واكنش انگليس به شوراي عالي يهوديان فرانسه

بعد از جنگ جهاني اول كه مسئله يهوديان در دستور كار كنفرانس صلح پاريس قرار گرفت، سوكولف رياست هيئت نمايندگي يهود در اين كنفرانس را برعهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهود در اين كنفرانس را بر عهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهوديان را عهده‌دار شد وظيفه اين شخص تنظيم و تطبيق سياست و سازمان صهيونيسم با واقعيات پس از جنگ جهاني اول بود. در سال 1929 زماني كه سازمان آژانس يهود تأسيس شد، او به رياست بخش اجرايي اين سازمان رسيد و در سالهاي 1931 و 1933 رياست كل آن را در اختيار داشت. ناهوم سوكولف در سال 1936 در لندن درگذشت. او پيشتر كتاب تاريخ صهيونيسم را در باب شكل‌گيري اين جريان به رشته تحرير درآورد.
تشكيل شوراي عالي يهود توسط ناپلئون بناپارت، واكنش مخالف انگليسي‌ها را برانگيخت. در واقع تشكيل اين شورا بخشي از سياست‌هاي امپراتوري و جهانگيري ناپلئون بشمار مي‌رفت، به ويژه ايامي كه دو كشور انگليس و فرانسه در اوج خصومت خود به سر برده و ناپلئون سياست دست‌اندازي به قلمرو و مستعمرات انگليس به ويژه در شامات و هندوستان را دستور كار قرار داده بود. به نوشته مورخين صهيونيستي مانند ناهوم سوكولوف نظر مردم انگليس درباره اين مسائل بسيار روشن است. هرچند در انگليس هرگز مخالفتي با بازگشت يهوديان به فلسطين ابراز نشده و اين انديشه از قرنها پيش در انگليس زنده بوده است. اما افكار عمومي در انگليس، از تبديل شدن اين مسأله به يك حربه سياسي استراتژيك در دست يك جهانگشاي جاه‌طلب، مخالف بود. نكته ديگر اينكه، افكار عمومي انگليس مسأله بازگشت يهوديان به فلسطين و رهايي يهوديان را، از يكديگر جدا نمي‌دانست. از اين رو، تشكيل شوراي عالي يهود فقط گامي ابتدايي در جهت بازگشت يهوديان به فلسطين قلمداد مي‌شد و بيانيه صادره از سوي اين شورا در مخالفت با آرمانهاي ملي يهود، با شگفتي و ناباوري انگليسيها روبرو شد. هدف اين بيانيه در اصل انكار جنبه‌هاي اخلاقي، تاريخي، فرهنگي، مذهبي و مليّت يهودي نبود بلكه در واقع بر وفاداري سياسي تأكيد داشت.
به هر حال، چنين بيانيه‌اي در شكل اغراق‌آميز آن، چنان تنظيم شده بود كه دوستان يهوديان در انگليس را شگفت‌زده و سر درگم ساخت.
اف.دي. كروان  ، مترجم انگليسي نشريه ساندرحيم پاريس   كه به زبان فرانسه و سردبيري يك يهودي فرانسوي به نام ديوژن تاما   منتشر مي‌شد در مقدمه نشريه نوشت:
... مي‌توان گفت نظر نهايي ناپلئون نسبت به قوم يهود در حال حاضر چندان مشخص نيست و مي‌توان به اصطلاح امتيازهايي را كه وي متكبرانه به يهوديان اعطا كرده است زير سئوال برد. اگر در نظر داشته باشيم كه جمعيت يهوديان فرانسه و ايتاليا براساس برآورد خود نمايندگان شركت‌كننده در مجمع بزرگ حدود يكصد هزار نفر است، (كه در مقايسه با مردم اين دو كشور رقم ناچيزي است) در آن صورت نمي‌توان درك كرد كه پيوستن مشتاقانه يهوديان به ارتش بناپارت چه امتيازات فوري مي‌تواند براي بناپارت به همراه داشته باشد.
مي‌دانيم كه برنامه‌ها و طرح‌هاي بلندپروازانه ناپلئون بر قانون خدمت نظام وظيفه همگاني استوار است و يهوديان نيز مشمول اين قانون مي‌شوند و به سختي مي‌توانند از شور و شوق فزون از اندازه خود براي خدمت در ارتش ناپلئون رها شوند، اما حتي تمامي جوانان يهودي كه در سن سربازي هستند از لحاظ تعداد در مقايسه با تعداد بي‌شمار نظاميان فرانسوي رقم ناچيزي را تشكيل مي‌دهند.
ترغيب و تشويق يهوديان به پيوستن به صفوف نظاميان فرانسه كه برخي از اعضاي برجسته جامعه يهوديان فرانسه با اشتياق هر چه تمامتر آن را تكرار 
مي‌كردند، پيوسته با توصيه شديد به انتخاب مشاغل فني و كشاورزي «يعني مشاغل و فعاليتهايي كه يك ملت نمي‌تواند بدون آنها به زندگي خود ادامه دهد،» همراه است. اما سودمندي اين‌گونه مشاغل، براي شمار معين و كوچكي از مردم كه امپراتوري فرانسه را به عنوان كشور خود تلقي مي‌كنند و در اين امپراتوري اين‌گونه مشاغل فراوان يافت مي‌شود، بيشتر از مشاغل ديگر نيست.
«آقاي فرتادو   نيز در پاسخ به سوداگران يهودي فرانكفورت كه تقريبآ از نظر اشتغال از حق انتخاب برخوردار نبودند، رهنمودهاي مشابهي ارائه داده است. وي مي‌گويد:
تعداد بازرگانان و بانكداران در بين يهوديان بسيار زياد و تعداد صنعتگران و كشاورزان بسيار اندك و از آن مهمتر تعداد نظاميان بسيار ناچيز است. اما اگر هم ميهنان آنها كاملا نيازهاي مربوط به اين رشته‌ها را تأمين مي‌كنند در آن صورت روي آوردن به مشاغلي همچون كشاورزي، صنعتگري و نظامي‌گري چه ضرورتي دارد؟
«اعضاي مجمع بزرگ يهود» پاريس مي‌گفتند:
بناپارت در انديشه حضور نوزايش و نجات سياسي يهوديان در سرزمين مصر يا كرانه‌هاي رود اردن بوده است. ما در اين مورد هيچ ترديدي نداريم. و گرچه مخدوش جلوه دادن اين گونه فرضيه‌هاي غيرواقعي شرم‌آور است، اين احساس در ما وجود دارد كه اين مرد بزرگ انديشه استقرار دوباره يهوديان در فلسطين را در سر مي‌پروراند و بازگرداندن يهوديان به فلسطين جزيي از طرحهاي وي را در قبال مصر كه وي هرگز از آن دست برنداشت تشكيل مي‌داده است.
«هيچ كس ادعا نمي‌كند كه انديشه استقرار دوباره يهوديان در فلسطين آن چنان دور از ذهن بوده است كه نمي‌توانسته است فكر ناپلئون را به خود مشغول كند. برخلاف چنين تصوري، ناپلئون علاقه فراواني به كارهاي خارق‌العاده و خيره‌كننده داشت و در راستاي تحقق همين هدف بود كه با درايت خاصي، تلاش مي‌كند تا يهوديان را براي پذيرش شرايط تازه‌اي كه وي قصد ايجاد آن را دارد آماده كند. ناپلئون باتوجه به اين طرح است كه توصيه مي‌كند تا يهوديان به مشاغل و حرفه‌هايي روي آورند كه براي تشكيل يك ملت متمايز، در سرزمين خودشان ضرورت دارد چون مجموعه‌اي كه تمامي افراد آن را بازرگانان و سوداگران تشكيل دهند، نمي‌تواند در مقام يك ملت، موجوديت داشته باشد.»
در اين زمينه جيمز بيچنو   اسقف فرقه آناباتيست   (1831-1751) و اسقف كليساي ونيز چند تن ديگر با فصاحت، ديدگاه مشابهي ابراز كرده‌اند. اين اسقف با نوشتن كتاب‌هاي مختلف در زمينه پيشگوئيهاي مذهبي و زمينه‌هاي ديگر، شهرت و اعتبار خاصي كسب كرد. وي مؤلف كتاب «بازگشت دوباره يهوديان، بحران تمامي ملل»،   است.
اين كتاب ازجمله آثار ارزشمند در نوشته‌هاي مسيحيان هوادار صهيونيسم محسوب مي‌شود. نويسنده اين كتاب از جمله كساني است كه به آينده قوم يهود و فلسطين ايمان كامل دارد اما صرفآ از ديدگاه مذهبي به اين مسئله نگاه مي‌كند و تغيير مذهب يهوديان را پيش از بازگشت آنان به سرزمين مقدس ضروري نمي‌داند.
بسياري از ديدگاههاي وي غيرقابل قبول و بسياري نيز اثبات‌ناشدني هستند اما همين افكار و ديدگاهها «براي برانگيختن ذهن فرمانروايان و ارائه انديشه‌هاي تازه و روشهاي جديد تحقيق، مفيد بوده‌اند». گرچه كتاب «بازگشت يهوديان، بحران تمامي ملل» از لحاظ نظري چندان پربار نبود و بسياري از ديدگاههاي عنوان شده در آن كاملا و دقيقآ پرورانده نشده‌اند، اما قوه ابتكار مؤلف در تركيب هنرمندانه و استادانه مطالب، تنوع و نشاط خاصي به آن بخشيده است. اسقف جيمز بيچنو به كتاب مجمع بزرگ يهود نيز اشاره و ديدگاه اف.ي. كروان مترجم انگليسي اين كتاب را تأييد كرده است.
... اگر قرار بود در مجمع بزرگ يهوديان پاريس تنها در زمينه مسائل يهوديان فرانسه بحث و مشورت شود، پس چرا از تمامي يهوديان اروپا دعوت به همكاري شد؟
زمان براي افشاي كامل طرح فرا نرسيده بود. نمي‌توان گفت چه نوع طرح جاه‌طلبانه‌اي در حال شكل‌گيري است، آيا ناپلئون با مطرح كردن اسكان دوباره يهوديان در سرزمين اصلي خود قصد سودجويي تجاري و نابود كردن منافع انگليس در شرق را دارد يا نه؟ اينها مسائلي هستند كه با گذشت زمان مشخص خواهند شد. باتوجه به شرايط و اوضاع و احوال حاكم بر اروپا و شرق و ويژگيهاي اين مرد خارق‌العاده كه يهوديان را تحت حمايت خود قرار داده است مي‌توان دريافت كه موضوع صرفآ به دوشيدن يهوديان و گرفتن چند ميليون فرانك از آنها محدود نمي‌شود بلكه ايده بازگرداندن يهوديان به سرزمين مقدس از جاه‌طلبي‌هاي گسترده ناپلئون سرچشمه مي‌گيرد...
اسقف بيچنو در كتاب خود اين‌گونه نتيجه‌گيري كرده است:
... جالبترين و مهم‌ترين نكته درباره آينده يهوديان كه ابقاء آنها در طول قرون و اعصار به يك معجزه مستمر شباهت دارد، اين است: ... يهوديان پس از اسارت طولاني سرانجام از تمامي كشورهاي جهان گرد هم خواهند آمد و بار ديگر در كشور خود استقرار خواهند يافت و به ملتي مقدس و سعادتمند تبديل خواهند شد. بازگشت يهوديان به موطن اصلي خود در پي فجايع عظيم و فراگير صورت خواهد گرفت... اين احتمال وجود دارد كه يهوديان را ابتدا يك قدرت خارجي يعني يكي از كشورهاي قدرتمند دريايي در دنياي غرب به حركت و جنب و جوش درآورد. ... نمي‌توان گفت كه چقدر طول مي‌كشد تا استخوانهاي خشك دودمان بني‌اسرائيل دوباره به جنب و جوش درآيند... اگرچه هيچ كس نمي‌داند كه خداوند در چه آينده دور و يا نزديكي به وعده خود در قبال قوم يهود عمل خواهد كرد اما با قاطعيت مي‌توان گفت كه در هيچ زماني به اندازه امروز شواهدي كه نشان دهد اين امر چندان هم دور نخواهد بود، وجود نداشته است. يهوديان در عصر حاضر، دوران دهشتناكي را مي‌گذرانند. ما و پدران ما شاهد جنگهاي بسياري بوده‌ايم اما از آن زمان كه انسان خونريزي را فرا گرفت تا به امروز، اين چنين شاهد كشتار آدميان نبوده‌ايم. و از آنجايي كه اكنون ملتها تلاش مي‌كنند تا يكديگر را از صحنه روزگار محو كنند... اين‌گونه رويدادها به سرعت و يكي پس از ديگري به وقوع مي‌پيوندند... فلسطين نيز به صحنه رقابت تبديل شده است و آشوبهايي كه عامل بروز چنين فاجعه‌هاي دردناكي در اروپا بوده‌اند اكنون به سواحل سوريه و مصر رسيده‌اند.
در پايان مي‌توان گفت كه طرح بناپارت براي بازگرداندن يهوديان به فلسطين، در فرانسه تازگي نداشت. در آثار و نوشته‌هاي فرانسويان پيش از ناپلئون نيز اين‌گونه طرحها مطرح شده بودند. از جمله اين آثار، كتابي به نام «يادداشتهايي درباره يهوديان»   است كه شارل يوزف،   فرمانرواي دو لين‌يه   در سال 1797 نوشته بود.
«پس از آنكه وظايف و مسئوليت‌هاي كشورهاي مسيحي را در قبال بهبود وضعيت يهوديان اروپا، بررسي كرديم بايد پيش‌بيني كنيم كه در صورت ناديده گرفتن اين رهنمودها چه وضعيتي پيش خواهد آمد... اگر ترك‌ها اندكي عقل سليم داشته باشند، تلاش خواهند كرد تا يهوديان را به سمت خود جذب كنند و از آنان به عنوان مشاوران سياسي، نظامي، مالي، مأموران اطلاعاتي، كارگزاران تجاري استفاده كنند و در يك كلام با بهره‌گيري از اين مشاوران از تمامي نقاط قوّت و ضعف كشورهاي مسيحي اروپا آگاه شوند. سرانجام، سلطان عثماني پادشاهي يهوديه را به يهوديان خواهد فروخت و آنها در اين سرزمين زندگي بهتري نسبت به گذشته خواهند داشت...
يهوديان پس از پايه‌گذاري دوباره كشور خود ناگزير خواهند بود تا صنعت، هنر، كشاورزي و تجارت با اروپا را رونق دهند. بيت‌المقدس كه اكنون همچون خانه وحشت است (اين كتاب در سال 1797 نوشته شده است) و قلب هر زائري از ديدن آن به درد مي‌آيد، بار ديگر به پايتخت باشكوهي تبديل خواهد شد. يهوديان معبد سليمان   را بر روي ويرانه‌هاي اين بنا از نو خواهند ساخت. آنها سيلاب‌هاي رودخانه كيدرون را مهار خواهند كرد و بار ديگر براي مصرف داخلي و تأمين آب مناطق ديگر آب را در كانالها به جريان خواهند انداخت.