اصلاحات ارضي ـ اصلاحات امريکايي در ايران (1342ـ 1339)

البته مسئله بهبود وضعيت کشاورزان ايران از زمان مشروطه همواره مورد توجه رجال و بزرگان کشور قرار داشت ولي مشکلات سياسي و بحرانهاي موجود باعث مي‌شد تا دولتها و مجلس از پرداختن به اين امر باز بمانند. پس از شهريور 1320 و تشکيل احزاب کمونيست در ايران از مسئله اعطاي زمين به کشاورزان همواره در جهت مبارزه با دولتها استفاده مي‌شد. به طوري که در سال 1325 ش فرقه دموکرات آذربايجان پس از اعلام استقلال، قوانين اصلاحات ارضي را تنظيم و تصويب نمود.1 مجموع اين مسائل و بروز جنگ سرد، بلوک غرب را واداشت تا به منظور جلوگيري از گسترش ايدئولوژي کمونيستي در کشورهاي مجاور و همسايه شوروي، طرحها و راهکارهايي را بينديشند. يکي از اين راهکارها تغيير نظام سنتي کشاورزي و اعطاي زمين به کشاورزان بود تا از طريق اعطاي وامهاي دولتي و واگذاري ماشينهاي مکانيزه کشاورزي بتواند وضعيت زندگي دهقانان و کشاورزان را بهبود ببخشد. بدين منظور طرح اجراي اصلاحات ارضي به عنوان عامل بازدارنده نفوذ کمونيسم درايران در دستور کار امريکاييان قرار گرفت. البته طراحان سياسيت خارجي امريکا مي‌خواستند براي اجراي برنامه‌هاي آتي خود از قبيل سرمايه گذازي مؤسسات مالي و صنعتي کشاورزان امريکايي و فروش محصولات خود راهکارهايي نيز بيابند، تا از طريق ايجاد بازار کار ارزان قيمت، کشاورزان خرده پايي که جهت کسب و کار ناچار به مهاجرت به حاشيه شهرها مي‌شوند جذب کرده و توليدات خود را به حد اشباع برسانند و از طريق ايجاد جمعيت جديد شهرنشين بازار فروش محصولات خود را بالا برند.2
بدين ترتيب دولت دست نشانده منوچهر اقبال لايحه اصلاحات ارضي را جهت تصويب به مجلس ارائه نمود اما اين لايحه با مخالفت اکثريت نمايندگان که خود از زمينداران و مالکان بزرگ بودند رو به رو شد. جالب آنکه پس از واگذاري زمينهاي رضاشاه – که به زور از مردم غصب شده بود– به پسرش محمد رضا شاه، او بزرگترين مالک کشور به حساب مي‌آمد و بديهي بود که مدتها خود مانع اصلي بود. بدين منظور طرحي انديشيده شد تا املاک شاهي تحت عنوان بنياد پهلوي قرار گرفته مورد اين اصلاحات قرار نگيرد. شايان ذکر است بزرگترين و مهمترين مانع در مقابل اين طرح امريکايي عالم عاليقدر آيت الله بروجردي برجسته ترين مرجعيت شيعيان در قم بود که رياست حوزه علميه قم را نيز به عهده داشت و با اين اصل شرعي که مردم اختيار دارايي خود را دارند به جنگ امريکاييان و دولتهاي دست نشانده آنان رفت و موقتاً آنان را به عقب نشيني واداشت.3
 شاه جهت مقابله با اين مسئله و مخالفت علماي قم، اردشير زاهدي را به نجف فرستاد تا با جلب نظر مثبت آيت الله حکيم در مورد اصلاحات ارضي جهت انجام کار خود تأييديه بگيرد. اما آيت الله حکيم نظر علماي قم را تأييد نمود.4
 بدين ترتيب دولت انجام اصلاحات ارضي را تا بعد از فوت آيت الله بروجردي به تأخير انداخت. همزمان با فوت آيت الله بروجردي دموکراتها در امريکا روي کار آمدند و از طرح اصلاحات ارضي اميني به عنوان آريستوکرات و زميندار متجدد حمايت کردند و شاه را تحت فشار قرار دادند که بر خلاف ميل خود علي اميني را به صدارت برگزيند.5 اميني در نخستين قدم خود از امريکاييان خواست تا شاه را از هرگونه مداخله‌اي در امور باز دارند و از او فرمان انحلال مجلسين را بگيرند.6 او سپس به قلع و قمع مخالفين داخلي پرداخت و حسن ارسنجاني يکي از چپ گرايان پرشور موافق اصلاحات ارضي را به وزارت کشاورزي برگزيد. ارسنجاني بلافاصله لايحه اصلاحات ارضي را تهيه و در 38 ماده براي شاه فرستاد و پس از تصويب آن به طور قانوني و رسمي از شهرستان مراغه آغاز به کار کرد.7 او به منظور مبارزه به فئودالهاي بزرگ دستور داد تا کليه مصوبات انتقال زمين پس از تصويب لايحه اصلاحات ارضي لغو گردد تا بزرگ مالکان از انتقال زمينهاي خود به فرزندان، همسران، اقوام و يا اشخاص مورد اعتماد باز مانند.8
 در اولين مرحله به صورت محدود علي اميني طرح اصلاحات ارضي را در املاک موروثي خود لشت نشاء آغاز کرد و در مرحلۀ دوم و به صورت بسيار وسيع تر اين طرح در منطقه پرمحصول شمال غربي آذربايجان «مراغه» انجام شد. حسن ارسنجاني اعلام نمود که کليه افرادي که پس از تصويب قانون املاک، اموال و مزارع خود را به نام فرزندان خود کردند، اخلاگر و خائن مي‌باشند و مي‌باسيت مورد مجازات قرار بگيرند. بدين منظور بلافاصله فئودالهاي بزرگ منطقه مراغه خود داوطلبانه مجري برنامه اصلاحات ارضي گشتند.9
 در روز سه شنيه 22 اسفند 1340 محمدرضا پهلوي با قطار ويژه سلطنتي عازم مراغه شد و به روستاي «ورجوي» رفت تا نمايش واگذاري املاک مزروعي به دهقانان را انجام دهد. او پس از قرار گرفتن در جايگاه خود در حالي که خبرنگاران خارجي از وضعيت رقتبار کشاورزان اين روستا عکس مي‌گرفتند گفت: «... من خودم ده سال مأمور اجراي اصلاحات ارضي بودم ...»10 اين سخنان در حالي گفته مي‌شد که او خود بزرگترين مالک ايران بود که توانسته بود املاکش را تحت عنوان بنياد پهلوي محافظت کند. او سپس به سينه خود و وزير کشاورزي مدال اصلاحات ارضي زد و خود را منجي و مأمور اصلاحات ارضي دانست.11
 شايان ذکر است که اصلاحات ارضي در ايران موجب برهم ريختگي نظام کشاورزي سنتي شد و روابط مالک و زارع را به هم ريخت، بدون آنکه سيستم جديدي براي کشاورزي پي ريزد و مانع از سقوط کشت و کار آنها شود. بنابراين جامعه کشاورزي ايران دچار يک سردرگمي شد به طوريکه کشاورزاني که نمي‌توانستند بذر و آب و کود کافي به دست آورند به دليل فقر به حاشيه شهرها مهاجرت کردند.
 در خلال اصلاحات ارضي زندگي کشاورزان تغييري نکرد و زمينه‌هاي آموزشي در جهت پيشرفت توليد محصولات صورت نگرفت. هيچ گونه وام و ماشين آلات ضروري جهت ازدياد محصول زير کشت آنان داده نشد و در نهايت سيستم زندگي شهرنشيني در روستاها گسترش يافت و درهاي روستاها به روي محصولات امريکايي باز شد ... و مشکلات و عوارض شهري و سرخوردگي روستاييان موجب ايجاد قشرهاي حاشيه نشين در شهرها شد.12 
__________________________________
پي نوشت :
 1. عباس خلجي، اصلاحات امريکايي و قيام 15 خرداد، ص 71.
2. عبدالعلي لهساني زاده، تحولات اجتماعي در روستاهاي ايران، ص 145 ـ 149.
3. عبدالهادي حائري، آنچه گذشت ... نقشي از نيم قرن تکاپو، ص 349.
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، انقلاب ايران به روايت بي بي سي، ص 113 ـ 114.
5. روزنامه اطلاعات، 17 شهريور 1340.
6. روزنامه اتحاد ملي، «اسراري از نخست وزيري علي اميني»، 12 خرداد 1340.
7. روزنامه کيهان مورخ 20/10/1340 و 25/10/1340.
8. همان، 30/10/1340.
9. روزنامه کيهان 14/12/1340.
10. همان، 22/12/1340.
11. همانجا.
12. ابراهيم فيوضات، دولت در عصر پهلوي، ص 107ـ 108.