي اين حقيقت را روشن مي‌سازد، وقتي اسناد و مدارك مربوطه را در كنار هم قرار دهيم درمي‌يابيم كه ماجراي امر پيچيده‌تر از اظهارات بولارد و سايكس و با گزارش خبرگزاري تاس بوده است.
براي روشن شدن بهتر ماجراي دخالت انگليس در غائله جنوب بايد اشاره نمائيم كه بريتانيا كه به علت تهديدات شوروي در بيم و هراس به سر مي‌برد، درصدد يافتن راه چاره‌اي براي حفظ منافع حياتي خود در ايران بود. قشون شوروي نيز تا ماه آوريل و اوائل ماه مه همچنان در ايران حضور داشت و فقط يك روز قبل از شروع اعتصابات در منطقه نفتي آغاجاري خاك ايران را ترك گفتند. قبلاً هم ذكر كرديم كه وزير خارجه انگلستان از كارشناسان بخش شرقي وزارت امور خارجه بريتانيا خواست تا خط مشي سياست انگلستان در ايران را در قبال قرارداد نفتي ايران و شوروي تعيين نموده و توصيه‌هاي لازم را بنمايند. كارشناسان وزارت خارجه بريتانيا نيز توصيه كرده بودند تا چنانچه منافع حياتي انگلستان در ايران در معرض خطر قرار گيرد، دولت انگلستان نيز بايد تاكتيك شوروي را به كار گرفته و يك جنبش خودمختاري طلب را در خوزستان علم نمايد. درست است كه ظاهراً سياست بريتانيا بر پايه حفظ استقلال و حاكميت و تماميت ارضي ايران قرار داشت و درست است كه انگلستان خواهان آن بود تا دولت مركزي مقتدري در ايران بر سر كار باشد تا از مداخله شوروي در امور ايران جلوگيري نمايد و اين هم درست است كه بوين در مجلس عوام انگليس رسماً اعلام داشت كه «ما ايراني مستقل، مقتدر و آزاد مي‌خواهيم و مايل نيستيم تا هيچ كشوري در امور ايران مداخله نمايد،» اما مدارك و اسناد موجود نشان مي‌دهد كه انگلستان در آن زمان سياستي مغاير سياست اظهار شده را دنبال مي‌كرد. يكي از عوامل مهمي كه در تصميم بوين براي تجزيه ايران مؤثر افتاد گزارشي بود تحت عنوان «اوضاع در جنوب ايران Situation in South Persia» كه توسط كميته امنيتي مشترك رؤساي ستاد ارتش بريتانيا تهيه شده بود و قسمتهائي از اين گزارش بعداً در روزنامه تاميز نيز منتشر گرديد در اين گزارش اوضاع كمپاني نفت جنوب بخصوص مورد توجه قرار گرفته و آمده بود كه 75 درصد از چهل هزار كارگر شركت نفت ايران و انگليس رسماً عضو حزب توده هستند، و اين خود به آن معني بود كه حزب توده كه تحت حمايت شوروي قرار داشت عملاً و مستقيماً موقعيت كمپاني نفت جنوب را به مخاطره افكنده است. بر اساس اين آگاهي كه بوين از گزارش مزبور بدست آورد و به علت اوضاع وخيمي كه در مناطق نفتي بوجود آمده بود، وزير خارجه انگليس از سفير خود در تهران خواست تا ضمن گزارش كاملي كه از اوضاع ايران و بخصوص اوضاع منطقه نفتي جنوب تهيه مي‌كند توصيه‌هاي لازم و جامعي را نيز بنمايد و به فوريت به بررسي اين مسئله بپردازد كه دولت انگلستان چه «اقدامات مثبتي» براي مقابله با حوادثي كه در مناطق نفتي رخ مي‌دهد بايد انجام دهد. بوين با اظهار نگراني از اشغال پست‌هاي حساس در شركت نفت عناصر توده‌اي به سفير خود در تهران نوشت:
«به نظر من نكته اساسي بيرون كردن و اخراج توطئه‌كنندگان سياسي از مشاغل و پست‌هاي حساسي است كه در حال حاضر در اختيار آنها مي‌باشد. هر فردي از افراد توده‌اي كه در مشاغل مهم و حساس شركت نفت ايران و انگليس قرار دارد بايد فوراً بركنار شده و جاي آنها را كساني بگيرند كه كمپاني به آنها اعتماد داشته باشد. اقداماتي كه لازم است براي اين منظور به عمل آيد، نبايستي با همكاري دولت ايران صورت گيرد و در صورت لزوم بايد برخلاف ميل دولت ايران عمل كرد. من مايلم كه شما اين مسئله را مورد بررسي قرار دهيد كه چگونه مي‌توان كارمندان دولت و مقامات نظامي استان را تشويق نمود تا از خود، استقلال رأي و تصميم نشان داده و مانع مداخله تهران در اقدامات و نقشه‌هاي ما شوند.»
بوين در پايان اين قسمت به سياست مورد نظر در باب قبايل جنوب مي‌رسد و در دستورالعمل خود به سفير انگليس در تهران، براي اجراي سياست تعيين شده يعني تحريك و تشويق قبايل براي ايجاد يك نهضت خودمختاري طلب مي‌افزايد:
شايد براي ما كاملاً مناسب و لازم باشد كه از احساسات دوستانه و صميمي كه بعضي عناصر محلي به ما دارند استفاده نموده و طرح خود را به اجرا درآوريم. مثلاً بوسيله افراد قبايل تاكتيك روسها را با تحريك ناراضياني كه در آن ايالت وجود دارند به اجرا درآوريم.
سرجان روژتل سفير انگليس كه خود در متن جريان و اوضاع ايران قرار داشت با احتياط با پيشنهاد بوين برخورد مي‌كند و جوابي را كه براي بوين ارسال مي‌دارد براي وزير خارجه انگليس رضايت‌بخش نمي‌باشد. روژتل در گزارش جوابيه خود مي‌نويسد:
«در صورتيكه اوضاع رو به وخامت نگذارد اعم از اينكه ناآراميها و شورشهائي بوجود آيد و يا كمونيستها زمام امور دولت را در ايران بدست گيرند، نبايد به چنين اقداماتي دست زد، زيرا زيانهاي ناشي از دخالت دادن قبايل در امور، مانند حمايت از يك جنبش جدائي طلبي توسط اتحاديه محلي اعراب به مراتب بيشتر از فوائد آن خواهد بود.»
دو ماه بعد از اين تاريخ روژتل احساس كرد كه اوضاع ايران به يك مرحله بحراني براي انگلستان رسيده و مخاطرات جدي منافع انگلستان را مورد تهديد قرار داده است. در اين زمال روژتل بيشتر از بوين نگران اوضاع مي‌گردد به نحوي كه پيشنهادات وي براي انجام اقدامات لازم از پيشنهادات بوين هم تندتر و خطرناك‌تر مي‌شود. زماني كه قوام كابينه خود را تغيير داد و سه وزير توده‌اي را وارد كابينه نمود،‌ روژتل شتاب‌زده و بيمناك ضمن ارسال گزارشي به لندن نوشت كه اوضاع داخلي ايران به سرعت رو به وخامت مي‌رود و دولت انگلستان بايد آماده هر نوع واقعه و پيش‌آمدي باشد. روژتل همچنين پيشنهاد كرد كه شورش قبايل بر عليه دولت مركزي ايران صورت گيرد تا اولاً به سرنگوني حزب توده بيانجامد و ثانياً انتخابات مجلس را به تعويق اندازد، چرا كه در صورت انجام انتخابات مجلس شوراي ملي، حزب توده قدرت فوق‌العاده‌اي هم در مجلس بدست خواهد آورد.
گزارش و توصيه روژتل روشن مي‌سازد كه چرا رهبران نهضت جنوب يعني سران قشقائي و نهضت غرب در درخواستهاي خود از دولت اخراج وزراي توده‌اي از كابينه و دستگيري و بازداشت رهبران حزب توده در استانهاي فارس و كرمانشاه را نيز گنجانيده بودند. درخواست‌هاي خودمختاري طلبان جنوب و جدائي‌طلبان خوزستان به خوبي ارتباط و پيوستگي هدف آنها را با سياست‌هاي نظري و عملي انگلستان روشن مي‌سازد. بخصوص اگر توجه شود كه زمان بروز اين شورشها با ناآراميها و اعتصابات در منطقه نفتي همراه بود و حضور كشتيهاي جنگي انگلستان در آبهاي اروند رود و اعزام نيروهاي انگليسي و هندي به بصره نيز به همين منظور صورت گرفته بود.
از نظر دولت ايران هم مسائل جنوب حاد و بحراني مي‌نمود و به همين علت سياست انعطاف و نرمش از سوي قوام‌السلطنه پيش گرفته شد. در اوائل سپتامبر اوضاع در مناطق نفتي آرام شد و به دنبال اين ثبات و آرامش، كارشناسان امور ايران در وزارت خارجه بريتانيا گزارشي تهيه كردند كه در آن سعي و تلاش كارشناسان سياسي براي تسكين بيم و نگراني حاكم بر دولت انگلستان به خوبي مشهود بود:
«ما بايد كاملاً آماده و مهيا براي تغييرات احتمالي سياست نخست‌وزير ايران در مورد خوزستان باشيم ولي در حال حاضر سياست و اقدامات وي رضايت‌بخش مي‌باشد و عليرغم حضور وزراي توده‌اي در كابينه او، ما بايد وي را تا حد امكان مورد حمايت و پشتيباني قرار دهيم... ما نمي‌توانيم از يك سو نخست‌وزير را مورد حمايت قرار داده و از سوي ديگر به مساعدت قبايل بپردازيم تا شورشي را بر عليه او ترتيب دهند. بنابراين تنها چاره ممكن اين است كه به كنسولهاي دولت پادشاهي بريتانيا در ايران اطلاع داده شود كه فعلاً و در اين مرحله تشويق و تحريك قبايل براي قيام و شورش مورد تأييد ما نيست.»
بعد از كشف توطئه اصفهان و توقيف سران بختياري، مظفر فيروز بعضي از كنسولهاي انگليس را متهم به مداخله در توطئه مزبور نمود ولي سفير انگليس در تهران و وزارت خارجه بريتانيا به شدت اين موضوع را تكذيب كردند و بوين طي يك دستورالعمل تلگرافي براي روژتل مطالبي را عنوان كرد كه بخوبي از رابطه بين كنسولهاي انگليس و رهبران توطئه پرده برمي‌دارد و همچنين روشن مي‌سازد كه نه تنها بوين از جريان امر اطلاع داشته بلكه آنرا مورد تأييد هم قرار داده است. بوين در دستورالعمل خود خاطرنشان مي‌سازد كه:
«بايد كنسولها به شدت مراقب باشند تا با برقرار كردن ارتباط و تماس‌هاي غيرمعمول با عناصر ناوارد توليد سوءظن ننمايند. البته من مايل نيستم كه كنسولها را از هر نوع تماس و ملاقاتي با رهبران عشاير يا ديگر ايرانياني كه از اوضاع موجود ناراضي هستند منع نمايم. در شرايط حساس فعلي كنسولها بايد به دقت مراقب باشند تا از بروز اين فكر و احساس كه دولت انگلستان در هر حال و شرائطي حاضر به مساعدت در بروز شورش بر عليه دولت ايران است جلوگيري نمايند چنانچه نظر و روش دولت ايران برخلاف خواسته‌هاي ما تغيير نمايد، من فكر مي‌كنم كه ما آنگاه بايد به چنان اقدامي براي حفظ منافع خود دست بزنيم.»
در همين زمان سيكف مدير كل امور خاورميانه وزارت امور خارجه اتحاد شوروي نيز وارد تهران شد و از دولت ايران خواست تا قرارداد نفتي قوام ـ سادچيكف را هر چه زودتر به تصويب مجلس شوراي ملي برساند. سيكف همچنين پيشنهاد كرد كه يك پيمان نظامي بين اتحاد شوروي و ايران منعقد گردد. سيكف به قوام السلطنه وعده تحويل سلاحهاي جنگي شامل سيصد هواپيما را داده و اظهار داشت كه دولت شوروي حاضر است تا كارشناسان نظامي شوروي را به ايران اعزام دارد. سيكف ضمن ارائه پيشنهادات خود، به پيمان سعدآباد نيز اشاره كرده و آنرا يك پيمان ضد شوروي خواند و از قوام خواست تا ايران از اين پيمان خارج شود. لندن اين عمل شوروي را تاكتيك جديد شوروي براي كنترل هر نوع حركت تركيه در مرزهاي ايران تلقي كرد، و دولت انگليس به سرعت از خود واكنش نشان داده و دست به كار تحريك عشاير جنوب شد و رهبران عشاير را وا داشتند تا شورش خود را علني سازند. خبرنگار روزنامه ديلي وركر “Daily Worker” روزنامه دست چپي انگلستان گزارش داد كه طرح از پيش تهيه شده انگلستان براي جداسازي منطقه جنوبي ايران (خوزستان) در حال تكوين است. سفير امريكا در تهران نيز كه از هدف سياست انگلستان پيشتر آگاه بود طي گزارشي به وزارت خارجه امريكا نوشت كه انگليسيها در نظر دارند تا با ايجاد يك خوزستان خودمختار در مقابل آذربايجان خودمختار، تعادل سياسي را بين خود و روسها برقرار سازند. روزنامه ديلي وركر در همين زمينه نوشته بود:
عشاير جنوب كاملاً مسلح شده‌اند و اين دولت خود آنها نبود كه تفنگ و مسلسل و مهمات در اختيار آنها گذارد... اكنون معلوم شده است كه نمايندگان اين عشاير اخيراً به بصره يعني جائيكه مقامات نظامي انگليس در آنجا حضور دارند رفته و ملاقاتهائي با آنها داشته‌اند.»
در مورد غائله فارس بعضي از ناظران عقيده دارند كه شخص قوام‌السلطنه در آن ماجرا دخالت داشته است. بعضي نيز فكر اين نهضت را مربوط به قوام مي‌‌دانند و معتقدند كه قوام به اين وسيله اولاً قصد داشت تا ضعف ارتش را در سركوبي فرقه دموكرات آذربايجان برملا سازد و ثانياً بهانه‌اي براي حذف وزراي توده‌اي از كابينه بدست آورد. قوام‌السلطنه حتي با خسرو قشقائي و محمد ضرغامي ملاقاتي محرمانه در تهران داشته و ضمن تشويق آنها به اتفاق و همكاري با يكديگر، دفتر رمز تلگرافات استانداري فارس را در اختيار خسرو قشقائي قرار مي‌دهد تا در نهضتي كه قرار بود به راه اندازند از آن استفاده نمايند. تدبيرهاي قوام تا حدي هم نتيجه‌بخش بود، در 25 مهرماه كه قوام براي تغيير اعضاي كابينه استعفا كرد شرايط مورد دلخواه وي فراهم آمده بودند. علت تصميم نخست‌وزير به استعفا و تشكيل دولت جديد، اختلاف نظر وي با وزراي توده‌اي درباره قضيه فارس و تغيير استاندار تهران عنوان شد. بيانيه كميته مركزي حزب توده نيز علل مزبور را مورد تأييد قرار داده بود. اما آيا اينكه انگليسي‌ها هم در غائله فارس با عشاير فارس و قوام‌السلطنه همكاري داشته و يا اينكه عوامل انگليسي در آن نقشي داشته‌اند به درستي معلوم نيست ولي مي‌توان حدس زد كه چون غائله فارس هم به هر حال مي‌توانست به نفع منافع انگلستان جريان پيدا كند، انگليسيها به كلي از ماجرا بركنار نبوده و شايد دستي هم در ماجرا داشته‌اند.