بازخواني پرونده نهضت ملي نفت

بازخواني پرونده نهضت ملي نفت

اسفند ماه هر سال يادآور حادثه‌اي بزرگ در تاريخ ملت ايران است نهضت ملي و ملي كردن صنايع نفت رويداد ساده‌اي نبود. انگلستان توانسته بود امتياز نفت ايران را در دست داشته باشد و به هر ميزان استخراج و صادر نمايد انگلستان ابرقدرت آن زمان بود بيش از نيمي از كره زمين را مستعمره خود ساخته بود. با استفاده از نفت در دوجنگ جهاني پيروز شده بود. هنوز نفت نقاط ديگر خاورميانه به بهره‌برداري نرسيده يا در آغاز بهره‌برداري قرار داشت. حيات انگليس بستگي به انرژي حاصل از نفت داشت. ايران بعد از شهريور 20 در اشغال متفقين قرار گرفته بود تا بدون خطر از نفت استفاده كنند و هم در انتقال نيرو از موقعيت حساس و استراتژيك ايران بهره‌مند شوند. در چنين شرايطي يكي از شخصيت‌هاي روحاني به تكليف اسلامي خود با آگاهي كامل در جهت استيفاء حقوق ملت ايران عمل كرد. مردم را به حقوق خود آشنا ساخت و مبارزه سختي را عليه سياست استعماري انگليس كه تقريباً تمام ملل اسلامي را در برگرفته بود شروع نمود. آيت‌الله سيد‌ابوالقاسم كاشاني قبل از اين تاريخ در عراق با انگليس متجاوز آشنا شده بود او در انقلاب 1920 عراق سهم بزرگي داشت و از جمله علماي مجاهد ايراني بود كه در حوزه علميه نجف1 با فتواي مراجع وقت از جمله پدرش آيت‌الله حاج سيد‌مصطفي كاشاني اسلحه به دست گرفته بود. او عشاير مسلمان عراق را مجهز و متحد كرده و به دفاع از استقلال عراق قيام كرده بود. تاريخ استقلال عراق اين مجاهدت كاشاني و ديگر رهبران تشيع عراق را ثبت كرده است. آيت‌الله حاج سيد‌مصطفي در جبهه جنگ مصدوم شده و پس از مدتي بشهادت رسيده بود. اسفندماه يادآور درگذشت اين روحاني بزرگ در سال 1340 در 24 اين ماه نيز مي‌باشد.
 مبارزه براي آزادي و استقلال با عنوان ملي كردن نفت از حدود اسفند 1320 شروع ودر اسفند 1329 با تصويب قانون ملي شدن نفت به اوج رسيد. عنوان اين مبارزات نهضت ملي بود كه صفحات درخشاني را در تاريخ ثبت نمود. آيت‌الله كاشاني براي رسيدن به نتيجه با فداكاري و ايثار و از جان‌گذشتگي بسياري از سدها را شكست. سدهايي كه تبديل به باور و اعتقاد شده بود. اوضاع و احوال و تجربيات چنان شرائطي را به‌وجود آورده بود كه گوئي سياست آنهم در زمينه مقابله با بيگانه در شأن روحانيون نيست وروحاني بايد در بخش عبادات مردم را هدايت كند. سياست حرفه او نيست.2
تعقيب، دستگيري و زنداني كردن كاشاني در ابتدا با خوشبيني مواجه نبود. عامه مردم كه در ‌آن روزگار از وجود نفت در كشور و غارت آن وسيله بيگانگان آگاهي نداشتند، مخفي شدن و سپس دستگير شدن او را حمل بر خروج از كسوت روحانيون مي‌پنداشتند. انتظار اين نبود كه در كار دولت دخالت كند. ‌آيت‌الله كاشاني با استمرار در مبارزه كار را به جايي رساند كه با يك اعلاميه سراسر كشور را تعطيل كرد. او به گونه‌اي ملت را بيدار ساخت كه ملي شدن صنايع نفت شعار روز ملت ايران شد و هر چند كه دولت‌ها با انتخابات كذايي مجلس را بوجود مي آوردند كه حافظ منافع ملت نباشد اما اقليتي در مجلس پيدا مي‌شد كه با حمايت مردم قدرتش بيش از اكثريت بود. آيت‌الله كاشاني اگر آزاد بود امكان انتخابات فرمايشي وجود نداشت. بنابراين در تمام انتخابات دوران مبارزه، آيت‌الله كاشاني يا زندان بود و يا در تبعيد خارج از كشور.
آيت‌الله كاشاني معتقد بودكه كشورهاي اسلامي بايد متحد شوند به تنهايي مشكل است كه در مقابل طمع دول استعمارگر غرب بايستند. او بارها بر ارتش بيست‌ميليوني مسلمان تأكيد داشت تا بتوانند در مقابل تهاجمات قدرتهاي متجاوز از تماميت ارضي و اعتبار و حيثيت اسلامي خود دفاع كنند و هنگامي كه انگليس در مقابل ملي شدن نفت اعلام كرد كه ناوگان خود را به خليج فارس آورده آيت‌الله كاشاني با اعلام اينكه دستور جهاد مي‌دهم آنها را به عقب‌نشني وادار ساخت و رسماً اعلام نمودند كه تهاجمي در كار نيست و از طريق شوراي امنيت و ديوان لاهه موضوع را دنبال مي‌كنند.
آيت‌الله كاشاني در دوراني كه شهرت جهاني پيدا كرده بود بعنوان يك رهبر اسلامي براي استقلال و آزادي سرزمين‌هاي اسلامي فعاليت داشت. با تلگرافهاي خود از جانب ملت مسلمان ايران به مجامع بين‌المللي براي استقلال مراكش، تونس، مردم كشمير تأثير‌گذار بود. اسرائيل را غده سرطاني مي‌دانست كه آينده خطرناكي براي مسلمين دارد. بسياري از جوانان ايران مهيا شدند تا براي دفاع از فلسطين به فلسطين بروند ولي زمامداران وقت ايران مانع بودند كمكهاي مالي مردم به آن سوي ارسال شود. آيت‌الله كاشاني هنگامي كه ايران را محاصره اقتصادي كردند و از فروش نفت ايران جلوگيري نمودند براي فروش اوراق قرضه ملي دولت، عامه مردم را به كمك‌رساني دعوت نمود مردم ايران با جان و دل به خريد اوراق قرضه ملي پرداختند.
شوق و ذوق مردم در حمايت از دولت به درجه‌اي رسيد كه بعضي بخشي از حقوق ماهانه خود را به دولت بخشيدند. بعضي زينت ‌آلات خانوادگي خود را در اختيار گذاشتند تا در اين طريق پاسخ دندان‌شكني به قدرتهاي استعمار داده باشند و محاصره اقتصادي را بشكنند. اين فعاليت بخوبي انجام گرفت. دولت انگلستان با بهره‌گرفتن از عوامل داخلي خود كه در سطوح مختف ناشناخته قرار داشتند در مقام تثبيت سلطه انحصاري خود بر منابع نفت جنوب بود ولي در همين حال با چالش‌هاي دشواري روبرو بود. از يك طرف مبارزات ملت ايران براي پايان بخشيدن به احياي حقوق خود بر منابع نفتي و از طرف ديگر درخواست‌هاي شركت‌هاي نفتي امريكايي و دولت شوروي براي سهيم شدن در بخش‌هاي ديگراز منابع نفتي كشور اوضاع و احوال جهاني دولت انگليس را ناگزير مي‌كرد براي دفاع از منابع انحصاري شركت نفت انگليس در ايران اندكي بر درآمد نفتي ايران بيفزايد تا با حفظ اساس قرارداد، امتياز نفت جنوب را حفظ كند و ملت ايران را هم ساكت كند و دولت ايران در برابر درخواست‌هاي شركت‌هاي رقيب ايستادگي كند. گفتگوهاي دولت ايران و مقامات شركت نفت انگليس به تنظيم اصلاحيه‌اي برقرارداد 1312 انجاميد كه به لايحه الحاقي گس ـ گلشائيان معروف شد در زمينه لايحه گس ـ گلشائيان دو نگرش وجود داشت. آيت‌الله كاشاني كه پيشگامي مبارزات نيرومندي را در سطح كشور داشت در انديشه برچيدن بساط استعماري شركت نفت انگليس بود. اين شركت كه به شيوه دولتي در درون دولت ايران عمل مي‌كرد اهرم‌هاي واقعي قدرت را در دست داشت. عامل اصلي ركود و بازدارنده هرگونه پيشرفت اقتصادي و اجتماعي در كشور بود ولي مقامات دولت ايران كه گفتگوهاي تدوين اين لايحه را پي‌گيري كرده بودند و اكثريت نمايندگان مجلس كه از سياست انگلستان پيروي مي‌كردند و گروهي از وابستگان به انگليسي‌ها از تصويب اين لايحه پشتيباني مي‌كردند. يكي از حاميان جدي لايحه گس‌‌ ـ گلشائيان حاجعلي رزم‌آرا بود كه وي را براي پايان بخشيدن به نهضت ملي و فيصله نفت با اين لايحه به كرسي صدارت نشانده بودند.
رزم‌آرا سدي در مقابل ملي شدن نفت شناخته شد با قتل او وسيله فدائيان اسلام اين سد برداشته شد. كميسيون نفت مجلس هم زير فشار افكار عمومي نتوانست لايحه گس ـ گلشائيان را كه خواسته انگليس استعمارگر بود تأييد نمايد بعد از مدت كوتاهي زمامداري علاء كه به دولت محلل اشتهار داشت مصدق براي ارجاي اصل ملي شدن نفت مأمور تشكيل دولت شد. دوران مصدق از دو قسمت تشكيل مي‌شود: بخش اول از سال 1330 تا قيام تاريخي 30 تير كه آيت‌الله كاشاني با رهبري تام و تمام آن را عهده‌دار است و نهضت با قدرت پيش مي‌رود و همه موانع را پشت سر مي‌گذارد. بخش دوم زمامداري مصدق كه با سقوط قوام‌السلطنه در 30 تير شكل مي‌گيرد وضع مصدق عوض مي‌شود مصدق كساني را به تصدي امور نفت و دولت مي‌گذارد كه شايستگي و صلاحيت آن امور را از لحاظ سوابق مشكوك ندارند آيت‌الله كاشاني اعتراض مي‌‌كند پاسخ مصدق اين است كه دولت بايد در انتخابات آزاد باشد و كسي دخالت نكند.
دكتر مصدق اختيارات مجلس را خواست يعني خود قانونگذار باشد آيت‌الله كا شاني آن را خلاف قانون اساسي مي‌دانست و بعد از دريافت اختيارات حزب توده، عوامل ديگري را وادار ساخت كه همه مبارزان ملي و در رأس آنها آيت‌الله ‌كاشاني را لجن‌مال كنند. او با استفاده از رسانه‌ها بالاخص راديو كه در اختيار دولت بود تلاش كرد آنهائي را كه پيشگامان نهضت بودند بي‌اعتبار نمايد. آخرين اقدام مصدق در مقابله با آيت‌الله كاشاني انحلال مجلس بود كه در اين شرايط هم با احزابي كه مطيع او بودند خانه كاشاني را كه ‌آخرين سنگر ضد‌استعماري و در مقام نجات نهضت بودند سنگباران نمودند. آيت‌ الله كاشاني در 27 مرداد جوابي داد كه نشان مي‌‌دهد راه نهايي او غير از راه مصدق است و بالاخره آخرين پرده با دخالت عوامل امريكا و انگليس با فرمان بركناري مصدق و انتصاب زاهدي در حوادث 28 مرداد نهضت با شكست مواجه مي‌شود و دكتر مصدق سقوط مي‌كند.
تمام حوادث و جريانات بخش دوم نخست‌وزيري دكتر مصدق در تاريخ سياسي معاصرتوضيح داده شده. دكتر محمود كاشاني استاد دانشگاه و فرزند آيت‌الله كاشاني با توجه به اسناد و مدارك و مصاحبه‌ها و روزنامه‌ها و خاطراتي كه به جا مانده نتيجه مي‌گيرد كه در 28 مرداد كودتا واقع نشده توطئه‌اي را امريكا و انگليس با شركت عوامل داخلي عليه نهضت ملي ايران راه انداختند. چون سالگرد ملي شدن نفت است، بخشي از مقاله ايشان را كه در شماره 1 بهار 1386 مجله دانشكده حقوق وعلوم سياسي آمده و متكي به اسناد و نتيجه‌گيري علمي است ذيلاً مي‌آوريم:
عوامل داخلي انگلستان در مقام زمينه‌سازي تصويب لايحه الحاقي برآمده و نخست در 15 بهمن 1327 با دست‌آويز ترور نافرجام شاه آيت‌الله كاشاني را دستگير و به لبنان تبعيد كردند. آيت‌الله كاشاني از لبنان مبارزه خود را با سياست انگلستان ادامه داد و با فرستاد پيام مفصلي به مجلس در ارديبهشت 1328 دلائل تبعيد خود را چنين بيان داشت: تبعيد اين خادم اسلام و ملت با آن وضع فجيع براي تغيير قانون اساسي و انتخابات فرمايشي و سوار كردن خيانتكاران و نورچشمان به گرده اين ملت فلك‌زده و مسئله نفت و تجديد بانك شاهي است...» و در بخش ديگري با تأكيد بر ضرورت بهر‌ه‌مند شدن ملت ايران از سرمايه‌هاي نفتي خود خطاب به نمايندگان مجلس دوره پانزدهم كه در انتظار تقديم لايحه الحاقي بودند افزود: «راضي نشويد نفت را كه بايد عمده اصلاح بيچارگي اين ملت سخت و گرسنه از آن بشود به رايگان به نفع اجنبي از كَفَش برود و شركت نفت علاوه بر آنچه از گذشته از دست داده است و مي‌خواهد پايمال كند سعي دارد كليه اراضي نفت خيز جنوب را كه جزء امتيازش نيست در قرارداد جديد جزء امتيازاتش نمايد. در اين امر خطير حياتي لازم بود اشخاص مور اعتماد از طرف دولت تعيين شوند كه اين اشخاص معين شده‌‌اند و بالجمله جديت و فداكاري لازم است كه با ‌آن همه داد و بيداد و فرياد حق ملت ضايع نشود (اين پيام روز پنجشنبه 8 ارديبهشت 1328 در جلسه علني مجلس دوره پانزدهم از سوي آقاي سيد‌ابوالحسن حائري‌زاده خوانده شد و در صورتمجلس مذاكرات مجلس چاپ شده است) سرانجام لايحه الحاقي به مجلس تقديم شد و در تيرماه در واپسين روزهاي اين مجلس در دستور كار قرار گرفت. فضاي استبدادي حاكم بر جامعه و شرايط اجتماعي اين اميد را براي آنان به وجود آورده بودكه لايحه در چنين شرايطي از تصويب مجلس بگذرد و دولت انگليس بتواند بر چالش‌هايي كه با ‌آنها روبرو بود پيروز شود. ولي تعداد اندكي از نمايندگان اقليت مجلس در برابر تصويب لايحه ايستادگي كردند. در اين نبرد سرنوشت ساز دوره 15 مجلس مصدق زندگي آرامي داشت و كمترين نقشي در مقابله با هدف‌هاي دولت انگلستان ايفاء نمي‌كرد. در همين هنگام يكي از نمايندگان اقليت مجلس به خانه او مراجعه كرد و با اصرار خواستار برخورد او با لايحه الحاقي شد ولي او همچنان در لاك بي‌عملي باقي ماند و حاضر به نشان دادن مخالفتي نشد تا آنكه در تاريخ 30 تير 1328 نامه‌اي به مجلس فرستاد و با شگفتي فراوان به گونه ضمن آن را تأييد كرد. بخشي از اين نامه با اشاره به اين لايحه چنين آمده است كه: «... در صورتي كه بايد بگذرد اگر مي‌توانيد درباره ماده واحده توضيح دهيد كه شش شيلينگ حق الامتياز  ليره طلاست كه به نرخ روز ليره كاغذي پرداخته مي‌شود يا كلاه كاغذي است...» بنابراين حداكثر خواسته مصدق اين بود كه در صورت تصويب اين لايحه الحاقي حق امتياز دولت ايران بر پايه ليره (پوند) طلا پرداخت شود. كه اين هم چيز تازه‌اي نبود زيرا در قرارداد 1312 مكانيزمي براي جبران كاهش قيمت ليره اسكناس پيش‌بيني شده بود.
خوشبختانه نمايندگان مخالف لايحه به اين اندرز مصدق گوش فرا ندادند و با پيروي از پيام آيت‌الله كاشاني به مخالفت با اساس لايحه الحاقي ادامه دادند تا دوره مجلس پانزدهم سپري شد و موقتاً خطر بزرگي از سر ملت ايران گذشت ( حسين مكي در يادداشتهاي خود مي‌نويسد پس از خواندن اين نامه از تريبون مجلس متوجه شده است كه اين نامه اصل لايحه الحاقي را تأييد نموده است. به همين دليل به مصدق تلفن مي‌كند و تقاضاي نامه ديگري مي‌كند. مصدق هم اين درخواست را مي‌پذيرد و دو روز بعد نامه ديگري عليه لايحه الحاقي به مجلس مي‌نويسد. به گفته مكي، مصدق در برخورد با لايحه الحاقي گام مهمي برنداشت و اين دو نامه را هم به اصرار من نوشت. البته دليل فرستادن نامه دوم به احتمال قوي اين بوده كه مصدق متوجه شده است نمايندگان اقليت زير بار لايحه نمي‌روند.) با اين حال دولت انگلستان و عوامل داخلي آن در مقام برگزار كردن يك انتخابات فرمايشي براي مجلس دوره شانزدهم بودند تا بتوانند كار نفت را برپايه خواسته‌هاي خود سامان دهند ولي انتخابات مجلس شانزدهم به ناكامي رسيد. در انتخابات مجدد دوره شانزدهم درتهران آيت‌الله كاشاني كه در تبعيد در لبنان به سر مي‌برد به نمايندگي مجلس انتخاب شد و با استقبال تاريخي بي‌مانندي به ايران بازگشت و خانه او كانون اصلي مبارزات ملت ايران گرديد. در اين انتخابات مصدق نيز با كمك هواداران نهضت ملي ايران به مجلس شانزدهم راه يافت و با خواندن پيام‌هاي آيت‌الله كاشاني در اين مجلس هر چه بيشتر خود را در كانون قدرت نزديك كرد و اعتماد سران نهضت ملي ايران را به دست آورد. دولت انگلستان كه خود را در برابر امواج خروشان نهضت مردمي در ايران ناتوان يافت استراتژي تازه‌اي در پيش گرفت. نخست شخص مصدق را كه پيش از اين خود را بازنشسته سياسي معرفي مي‌كرد به صحنه آورده و او را بر موج نهضت سوار كردند (مصدق از گذشته‌هاي دور روابط پنهاني و نزديك با انگليس‌ها داشت و بر همين پايه او را در دوران جواني به استانداري فارس رساندند كه زير كنترل سياسي و نظامي انگلستان بود. حتي مستر نورمن وزير مختار اين كشور در ايران در نامه‌اي به نخست‌وزير وقت ايران در آبان 1299 خورشيدي خواستار ادامه استانداري اودر فارس گرديد) انگليسي‌ها از اين پس گروه قابل توجهي از مهره‌‌هاي وابسته خود را در دولت و مجلس و ديگر پست‌هاي كليدي بسيج كرده و به تدريج براي نخست‌وزيري مصدق زمينه‌چيني كردند و او هم توانست نقش خود را به‌سان يك بازيگر ماهر به مورد اجرا گذارد.
هنگامي كه مصدق توانست با جلب موافقت آيت‌‌الله كاشاني و نمايندگان مجلس در 16 ارديبهشت 1330 به نخست‌وزيري برسد نخستين بند برنامه دولت خود را اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت و به‌ كارگيري درآمدهاي حاصله در جهت تقويت بنيه اقتصادي كشور و ايجاد موجبات رفاه و آسايش عمومي اعلام كرد. اين همان خواسته‌اي بود كه آيت‌الله كاشاني در پيام خود در ارديبهشت سال 1328 به مجلس به دنبال آن بود و نمايندگان اقليت مجلس نيز براي آن مبارزه كرده و آن را از هدف‌هاي خود قرار داده بودند. ولي مسئله مهم اين است كه در زمينه اين برنامه در خلال دو سال و سه ماه اين حكومت چه اقداماتي انجام شد؟ سياست انگلستان اين بود كه با قطع درآمدهاي نفتي ايران، كشور ما را در تنگناي اقتصادي قرار دهد تا از بهره‌برداري از صنعت نفت ملي شده محروم شود و سرانجام تسليم افزون‌طلبي‌هاي اين دولت گردد. دولت امريكا كه علاقمند به ورود شركت‌هاي نفتي امريكايي به حوزه‌هاي نفت‌خيز كشور ما بود در آغاز كار نقش ميانجيگري ميان ايران و انگليس را به عهده گرفت.
آچسن وزير امور خارجه امريكا كه علاقمند به ورود شركتهاي نقش امريكايي به حوزه‌هاي نفت‌خيز كشور ما بود در ‌آغاز كار نقش ميانجيگري ميان ايران و انگليس را به عهده گرفت. وي در ارديبهشت 1330 در پيشنهاد خود از انگلستان خواست كه اصل ملي شدن نفت را در ايران بپذيرد و در همين راستا نماينده بلند‌پايه خود آورل هاريمن را براي گفتگو با دولت ايران در 23 تيرماه 1330 به تهران فرستاد تا راه‌حلي براي نفت ايران و صدور آن به بازارهاي جهاني فراهم كند. دولت انگلستان تصويب قانون ملي شدن نفت را در حكم الغاي يك سويه قرارداد سال 1312 و بي‌اعتبار مي‌دانست ولي ناگزير شد اصل ملي شدن نفت در ايران را كه از حقوق پذيرفته شده دولت‌ها بود به رسميت شناسد و در همين حال با طرح شكايتي در ديوان بين‌‌المللي دادگستري خواستار توقف صدور نفت ايران و پرداخت غرامت ناشي از ملي شدن نفت در ايران شد. در خلال اين سالها كشورهاي اروپايي و ژاپن نياز فراوان به نفت ايران داشته و پاره‌اي از كشورهاي اروپاي شرقي چون لهستان، چكسلواكي، مجارستان و كشور چين با داشتن امكانات حمل نفت درخواست‌هاي جدي براي خريد نفت ايران داشتند ولي دولت مصدق به آنها ترتيب اثر ندارد در آبان 1330 رابرت‌گارنر قائم‌مقام بانك جهاني با مصدق در امريكا ديدار كرد و سپس نمايندگان اين بانك تا پايان سال مزبور گفتگوهاي خود را براي حل و فصل مسئله نفت ايران ادامه دادند. بانك جهاني پيشنهادي را بر پايه ميانجيگري ميان ايران و انگليس به دولت ايران ارائه كرد كه مي‌توانست مشكل نفت را موقتاً و براي دو سال حل كند و كشور ما را از بن‌بست مالي برهاند ولي دولت مصدق هيچگاه پاسخ روشن به آن نداد و سرانجام كار و كوشش‌هاي خود را متوقف كرد. در سال 1331 پس از صدور حكم ديوان جهاني دادگستري و اعلام عدم صلاحيت اين ديوان در رسيدگي به دعوي انگلستان زمينه‌هاي لازم براي حل و فصل نفت ايران از هر سو فراهم بود ولي دولت مصدق با استفاده ابزاري و سياسي از موضوع نفت همچنان از پيمودن هر راهي براي تعيين يك چارچوب قراردادي براي حل اين موضوع خودداري مي‌كرد. در 16 مرداد 1331 نخستين پيشنهاد مشترك امريكا و انگلستان به ايران تسليم شد كه برپايه آن تعيين غرامت مورد ادعاي دولت انگليس كه در قانون 9 ماده‌اي اجراي قانون ملي شدن نفت هم پرداخت آن پيش‌بيني شده بود به ديوان جهاني دادگستري در لاهه واگذار مي‌شد.
مقاله تحقيقي دكتر محمود كاشاني زير عنوان مداخله انگلستان و امريكا براي براندازي نهضت ملي ايران كه در مجله دانشكده حقوق و علوم سياسي شماره 1 بهار 1386 بيش از 70 صفحه مجله را تشكيل مي‌‌دهد مسائل پيش آمده در نهضت ملي را قدم به قدم با اتكاي به اسناد مورد بازبيني قرار مي‌‌دهد كه در اين جا نمي‌گنجد.
در مورد قيام 30 تير 1331 كه با هدايت و رهبري مذهبي سياسي آيت‌الله كاشاني انجام گرفت به اين شكل واقع شد كه سران نهضت ملي و در رأس آنها آيت‌الله كاشاني تمام قدرت ملي را براي برداشت ثمره ملي شدن نفت به دكتر مصدق سپرده بودند. وي در نيمه اول نخست‌وزيري خواست عمومي را دنبال نموده بود اما در شرايطي كه هنوز دلايل آن معلوم نشده يكباره اين قدرت مأخوذ از ملت را با استعفاي خود به سادگي در اختيار شاه گذارد. او حق نداشت قدرت عمومي را كه به رسم امانت در اختيار داشت با يك حق خصوصي يكسان ببيند و بي‌اطلاع ملت قهر كند و استعفا بدهد و به خانه‌اش بازگردد.
اگر قيام 30 تير با خون شهداي مسلمان به وجود نمي‌آمد نتيجه توطئه28 مرداد 1332 در همان تيرماه 1331 فراهم شده بود. كار مهمي كه در 30 تير انجام گرفت اين بود كه ملت يك بار ديگر با پايداري و تلاش و خون فرزندان خود قدرت حاكميت ملي را كه رها شده بود به چنگ آورد اين نهضت با توجه به نيروهايي كه صحنه ايستادند و گروههايي كه ساكت ماندند و يا مخالف بودند يك نهضت اسلامي است. 30 تير نشان داد چنانچه وحدت در جامعه اسلامي تحقق پيدا كند مي‌تواند نيرويي به وجود آورد كه اركان استعمار و استبداد را بلرزاند و مقدمات فروريختن آن را فراهم سازد و در واقع در ارزيابي نيروي متحد مسلمين در برابر مسلسل و تانك و توپ قيام 30 تير نمونه است. اين قيام به گروههاي مختلف اعم از ملي، ضد ملي، مذهبي، عوامل بيگانه، شاه و اياديش نشان داد كه در ايران يك نيروي ريشه‌‌دار نهفته، پرتوان و متكي به معنويتي خاص وجود دارد كه مي‌تواند محصول شگفت‌آوري تحويل دهد و اگر اين قدرت در اختيار زمامداران قرار گيرد مي‌توانند در صحنه سياست بين‌المللي با استقلال عمل نمايند و از ابرقدرتها ترس و واهمه‌اي نداشته باشند.
آيت‌الله كاشاني كه مظهر مبارزات اسلامي آن دوره بود اين نيرو را در حد اعلي درجه در اختيار دكتر مصدق قرار داد و در يكسال و چند ماه به شيوه خستگي‌ناپذيري توده‌‌هاي ملت را در صحنه نگهداشته بود. تمام اجتماعات بزرگ اين دوره در حمايت از مصدق با اعلاميه آيت‌الله كاشاني شروع مي‌شد و بارها سراسر كشور با پيام او در جهت تقويت مصدق به تعطيل عمومي رسيده بود گروههايي چپ و راستي كه به كرات خواسته بودند سنگهايي جلو حركت قرار دهند كاشاني با شيوه ديني و اسلامي آنها را از ميدان به دور ساخته بود. او در مصاحبه‌هاي مطبوعاتي و در ملاقات با هيأت‌هايي چون جاكسون، استوكس و هاريمن گفته بود كه دولت مجبور است در اجراي قانون ملي كردن صنايع نفت اراده ملت را تحقق بخشد و مصدق نبايد از اين اصل عدول نمايد از اين رو قابل پذيرفتن نبود كه مصدق با استعفاي خود ثمره مبارزات مردم را از بين ببرد. در اين شرايط در حاليكه سياستهاي خارجي و دربار دست نشانده، قوام‌السلطنه را به صحنه آورده و به او فرمان نخست‌وزيري داده بودند آيت‌‌الله كاشاني با مجاهدت خاص روحاني خويش و به اتكاء ملت مسلمان بپاخاست و مسير تاريخ را در آن روز عوض كرد و نشان داد عميق‌ترين نيروهاي ملي را در سرزمين ايران قشرهاي مذهبي دارند كه در مبارزه در راه حق تا پاي شهادت و از جان گذشتگي ايستاده‌اند. مردمي كه در 30تير به نداي آيت‌الله كاشاني كفن پوشيدند و با قصد شهادت آماده شدند نيرويي جز ايمان و اعتقاد به رهبر آن نداشتند و با اين نيرو با سرعت تمام مبارزه را ثمربخش ساختند. هيأت حاكم جديد به سرپرستي قوام‌السلطنه با وجود حمايت خارجي وقتي ديدند كه فشار مردم مسلمان متراكم و گلوله چاره آن نيست عقب نشستند و بار ديگر دولت مصدق شكل گرفت. البته حق اين بودكه در اين تاريخ براي ادامه راه يك نيروي انقلابي با ايمان عهده‌دار امور و ادامه نهضت گردد و مواضع نامشروع قدرت مورد حمايت بيگانه را در هم كوبد تا پيام نهضت و رسالت ضد استعماري ملت ايران بارور گردد. مجلس هفدهم تازه با الهامات ناقص شكل گرفته بود هيأت رئيسه دو مجلس توافق كردند مشتركاً نسبت به نخست‌وزيري مجدد مصدق ابراز تمايل كنند. بر اين اساس 19 تير فرمان نخست‌وزيري مصدق صادر شد وي قبل از معرفي كابينه در 22 تير درخواست اختيارات را نمود تا 6 ماده قوانين آزمايشي را تصويب كند. روز 25 تير پس از سه ساعت مذاكره با شاه دكتر مصدق استعفا داد. در حالي كه همه جا بحث از معرفي دولت‌ و اعضاي كابينه بود علت استعفا عدم موافقت شاه با وزارت جنگ مصدق بود. مصدق بدون مشورت با سران نهضت استعفا داده و به خانه رفته بود و فعاليت براي جانشيني او آغاز گرديد.
آنها كه از مدتها قبل زمينه‌سازي مي‌كردند فعاليت را شروع كردند. يكي از دست‌اندركاران سياست آن روز مي‌نويسد والاحضرت اشرف چند روز قبل از حوادث خونين سي‌ ام تير وارد تهران شد و با قوام‌السلطنه تماس گرفت و با نمايندگان مجلس براي روي كار آوردن قوام وارد گفتگو شد. حسين علا متن استعفاي مصدق را روز 26 تير به رئيس مجلس دكتر امامي داد و گفت شاه استعفا را پذيرفته و مجلس بايد براي نخست‌وزير جديد رأي تمايل بدهد و پس از ‌آن در تمام روز 26 تير وكلا در اين مورد بحث كردند 42 نفر از وكلا كه بيش از نصف نمايندگان بودند جمع شدند و با 40 رأي به احمد قوام ابراز تمايل كردند. در حاليكه اين حيله نمي‌توانست قانوني باشد. چون نصاب لازم را نداشت نمايندگان نهضت ملي جلسه ديگري داشتند دكتر بقايي در اين مورد مي‌گويد «بنابراين جلسه فراكسيون نهضت ملي در حوضخانه مجلس ساعت 8 تشكيل شود من براي اينكه وضع كوچه و بازار را بدانم كه در چه حال است پياده به مجلس آمدم وقتي كه به مجلس رسيدم چند دقيقه به ساعت 8 مانده بود رفتم به حوضخانه ديدم كه وكلاي فراكسيون نهضت ملي جمع هستند ولي يك منظره عجيبي ديدم كه مرا خيلي تكان داد ديدم پنج نفر در گوشه‌اي ايستاده‌اند سرشان را توي سر هم كرده و دارند صحبت مي‌كنند چهار نفر هم به همين ترتيب آن طرف‌تر مشغول به نجوا هستند. در يك گوشه ديگر 6 نفر با هم صحبت مي‌كنند از يكي پرسيدم چه خبر است گفت براي نخست‌وزير آينده بحث مي‌كنند. فهميدم هر كدام كه داعيه نخست‌‌وزيري داشتند مشغول رأي درست كردن بودند. فكر كردم اگر ميان اين عده كه مي‌خواهند هر كدام نخست‌وزير شود وضع مناسبي به وجود نيايد فراكسيون تبديل به دسته‌هاي كوچكتري مي‌شود... اعلاميه‌اي با اين متن نوشتم: «امضاءكنندگان ذيل نمايندگان مجلس شوراي ملي در تأييد سوگندي كه براي حفظ مباني مشروطيت ياد كرده‌ايم و به علت اينكه معتقديم در شرايط فعلي ادامه نهضت ملي جز با زمامداري دكتر مصدق ميسر نيست متعهد مي‌شويم با تمام قواي خود و با كليه وسايل از دكتر محمد مصدق پشتيباني نمائيم.» اين اعلاميه با خط من و امضاي كليه نمايندگان عضو فراكسيون نهضت ملي نزد دكتر عبدالله معظمي موجود است.»
براساس رأي تمايل غير‌قانوني فرمان نخست‌وزيري به نام قوام صادر شد و لقب جناب اشرف را بازيافت شاه كه ارتش را در اختيار داشت به فرمانداري نظامي دستورداد تا اقدامات لازم را معمول دارند و آنها هم با تانك و زره‌پوش در خيابانهاي مستقر شدند و مجلس را احاطه كردند. جمعي از نمايندگان فرصت‌طلب كه به دنبال قدرت مي‌روند با اينكه ظاهراً حامي مصدق بودند پنهاني براي قوام پيام فرستادند و همكاري خود را با او اعلام داشتند. اينان طوري عمل مي‌كردند كه هر طرف پيروز شود جذب قدرت گردد. شاه در باطن با قوام موافق نبود اما در شرايطي كه پيش آمده بود تسليم نظر امريكا و انگليس شده بود روز 28 تير قوام براي اعاده امنيت در سراسر كشور درخواست اختيارات فوق‌العاده از شاه نمود. او روز 29 تير از او خواست تا فرمان انحلال مجلس را صادر كند. شاه قول داد كه در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلس را صادر خواهد كرد و به وي دستور داد جهت برقراري نظم از نيروي انتظامي استفاده كند. عكس‌العمل فوري آيت‌الله كاشاني در آن تاريخ بسيار شديد بود. كاشاني دو مطلب را با صراحت و قاطعيت اعلام كرد و براي تحقق آن محكم ايستاد و شعار عمومي ساخت يكي آنكه قوام خائن به ملت است و بايد كنار رود و ديگري آنكه مصدق براي ادامه نهضت ملي بايد بازگردد. تلاش علاء وزير دربار و دكتر اميني براي سكوت آيت‌الله كاشاني بدون نتيجه ماند نيروي كاشاني در آن روز براي دربار و قوام مشخص بود و مي‌دانستند اگر به نحوي نظر او جلب گردد مشكلي وجود نخواهد داشت. بنابراين علاء پس از اينكه مجلس را متوجه تمايل به قوام ساخت به منزل آيت‌الله كاشاني رفت اما نه تنها نتوانست رضايت و يا سكوت وي را جلب كند بلكه با خشم كاشاني مواجه شد. پس از آن دكتر علي اميني كه وزير كابينه مصدق بود به ملاقات آيت‌الله كاشاني رفت و همان جواب منفي را دريافت كرد. علي اميني در ملاقات آيت‌الله اظهار داشته بود كه آقاي قوام كه فرمان نخست‌وزيري را گرفته‌اند پيام داده‌اند وزراي مورد اعتماد خود را معرفي فرمايند آيت‌الله كاشاني گفتندكه با بودن آقاي مصدق هيچكس نمي‌تواند نخست‌وزير باشد. فرداي آن روز مجدداً آقاي دكتر اميني به ملاقات آيت‌ الله كاشاني ‌آمد و همان پيشنهاد را تكرار كرد. آيت‌الله كاشاني با بياني جدي‌تر گفت سخن همان است كه گفته‌ا م تا آقاي مصدق زنده است هيچكس نبايد نخست‌وزير باشد. دكتر اميني براي ايجاد ترديد در اين تصميم اظهار نمود كه آقا توجه فرمائيد قوام ... آيت‌الله گفتند كه به ايشان بگوئيد از او ديوانه‌تر است و هرگاه در ظرف 24 ساعت از نخست‌وزيري كنار نرود كفن پوشيده و از خانه خارج مي‌شود.
قوام وقتي نتوانست حمايت و يا سكوت آيت‌الله كاشاني را جلب كند اعلاميه معروف كشتي‌بان را سياستي ديگر آمد را انتشار داد. بالاخره معلوم نشد اين اعلاميه را چه كسي نوشته. در اين اعلاميه مي‌گويد واي بر كساني كه در اقدامات مصلحانه من اخلال نمايند و در راهي كه در پيش دارم مانع بتراشند يا نظام عمومي را بر هم زنند اينگونه آشوبگران با شديد‌ترين عكس‌العمل روبرو خواهند شد و چنانكه در گذشته نشان داده‌‌ام بدون ملاحظه از احدي و بدون توجه به مقام و موقعيت مخالفين كيفر اعمالشان را در كنارشان مي‌گذارم حتي ممكن است تا جايي بروم كه با تصويب اكثريت دست به تشكيل محاكم انقلابي زده روزي صدها تبهكار را از هر طبقه به موجب حكم خشك و بي‌رحم قانون قرين تيره‌روزي سازم. به عموم اخطار مي‌كنم كه دوره عصيان سپري شده روز اطاعت از اوامر و نواهي حكومت فرارسيده است.»
آيت‌الله كاشاني در مقابل تهديد قوام مبارزه را تشديد نمود و حمله را به طور غير مستقيم متوجه شاه ساخت و اين امر به دو شكل صورت گرفت اولاً با اعلاميه‌اي خطاب به قواي انتظامي از آنها دعوت نمود از فرمان حكومت سرباز زنند3 و اين امر ساده‌اي در آن روز نبود، ثانياً وسيله نامه‌اي كه به علاء نوشت4 و صريحاً قيد كرد كه اگر دكتر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد كرد ارزش اين دو اقدام در آن روزهايي كه قوام با اتكاء به سياست انگليس و امريكا اعلاميه‌‌اش را صادر كرده بود و مجازات اعدام را با تشكيل محاكم انقلابي براي مخالفين در نظر گرفته بود بسيار زياد است كاشاني در جواب تهديد قوام اعلاميه‌‌اي صادر كرد و اوضاع روز و سوابق قوام و دلايل مخالفت با اور ا تشريح كرد و با وجود مصاحبه‌هاي پي در پي آيت‌الله كاشاني و اجتماع عظيم مردم بازداشت آيت‌‌الله كاشاني از طرف قوام ممكن نشد انحلال مجلس هم عملي نگرديد روز 30 تير مردم تعطيل كردند و در صحنه آمدند.
تعدادي از افراد شجاع اين ملت به شهادت رسيدند و سرانجام قوام مجبور به استعفا شد و تهران در اختيار مردم قرار گرفت. قواي انتظامي تا يك هفته غيبت داشتند. لحظه به لحظه حوادث 30 تير كه حادثه بسيار مهمي است در تاريخ ثبت شده كه اتحاد مردم قدرت عظيمي است. اما بعد از 30 تير نيز دولت مصدق، مصدق دوره اول بود گويا همان برنامه‌اي را كه قوام مي‌بايست اجرا كند مصدق به عهده گرفته بود. اين وضع توطئه 28 مرداد را به تحقق رساند. مباحث مربوط به نهضت ملي ايران براي بسياري ملت‌ها سرمشق مبارزه و پيروزي شد و در انقلاب شكوهمند اسلامي 1357 بسياري از آن تجربيات مورد استفاده قرار گرفت.
قبل از انجام توطئه بزرگ 28 مرداد 32 همانطور كه گفتم آيت‌الله كاشاني از جانب گروههاي متكي به بيگانه ترور شخصيت شد انواع اتهامات را به ايشان نسبت دادند و راديوي دولتي در اين راه همراه بود مع‌الوصف ايشان نامه تاريخي 27 مرداد را به مصدق نوشت و پاسخ مصدق كه مستظهر به ملت است را دريافت نمود. بعد از 28 مرداد و تسلط امريكا با حكومت زاهدي اقدامات آيت‌الله كاشاني ادامه يافت اما ديگر امكانات و شرايط قبل را نداشت در مسأله تجديد رابطه با انگليس و در انتخابات مجلس 18 و درتشكيل كنسرسيوم نفت و ديگر اقداماتي كه عليه نهضت ملي و هواداران آن صورت گرفت، به مخالفت برخاست. سخنگوي دولت زاهدي در مقابل اعتراضات كاشاني وي را «شخص تازه پيدا شده بنام سيد‌‌ابوالقاسم كاشي» ناميد. فرزندش سيد‌مصطفي كاشاني بطور مشكوكي درگذشت و به دنبال حمله ذوالقدر به حسين علاء به هنگام عزيمت به بغداد براي الحاق به پيمان بغداد آيت‌الله كاشاني دستگير گرديد.
آيت‌الله كاشاني بعد از 28 مرداد با اينكه شرايط و امكانات قبل را در مبارزه نداشت اما نمي‌توانست در مقابل اقدامات زاهدي سكوت نمايد. در خرداد 33 به مناسبت سومين سال خلع يد از شركت سابق انگليس و يادآوري آن نهضت با عظمت اعلاميه‌اي صادر كرد و سعي نمود بار ديگر مردم را به وحدت و مبارزه فراخواند. متن اعلاميه چنين بود: بسم‌‌الله الرحمن الرحيم ولاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم . اكنون سه سال از تاريخ خلع يد از شركت سابق مي‌گذرد. ملت ايران با قبول و تحمل انواع محروميتها و مشكلات و خسارات همواره مصمم است كه نگذارد يك بار ديگر اجنبي با مكر و حيله عده‌اي از ايادي مزدور خود را مجدداً به دين و ناموس و جان و مال مردم ستمديده اين كشور مسلط نمايد گرچه در اين مدت دسايس عمال اجنبي و محدوديتها و مشكلاتي كه از لحاظ اقتصادي برخلاف كليه موازين و اصول انساني و حقوق بين‌المللي براي ملت ايران ايجاد گرديد مانع شد كه ما بتوانيم در اسرع اوقات از منابع ثروت طبيعي كشور استفاده نمائيم. با وجود اين عليرغم تمام مشكلات و محروميتها ملت ايران همچنان كه نشان داده است عزم جزم دارد براي تأمين حقوق حقه خود تا آخرين نفس ايستادگي نمايد. ضمناً خاطرنشان مي‌نمايد كه اگر شركت سابق و يا دشمنان كشور ما تصور مي‌كنند مي‌توانند توسط عمال خود اوضاع و احوال گذشته را برقرار سازند دچار اشتباه مي‌باشند زيرا در اين موقع كه توجه تمام طبقات حياتي مي‌باشد محال است كه ملت ايران تن به خفت و خواري داده و اجازه دهد بار ديگر اجنبي مسلط شود. بنابراين جا دارد كه افراد ايراني هر يك به وسع خود نفاق را كنار گذارده دست بدست يكديگر داده اتحاد و اتفاق تاريخي خود را تجديد نمايند تا در سايه اين وحدت عظمت و موقعيت ملت را محكمتر و اجنبي را بيش از پيش مأيوس نمايند.
سيد ابوالقاسم كاشاني (اطلاعات،‌30 خرداد 33، شماره 8410)
هيأت حاكمه ايران محصول توطئه 28 مرداد درصدد بود با زير پا گذاشتن اصل ملي شدن نفت اجازه دهد بار ديگر استثمارگران با قرارداد كنسرسيوم مسلط بر منافع نفت گردند. آيت‌الله كاشاني كه در مبارزه طولاني ده ساله نهضت ملي ايران حتي حيثيت و اعتبار خود را در معرض نابودي قرار داده بود با اعلاميه‌هاي پي‌در پي مخالفت ملت مسلمان ايران را با اقداماتي كه در مورد نفت ملي شده انجام مي‌گرفت نشان مي‌داد و مبارزات او در اين دوره اعتبار بسيار به روحانيت تشيع داد و راه مكتبي از غير آن را ارائه نمود.
اهميت اعلاميه‌هاي كاشاني نيز پيشتر از اين جهت بود كه وي در محافل بين‌المللي شخصيت شناخته شده‌اي بود و براساس سوابق اظهارات وي بيان واقعي مردم ايران تلقي مي‌شد. مقام روحانيت او اجازه نمي‌داد او را به كمونيست‌ها مربوط سازند و محدوديتي كه بر او تحميل مي‌شد محدوديتي بود كه بر تمام ملت مسلمان با سرنيزه وارد كرده بودند. آيت‌الله كاشاني در اعلاميه مفصلي كه با اشكال چاپ و توزيع گرديد فجايع و مظالم استعمار انگليس را با بهترين عبارات بيان نمود و نهضتي را كه ملت ايران داشت توضيح داد دخالت امريكا را تشريح كرد و صحنه سازيهاي امريكا و انگليس را افشا نمود و قرارداد كنسرسيوم را عدول كامل از اصل ملي شدن اعلام نمود. زاهدي و اميني را كه دست‌اندركار تنظيم قرارداد بودند به شدت مورد تهديد قرار داد و با اشاره به اوضاعي كه به علت نفاق و اختلاف پيش آمده ادامه مبارزه را تا سرحد شهادت و تأسي به حسين‌بن‌علي(ع) نويد داد. 5
تنها همين نامه‌اي كه آيت‌الله كاشاني در مورد كنسرسيوم نگاشته و در آن زمان خفقان شديد هيأت حاكمه منصوب انگليس و امريكا منتشر ساخته و بعد هم دستگير و زنداني شده مي‌تواند نشانگر شخصيت تاريخي آيت‌الله كاشاني باشد و مي‌تواند بزرگترين درس را به جوانان دوران انقلاب اسلامي بدهد كه يك شخصيت 80 ساله مسلمان مجتهد طراز اول كه سالها زنداني و تبعيد بوده و سپس در اوج قدرت و شهرت قرار گرفته كه در تمام كشورهاي اسلامي تأثيرگذار هنگامي كه تلاش كردند شخصيت او را با تمام امكانات بي‌‌اعتبار سازند چگونه در آن شرايط سخت باز هم دست از مبارزه و افشاگري عليه بيگانه بر نمي‌دارد و مي‌گويد تا پايان عمر اين شيوه را ادامه مي‌دهم يعني مأيوس نميشود و عمل به تكليف را ترك نمي‌كند. اين درسي است مهم براي امروز دولت ايران و مي‌تواند به اتكاي همان نامه‌هايي كه ‌آيت‌الله كاشاني از جانب ملت ايران به سازمان ملل و مراجع ديگر بين‌المللي نوشته و اقدامات زاهدي را بي‌اثر و لغو وباطل ونتيجه توطئه 28 مرداد 32 شناخته از شركتهاي نفتي و از دولتهاي انگليس و امريكا مطالبه خسارت نمايد. اين حق ملت ايران است كه هزاران ميليارد دلار از غارتگري‌هاي متجاوزين خسارت بگيرد و انشاءالله خواهد گرفت.


 
پي‌نوشت‌ها:
1. آيت‌الله سيد‌ابوالقاسم كاشاني در 1301 هجري قمري در تهران متولد شد در 16 سالگي در معيت پدرش آيت‌الله حاج سيد‌مصطفي كاشاني به عراق عزيمت نمود و در مراكز علمي نجف به تحصيل پرداخت. در درس آيت‌الله حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل و آيت‌الله آخوند ملامحمد كاظم خراساني حاضر شد و در 25 سالگي به درجه اجتهاد نايل شد. وي سه دوره درس آيت‌الله خراساني را ديد و آيت‌الله ميرزا محمد‌تقي شيرازي مرجع تشيع موارد استفتائات خود را كه احتياط داشت براي اظهار نظر به ايشان ارجاع مي‌داد. آيت‌الله كاشاني با اينكه از لحاظ علم به مقام مرجعيت رسيد رساله ندارد و دليل آن را ورود به مبارزات ضد استعماري مي‌دانست كه در آن تاريخ به غالب ممالك شرق پنجه افكنده بود. آيت‌الله كاشاني با دست باز و آزادي كامل به صحنه مبارزه با استبداد و استعمار وارد شد و در مبارزه وجنگ 1920 در عراق يكي از بزرگترين كارگردانان ميدان سياست و جنگ عليه انگليس شد بطوري كه هم از مراجع تقليد زمان مثل آيت‌الله حاج سيد‌محمد‌كاظم يزدي و آيت‌الله محمد‌تقي شيرازي براي جهاد عليه متجاوزين انگليس فتوا گرفت، هم به انتشار اعلاميه و جلب افكار عمومي پرداخت، هم عشاير را براي ورود به صحنه نبرد مهيا كرد و هم خود اسلحه بدوش گرفت و دوشادوش ديگران ‌جنگيد.
2. بنيانگذار جمهوري اسلامي در اين موضوع بحثي دارند: «يك مطلبي كه همه مي‌دانيد و مي‌دانيم اين است كه شياطين بزرگ و كوچك و آنهايي كه مي‌خواستند و مي‌خواهند تمام قدرتها را در هر جا قبضه كنند و تمام منافع ملت‌ها را چپاول كنند، از سالهاي طولاني نقشه‌هاي عجيب و غريبي داشته‌اند و مع‌الاسف قشرهاي زيادي غافل بودند. از جمله اين مطلب كه روحانيون در امور سياسي نبايد دخالت كنند آنها بايد مردم را در نماز و روزه و امثال اينها هدايت كنند و جاي آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بيايند نماز بخوانند منزل بروند استراحت بكنند. به طوري اين تبليغ شده بود كه همه باورشان آمده بود و تقريباً دخالت در سياست يك فحشي بود براي اهل علم. اگر مي‌گفتند فلان آخوند سياسي است اين به منزله يك فحش تلقي مي‌شد و خود مردم و بلكه خود روحانيون هم بسياري‌شان اين مسئله را باورشان آمده بود كه اگر راجع به يك امر اجتماعي يك امري كه راجع به ملت است گفته مي‌شد، بعضيها مي‌گفتند كه ما در امور سياسي دخالت نمي‌كنيم و اگر يك ملايي در امر سياست ملت و مصالح كشور صحبت مي‌كرد مي‌گفتند كه اين سياسي است و بر خلاف موازين است. اين مسئله‌اي بودكه اينقدر رويش تبليغات كرده بودند در داخل و خارج، كه به اين زودي نميشد از ذهن مردم بيرون كرد. آنها مي‌خواستند كه يك قشر بزرگي از جامعه را كه تابع آنهاست، منزوي كنند و خودشان به جاي آنها بنشينند. حكومت مال ما نماز جماعت خشكي هم كه در آن اصلاً صحبت اجتماعي و سياسي نباشد مال شما. من يك قصه‌اي از مرحوم حاج‌آقا روح‌الله خرم آبادي شنيدم و يك قصه هم خودم دارم مرحوم آقاي كاشاني رحمت‌ الله عليه را كه تبعيد كرده بودند به خرم‌‌آباد و محبوس كرده بودند در قلعه فلك‌الافلاك يا كجا، آقاي حاج آقا روح‌الله مي‌فرمودند كه من از آن كسي كه رئيس ارتش آنجا بوده و آقاي كاشاني هم تحت نظر او و محبوس بود (من حالا وقتي مي‌گويم محبوس در زمان رضاخان شما خيال مي‌كنيد مثل حبس‌هاي عادي زمانهاي ديگر بود البته پسرش هم مثل پدر بود لكن آن كسي كه گرفتار مي‌شد اگر از اشخاص عادي بود همچو مرعوب مي‌شد كه امكان نداشت در حبس يك كلمه‌اي بر خلاف مثلاً دولت يا آن كس كه در آنجا هست بزند. مرحوم حاج‌آقا روح‌الله در آنجا بود. خواهش كردم كه من را ببرد خدمت مرحوم آقاي كاشاني، قبول كرد و ما را بردند پيش ايشان آن رئيس آنجا بود و من هم بودم و آقاي كاشاني. آن شخص شروع كرد صحبت كردن و رو كرد به آقاي كاشاني كه آقا شما چرا خودتان را (قريب به اين معني) به زحمت انداختيد آخر چرا شما در سياست دخالت مي‌كنيد؟ سياست شأن شما نيست چرا شما دخالت مي‌كنيد؟ و از اين حرفها شروع كرد به گفتن. آقاي كاشاني فرمودند «خيلي خري!» شما نمي‌دانيد كه اين كلمه در آن وقت مساوي با قتل بود ايشان گفتند: خيلي خري اگر من در سياست دخالت نكنم كي دخالت بكند؟
3. متن اعلاميه آيت‌ الله كاشاني خطاب به نيروي انتظامي: سربازان وطن، افسران عزيزم پس از عرض سلام خدا را گواه مي‌گيرم كه جز سعادت و عزت ايران و شما برادرانم نظري نداشته و ندارم و به پروردگار سوگند كه استقلال ملت مسلمان و عزت آنها هدف نهايي من است هر كس مختصر تأمل و تفكري داشته باشد به خوبي مي‌فهمد كه براي من هيچ لباسي جز لباس ارشاد زيبنده نيست و هيچ مقامي در نظر من بالاتر از مقام رضا و اطاعت از حضرت احديت نمي‌باشد و اينك با همه شما اتمام حجت مي‌نمايم به خداي لايزال فرداي قيامت در عرصه محشرو پيشگاه حضرت ختمي مرتب و درگاه عدل و ربوبيت هر كس با نداي وجدان و وطن‌خواهي و ملت دوستي مخالفت كرده باشد مسئول و مورد مؤاخذه است در دنيا و قبل از آخرت مجازات و در پيشگاه ملت سرشكسته و بي‌آبرو خواهد بود. سربازان عزيز شما گرامي‌‌ترين فرزندان وطن و عزيزترين افراد كشوريد. اين عزت شما در گرو خدمات صادقانه شما به مملكت و وملت و دين است و هر قدر استقلال بيشتر و محكمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد بود. بگذاريد خدا و ملت از شما خشنود باشد زيرا امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. الحال احمد قوام كه تنها براي جاه‌طلبي و برگشت انگليسيها و استعمار است نبايد به دست شما انجام و شما را در مقابل خونها و حق‌كشي‌ها مسئول كند .      سيد‌‌ابوالقاسم كاشاني
معلوم است با نفوذ كلامي كه در آن زمان آيت‌الله كاشاني در بين تمام اقشار ملت و از جمله در ارتش داشت تا چه حد مي‌توانست اين اعلاميه مؤثر باشد.
4. آيت‌الله كاشاني به علاء نوشت: عرض مي‌شود ديروز پس از رفتن شما ارسنجاني ازجانب قوا‌م‌السلطنه آمد و گفت به شرط سكوت، قوام انتخاب شش وزيرش را در اختيار من مي‌گذارد به همان‌طوري كه حضوري عرض كردم به عرض اعليحضرت برسانيد كه اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرمائيد دهانه تيز انقلاب را با جلو‌داري شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد در انتظار اقدامات مجدانه.        والسلام‌ـ ‌سيد‌ابوالقاسم كاشاني
5. بسم‌الله الرحمن الرحيم مجموع اخبار و اطلاعاتي كه تاكنون راجع به نفت و كيفيت معامله با كنسرسيوم منتشر شده موجب نهايت تأسف و تعجب گرديده است كه چگونه انگليسيها از وقايع و فجايع و مظالم محصول يك قرن سياست استعماري خويش عبرت نگرفته هنوز هم تصور مي‌كنند با فشار و تضييق وسلب آزادي و استفاده از هيأت حاكمه تحميلي مي‌توانند آبهاي رفته را به جوي بازگردانند و به استعمار ملل ضعيف و مردم رنجديده اين مملكت الي الابد ادامه دهند يك قرن دولت انگليس و نيم قرن سلطه استعماري شركت سابق نفت به پشتيباني آن دولت مظالم را به جايي رساند كه امروز اين ملت بايد جمعيتش بيش از صد ميليون در آسايش و رفاهيت و سعادت و خوشبختي بسر برند و ايران گلستان جهان باشد ولي اكثريت بيست ميليون نفوس آن فقير بيچاره مبتلا به امراض گوناگون و مصائب از حد فزون و وسيله‌اي جهت بهداشت و فرهنگ ندارند و انحطاط يك ملت باستاني از هر جهت فوق تصور است. بي‌انصافي و ستمگري را به جايي رساندند كه ما توانستيم از شدت منفوريت و مبغوضيت انگلستان و عمال داخلي وابسته به آنها استفاده نموده يك نهضت بي‌سابقه‌اي را آغاز نماييم و ملت ايران موفق شد براي تأمين استقلال سياسي و اقتصادي وطن عزيز خود و كمك به حفظ صلح جهاني در قدم اول علي‌رغم كار‌شكنيهاي عمال بيگانه صنعت نفت را در سراسر كشور ملي كند و در برابر سختيها و محروميتها براي احقاق حق مسلم خويش پايداري و استقامت نمايد. انتظار مي‌رفت كه دولت انگليس از گذشته‌ها عبرت بگيرد و در اين موقع كه دنيا بيش از هر وقت احتياج به صلح و ‌آرامش دارد از ادامه سياست گذشته و طمع كارانه و به زنجير كشيدن ملل ضعيف كه موجب شعله‌ور ساختن آتش جنگ و كينه و نفرت است اجتناب ورزد و هنگامي كه دولت آمريكا كه خود را پيش‌آهنگ اصول دمكراسي و مبتكر منشور آتلانتيك و پشتيبان سازمان ملل مي‌داند در اين معامله بيشرمانه و انتقام‌جويي وقيحانه با انگلستان مكار و حيله‌گر همكاري مي‌‌نمايد و ساعي است به خاطر چند صد ميليون دلاري كه از نفت ايران نصيب سرمايه‌داران استعمارچي آمريكا مي‌گردد، ملت مظلومي از آزادي و آزاديخواهي نا اميد و نسبت به تمام ادعاهاي دنياي غرب بدگمان گردد و ملت ايران هم حق دارد تصور كند چند ميليون دلاري كه به عنوان كمك از طرف امريكا به ايران مي‌‌رسد و قسمت عمده آن براي تأمين مطامع عده معدودي خرج مي‌شود فقط براي اين بودكه بعداً چند صد برابر آن را از حلقوم ملت رنجديده اين سرزمين بيرون آورند. دول غربي مخصوصاً امريكا كه تمام مساعي خويش را به خاطر طرد نفوذ كمونيسم از دنيا بكار مي‌برند آيا احساس نمي‌كنند كه رفتار ظالمانه استعمارگران در ايران و مصر و مراكش و فلسطين و ساير كشورهاي ضعيف و ستمديده موجب تسلط و غلبه كمونيسم و موجد جنگ خانمانسوز جهاني آينده كه تمدن فعلي و دو ثلث نفوس دنيا را نابود خواهد ساخت مي‌گردد آيا از سرنوشت ممالكي كه دائماً از فشار كمر شكن استعمار به بلوك شرق ملحق و از جرگه نفوذ آنها خارج مي‌شود درس عبرت نمي‌گيرند آيا وقت آ‌ن نرسيده بود كه دولت انگليس از ارتكاب اعمال ضد‌انساني و طمع‌كارانه گذشته دست بر مي‌داشت و به خاطر رفع شدت انزجار و منفوريت خود و حفظ صلح بين‌المللي از غرامت و سودهاي ديگر صرفنظر مي‌كرد. ناچار يكبار ديگر تأثر و تأسف خود را از اين سوء قضاوت دولتهايي كه خود را پيشرو تمدن و استقلال و حريت مي‌دانند ابراز مي‌ دارم و عجيب است با اين همه تجربيات تلخي كه اندوخته‌اند تصور مي‌كنند با صحنه‌سازيهاي رسواي يك ساله مي‌توانند ملت از جان گذشته ايران را كه كارد به استخوانش رسيده براي يك دوره طولاني ديگر زير يوغ استعماري خويش نگهدارند. در اين مختصر مجال بحث در اصول موافقتهايي كه با كنسرسيوم شده و قطعاً به ضرر ايران است نيست ولي ناگزير از ذكرپاره‌اي مطالب هستم مگر نمايندگان كنسرسيوم اعلاميه مفصل اين جانب را در خصوص غرامت نديده‌اند به دلايل منطقي ما بايد غرامت بگيريم نه غرامت بدهيم باز دولت چندين ميليون ليره تعهد غرامت نموده و دويست ميليون هم از سود مشترك ايران و كنسرسيوم مي‌خواهند غرامت بگيرند. بعلاوه سهم حقيقي ايران از منافع معلوم نيست و اگر تقسيم بالمناصفه با كنسرسيوم باشد پس از همه مجاهدات و مبارزات ايران را در عداد ساير مناطق نفت‌خيز در آوردن كه آنها از قيام ملت ايران به اين بهره رسيده‌اند نه تنها به افق عدل و انصاف نيست بلكه خيانتي نابخشودني است و نيز مدت چهل سال مي‌خواهند طوق رقيت و بندگي را به گردن ملت بي‌پناه ستمكشيده ما بيندازند يعني عوض سهميه ايران به ليره استرلينگ جز اينكه حيات اقتصادي ايران را تحت‌الشعاع تمايلات سرمايه‌داران طماع لندن بنمايد معني و اثر ديگري ندارد بر شرايط و معضلات دنياي كنوني نتايج شوم و عواقب سوءاين قرارداد از قرارداد 1933 به مراتب بدتر و ناگوارتر مي‌باشد. متأسفانه عاقدين قرارداد با تبليغات پوچ و بي‌اساس مي‌گويند در قانون ملي شدن نفت تخطي نكرده‌ايم در صورتي كه اين سند افتخار و حيات‌بخش ملت ايران را تصور مي‌كنند با اين گونه تحميلات يك طرفي مي‌توانند پايمال و ملت را در زنجير اسارت و نفع‌طلبي خود نگهدارند ملت ايران اجازه نمي‌دهد سرنوشت حيات اقتصادي وي در خارج از اين مملكت آن هم لندن معين شود و هرگز قبول نخواهد كرد براي چهل سال ديگر زير نفوذ اقتصادي اجنبي باقي باشد. ملت ايران عشق و علاقه مفرط به حل مشكل نفت دارد نه آنكه طوق استعمار و بندگي به گردن خود بگذارد و استقلال سياسي و اقتصادي خود را از دست بدهد. از نظر ملت ايران يگانه طريق حل مسئله نفت اين است كه بدون هيچگونه مداخله كنسرسيوم در امور نفت و مناطق نفت‌خيز و استخراج و اكتشاف و بهره‌برداري، نفت ايران را به قيمت عادله خريداري نمايد و به غير از اين ترتيب براي ملت ايران ضرر سياسي و اقتصادي غير قابل تحمل دارد.
در اينجا لازم است آقاي زاهدي را مخاطب ساخته حقايقي را گوشزد نمايم:
برخلاف آنچه تصور مي‌نماييد عمر دولت شما ابد مدت نيست ولي ملت ايران هميشه زنده و تاريخ نشان دهنده اعمال شما است. واي بحال شما اگر غير از آنچه به صلاح ملك و ملت است عمل نماييد اين طريق حل مسئله نفت با سوگندي كه به شرافت سربازي خويش ياد كرده‌ايد مغايرت دارد. اگر نمي‌خواهيد نام شما در رديف خائن‌ترين افراد ثبت شود اگر مايل نيستيد عاقد ننگين‌ترين و بيشرمانه‌ترين ‌قراردادها باشيد و لعن و نفرين ابدي ملت پشت سرتان باشد از اين طريق ناصواب خصمانه بازگرديد و برق سرنيزه خفقان را از سر ملت برداريد. شما حق نداريد بدون اجازه و خواست ملت قدمي برداريد و حيثيت ملتي را كه در آستانه نتيجه نهضت عظمت بخش خويش است به چند روز ادامه حكومت بفروشيد وگرنه فردا است كه پشتيباني را سودي نبوده و راه گريزي از غضب الهي و انتقام ملت نداريد و نير آقاي اميني بايد بدانيد راهي را كه مي‌پيمائيد خطرناك است امروز منفور خدا و ملت و فردا مجبور به اعتذار آلت فعل بدان هستيد و كسي نخواهد پذيرفت. بهره حال با اعمال زور و فشار و حركات مذبوحانه نمي‌توان به اجراي اين قرارداد توفيق يافت زيرا به فرض اينكه اين قرارداد شوم هم به تصويب برسد چنانكه در شكايت به سازمان ملل متحد تذكر داده‌ام رسميت ندارد و دير زماني نپايد ملت ايران در اولين فرصت به هر قيمتي باشد يك بار ديگر از انگليس و همدستانش خلع يد خواهد نمود و انگلستان اگر تصور مي‌كند با تخم نفاق كه در صف مبارزين، افشانده و فترتي كه در ادامه راه مبارزه حق‌طلبانه و ضد‌استعماري ما ايجاد نموده عرصه را جهت تركتازي خود آماده ساخته سخت در اشتباه است تا خون در شرائين ملت ما جاري است ديگر اجنبي نمي‌تواند بساط يغماگري و چپاول را در سرزمين ايران بگستراند و عوامل استعمار با تبليغات شومي كه عليه من براي نيل به هدفها و مقاصد پليد خويش در ايران و دنيا مي‌نمايند نخواهند توانست مرا از ادامه مبارزه سرسختانه خويش عليه بيدادگريها منصرف سازند زيرا جان ناقابل من هميشه براي عظمت و استقلال ملتم كف دست بوده و تا واپسين لحظات زندگي نيز خواهد بود و با آتشي كه از پرتو جانبازي جد فداكارم حضرت حسين‌بن علي (عليه‌السلام) در كانون قلبم مشتعل است مرگ شرافتمندانه را به حيات ننگين و نكبت‌بار ترجيح مي‌دهم. امروز هم به خاطر حيات و حراست نهضت پرافتخار، خود را براي استقبال مرگ آماده كرده‌ام. در اين هنگام كه قدرتهاي حاكمه داخلي دست به دست كارگردانان سياست استعماري بيگانه داده و تحت شرايط ناهنجاري كه امكان اظهار بيان عقيده براي مردم وطن‌خواه موجود نيست و با بودن حكومت نظامي مطلقه و عدم انتشار جرايد مخالف سياست نفتي دولت و تطبيقاتي كه به عناوين مختلفه به ملت ايران وارد مي‌آيد از تمام هموطنان عزيز خاصه از كساني كه در راه نهضت ملي از بذل مجاهدت و كوشش خودداري نكرده‌اند و از همه آزاد مرداني كه در اين راه قرباني داده‌اند تقاضا مي‌نمايم در اين لحظات بحراني سرگرم اختلافات داخلي كه به تحريك و دفع اجانب است نشوند و با همان اتحاد و اتفاقي كه در بدو نهضت به منصه ظهور رسانيدند كاملاً مراقب اوضاع باشند. يأس و بدبيني را كنار بگذارند تا بعون‌الله تعالي و با همت مردان آزاده و حق‌بين از شرافت و حاكميت ملي دفاع كنيم كه گرچه در اين راه جان خود را فدا سازيم
والسلام علي من اتبع الهدي ـ سيد‌ابوالقاسم كاشاني