مباني مبارزه گاندي با استعمار انگليس

مباني مبارزه گاندي با استعمار انگليس

« من نمی خواهم به دور خانه ام ديواری بکشم و پنجره هايم را بپوشانم. من دوست دارم تمامی فرهنگ های جهان با آزادی کامل به خانه ام بوزند. اما نمی گذارم زير پايم را سست کنند. من نمی خواهم در خانه های ديگران مثل يک برده و گدا زندگی کنم. » اين کلام مردی است که برای آن که سرزمين محبوبش را از مرگ برهاند تلاش فراوانی کرد. مردی که خشونت را بدترین راه مبارزه می دانست. او تنها شش ماه بعد از استقلال کشورش کشته شد. مردی که در نگاه مردمش، یک قدیس است.
گاندی در سال 1869 میلادی در محلی به نام «پوربندر» در سواحل غربی هند به دنیا آمد. او درست زمانی متولد شد که انگلستان برای نگهداشتن مستعمره گران بهای خود در شرق آسیا از هیچ کاری روی گردان نبود. انگلیسی ها از اوایل قرن هفدهم در پي بدست آوردن ثروت بیشتر و مواد اولیه خوب، به شرق روی آوردند. آنها از مدتی پیش متوجه شده بودند که دریای خزائن هند بی کرانه است و در مدت زمان کوتاهی توانستند کمپانی هند شرقی را تاسیس کنند. این کمپانی در مدت چندین قرن رفته رفته نه تنها مهم ترین شرکت بین المللی شد، بلکه استعمار انگلستان بر هند و حتی بر تمامی دنیا را قوت بخشید. نکته ای که سیاست استعماری انگلستان را بر هند استوار کرد، سیاست تفرقه بود. هند سرزمین ملت ها و قومیت های گوناگونی است. انگلیسی ها با دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی زمینه های وحدت را از بین بردند. هر چند که تفکر و فلسفه های آرام هندی نیز به تثبیت قدرت انگلستان کمک کرد.
گاندی در سال های اوج استعمار، بپا خاست و بنای مبارزاتش را بر پایه همین تفکر گریز از خشونت گذاشت. او تحصیلات خود را در رشته حقوق در انگلستان به پایان برد. مدتی در بمبئی به وکالت پرداخت. سپس در سال 1907 به آفریقای جنوبی رفت و در شعبه کمپانی هند شرقی در این کشور به کار مشغول شد. در آفریقای جنوبی او با مشاهده تبعیض نژادی، بخصوص درمقابل اقلیت هندی تبار این کشور رهبری نهضت مبارزه با تبعیض نژادی را در آفریقای جنوبی پایه گذاشت. او خاطره تلخ کتک خوردن مامور قطاری را که به او اجازه داد تا در کوپه درجه یک بنشیند را تا پایان عمر با خود همراه داشت. در سال 1917 به هند بازگشت و رهبری حزب کنگره را بر عهده گرفت و مبارزه علیه استعمار انگلستان را آغاز کرد.
گاندی به توصیه یکی از دوستانش برای شناخت هند واقعی به سفر در اطراف این کشور پهناور پرداخت. در این سفر او جز فقر مادی و معنوی و نابرابری، هیچ ندید. او در مانیفست خود با عنوان «استقلال هند»، مبارزه با فقر مادي و معنوي را سرلوحه رسيدن به استقلال قرار داد. گاندي مبارزه اش را با تحریم کالاهای انگلیسی در سراسر هند آغاز کرد. او با تاسیس کنگره ناتان توانست تمام مردم هند را به تحریم کالا تشویق کند. او مبارزه منفی خود را زمانی آغاز کرد که انگلستان به علت درگیر بودن در جنگ اول بین الملل خسارت های زیادی دیده بود. بسیاری از مستعمرات این کشور در آفریقا و آسیا به دنبال استقلال بودند. آنها برای ترمیم خسارت به شدت محتاج تولید و فروش کالاهای خود در کشورهای مختلف و از جمله هند بودند. او با این تحریم ضربه شدیدی به اقتصاد انگلستان زد.
مهاتما گاندی در سال های 1922، 1930، 1933 و 1942 دستگیر شد. اما در زندان نیز دست از مقاومت برنداشت و با اعتصاب غذا به اعتراضات خود شکل تازه ای داد. یکی از اقدامات او در مبارزه با استعمار انگلستان، راه پیمایی از دهلی تا سواحل جنوبی هند بود. در این مسیر سیصد کیلومتری هزاران نفر او را همراهی کردند. مردم شهرهای مختلف نیز از آنها استقبال پرشوری انجام دادند.
گاندی معتقد بود: « من برای برقراری قانون اساسی ای تلاش خواهم کرد که هند را از بندگی و بنده نوازی رهایی بخشد .... برای ساختن هندی تلاش خواهم کرد که همه ناداران حس کنند که کشور متعلق به خودشان است و در ساختن آن، هر یک نقشی داشته اند. هندی که تمامی ملیت های آن در هماهنگی کامل با هم زندگی کنند. در چنین هندی جایی برای نفرین نجس وجود ندارد. زنان از همان حقوقی برخوردارند که مردان. از آنجا که ما با همه دنیا صلح خواهیم کرد، نه استثمار خواهیم کرد و نه استثمار می شویم. پس باید کوچک ترین ارتش دنیا را داشته باشیم. هرگونه منافع و علاقه ای که با منافع ميلیون ها هندی در تضاد نباشد مورد احترام خواهد بود ... این رویای من درباره هند است.»
اصل عدم خشونت گاندي
آهسیما (عدم خشونت) اصل مهم تفکر گاندی به شمار می آید. او با اندیشمندانی مانند تولستوی مکاتبه داشت و با آنها در مورد اندیشه های خود صحبت می کرد. آهسیما در مفهوم واقعی خود به معنای سرباز زدن از خشونت و صدمه نزدن به مخلوقات از انسان تا گیاه است. در دکترین گاندی این مفهوم به خودداری از خشونت براساس عشق است. به نظر او عشق است که می تواند مترادف عدم تنفر و کینه توزی مطلق باشد. به عبارت دیگر، عشقی که نا محدود و فراگیر باشدچنین مفهومی حیطه عدم خشونت را تا حد قابل توجهی می گستراند. گاندی خود درباره این دکترین می گوید: «می خواستم به شیوه خود به مسايل روزمره و اصول ابدی خودمان بپردازم. هیچ چیز نوینی ندارم که به دنیا بیاموزم. حقیقت جویی و عدم خشونت بی سن و سال است. فقط سعی کردم این دو فضیلت را تا حد ممکن و هر چه گسترده تر به تجربه درآورم.»
نگرش اقتصادي و اجتماعي گاندي
گاندی به مبارزات خود جنبه های اقتصادی و اجتماعی نیز داد. در جنبه های اقتصادی او مدرن سازی را نفی نمی کرد اما به مدرن سازی اي اعتقاد داشت که از درون خود جامعه برخاسته بود. او گفته بود : « من نمی خواهم به دور خانه ام دیواری بکشم و پنجره هایم را بپوشانم. من دوست دارم تمامی فرهنگ های جهان با آزادی کامل به خانه ام بوزند. اما نمی گذارم زیر پایم را سست کنند. من نمی خواهم در خانه های دیگران مثل یک برده و گدا زندگی کنم.»
گاندی اعتقاد داشت به جای تولید انبوه صنعتي باید به تولید توده ها توجه کرد. او در اقتصاد به مرکزیت زدایی می اندیشید و می گفت: «هر جامعه ای بایدخود احتیاجات خود را رفع کند. اقدام گاندی در تحریم کالاهای انگلیسی بازار بزرگی را از انگلستان گرفت. او دستور داد تا صد هزار چرخ ریسندگی تهیه شود. حتی خود او لباسی را بر تن کرد که به دست خودش بافته شده بود و از شیر بزی خورد که خود پرورش داده بود.»
در حیطه اجتماعی نیز گاندی پیشگام روش جدیدی برای اتحاد جامعه هزار پاره هند بود. او برنامه ای سازنده برای ساختن یک ملت واحد داشت. او همگام با احترام به سنت های گروه های هندی بر رفع اختلافات آنها کوشید. هرچند که تلاش او با جنبش های تجزیه طلبانه ای که منجر به سه پاره شدن شبه قاره شد ، در ظاهر بسیار موفق نبود، اما توانست بر مشکلات آنها فايق آید. او عدم همکاری با غرب را به دلیل ضدیت با غربي‌ها نمی دانست، بلکه معتقد بود: «اصل عدم همکاری نه علیه مشرق زمین، بلکه علیه تمدن مادی و علیه نتایج آن یعنی استثمار ضعفا وضع شده است. بنابراین جز با اشتباهات غربی ها سر جنگ نداریم. هند قبل از آنکه مردن را به بشریت بیاموزد باید راه زیستن را فرا گیرد.»
هند در آگوست 1947 با تلاش های مهاتما گاندی و همراهی کسانی چون جواهر لعل نهرو بعد از چندین قرن استعمار، سرانجام به استقلال رسید. او پس از اعلام استقلال هند حاضر به قبول هيچ مقامي در حكومت هند نشد و رهبری کنگره را نيز به نهرو داد. اما همچنان به تلاش برای استقلال، آزادی و وحدت ملی در هند ادامه داد. ناجي صلح هند و جهان سرانجام در 29 ژانویه 1948 به دست یک تروریست سیک که با روش های او در عدم خشونت و مدارا و تسلیم برای تقسیم شبه قاره هند مخالف بود کشته شد. اما گاندی و اندیشه های مبتنی بر عشق و دوستی او از جهان پاک نشد، و در نظر ميلیون ها هندی و صلح ‌جويان جهان زنده ماند. مارتین لوتر کینگ درباره او می گوید: « اگر بشریت خواهان پیشرفت است، گاندی شخصیت لازمی است. گاندی بر اساس انسانیتی رو به صلح و وفاق جهانی زندگی کرد، اندیشید و رفتار کرد.