رضا شاه بازيچه سياست انگليس در ايران

رضا شاه بازيچه سياست انگليس در ايران

در ابتداي سلطنت رضاشاه شاهد گسترش روابط ايران و بريتانيا بوديم. انگليسي‌ها كه در به قدرت رساندن او نقش اساسي داشتند اصلي‌ترين دولت حامي او محسوب مي‌شدند و در مواقع لزوم از كمك به وي خودداري نمي‌كردند. رضاخان هم پيش از سلطنت و هم بعد از سلطنت از كمك انگليسي‌ها بهره‌مند شد.  بريتانيا اولين دولتي بود كه حكومت وي را به رسميت شناخت.
در دورة رضاشاه در سال 1312 ه‍ . ش ـ 1933 م. امتياز انگليسي‌ها در زمينة نفت ـ دارسي ـ كه 28 سال ديگر از آن باقي ‌مانده بود، تحت عنوان «الغاي امتياز دارسي براي استيفاي حقوق ملت ايران» لغو شد. به جاي آن قرارداد جديدي به امضا رسيد كه در مجموع به ضرر ايران بود.  در قرارداد جديد مدت امتياز دارسي تا سال 1993 يعني زماني كه تصور مي‌شد منابع نفتي ايران تا آن زمان پايان يافته است، تمديد گرديد. امضاي اين قرارداد و تصويب آن در مجلس در عمل، امكان بازنگري در قرارداد دارسي را از بين برد و خيال انگليس را از جهت نفت ايران آسوده و عمده‌ترين منافع اين كشور در ايران را تضمين نمود.
شاه براي حل پاره‌اي از مشكلات اقتصادي و بازرگاني در سال‌هاي 1306، 1310 و 1314 ه‍ .ش موافقت‌نامه‌هاي كوتاه مدت بازرگاني با شوروي‌ها امضا كرد. در سال 1921 م، شوروي سلاح‌هايي را كه بين اهالي گيلان تقسيم كرده بود، جمع‌آوري كرد و آب‌هاي ساحلي ايران را ترك گفت. در 26 فوريه همان سال، عهدنامة مودت به امضاي دو طرف رسيد.
در سال‌هاي 1921 م. تا اوايل دهة 30 م، روابط سياسي و اقتصادي ايران و شوروي مسيري آرام مي‌پيمود. در اين دوره، بُعد تازه‌اي از روابط بازرگاني و تجاري دو كشور پديد آمد، به‌طوري كه تا سال 1931 م. اين كشور را در مقام اول تجارت خارجي ايران جاي داد.
از اوايل سال 1930 م و با اجراي قانون سال 1310 ه‍ .ش فعاليت‌هاي كمونيستي در ايران ممنوع شد و كمونيست‌هاي ايراني در تنگنا قرار گرفتند. نشرية دنيا، تنها نشرية كمونيستي ايران، در 1314 ه‍ .ش توقيف گرديد و در سال 1316 ه‍ .ش 53 تن از اعضاي يك شبكة كمونيستي بازداشت شدند.
دولت شوروي، در پاسخ به اين اقدام تهران، در سال 1317 ه‍ .ش حدود 3500 تن از مهاجران ايراني را اخراج كرد و اين ‌كار به تيرگي روابط دو كشور افزود. اين وضعيت تا اشغال ايران در سال 1320 ه‍ .ش هم‌چنان پايدار ماند.
آلمان بسيار ديرتر از روسيه و انگلستان در صحنة سياسي و اقتصادي ايران آشكار شد. علت عمدة اين امر، اختلاف داخلي اين كشور و سياست شوروي و انگليس بود كه از پاي‌گيري نفوذ قدرت سوم در ايران جلوگيري مي‌كردند.
سرانجام تبليغات گستردة كمونيست‌ها و نفوذ فزاينده آنان در ايران، انگليسي‌ها را به شدت نگران ساخت. آن‌ها، براي جلوگيري از نفوذ كمونيسم، از افزايش نفوذ آلمان در ايران حمايت كردند؛ زيرا رژيم فاشيستي آلمان به شدت ضدكمونيست بود. وضعيت جديد، فرصتي پديد آورد تا آلمان‌ها سياست خاورميانه‌اي خود را به اجرا بگذارند. آن‌ها به مواد خام، منابع و بازار خاورميانه نياز داشتند و در بهره‌گيري از فرصت پديد آمده به شدت كوشيدند. ايجاد تجارتخانه‌ها، گرفتن امتيازات مختلف مانند استخراج معادن، تأسيس بانك آلماني، ايجاد خطوط هوايي، كشتيراني و راه‌آهن و ارسال كارشناس، بخشي از موفقيت‌هاي آن‌ها در ايران شمرده مي‌شد. اين موفقيت‌ها، روز به روز گسترش يافت؛ به طوري‌كه در سال‌هاي آخر حكومت رضاشاه، روابط اقتصادي ايران و آلمان، در مقايسه با ديگر كشورها، به بالاترين سطح رسيد.
از سوي ديگر، رضاشاه با ملاحظة رشد چشمگير دولت آلمان در اين زمان به دولت نازي‌ها نزديك شد. وي قلباً متمايل به دولت فاشيستي آلمان و طرفدار نازي‌ها شده بود؛ زيرا نژادپرست، قدرت‌طلب، نظامي‌گرا، دولت‌پرست و مستبد بود. اين چرخش در سياست خارجي، متفقين را خوش نيامد و وقتي در جنگ جهاني دوم رضا شاه به پيروزي‌هاي سريع آلماني‌ها دل بست و از اخراج مستشاران آلماني خودداري كرد، دولت‌هاي متفق به همين بهانه، ايران را به اشغال خود درآورده و به سلطنت وي پايان دادند.