تهديد منافع انگلستان و سفر لرد كرزن به خليج فارس

تهديد منافع انگلستان و سفر لرد كرزن به خليج فارس

مقدمه
پس از انعقاد معاهده 1820، طي دهه‌هاي سوم تا هشتم قرن نوزدهم ميلادي جز يكي دو مورد منازعه با ايران، منافع انگلستان در خليج فارس با خطري جدي مواجه نگرديد. انگليس در اين دوره بارها برتري خود را در خليج فارس به نمايش گذاشت. در دهه‌هاي پاياني قرن نوزدهم با ظهور امپراتوري آلمان در صحنه روابط بين‌الملل، توازن قوا در ميان قدرتهاي اروپايي تهديد شد. اين تهديدات با نفوذ اقتصادي و سياسي دول غربي در خليج فارس و بويژه نفوذ روسيه از طريق ايران شرايط سختي را براي انگلستان فراهم ساخت.  در حالي كه دولت ايران سعي در تجديد حاكميت خود در خليج فارس با كمك مستقيم روسها داشت و فرانسه نيز به عنوان رقيب ديرين انگلستان تحركات جديدي را در مناطق تحت نفوذ انگلستان آغاز كرده بود. هند جزو امپراتوري بريتانيا به حساب مي‌آمد و همواره از سوي روسيه، فرانسه و آلمان تازه‌وارد تهديد مي‌شد.  در حالي كه از همين زمان تا سال 1903، پنج نمايندگي مسقط، كويت، بحرين، بوشهر و بندرعباس منافع انگلستان را تأمين مي‌‌كردند. در سال 1900 از دو ميليون و 837 هزار ليره استرلينگ واردات خليج فارس دو ميليون و 471 هزار ليره متعلق به انگلستان و تنها 366 هزار ليره مربوط به ساير كشورها بود. سهم آلمان 23 هزار و سهم روسها 572 ليره بود. ميزان صادرات از خلي ج فارس نيز دو ميليون و هشتاد و هفت هزار ليره و مقصد آن اغلب لندن و بمبئي بود. با وجود اين انگلستان در مقاطعي از اين دوره در مقابل ضربات احتمالي دشمن، سردرگم و مشوش شد و سياستمداران اين كشور براي يافتن راه حل مناسب، به مشاجره با يكديگر پرداختند.
روسها از طريق كسب امتيازات بيشتر از ايران و نفوذ در سيستم گمركي جنوب سعي داشتند موقعيت خود را مستحكم ساخته و از اين طريق، لزوم تأسيس پايگاه دريايي و حفاظت از منافع تجاري خود را بهانه حضور در منطقه بدانند.  فرانسويان مستقيماً به عمان نزديك شدند و امتيازاتي از اين سلطان‌نشين گرفتند. آنان قصد نفوذ در سواحل متصالح را داشتند كه انگلستان با جديت از پيشرفت كار آنان جلوگيري كرد. اهميت فرانسه در اينجاست كه تلاش اين كشور در نفوذ در سواحل متصالح و هم‌پيماني با قواسم موجب انعقاد معاهده 1892 انگلستان و شيوخ شد كه در نتيجه آن، شيوخ متصالح از اين پس اجازه انعقاد معاهده يا مذاكره سياسي با ديگر كشورها را نداشتند. در اين نوشتار مسئله حضور رقباي بريتانيا در خليج فارس در فاصله سالهاي 1895 تا 1903 و همچنين سفر لرد كرزن و اهميت آن كه تحت‌الشعاع خطر تهديد منافع انگلستان بود بررسي شده است.

ورود رقباي جديد انگلستان در خليج فارس
با سقوط ناپلئون موقعيت تجاري و سياسي فرانسه در خليج فارس با ركود شديدي مواجه شد. در 1855 يعني در زمان ناصرالدين شاه، ناپلئون سوم با هدف كسب پايگاهي در خليج فارس، نيكلا پروسه را به ايران فرستاد. اين سفر با وجود پيشرفتهاي اوليه با ممانعت مقامات انگليسي مواجه شد.  در نتيجه حضور فرانسه در اين منطقه نمودي نداشت. با حمله آلمان به فرانسه در 1870ـ1871م/1288ـ1289ق وقفه‌اي در تلاشهاي فرانسه به وجود آمد. اما از آغاز دهه هشتاد قرن نوزدهم تلاشهاي اين كشور شدت گرفت و از 1878م/1296ق به بعد با دريافت امتيازاتي در خوزستان و عراق (در زمينه كشاورزي و باستان‌شناسي) فعاليت سياسي خود را آغاز كرد. وقتي به سال 1891م/1289ق سفير فرانسه در لندن نسبت به دخالت انگلستان در كار جانشيني مسقط و عمان اعتراض كرد، ظهور فرانسه در خليج فارس جنبه رسمي به خود گرفت.  در 1894م/1292ق كنسولگري فرانسه در مسقط تأسيس شد.
دولت فرانسه به منظور نفوذ در سواحل متصالح كوشيد تا امتيازات مهمي را كه انگلستان از آنها سلب كرده بود به آنها بازگرداند. در نتيجه به كشتيهاي بومي اجازه داد تا پرچم اين كشور را بر كشتيهاي خود نصب و بدون مزاحمت انگليسيها در خليج فارس رفت و آمد كنند. يكي از اهداف اين كشور تجهيز شيوخ به سلاحهاي جديد بود كه با معاهده 1902 انگلستان با شيوخ، مبني بر منع تجارت اسلحه از عملي شدن چنين اقدامي ممانعت به عمل آمد. اين اسلحه در ايران به فروش مي‌رسيد و بخش عظيمي از آن نيز به افغانستان و مناطق شمال و مركز هند ارسال مي‌شد تا هند را عليه بريتانيا تجهيز كند. روش ديگري كه عليه بريتانيا دنبال مي‌شد، انتشار مجلاتي به زبانهاي گوناگون عربي، فارسي، اردو، فرانسوي و غيره بود كه از شرق آفريقا تا كويت توزيع مي‌شد، مهم‌ترين اين نشريات، مجله فتح‌الباصر يا فتح‌البصائر بود كه بعدها به مرشد‌الالباب تغيير نام داد.  در اين نشريات بريتانيا را «شيطان» و «فتنه‌انگيز» مي‌خواندند.  اين روزنامه‌ها به تحريك احساسات مذهبي ساحل‌نشينان مي‌پرداخت و دلكاسه ـ وزير امور خارجه انگلستان ـ عملكرد اين روزنامه‌ها را مثبت خواند. روزنامه ديگر الاهرام بود كه لوريمر آن را روزنامه فرانسوي مصر مي‌نامد كه نقش زيادي در تحريك ساحل‌نشينان خليج فارس داشت.
طي سالهاي 1904ـ1900م/1322ـ1318ق، ناوهاي نظامي فرانسه با حمايت روسها چهار بار به انجام عمليات گشت‌زني در خليج فارس پرداختند.
طي همين دوره فرانسه كوشيد تا با ايجاد ارتباط با شيوخ قواسم، آنان را به سوي خود بكشاند و در سواحل متصالح جاي پايي باز كند.  از اين رو افرادي را مخفيانه به نزد شيوخ فرستاد. البته شيوخ از ترس واكنش‌هاي انگلستان تمايل چنداني به برقراري روابط دوستان با آنان نداشتند. در سال 1891م/1308ق دو فرانسوي به نامهاي شاپوي  و تراميه  سعي كردند تا شيوخ قواسم را به سوي فرانسه بكشانند. آن دو هم زمان با تحريك شيخ‌ ام‌القوين اتباع شيخ را نيز به مراهي با سياستهاي فرانسه دعوت كردند.  لوريمر  آن دو را «توطئه‌گران و ماجراجويان تاجرنما» مي‌ناميد.  آنان به شيخ هدايايي دادند و شيخ‌ ام‌القوين در مقابل قول داد كه در اسرع وقت مكاتبات خود را با فرانسه آغاز كند. ظاهراً با ديگر شيوخ نيز ملاقاتهايي صورت گرفت. همين موارد باعث شد كه تالبوت، نماينده سياسي انگلستان از حكومت هند بخواهد كه معاهده‌اي رسمي با همان مفاد تضمين‌نامه رس  ـ نماينده سياسي انگلستان در خليج فارس ـ به مورد اجرا درآورد.  تالبوت در سال 1892م/1309ق اين معاهده را با شيوخ منعقد كرد و شيوخ در اين «قولنامه» متعهد شدند كه هرگز با دول ديگر وارد مذاكره نشوند، زمين در اختيار آنان قرار ندهند و هيچ معاهده‌اي را بدون اطلاع انگلستان به امضا نرسانند و به علاوه وارثانشان هم به آن پاي‌بند بمانند.  در سال 1896م/1314ق، معلوم شد كه فرانسه با شيخ ابوظبي ارتباط دارد.  و مخفيانه مكاتباتي ميان دو طرف صورت گرفته است. شيخ ابوظبي طي نامه‌اي به كنسول فرانسه در مسقط، اعلام كرد كه خواهان تأسيس مركز تجاري فرانسه در مسقط و ايجاد روابط سياسي با اين كشور است. شيخ زايد، كه پس از افول قدرت رقبايش در منطقه عمان متصالح به قدرت برتر اين منطقه تبديل شده بود، در سال 1900 با مقامات ايراني نيز مكاتباتي داشت.
ابوظبي در اين زمان در بوريمي  و نقاط ديگر به توسعه نفوذ خود مي‌پرداخت. كاكس  نيز به اين نكته واقف بود كه اين كار او در قبال خاندان غافري، در ارتباط با وهابيها، تهديدي براي منافع انگلستان است. به تأكيد او، بدويان بني كتب  بايد تقويت شوند.  انگلستان پس از آگاهي از اين موضوع، متقابلاً سياست خود را در قبال شيخ زايد تغيير داد. بخشي از برنامه سفر لرد كرزن تفهيم اين سياست به شيخ ابوظبي بود.
آلمان نيز از دو طريق سعي در توسعه مستعمرات خود داشت؛ افريقا و عثماني كه از اين ميان عثماني بهترين راه نفوذ به خليج فارس بود.  خط آهن بزرگ آلمان از هامبورگ تا كويت امتداد مي‌يافت و در نتيجه خطر بزرگي را متوجه انگلستان كرد.
در سال 1895م/1313ق اولين كشتي بخار آلمان وارد خليج فارس شد و يك سال بعد فردي به نام رابرت ونگهاوس در بندرلنگه به تحريك اهالي بر ضد انگلستان پرداخت.  او در حين تجارت محدود مرواريد، اوضاع منطقه را نيز تحت‌نظر داشت. با حمايت بانكداران و صاحبان كشتي‌هاي تجاري آلمان، دفاتر تجاري خود را در بنادر خليج فارس احداث كرد. در همين حال مي‌كوشيد در سواحل متصالح نفوذ كند كه نمونه آن كسب امتياز اكسيد آهن در ابوموسي بود، اما در اين راه موفقيتي نيافت.  با وجود اين تهديدات آلمانها تا 1916 ادامه يافت.
روسها با اعطاي وامهاي كلان، در پي كسب امتيازاتي در نواحي جنوبي ايران بودند تا از اين طريق به آرزوي ديرين خود دست يابند.  در سال 1900 وامي به مبلغ چهار ميليون ليره به مظفرالدين شاه اعطا شد.  لرد كرزن آن را موجب افزايش حضور روسها در مناطق تحت نفوذ انگليس دانست. در سال 1884م/1301ق، كاپيتان فن بلومر به بوشهر رفت تا زمينه‌هاي تأسيس كنسولگري روسيه را بررسي نمايد. هم‌زمان، يك افسر قزاق در بوشهر به تحريك اهالي برضد انگلستان پرداخت. در سال 1895م/1313ق، متخصصين روسي براي بررسي امكان احداث خط‌آهن و انبار زغال‌سنگ به بندرعباس آمدند  و يك كشتي روسي قصد تخليه مقاديري زغال‌سنگ در محل داشت. طي سالهاي 1900ـ1902م، كشتيهاي روسي چندين بار همراه با ناوهاي فرانسوي به نمايش نظامي در خليج فارس پرداختند.  طي سالهاي 1899ـ1900م/1317ـ1318ق، چهار هيأت براي بررسي راههاي جنوب به اين نواحي اعزام شدند تا مسير راه‌آهن شمال ـ جنوب را بررسي كنند. در نهايت، مسير كرمان به چابهار انتخاب شد.  قرار بر اين بود كه هرمز يا قشم به عنوان محل تأسيس پايانه راه‌آهن انتخاب شود و در صورت امكان، پادگان نيروي دريايي نيز در اين جزيره احداث گردد. در همين زمان پزشكان روسي در سطحي وسيع به سواحل شمالي خليج‌فارس بويژه بوشهر و بندرعباس اعزام شدند. آنان در حين انجام كار به جاسوسي و مطالعه موقعيت بنادر و جزاير خليج‌فارس نيز مي‌پرداختند.
ايران قرارداد دريافت وام 5/22 ميليون دلاري را با روسيه منعقد ساخت و روسها نيز در مقابل امتيازاتي را در جنوب ايران كسب كردند. يكي از اين امتيازات احداث خط لوله نفت از خزر به خليج فارس بود. ايران همچنين متعهد شد كه راجع به احداث راه‌آهن با هيچ كشوري وارد مذاكره نشود و اين قرارداد مختص روسها باشد. روسها از گرفتاري انگلستان در جنگ ترانسول (1899ـ1902) نهايت بهره را بردند و مطبوعات روسيه نيز علناً به دولت پيشنهاد تعرض به منافع انگلستان در ايران و به دست آوردن پايگاه نظامي در خليج فارس را مي‌دادند.
در آغاز قرن بيستم فردي به نام ميلر كه در تبليغ برضد انگلستان شهرت داشت با حس كينه نسبت به انگلستان، در سيستان فعاليت گسترده‌اي بر ضد اين كشور به راه انداخت. شايع شده بود كه يكي از مقامات روسي به عنوان هديه، اسلحه ميان عشاير سيستان تقسيم كرده است. در همين زمان، روزنامه مسكوئي رووئه ورميا، يكي از روزنامه‌هاي تندرو مسكو و حامي سياستهاي تزار روس نوشت: «بگذاريد بريتانيا بداند كه ما هندوستان را نمي‌خواهيم بلكه تنها خليج فارس را مي‌خواهيم، همين قدر كه اين را دانستند مطلب تمام است.»  مقامات انگليسي اظهارات روزنامه مذكور را نشانه بروز حادثه‌اي مهم در مرزهاي هند مي‌دانستند. روسها املاك سيستان را به نام فلان شعبه ايران مي‌خريدند و به اين طريق مقادير زيادي زمين خريداري شد. لرد كرزن اوضاع را به دقت زير نظر داشت. حشمت‌الملك ـ حاكم موروثي محل و از دوستان بريتانيا پيشنهاد كرد كه او نيز زمينها را خريداري نمايد. هاردينگ به شرط مخفي ماندن كار اين پيشنهاد را پذيرفت. روسها تا آنجا پيش رفتند كه مي‌خواستند حشمت‌الملك را از ميان بردارند.  سيستان از ديدگاه انگلستان ارزش فراواني داشت و تصرف آن مقدمه فتح هند بود. كرزن راه‌حل حفظ سيستان را احداث راه‌آهن كويته به نوشكي و از آنجا به مرز ايران و تأسيس پستهاي نگهباني، پست و تلگراف براي تسهيل ارتباطات هند و خليج فارس مي‌دانست. او همچون هاردينگ، بر اين نظر بود اگر روسها حمله كنند بندرعباس، سيستان، بوشهر و يا هر منطقه ديگري كه فتح آن به دست روسها منافع انگلستان را به مخاطره مي‌اندازد، بايد فتح شود.
طرح ديگري كه روسها درصدد اجراي آن بودند، اسكان ارمنيهاي تابع روسيه در نواحي شمال غربي خليج فارس، به خصوص در كويت بود كه اين طرح با مخالفت انگلستان به بهانه مغايرت آن با معاهده 1899م عملي نشد. در سال 1899م/1317ق دوره احداث خط‌آهن شمال تمديد شد. روسها تا سال 1900 در سيستان، كرمانشاه و اصفهان كنسولخانه‌هايي احداث كردند. در سال 1900 كميته سن‌پطرزبورگ، تصميم به تأسيس كمپاني تجاري اودسا در بوشهر گرفت. اين كمپاني اولين كشتي تجاري خود را در سال 1901 روانه خليج فارس كرد. در سال 1900 كشتي جنگي گيلياك و در سال 1901 كشتي وارياك در خليج فارس به گشت‌زني پرداختند. از اكتبر 1901م/1319 كشتي كورنيلف  دائماً از اودسا به بوشهر، بصره، بندر لنگه، بندرعباس و ديگر بنادري كه قابليت پهلوگيري اين كشتي را داشت، در رفت و آمد بود.  كشتي سينكلر نيز بعدها به آن پيوست.  مدتي بعد دولت روسيه با اين كمپاني قراردادي بست و آن را تحت حمايت مالي خود قرار داد. در سال 1903 كشتي جنگي سريع‌السير روسي بويارين  به خليج فارس آمد و سرويس دريايي كمپاني اودسا افتتاح شد كه تا 1914 برقرار بود.

تلاش ايران در تجديد حاكميت خود بر خليج فارس
تلاش ايران براي اعاده حاكميت خود بر خليج فارس كه از نيمه دوم عصر ناصرالدين‌شاه شدت گرفت نيز يكي از عوامل نگراني انگلستان بود. از 1882م/1300ه‍.ق بنادر و جزايرخليج فارس زيرنظر امين‌السلطان قرار گرفت و در 1887م/1305ه‍ ايالت جديدي به نام «بنادر و جزاير خليج فارس» ايجاد شد. از افراد خاندان سلطنتي فردي با والي‌گري آن (به مركزيت بوشهر) انتخاب شد. در 1305 گارد ساحلي ايستگاه تلگراف جاسك كه در نظارت بر راه‌هاي ورودي هند اهميت فراواني داشت، منحل شد.  مقاومت رسمي ايران در برابر ادعاهاي نمايندگان سياسي بوشهر و لنگه باعث مي‌شد كه تجار انگليسي در همه جا به توهين و استهزا گرفته شوند. البته كنسول روس در بوشهر نيز در اين ميان نقش زيادي داشت. در خوزستان و سيستان نيز وضع به همين منوال بود، در همين زمان، پايگاه باسعيد و منحل و پرچم ايران در جزيره سيري نصب شد.  در سالهاي پاياني قرن 19 ايران سعي كرد شيوخ سواحل جنوبي را عليه انگلستان بسيج كند و در صورت امكان آنها را بار ديگر تحت حمايت خود قرار دهد.  سپس به درخواست دولت مركزي، حاج احمد دريابيگي ـ حاكم كل بنادر و جزاير خليج فارس، همراه با ملك‌التجار بوشهر از بحرين، ابوظبي و دُبي بازديد كرد و چند روزي با شيخ زايد به مذاكره پرداخت. او از شيوخ خواست تا اتباع خود را از نفوذ مسيحيان خارج كنند. شيخ دُبي ـ رشيد بن طهنون ـ حاضر به ادامه صحبت در اين باره نشد.
بندر لنگه تا سال 1874م/1292ق در دست شاخه‌اي از قواسم تابع حكومت مركزي ايران بود. قواسم لنگه به نيابت از دولت مركزي ايران، جزاير سه‌گانه را تحت نظارت خود داشتند. در سال 1887م/1305ق، مسائل خانوادگي آنان باعث دخالت دولت ايران در لنگه شد. در نتيجه بررسيهاي نمايندگان دولت مركزي شيخ قضيب‌القاسمي ـ حاكم جديد لنگه ـ مقصر ناآراميهاي آن منطقه شناخته شد. مأموران حكومتي او را دستگير و به حكومت شاخه قاسمي بر لنگه پايان دادند. در نتيجه لنگه و جزاير تابعه تحت نظارت مستقيم ايران قرار گرفت.  دريابيگي طي نامه‌اي به تمامي حكام محلي كه شيخ قضيب آنها را گماشته بود، خواست بدون هيچ دل‌نگراني به كار خود ادامه دهند. او اعلام كرد كه از اين پس دويست سرباز در لنگه مستقر خواهد شد. در ژانويه 1900 دولت ايران محمدبن خليفه را متهم به تدارك سپاه در رأس‌الخيمه براي حمله به لنگه كرد. نماينده سياسي انگلستان در بوشهر بالاجبار ملپومين  را به رأس‌الخيمه فرستاد تا او را از مداخله در امور لنگه بازدارد.  لنگه در نيمه دوم قرن 19 چنان براي انگلستان اهميت يافت كه به منظور حمايت از صد تاجر هندي ساكن در آن، يك نمايندگي دائم تأسيس كرد.  در 22 مارس 1900 سيمه  بلژيكي به رياست كل گمرك خليج فارس منصوب شد. پس از او دامبرين به اين كار گماشته شد. يكي از اقدامات جدي هيأتهاي بلژيكي، مطالعه راجع به مالكيت جزاير ايراني خليج فارس بود. از سوي ديگر مظفرالدين شاه طي سفرهايش به روسيه، فرانسه و ديگر كشورهاي اروپايي با استقبال گرم آنان روبه‌رو شد كه اين خود موجب نگراني بيشتر انگلستان را فراهم آورد. در 18محرم 1318 برابر با 1901 شاه ايران از طريق جلفا به روسيه رفت و ميهمانداران روسي از وي به گرمي استقبال كردند. او سپس از طريق آلمان به فرانسه رفت و يك ماه در آن كشور ماند و به روسيه بازگشت. در اين سفر، پزشكان آلماني و فرانسوي به معالجة او پرداختند.  در هنگام ورود به روسيه با استقبال گرم امپراتور و بزرگان اين كشور مواجه و در كاخ آرميتاژ ساكن شد و تزار، نشان «سنت آندره» را به او اعطا كرد. او پس از بازديد از مركز نظامي روسيه در 25 ربيع‌الاول با بدرقه تزار عازم فرانسه شد.  اين بار با استقبال رسمي رئيس‌جمهور فرانسه «اميل لوبه» و دلكاسه، طراح استعمار نو فرانسه، وارد پاريس شد و از مقبرة نايلئون، برج ايفل و كارخانه فشنگ‌سازي و اسلحه‌سازي ديدن كرد.  در دژ نظامي ژنرال «فلورانتين» اقامت گزيد و در جلسه‌اي با حضور وزير جنگ فرانسه و ژنرال آندره شركت كرد.
در همين سفر از طريق وامي كه گرفته بود، كشتي پرسپوليس را سعدالدوله خريداري كرد و در سواحل بوشهر لنگر انداخت. اگر چه قرار بود مظفرالدين شاه به انگلستان نيز سفر كند ولي مرگ دومين پسر ملكه ويكتوريا باعث لغو سفر او به آلمان، ايتاليا و انگلستان شد. به هر حال، تنها روسيه و فرانسه توانستند از ميزبان خود استفاده نمايند.

واكنش انگلستان در قبال تهديدات
تهديد هند و ديگر مراكز استعماري انگلستان در خليج فارس و اقيانوس هند در سالهاي پاياني قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بر تحركات سياسي اين كشور براي حفظ منافع خود در منطقه افزود از جمله نخستين اقدامات انگلستان تا پيش از آغاز قرن بيستم تحت‌الحمايگي كويت، تلاش براي ورود ديگر شيوخ به سيستم عمان متصالح، توجه به شيوخ قواسم و تقويت آنان در مقابل ابوظبي، تقويت حضور ناوگان دريايي خود در خليج فارس، مطالعه دقيق ويژگيهاي سواحل و جزاير و مواردي ديگر بود. در آغاز سال 1902 لرد لانسدون كه مدتي مديريت مستعمرات انگلستان در هند را بر عهده داشت، به وزارت امور خارجه انگلستان منصوب شد.  در همين سال طرح پيوستن ديگر شيوخ، من‌جمله شيخ قطر به سيستم عمان متصالح دنبال شد.  همچنين، در همين سال كنفرانسي با شركت نيروي دريايي، وزارت جنگ، وزارت امور خارجه، وزارت هند، وزارت مستعمرات و كميتة دفاع امپراتوري در لندن برگزار شد كه در جلسات آن راجع به موقعيت انگلستان در خليج فارس و كارهايي كه براي حفظ اين موقعيت بايد صورت گيرد، بحث شد. مستر جوزف والتون، نمايندة پارلمان انگلستان، اعلام كرد: «با وضع نامناسبي كه روسها به وجود آورده‌اند، جداً بايد مبارزه كنيم... حكومت هندوستان هم بايد در حفظ اين منافع تحرك بيشتري از خود نشان بدهد. چرا كه از وظايف حكومت هند است كه به اين موضوع توجه داشته باشد تا منافع بريتانيا محفوظ بماند.»  والتون راجع به آلمان و روس گفت: «مدتهاست كه مي‌خواهند در خليج‌فارس يك بندر داشته باشند، امروز دولت روس خواهان اين بندر است و بدون شك [آن را] تصاحب خواهد كرد». «زمان و مقتضيات عوض شده و بايد در سياست خود تجديدنظر كنيم... اينكه تا حال در اين راه قدم برداشته نشده دليل عدم قدرت ماست كه نمي‌توانيم آن را از روال كنوني خود بازگردانده و تغيير دهيم.»  كرزن نيز در اين باره مي‌افزايد: «هرگاه جنگي ميان ما و روسها پيش آيد و ايران به طرفداري ما قيام كند، ما اين طرفداري را به مبلغ گزافي خريداري خواهيم كرد. مسئله همين است... من به يك چنين سياستي جز اينكه اظهار تأسف بكنم چيز ديگري نمي‌توانم علاوه كنم.»  «من واگذاري يك بندر به روسيه را توسط هر دولتي كه باشد توهين عمدي به بريتانيا، نقض بي‌جهت وضع موجود و تحريك به جنگ بين‌الملل تلقي مي‌كنم.»  «برخي پيشنهاد كرده‌اند كه بهتر است روسها تا خليج‌فارس پيشروي كنند تا از نزديك دچار نهيب و ضربت شوند. اين استدلال مبتني بر تصور و خيال و سخت ابلهانه است و من هيچ‌وقت نشنيده‌ام كه فلان سرباز، دشمن خود را تا آستانه قلعه راه داده باشد، با اين خيال كه هر وقت دلخواه اوست آسان با دشمن گلاويز شود.»  «روس يا بايد با عثماني گلاويز شود و بغداد را تصرف كند، و يا از راه ايران خود را به خليج فارس برساند، كه دومي مايه اميدواري است و خطر كمتري دارد.»
در نامه‌اي كه لرد كرزن به جرج هاميلتون و گروهي از صاحب‌منصبان وزارت هند نوشته آمده است: «در اين اواخر علائمي مشاهده شده حاكي از اينكه برخي اشخاص مايل به دست برداشتن از اين طرز تفكرند [نفوذ بريتانيا در ايران و خليج فارس و حفظ برتري اين كشور] و اينكه تفوق سياسي را كه با آن همه كوشش و صرف مال به دست آمده مي‌توان در معرض مبارزه مصون از مجازات ديگران قرار داد و مي‌توان آن را با ديگران تقسيم كرد.» در واقع هاميلتون به عنوان وزير هند در لندن با نظر كرزن براي فشار بر ايران در عدم اعطاي امتياز جديد به روسيه مخالف بود. او به گروه «چشم به راه شكست» تعلق داشت و هيچ نظري درباره روسها نداشت. لرد لانسدون عقايد كرزن را كارساز مي‌دانست و با او موافق بود.
كنفرانس 19 نوامبر و مذاكرات هاردينگ و لانسدون به اين نتيجه ختم شد كه در صورت حمله روسها به نيرويي يكصدهزار نفره نياز است كه تدارك آن ناممكن است. پس بايد پيش از آنكه فرصت از دست برود، بنادر و جزاير استراتژيك خليج‌فارس فتح شود. لرد كرزن ـ نايب‌السلطنه هند ـ در همين زمان هيأتي متشكل از افسران نيروي دريايي، كارمندان وزارت هند و وزارت امور خارجه براي بررسي اوضاع به خليج فارس فرستاد. اين هيأت از اوايل سال 1903م/1321ق براي بررسي عمومي كرانه‌هاي ايران و قسمتي از بلوچستان به اين منطقه آمدند. در نتيجه اين بررسيها، معلوم شد كه روسها به شدت در حال فعاليت‌اند.  در جلسه علني مجلس قانون‌گذاري، وزارت امور خارجه انگلستان در 17 ژانويه 1902 اعلام كرد:
«موقعيت ما در خليج [فارس] چه از نظر تجاري و چه از نظر سياسي يك ماهيت ويژه دارد و دولت بريتانيا اصل تفوق و برتري خود را در خليج فارس اساس و زيربناي سياست خود قرار داده است. اين مسئله نه به صورت تئوري و نظري، بلكه يك واقعيت است، چرا كه منافع تجاري و اقتصادي ما در خليج فارس از هر كشور ديگري بيشتر مي‌باشد.»
در 1903م/1321ق كرزن با نهايت دقت، وليز ، دريادار هندوستان را به خليج‌فارس فرستاد تا به مطالعه درباره سواحل و جزاير آن بپردازد. مجموعه گزارش‌هاي ويلز در سال 1904 تدوين و به لندن فرستاده شد و در نتيجه آن در كرانه‌هاي بحرين، الاحسا و قطر نيز اقداماتي صورت گرفت.
لانسدون، وزير امور خارجه انگلستان، در پنجم مه 1903، در مجلس اين كشور اعلام كرد: «ما بايد تأسيس هر پايگاه نيروي دريايي يا ايجاد و تجهيز استحكامات بندري، توسط هر قدرتي را تهديدي جدي عليه منافع بريتانيا بدانيم و تا آنجا كه در توانمان است با آن به مقابله برخيزيم.»
سفر روسيه در لندن در ديدار با لانسدون اين اظهارات را خطاب به روسها ارزيابي كرد و گفت ما هرگز در چنين انديشه‌اي نبوده‌ايم. او از مذاكره بيشتر راجع به مسائل مربوطه طفره رفت و گفت كه زمان آن هنوز فرانرسيده است.
كرزن اين اعلاميه را كه گاهي از آن به نخستين اعلامية بالفور (نخست‌وزير وقت بريتانيا) ياد مي‌شود و سرآغاز تعيين حدود نفوذ روس و انگلستان در ايران است  اعلاميه مونروي ما در خاورميانه خواند كه بايد نمايشي به خود بگيرد تا دوست و دشمن را به طور يكسان قانع كند. منظور لرد كرزن از نمايش، همان سفر به خليج فارس است تا قدرت نيروي دريايي بريتانيا را به نمايش بگذارد. پس از انتشار اعلاميه لانسدون، كرزن در نامه‌اي كنايه‌آميز خطاب به هاميلتون (وزير امور هند در كابينه لندن) نوشت: «اين همان چيزي است كه من به زباني كه يازده سال قبل در كتابم آمد، درباره آن مجادله مي‌كردم... اين همان چيزي است كه من طي ده‌ها نامه‌اي كه من در چهار سال اخير به شما نوشتم راجع به آن به بحث و جدل با شما پرداختم...»

سفر لرد كرزن به خليج فارس (1903م/1321ه‍ ق)
با به خطر افتادن منافع انگلستان در خليج فارس، لرد كرزن، نايب‌السلطنه هند را واداشت كه خود به خليج‌فارس بيايد و از نزديك موقعيت جزاير و بنادر آن را ارزيابي كند و در ملاقات با شيوخ قواسم به دلگرمي آنان بپردازد. در سال 1321ق/1903م، پس از عزل اتابك، چند واقعه مهم روي داد كه بنا به خواست لرد كرزن صورت گرفت: 1. نصب پرچم قواسم بر جزاير سه‌گانه  و آغاز بحث جزاير سه‌گانه 2. اعزام هاردينگ و جرج چرچيل به عتبات و ديدار با اشخاص بانفوذ 3. اعزام كلنل مك‌ماهان به سيستان  4. سفر لرد كرزن به خليج‌فارس  5. تأسيس پايگاههاي دريايي و نصب پرچم انگلستان در مدخل ورودي خليج‌فارس (دماغه رأس‌ مسندم).
اگرچه همه اين موارد حائز اهميت بود؛ اما دو واقعه نصب پرچم شيوخ تحت‌الحمايه انگلستان بر جزاير استراتژيك تنگه هرمز و سفر لرد كرزن به دليل تعيين سياست انگلستان در خليج‌فارس از اهميت بيشتري برخوردار است.
اهداف سفر كرزن طبق گزارش شماره 148، مورخه 17 سپتامبر 1903م/1321ق به قرار ذيل است:
1. بازديد از پايگاه‌ها و تأسيساتي كه بريتانيا در سواحل و جزاير خليج‌فارس مستقر كرده (تجاري و نظامي).
2. ديدار با شيوخي كه با بريتانيا قرارداد تحت‌الحمايگي نسبي امضا كرده‌اند.
3. نمايش قدرت تجاري ـ سياسي بريتانيا، براي به رسميت شناساندن اين قدرت به آنان.
از ديد نويسندگان ايراني هدف او از انجام سفر اين بود كه: «زهرچشمي از روسها بگيرد تا در پي ايجاد پايگاهي نظامي و اقتصادي در خليج‌فارس نباشد. هم علاقه انگليس كبير را به اعراب مزدور سواحل جنوبي بيان دارد و از ايشان استمالت و تفقدي كند تا امراي عرب بدانند در قبال هر دولتي كه باشد ـ خواه ايران، خواه روسيه، از آنان حراست خواهد شد... البته شيوخ عرب هم بايد پاس حقوق ولي‌‌نعمت بدارند و به جان ملكه بريتانيا دعا كنند... و در برابر تاج امپراتوري خاضع و خاشع باشند.»  نامه‌اي در 12 اكتبر 1903 به هاردينگ ـ سفيركبير انگلستان در ايران ـ فرستاده شد تا آن را به دست مقامات ايراني برساند، در اين نامه آمده است: «خطاست اگر سفر نايب‌السلطنه در حكم تهديد به حال كسي شمرده شود، اين سفر نتيجه طبيعي علاقه دوستانه‌اي است كه ما به امور ايران داريم و نيز مولود روابط موجود ميان ما و سلطان مسقط و رؤساي محلي قسمت غربي به خليج فارس است.»  هاردينگ در نامه خود به وزارت امور خارجه ايران منافعي را كه كرزن به دنبال كسب آنها بود تأمين‌كننده منافع ايران مي‌دانست و در جايي ديگر مي‌‌افزايد: «حضرت مستطاب معظم هيچ‌گونه رسالت پوليتيكي در بنادر ايران ندارد و محض احترام اعلي‌حضرت همايوني در دوره مسافرت خود به مشايخ اعرابي كه با دولت هندوستان طرف معاهده هستند، به اين بنادر تشريف خواهند آورد.»
لرد  كرزن نيز در 17 دسامبر در نامه‌اي به لندن نوشت:
«اين مأموريت نه تنها مسائل حياتي موجود را حل و فصل خواهد ساخت بلكه نايب‌السلطنه را قادر مي‌سازد كه به موضوعات متعدد مورد علاقه بريتانيا نيز بپردازد و همچنين شخص نايب‌السلطنه همراه با دريادار ويلز و اسكادران نيروي دريايي هند شرقي قادر خواهد بود تا بنادر ساحلي، پايگاه‌ها، مراكز تلگراف، تأسيسات، انبارهاي زغال‌سنگ، لنگرگاه‌ها و غيره را بازرسي و ارزيابي كند.»
لرد كرزن با كشتي آرگنوت  همراه با دريادار ويلز  و ناو فكس ، هاردينگ  و چهار اژدرافكن و چندين ناو كوچك به سمت مسقط حركت كرد.  كرزن نشان «صليب اعظم ستارة هند»  را به سلطان مسقط اعطا كرد و در كشتي آرگنوت خطاب به سلطان اعلام كرد كه اگر گروههايي از عمان داخلي بخواهند باعث ايجاد ناامني در نواحي تحت نظارت سلطان شوند، در واقع اتباع بريتانيا را متضرر خواهند ساخت. پس بريتانيا در دفع اين شورشها همواره از سلطان حمايت خواهد كرد.
كرزن پس از ترك مسقط يك روز تمام به بررسي سواحل شرقي و غربي رأس مسندم و بعد صخره‌هاي دريايي مدخل ورودي خليج‌فارس پرداخت. يك ناوگان متشكل از هفت ناوچه كوچك مأمور بررسي دماغه مسندم شدند. در 18 نوامبر از خورهاي شبه جزيره مسندم كه به عنوان نقطه‌اي استراتژيك در ورودي خليج فارس و موقعيت قواسم اهميت داشت بازرسي كرد. كرزن بعد از بررسيهاي لازم در اين مناطق به سمت شارجه رفت. او در 21 نوامبر به شارجه رسيد. در هنگام ورود به شارجه اعلام شد كه نايب‌السلطنه قصد دارد با تمامي شيوخ متصالح ملاقات كند و شيوخ بايد به عرشه كشتي او بيايند.» آنان نيز در 23 نوامبر خود را به شارجه رساندند. لرد كرزن در اين ديدار بيش از هر چيز به اهميت حضور بريتانيا در خليج‌فارس براي حفظ امنيت شيوخ پرداخت و گذشته تاريك شيوخ را نمونه‌اي از عواقب احتمالي خروج آنان از جرگة حمايت بريتانيا دانست. او همچنين با مهارت تمام نتيجه دوره يكصد ساله حاكميت بريتانيا بر خليج‌فارس را ايجاد امنيت براي شيوخ دانست و خطاب به آنان گفت: «اي آقايان؛ از خلال روابطي كه بدين سان به وجود آمده، وظيفة پاسداري و صيانت از اين صلح و وداد در منطقه با رضايت خود شما به عهده انگليس كبير واگذار شد و علقه‌هاي سياسي ميان هند و فرد فرد شماها جوانه زد و رشد يافت. در نتيجه اين پيوندها بود كه بريتانيا، بزرگ اين دريا و نگهبان رسمي شما شناخته شده است. آن‌چنان كه اكنون هيچ يك از شما با هيچ دولتي به جز بريتانيا رابطه‌اي نداريد... و اكنون كه آسايش و آرامش بر اين صفحات سايه گسترده و به هيچ‌روي خيال نداريم كه حاصل يك قرن كوشش و تلاشي كه نتيجه‌اي چنين پرشكوه و پيروز داشته است، به رايگان از دست بدهيم. هيچ كس نبايد اين انتظار عبث را از ما داشته باشد كه بي‌غرض‌ترين صفحة تاريخ را كه با اين زحمات و فداكاريها نوشته شده است با دست خود بشوييم و نابود گردانيم... اي آقايان! اينها روابطي هستند كه ميان امپراتوري بريتانيا و فرد فرد شما برقرار است. سرور تاجدار ما، حكمران بزرگ اين امپراتوري، در نقطه‌اي چنان دور از سرزمين شما زندگي مي‌كند كه كسي از شما تاكنون صورت او را به چشم نديده است و در آينده هم هرگز نخواهد ديد، اما اوامر و دستورهاي او در سراسر اين سرزمينهاي پهناور كه مستملكات او هستند، توسط عمال و كارگزاران حكومتي او اجرا مي‌شوند. من امروز به عنوان نمايندة او در قلمرو هندوستان تأمين رفاه شما را به عهده دارم و از اين بابت پيش امپراتور مسئول مي‌باشم...»
در واقع، كرزن مي‌خواست قواسم در سياست جديد انگلستان نقش مهمي را ايفا كنند. حمايت او از حق حاكميت شيخ شارجه بر حميريه و فجيره و ممانعت از استقلال‌طلبي آنها از طرفي نشان از سياست تسلط قواسم بر رأس مسندم و تنگه هرمز را داشت و از سوي ديگر باعث شد كه شيخ صقر بن سلطان شيخ قاسمي نسبت به پيوند دوستي با انگلستان اطمينان پيدا كند. دوستي كه از آغاز قرن نوزدهم به تيرگي گراييده بود. از طرف ديگر حكومت هند چندي پيش جزاير سه‌گانه را متعلق به قواسم دانسته و اين خود باعث اهميت بيشتر قواسم و لزوم تقويت آنان از سوي انگلستان مي‌شد.
بحث مالكيت رأس‌الجبال، مشرف به تنگه هرمز، به دليل موقعيت ويژه آن در دهانه خليج‌فارس، از مسائلي بود كه لرد كرزن به آن پرداخت. انگلستان از سال 1819 اين ناحيه را متعلق به متحد خود ـ سعيدبن سلطان و سلطان مسقط ـ مي‌دانست اما در 1903م/1321ق عمان قدرت چنداني نداشت و گرفتار مسائل داخلي خود بود. مسئله رأس‌الجبار همچنان مشكلي مهم ميان سلطان مسقط و قواسم بود. او به منظور اعلام سياست جديد انگلستان در قبال سواحل متصالح، يعني تقويت قواسم در مقابل ابوظبي، اعلام كرد:
شما مي‌دانيد كه مناطق شماليا  يعني محدوده سواحلي كه به باطنه معروف است و در پشت شبه جزيره عمان [رأس مسندم] قرار دارد تحت نظارت شيخ قواسم است ولي نظارت آنها بر اين منطقه مدتي است كه مورد شناسايي واقع نمي‌شود. اين مسئله بايد بدون اينكه منجر به تنش شود، خاتمه يابد.
او با درك اهميت حفظ ارتباط با قواسم و لزوم قدرت‌يابي آنان در مقابل زياده‌خواهيهاي ابوظبي، شديداً با استقلال‌طلبي شيوخ عجمان، ام‌القوين و جزيره الحمرا مخالفت كرد. در هنگام بازديد وي از سواحل حيمريه، صيب بن عبدالرحمن، شيخ حميريه، از او خواست استقلال مناطق تحت‌نظارت قبيله‌اش را از طرف حكومت هند انگلستان، به طور رسمي شناسايي كند. ولي كرزن ناتواني شارجه در حمايت از آنان را در مقابل دشمن بي‌اساس دانست و شكايات آنان را نپذيرفت.
پس از اجتماع شارجه، لرد كرزن در 22 نوامبر وارد بندرعباس شد. سالار معظم به نيابت از حكومت مركزي از او استقبال كرد. قرار بود علاءالدوله ـ حاكم فارس ـ با او ملاقات كند. لرد كرزن در جمع تجار انگليسي و هندي بندرعباس گفت: «اين بريتانيا بود كه راه تجارت هند و ايران را هموار نمود و اين سيستم وسيع تجاري را برقرار كرد. اگرچه شهرت بندرعباس مربوط به گذشته‌هاي دور است اما زماني كه انگلستان پا به عرصه نهاد بندرعباس موقعيت كنوني‌اش را كسب كرد.»
و حتي رونق تجارت در خراسان و افغانستان و آسياي مركزي با خليج‌فارس يا خليج‌فارس با نواحي مركزي ايران را مديون وجود كالاهاي انگليسي دانست.  كرزن در هنگام حضور در شارجه، بندرعباس، قشم و لنگه در فرصتهاي مختلف از جزاير تنگه هرمز نيز ديدن كرد و با دريادار خود راجع به برقراري سيستم دفاعي اين مناطق به گفتگو پرداخت. پس از بندرعباس، همراه با هاردينگ قشم را دور زد و در تنگه هنگام توقف كرد. پس از اندكي مشورت با همراهان، تصميم به برقراري دوباره مركز تلگراف در جزيره هنگام و فتح اين جزيره گرفت. سپس از باسعيدو در قشم ديدن كرد. آن‌گاه به لنگه رفت و به ملاقات با تجار انگليسي و هندي پرداخت و سخناني نيز خطاب به روسها بيان كرد. پس از لنگه به ديدار شيخ بحرين رفت و در اين ديدار سعي كرد تا انگلستان را تنها دوست شيخ و حامي هميشگي او بداند. در كويت نيز همين سياست دنبال شد و او به حمايت صريح خود از كويت در مقابل تهديدات عثماني پرداخت. پس از ديدار دو روزه از كويت قصد داشت تا با شيخ خزعل نيز به عنوان شيخ مستقل خوزستان ملاقات كند كه او حاضر به چنين كاري نشد. كرزن همراه با فرمانده ناوگان خود با كشتي اسفينكس از خور ابوموسي كه موقعيت مناسبي براي پايانه خط‌آهن آلمان به خليج فارس داشت بازديد كرد.  سپس به بررسي وضعيت و موقعيت خورالعرب و سواحل عثماني در ام‌القصر پرداخت. آن‌گاه از آنجا تا سواحل ايران در بوشهر را نيز بررسي كرد و طي نامه‌هايي به تهران خواستار ملاقات رسمي با مقامات ايراني در بوشهر شد كه اين درخواستها به جايي نرسيد و او با ناراحتي بوشهر را ترك كرد و راهي هند شد.
لرد كرزن پس از اتمام گردش در خليج‌فارس اعلام كرد: «در اينجا من گردش سراسر سواحل را به پايان رسانده و خاطرنشان مي‌كنم كه دولت ايران در حال حاضر بيش از هر موقع ديگر از زمان شاه‌عباس در كرانه‌هاي شمالي حكومت قدرتمندانه و نظارت بلامعارضي دارد... امارت‌نشينهاي عربي هم استقلال تام يا فقط نسبي دارند. ولي در ميان اين همه عوامل، بريتانيا شاهين ترازو را در دست دارد.»  او پيش از اين در كتاب ايران و مسئله ايران كه پيش از انتصاب او به نيابت سلطنت هند نوشته بود، شرط برتري انگلستان را چنين توصيف كرده بود: «نيروي بحري بريتانيا در درياي مديترانه و اقتدار غيرقابل انكارش در خليج‌فارس شرط احراز اين برتري است. تقويت بريتانيا از نظر تجاري در سراسر كرانه شمالي خليج‌فارس از گواتر تا محمره و در شهرهاي داخلي تا حدود اصفهان عامل ثانوي اين تخمين به شمار مي‌رود. اما قوي‌تر از هر دو موجب مزبور، وجود احساساتي است كه در نواحي جنوب نسبت به كشور ما مشهود است.»  با وجود اين براي اينكه انگلستان را خيرخواه مردم مناطق جنوبي ايران نشان دهد مي‌گويد: «بريتانيا حتي به يك وجب از خاك ايران چشم طمع ندارد. فرمانهاي هشتم و نهم احكام عشرة (تورات) هيچ‌وقت از جانب ما در خطر نقض نخواهد بود.»

نتيجه
رقابتهاي سياسي كشورهاي اروپايي در دهه‌هاي پاياني قرن نوزدهم با هدف تسلط بر كانونهاي تجاري، به خصوص هندوستان، موجب شد تا اهميت خليج فارس به عنوان دروازه هند افزايش يابد. انگلستان كه موقعيت خود را در خطر مي‌ديد، به طرق مختلف مي‌كوشيد تا اين خطرات را رفع نمايد. سفر لرد كرزن به خليج فارس و سخنراني‌اش در اجتماع شيوخ در شارجه نقطه اقدامات انگلستان در مقابله با اين تهديدات دول بزرگ بود. اگرچه در اين مقطع اقدامات ديگري نيز از سوي اين كشور صورت گرفت؛ اما آنچه كه در ظاهر امر نمود بيشتري يافت، سفر لرد كرزن بود. لرد كرزن از همان زماني كه به ايران و آسياي ميانه سفر كرد، تنها روسيه تزاري را تهديدي براي منافع انگلستان دانست و به همين دليل از سال 1895 كه به نيابت سلطنت مستعمرات انگلستان در هند و خليج فارس منصوب شد به بررسي اقدامات روسيه در ايران، خليج فارس و آسياي مركزي پرداخت. از آغاز سال 1901 بارها بر لزوم انجام سفر هدفمند و نمايش قدرت انگلستان تأكيد داشت، اما مقامات لندن و وزارت هند با ديدگاه او چندان موافق نبودند. با انتصاب لانسدون، سياست دولت مركزي انگلستان به كمك كرزن آمد و از اين پس اقدامات مهمي در زمينه مقابله با دول رقيب به انجام رسيد. اين اقدامات در مناطق مختلف خليج‌فارس به اجرا درآمد. كمك به شيخ كويت در مقابل دشمنان، تجهيز آل سعود در كويت و همراهي با آنان در فتح رياض و ديگر مناطق نجد كه از 1903 عملي شد، تقويت روابط با ديگر شيوخ عمان متصالح و به خصوص توجه ويژه به قواسم كه پس از 1820 در مقابل شيوخ بني ياس ابوظبي (كه متهم به مذاكره با ايران و فرانسه بود) و دبي قدرت چنداني نداشتند. ارسال نيروهايي همراه به مك ماهون براي تقويت نفوذ خود در سيستان، مذاكره با برخي سرشناسان در بغداد و نجف و مهم‌تر از همه تحريك قواسم به ادعاي مالكيت جزاير ايراني تنگه هرمز و تأسيس پايگاه‌هايي در اين تنگه، بخشي از اقدامات اين كشور بود. از ديدگاه نايب‌السلطنه اين سفر مهم‌ترين بخش از اقدامات لازمي بود كه نتايج مهمي را به همراه داشت. همين موضع‌گيريهاي تند زمينه انعقاد معاهده 1907 با روسيه را فراهم كرد كه البته از ديدگاه لرد كرزن روسها برنده اين قرارداد بودند. با وجود اين حوادث بعدي به لرد كرزن نشان داد كه سياستهاي او در هند و خليج فارس نقشي مهم در ادامه حضور اين كشور در منطقه داشته است.

منابع
1. تطور قطرالسياسي من نشاءت الاماره الي استقلال الدوله، جمعي از نويسندگان، الدوحه، 2005.
2. العابد، صالح محمد، دور القواسم في خليج الفارسي، 1747ـ1820، مطبعه الالعاني، بغداد، 1986.
3. قاسم، جمال زكريا، تاريخ الخليج الفارسي الحديث و المعاصر، ج 2، قاهره، دارالحضاره القومي و والثقافه، 1998.
4. جناب، محمدعلي، خليج فارس، نفوذ بيگانگان و رويدادهاي سياسي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني، بي‌تا.
5. كاظم‌زاده، فيروز، روابط روس و انگلستان در ايران، 1864ـ1914، ترجمه منوچهر اميري، تهران، جيبي، 1354.
6. گرگاني، م. منشور، سياست انگلستان در خليج فارس و جزاير بحرين (نفت و مرواريد)، تهران، چاپخانه مظاهري، 1325.
7. رايت، دنيس، ايرانيان در ميان انگليسيها، تهران، نشر نو، 1364.
8. سفرنامه فرنگستان، سفرنامه اول مظفرالدين شاه، تهران، چاپ دوم، 1363.
9. سيستاني، محمود افشار، سياست اروپا در ايران، ترجمه سيدضياءالدين دهشيري، تهران، نشر موقوفات افشاريزدي، 1358.
10. فرامرزي، احمد، راه‌آهن اروپا و خليج فارس، تهران، داورپناه، 1346.
11. كرزن، لرد، ايران و قضيه ايران، ترجمه غلامرضا وحيد مازندراني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1350.
12. لرد كرزن در خليج فارس، بر پايه اسناد وزارت امور خارجه واحد نشر اسناد، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين‌الملل، 1370.
13. محمود، محمود، دگرگوني نظام بين‌الملل، تسلط جهاني اروپا، ارزشهاي اروپايي 1895ـ1328.
14. مستقيمي، بهرام، دگرگوني نظام بين‌الملل، تسلط جهاني اروپا، ارزشهاي اروپايي 1895ـ1914، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين‌الملل، 1373.
15. هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، تاريخ روابط خارجي، تهران، سيمرغ، 1355.
16. نوايي، عبدالحسين، ايران و جهان، از مشروطيت تا پايان قاجاريه، ج 3، تهران، هما، چاپ اول، 1375.
17. وادالا، رامي، خليج فارس در عصر استعمار، ترجمه محمد شفيع جوادي، تهران، كتاب سحاب، 1364.
18. ويلسون، آرنولد، خليج فارس، ترجمه محمد سعيدي، علمي و فرهنگي، 1366.
19. هاولي دونالد، درياي پارس و سرزمين‌هاي متصالح، ترجمه حسن زنگنه، بوشهر: بوشهرشناسي، 1377.
20. Amirahamdi, Hoshang, Small Island, Big Policies (The Tohnb's and Abumusa in the Persian gulf st),. NewYork, Martins Press, 1996.
21. Bombay Government Selection, From The Records of The Bombay Government, Historical and Other Information With The Province of Oman, Muscat And Other Places in Persian Gulf, Bombay Edition;' Vol. XXIV. Bombay, 1856.
22. Bavand, Davoud, H., The Historical, Political and Legal Bases of Irans Soverignty over the Islands of Tonb and Abu Musa, NewYork, Internet Cocepts Incorporated, 1994.
23. Busch, K. Britain and The Persian Gulf, 1894-1914, Berkeley University of California Press, 1967.
24. Constable, Captain C.G., and Stiffe, Lieutenant A.W., The Persian Gulf Pilot, Inclouding The Gulf of Oman, London: Hidrographic Admirality. 1864.
25. India Office Recobds, [I.O], Annual Administration Reports of the Persian gulf Residency and Muscat Political Agancy. Calcutta): Province of Fars.
26. J. G. L orimer, Gazetteer of the Persian gulf, Oman and central Arabia Vol. l,p.art IA Historical, Calcutta, 1908-1915, Republished by grey International West Mead, England, 1970.
27. John Mc Cluer, An Account of Navigation between India and Persian Gulf, London, 1986.
28. Kelly. J.B. Great Britain and the Persian gulf, 1795-1880, oxford university press. 1968.
29. Kinner. John Macdonald, A Geographical Memoir of Persian gulf Emirate, London, unknown publisher, 1813.
30. Kumar, Parinder, India and the Persian gulf 1858-1907, London Asia Publishing House, 1966.
31. Mirfendereski, "The Tamb Islands Controversy, 1887-1971, A Cace Study in Claims to Territory in International Law, Tufts University of Massachusetts, 1985.
32. Mojtahed Zadeh, pirouz, The Changing World Order and the Geographical Regions of Caspian-Centeral Asia and the Persian gulf, London, Urosevic Foundation, 1992.
33. Mohammad Morcy Abdollah, The United Arab.
34. P. L. Toye, The Lower Gulf Islands: Abu Musa and the Tonbs, London, Archive Edition, 1993, Vol. l and 2.
35. Saldanha. J. a: Precise of the Persian gulf, Vol., IV, 1870-1904, Archive edition, London, 1986.