فروش اراضي فلسطين به يهوديان از طرف ساكنانش دروغ انگليسيها است

*انقلاب بزرگ فلسطين از 1936 تا 1939
«انقلاب بزرگ فلسطين» يكي از بزرگترين جنبش ها در تاريخ معاصر فلسطين است. اين انقلاب در 15 آوريل سال 1936 و به دست يك گروه از وفاداران به شهيد عزالدين قسام به رهبري "شيخ فرحان السعدي " و با قتل دو يهودي آغاز شد. پس از آن حوادث مختلفي روي داد كه واكنشهاي شديد و غضبناك طرف اعراب و مهاجران يهودي را به دنبال داشت كه منجر به برقراري اعتصاب عمومي از تاريخ 20 آوريل همان سال گرديد. از ديگر رخدادهاي اين دوره بايد به وحدت احزاب عربي فلسطين و تشكيل «كميته عالي عربي» به رياست «حاج امين الحسيني» اشاره كرد. كميته مذكور در 25 آوريل سال 1936 تشكيل شد و بر تداوم اعتصاب تا تحقق خواستههاي ملت فلسطين يعني تشكيل يك دولت فلسطيني و توقف مهاجرت يهوديان تاكيد داشت. اعتصاب عمومي فلسطينيها 178 روز (در حدود شش ماه) به طول انجاميد و به عنوان طولانيترين اعتصاب عمومي در تاريخ جهان به ثبت رسيد. اين اعتصاب عمومي در فلسطين با انقلابي بزرگ همراه بود. مرحله اول «انقلاب بزرگ فلسطين» در 12 اكتبر سال 1936 و به درخواست پادشاهان و روساي كشورهاي عربي متوقف شد تا بستري مناسب براي حضور گروه تحقيق انگليسي و بررسي اوضاع فلسطين و ارائه نتايج تحقيقات فراهم گردد . كميته تحقيق موسوم به«كميته پيل» نتايج تحقيقات خود را در سال 1937 ارائه داد و پيشنهاد كرد كه فلسطين ميان يهوديها و عربها تقسيم شود. پيشنهاد «كميته پيل» شعلههاي انقلاب را مجددا شعله ور ساخت كه نشانههاي آغازين آن را بايد در ترور اندروس «Andrews» حاكم انگليسي استان «الجليل» به دست مجاهدين قسامي مشاهده كرد. استعمار انگلستان در پي ترور اندروس در 26 سپتامبر 1937 دست به اقدامات سركوبگرانه شديدي زد و «مجلس اعلاي اسلامي»، «كميته عالي عربي» و «كميتههاي ملي» را منحل نموده و در صدد بازداشت «حاج امين الحسيني» برآمد. ايشان در نيمههاي اكتبر سال 1937 به لبنان هجرت كرده و از همان جا هدايت انقلاب را به عهده گرفتند. البته در اين ميان استعمارگران انگليسي 4 تن از اعضاي كميته عالي عربي را بازداشت و به الجزاير و سيسيل تبعيد كردند.
«انقلاب بزرگ فلسطين» در تابستان سال 1938 دوباره اوج گرفت و مبارزان موفق شدند كنترل برخي از مناطق روستايي و همچنين شماري از شهرها را به مدتي كوتاه در دست بگيرند. از همين زمان بود حكومت انگلستان در فلسطين عملا فروپاشيد و به قطع ميتوان گفت كه اگر مسئله محدود به رويارويي ميان يك ملت استعمار شده و يك حاكميت استعمارگر بود، شايد در نهايت به عقبنشيني اشغالگران و دستيابي ملت فلسطين به حقوق از دست رفتهشان ميانجاميد، اما يهوديان و صهيونيست ها ، انگلستان را براي تداوم دشمنيهايش با ملت فلسطين تحت فشار قرار ميداد. فشارهاي صهيونيستها در نهايت باعث شد كه انگلستان شمار زيادي از نيروهاي خود را به فرماندهي برجستهترين چهرههاي نظامي اش همچون "ويفل "، "هاينينگ " و "مونتگمري " به فلسطين اعزام كند. اين نيروها به اشغال مجدد فلسطين دست زدند و از بهترين تجهيزات نظامي خود براي تخريب شهرها و روستاهاي فلسطين و آواره كردن فلسطينيان استفاده كردند و در تابستان سال 1939 آتش انقلاب بزرگ فلسطين را خاموش نموده و شمار زيادي از رهبران بزرگ فلسطين همچون "فرحان السعدي "، "محمد الصالح الحمد "، "عبدالرحيم حاج محمد " و "يوسف ابودره " را به شهادت رساندند.
از ديگر سو، دولت انگلستان ـ در عين حال كه به سركوب انقلاب مردم فلسطين اشتغال داشت ـ به دنبال راهحلي سياسي نيز بود. از همين رو، طرح تقسيم فلسطين را ملغي اعلام و تبعيديان سيسيل را آزاد كرد و هر دو طرف عربي و يهودي را به پاي ميز مذاكرات در لندن فراخواند. كنفرانسي كه در فوريه 1939 و با حضور نمايندگاني از فلسطين و كشورهاي عربي و همچنين نمايندگان يهودي در لندن تشكيل شداما به هيچ نتيجه مشخصي نرسيد و اين مسئله باعث شد كه انگليس راسا بدون در نظر گرفتن نظرات طرفين راهحلي را در نظر گرفته و در مي سال 1939 در قالب "كتاب سفيد " منتشر نمايد كه تا حدي به معناي پيروزي سياسي فلسطينيها بود. دولت انگلستان در اين كتاب، قاطعانه تاكيد كرده بود كه تشكيل يك دولت يهودي در فلسطين در سياستهاي اين كشور هيچ جايگاهي ندارد و خواست انگليس تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني است كه در آن قدرت ميان اعراب و يهوديها تقسيم شود. ضمنا بريتانيا از تصميم خود براي تشكيل يك دولت فلسطيني طي ده سال آتي خبر داده و اعلام كرده بود كه ميزان مهاجرت در 5 سال آينده از سقف 75 هزار نفر تجاوز نخواهد كرد و بعد از آن، مهاجرت يهوديها را متوقف خواهد نمود مگر آن كه اعراب خود خواستار تداوم مهاجرت يهوديها باشند. از ديگر مسائلي كه انگلستان در كتاب سفيد بر آن تاكيد كرده بود، ممنوعيت فروش زمين در برخي مناطق فلسطين بود، ضمن آنكه فروش زمين در ديگر مناطق نيز به صورت مشروط ممكن بود.
در اين ميان بيشتر رهبران فلسطيني با نظر به ترديد و سوءظني كه نسبت به اجراي وعدههاي مذكور انگلستان داشتند، با مفاد كتاب سفيد موافقت نكردند زيرا در «كتاب سفيد» استقلال فلسطين منوط به موافقت يهوديها و مشاركت آنها در حكومت شده و از طرف ديگر، بريتانيا در زمينه عفو عمومي انقلابيون و يا مصالحه با رهبر بزرگ فلسطين "حاج امين الحسيني " هيچ وعدهاي نداده بود. علاوه بر همه اين ها فلسطينيها دور از خرد ميديدند كه خيلي سريع در مقابل طرحي كه در آن برخي امتيازات به دشمن داده شده بود، موضع موافق اتخاذ كنند. به هر حال گذشت زمان مشخص كرد كه دولت انگلستان كه آن همه بر اجراي طرحش تاكيد داشت، تا چه حد در اجراي اين تصميم خود جدي است. از سوي ديگر، يهوديان نيز طبيعتا مخالف اجراي طرح مذكور بودند.
*تحولات سياسي فلسطين از 1939 تا 1974
در سالهاي (1947ـ 1939) جنگ جهاني دوم رخ داد و فلسطينيها در حالي وارد اين دوره شدند كه قدرت و توانشان تحليل رفته و رهبران سياسي جنبش مردمي در جريان آن انقلاب متفرق شده بودند. به عنوان نمونه «حاج امين الحسيني» در اكتبر سال 1939 به عراق رفت، ولي پس از سقوط حكومت ملي ضد استعماري در عراق كه وي نقش عمدهاي در شكل گيري آن داشت، ابتدا به ايران و سپس به تركيه رفت و در نوامبر سال 1941 عازم آلمان شد. حاج امين به منظور فراهم كردن بستري مناسب براي دستيابي اعراب به حقوقشان، خود را ناگزير به همكاري با رژيم وقت آلمان يعني دشمنان انگلستان ديد و پيشنويس اعلاميهاي را تهيه كرد كه در آن دو دولت آلمان و ايتاليا وعده داده بودند كه از هيچ كمكي به كشورهاي عربي تحث اشغال بريتانيا دريغ نورزند و استقلال كشورهاي عربي را به رسميت بشناسند و تلاش خود را صرف مقابله با انديشه ايجاد «وطن ملي براي يهوديان» كنند، البته آلمان انتشار مفاد اين اعلاميه را مشروط به ورود نيروهاي آلماني به قفقاز كرده بود كه ميسر نشد. به هر حال حاج امين تلاش كرد از حضور خود در آلمان استفاده كند و تمام توان خود را صرف تشكيل يك ارتش عربي كرد. در اين ارتش كه رسما در 2 نوامبر سال 1943 تأسيس و پي ريزي شد، آموزش نيروهاي نظامي عرب توسط آلمانها صورت ميگرفت و عملا صدها جوان عرب از كشورهاي مختلف عربي در قالب اين ارتش، آموزشهاي نظامي مي ديدند.
ضمنا آلمان كمكهاي تسليحاتي فراواني به ارتش عربي مذكور ارائه داد و حتي 30 هزار قبضه سلاح را در ليبي ذخيره نمود تا در لحظه مناسب مورد استفاده قرار گيرد. با چنين هم پيماني نافرجامي ، طبيعي بود كه هنگام پيروزي انگليسيها و متفقين در جنگ جهاني دوم، فلسطينيها و رهبرانشان در موقعيت سختي قرار بگيرند. فرانسويها حاج امين الحسيني را دستگيري كردند اما وي در ژوئن سال 1946 موفق به فرار شد و خود را به مصر رساند. ورود حاج امين به مصر شادي ملت فلسطين را با خود به همراه داشت. مردم سرتاسر شهرهاي فلسطين را آزين بسته و شادي و شعف در ميان ملت حكفرما شده بود كه تمام اينها حكايت از محبوبيت فراواني داشت كه اين مفتي فلسطيني همچنان از آن بهرهمند بود.
«هيات عالي عربي فلسطين» مجددا در 12 ژوئن 1946 و با تصميم اتحاديه عرب تشكيل شد و حاج امين الحسيني رياست آن را بر عهده گرفت و به عنوان نماينده رسمي كشور محسوب گرديد ولي مشكلاتي كه حاج امين با دولت اردن و عراق داشت و همچنين حضور ايشان در مصر كه در آن روزگار به نوعي تحت نفوذ و حاكميت انگلستان بود، عملا ابتكار عمل را از وي سلب نمود.
يهوديان از فرصتي كه جنگ جهاني دوم برايشان پيش آورده بود، نهايت استفاده را كرده و به منظور جلب حمايت بيشتر جهانيان، به بزرگنمايي رخدادهايي پرداختند كه در آلمان و اروپاي شرقي با آن مواجه بودند و بر اين نكته تاكيد ميكردند كه هيچ جاي امني براي آنها وجود ندارد و تنها راه نجات آنها ايجاد يك كشوريهودي در فلسطين است. ضمنا در همين دوره و پس از كنفرانس بالتيمور ( Biltmore ) در سال 1942، توجه يهوديها معطوف به قدرت بزرگ آن زمان يعني آمريكا شد و توانستند خود را از حمايتهاي جمهوري خواهان و دمكراتها بهرهمند كرده و كتاب سفيد بريتانيا (1939) را از اعتبار ساقط كنند.
هنگامي كه "ترومن " رئيس جمهور آمريكا شد، توجه زيادي به صهيونيستها كرد و در 31 آگوست سال 1945 از "اتلي " ( Attlee ) رئيس جمهور وقت انگلستان خواست كه صد هزار يهودي را به فلسطين منتقل كند. از ديگر سو، يهوديان نيز تلاششان را وقف تهيه تجهيزات لازم نظامي كردند. در زمان جنگ جهاني اول 26 هزار نفر از يهوديان فلسطين در گروهانهاي يهودي ارتش انگلستان حضور داشتند، البته بيشتر آنها را اعضاي سازمان "هاگانا " تشكيل ميدادند كه بعدها از تجربيات جنگ استفاده و هسته اصلي تأسيس دولت يهود را تشكيل دادند. در سالهاي (1945ـ 1939) حدود 92 هزار يهودي ديگر راهي فلسطين شدند. در سالهاي (1948ـ 1946) شمار مهاجران يهودي به 61هزار نفر رسيد. در سالهاي (1947ـ 1939) اشغالگران صهيونيست موفق به مصادره 270 هزار دونم از فلسطين شدند و در سالهاي (1940ـ 1948) 73 شهرك جديد را احداث كردند. در اين دوره در نتيجه فشار يهوديها و آمريكاييها از يك طرف و ضعف دولتهاي عربي از طرف ديگر، "بوين " وزير امور خارجه وقت انگلستان با صدور بيانيهاي در تاريخ 14 نوامبر سال 1945 رسما كتاب سفيد را ملغي اعلام كرد. در اين بيانيه، دولت انگلستان خواستار تشكيل يك كميته انگليسي ـ آمريكايي براي تحقيق درباره مسئله فلسطين و ارائه نقطه نظراتش شد. صدور اين بيانيه به آغاز مداخله مستقيم آمريكاييها در مسئله فلسطين انجاميد. كميته انگليسي ـ آمريكايي نيز پس از تشكيل در سال 1946 و بررسي اين مسئله، دستور و مجوز مهاجرت صد هزار يهودي به فلسطين و همچنين فروش آزاد زمين به آنها را صادر كرد. دولت انگلستان در 2 آوريل سال 1947 از سازمان ملل متحد خواست كه مسئله فلسطين را در دستور كار خود قرار دهد. به دنبال آن مسئله فلسطين بعدي جهاني به خود گرفت و پس از آن سازمان ملل متحد كميتهاي بين المللي به نام «Unscop» را براي بررسي مسئله فلسطين و ارائه گزارشي در اين خصوص مسئول كرد. اين كميته در نهايت گزارش و راه حلهاي خود را در تاريخ 31 آگوست سال 1947 تنظيم و ارائه كرد كه رئوس آن را ميتوان اينگونه بر شمرد:
1ـ پايان دادن به قيمومت انگلستان بر فلسطين
2ـ تقسيم فلسطين به دو دولت مستقل عربي و يهودي
ضمنا بر اساس اين طرح ، شهر قدس نيز تحت نظارت بين المللي قرار ميگرفت. در ديگر سوي ريال طي كنفرانس هاي «صوفر» و «عاليه» كه به ترتيب در 6سپتامبر 1947 و 15ـ 7 اكتبر سال 1947 برگزار شد، دولتهاي عربي تصميم گرفتند كه به مخالفت با پيشنهادهاي كميته بين المللي مسئول پيگيري قضيه فلسطين بپردازند و نيرو و سلاح براي مردم فلسطين ارسال نموده و راه حل نظامي را در پيش گيرند.
*قطعنامه 181سازمان ملل درباره تقسيم فلسطين
در 29 نوامبر سال 1947 مجمع عمومي سازمان ملل متحد قطعنامه 181 مبني بر تقسيم فلسطين به دو دولت عربي و يهودي را صادر كرد. اين قطعنامه با موافقت بيش از دوسوم اعضاي سازمان ملل متحد و همچنين فشار آمريكا و حمايت روسيه به تصويب رسيد.
البته اساسا مصوبه مجمع عمومي سازمان ملل متحد درباره فلسطين با «منشور سازمان ملل متحد» به هيچ وجه همخواني نداشت. قطعنامه 181 سازمان ملل كاملا با اصول شكلگيري سازمان ملل متحد تعارض داشت ؛ اصولي كه بر اساس آن يك ملت در تعيين سرنوشت خود آزاد است ولي سازمان ملل از ملت فلسطين كه اين مسئله در ارتباط مستقيم با سرنوشتش بود، هيچ نظري نخواست و مهم تر اين كه در هيچ بخشي از «منشور سازمان ملل متحد» براي اين نهاد اختياراتي جهت تشكيل يك كشور جديد مشخص نشده است. علاوه بر اين، مفاد مصوبه 181 بيانگر ظلم آشكاري است كه در حق مردم فلسطين روا داشته شد. بر اساس اين قطعنامه 45درصد از زمينهاي فلسطين به اقليت مهاجر يهودي اعطا شد، اقليت مهاجري كه تنها 31/7درصد از جمعيت فلسطين را تشكيل ميداد و تا آن زمان تنها 6/6درصد از زمينهاي فلسطينيها را با روشهاي مختلف تصاحب كردند.
**شيوه هاي دستيابي يهوديان به 6/6درصد از خاك فلسطين تا قبل از صدور قطعنامه تقسيم فلسطين
*شيوه اول:
يهوديها500 هزار «دونم»( هر «دونم» معادل با هزار متر مربع مي باشد) از زمينهاي فلسطينيان را با كمك مستقيم انگلستان به دست آوردند. دستيابي يهوديان به اين زمينها به اين صورت بود:
1- نماينده بريتانيا در فلسطين 325 هزار دونم زمين را به آژانس يهود بخشيد.
2- نماينده بريتانيا در فلسطين 175 هزار دونم زمين را به قيمت ناچيزي به آژانس يهود اجاره داد.
**شيوه دوم:
يهوديان 625 هزار دونم را از فئودالهاي لبناني و سوري خريداري كردند. اين فئودالها زماني كه فلسطين، سوريه، لبنان و اردن جزو بلاد شام يا سوريه بزرگ و تحت حاكميت دولت عثماني بودند، اين زمينها را خريده بودند. وقتي تركيه شكست خورد و متفقين شام را اشغال كردند، اين سرزمين به چهار مستعمره تقسيم شد، سپس سوريه و لبنان به اشغال فرانسه و شرق اردن نيز به اشغال انگلستان درآمدند و فلسطين هم به قيمومت انگلستان درآمد تا مقدمهاي براي ايجاد وطني ملي براي يهوديان باشد. به اين ترتيب پس از تقسيم شام، مالكان سوري و لبناني خود در كشوري زندگي ميكردند و املاك و مستغلاتشان در كشور ديگري قرار داشت. بيشتر آنها فرصت را غنيمت شمرده و زمينهاي خود در فلسطين را به يهوديان فروختند. يهوديان هم در مقابل خريد اين زمينها ارقام نجومي به صاحبان آنها پرداخت كردند و آنان نيز با پول حاصل از فروش زمينهايشان در بيروت و دمشق و ديگر مناطق كاخها و ساختمانهاي مجلل ساختند. در ذيل به مقدار اين زمينها و اسامي خانوادههايي كه آنها را فروختند اشاره ميشود:
1- خانواده لبناني سرسق : ميشل سرسق و برادرانش ـ مساحت 400 هزار دونم زمين در دشت مرج ابن عامر از حاصلخيزترين مناطق فلسطيني را به يهوديان فروختند. 2546 خانواده فلسطيني در اين منطقه زندگي ميكردند كه همگي آواره شدند و مهاجران يهود از اروپا و ديگر كشورها در آن اسكان داده شدند.
2- خانواده لبناني سلام: 165 هزار دونم زمين خود در فلسطين را به يهوديان فروختند. دولت عثماني امتياز احياي اين زمينها در اطراف درياچه الحوله را به اين خانواده داده و قرار بود كه خانواده سلام پس از اصلاح و احياي اين زمينها در قبال دريافت مبالغ ناچيزي آنها را به كشاورزان فلسطيني بفروشد، اما اين خانواده با نقض اين تعهد خود اين زمينها را به يهوديان فروختند.
3- خانوادههاي بيهم و سرسق: (محمد بيهم و ميشل سرسق) بخش ديگري از زمينهاي خود در منطقه الحوله را به يهوديان فروختند. دولت عثماني امتياز احياي اين زمينها را به اين خانوادهها داده بود تا پس از اصلاح در مقابل دريافت مبالغي به كشاورزان فلسطيني بفروشند، اما آنها نيز برخلاف تعهد خود عمل كردند و اين زمينها را به يهوديان فروختند.
4- آنتوان تيان و برادرش ميشل تيان: 5350 دونم زمين كشاورزي خود را در منطقه الحوارث به يهوديان فروختند. يهوديان پس از خريد اين زمينها همه اراضي اين منطقه را كه بيش از 32 هزار دونم مساحت داشت، مصادره كرده و با كمك نيروهاي انگليسي خانوادههاي فلسطيني ساكن الحوارث را آواره ساختند. انگليسيها مدعي بودند كه اين خانوادهها اسناد مربوط به املاك خود را كه از صدها سال قبل در آنها كشت ميكردند، ارائه ندادهاند.
5- آل قباني (ساكن لبنان): مساحت 4 هزار دونم ملك خود در منطقه قباني فلسطين را به يهوديان فروختند. يهوديان پس از خريد اين زمينها، همه اراضي اين منطقه را مصادره نمودند.
6- آل صباخ و آل تويني (ساكن بيروت): روستاهاي الهريج، دار البيضاء، الانشراح و نهاريا را به يهوديان فروختند.
7- خانوادههاي قوتلي و جزايري و آل مرديني (ساكن سوريه): بخش بزرگي از زمينهاي خود در صفد را به يهوديان فروختند.
8- آل يوسف (ساكن سوريه) بخش بزرگي از زمينهاي خود را به شركت The Palestinian Land Development Company فروخت.
9- خيرالدين الاحدب، وصفي قدوره، جوزف خديج، ميشل سرجي، مراد دانا، الياس الحاج (همه اين مالكان لبناني بودند): مساحتهاي گستردهاي از زمينهاي خود در فلسطين را كه در مجاورت لبنان قرار داشت، به يهوديان فروختند.
**شيوه سوم:
علي رغم شرايط و وضعيت ملت فلسطين و قوانين ظالمانهاي كه نماينده انگلستان در فلسطين وضع كرد و بيشتر آنها به نفع يهوديان بود، اما مجموع زمينهايي كه توسط فلسطينيان فروخته شد، 261400 «دونم»( هر «دونم» معادل با هزار متر مربع مي باشد) بود. هر كس زمين خود را به يهوديان ميفروخت خائن محسوب ميشد و بيشتر آنها به دست خود فلسطينيان از پاي درآمدند.
روزنامههاي آن زمان همه روزه اخباري را درباره اعدام كساني كه زمينهاي خود را ميفروختند و براي فروش زمين به يهوديان دلالي ميكردند، منتشر مي كردند. در اينجا خبري را كه در شماره 28 و 29 ژوئيه (1937) روزنامه الاهرام منتشر شد، ذكر ميكنيم:
"يك نفر ديشب در هنگام بازگشت به منزلش هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد. اين شخص به دلالي براي فروش زمين به يهوديان مشهور بود و رياست برخي محافل فراماسونري را كه عقيده و افكار صهيونيستها را ترويج ميكنند، بر عهده داشت. گفته شده كه علت اصلي ترور اين شخص دست داشتن او در انتقال مالكيت مساحات گستردهاي از حاصلخيزترين زمينهاي فلسطين به يهوديان بوده است. مسلمانان، مسجد حسن بيگ در منطقه المنشيه را براي جلوگيري از به جاي آوردن نماز ميت بر روي جنازه اين شخص بستند و جز برخي فراماسونها و تعدادي از خويشاوندانش كسي در مراسم تشييع جنازه او حضور نيافت. حتي خيلي از نزديكان و اقوامش هم از شركت در اين مراسم خودداري كردند. خانوادهاش با توجه به مخالفت مردم با دفن او در قبرستان مسلمانان جنازهاش را به روستايي در قلقيليا (زادگاهش) انتقال دادند. آنجا هم مردم از دفن اين شخص در قبرستان مسلمانان جلوگيري كردند. گفته ميشود كه او به خاطر اين كه با يك دختر يهودي ازدواج كرده بود، در يك شهرك يهودينشين به نام "بنيامينا " دفن شده است كه قبرش در نيمه شب نبش شده و جنازهاش در فاصله 20 متري آن انداخته شده است. "
به اين ترتيب يهوديان مساحت 1/807/000 دونم يعني 6/6 درصد فلسطين و به عبارتي ديگر 19/6درصد زمينهاي كشاورزي فلسطين را از اين طريق غصب كردند.
جدولي كه در بخش « تصوير مرتبط»(گوشه چپ صفحه) ضميمه شده است ، ميزان زمين هاي غصب شده توسط مهاجران يهودي و نحوه دستيابي به آن را نمايش مي دهد.
(منبع جدول: د. هند امين البديري، اراضي فلسطين، انتشارات اتحاديه عرب،1981)
بنا به مطالب مذكور 6/6 درصد از مساحت فلسطين به عبارتي ديگر 1807400 دونم تا سال 1947 به شيوههاي مختلف به دست يهوديان افتاد. همچنان كه برخي حتي بيشتر روشنفكران مسلمان و عرب فكر ميكنند، يهوديان با خريد اين زمينها از فلسطينيان، آنها را به دست نياوردهاند. بلكه يهوديان بيشتر اين اراضي را از طريق رابطه دوستي پنهاني با فراماسونهاي ترك و حكومت بريتانيا و خريد از خانوادههاي سوري و لبناني به دست آوردهاند و تنها 261400 دونم از آنها را در طول سي سال اوضاع نابسامان اقتصادي و فشارها و اغواگري يهوديان از فلسطينيان خريدهاند. ديديم كه چطور يك خانواده لبناني در آن واحد 400000 هزار دونم را به يهوديان فروخت. اين رقم خيلي بيشتر از مجموع زمينهايي است كه خود فلسطينيان در طول سي سال به يهوديان فروختند. اين فلسطينيان هم تعداد اندكي بودند كه به سزاي اين كار و خيانت خود رسيدند.
هيچ جامعهاي حتي در زمان نبي اكرم (ص) هم از وجود افراد ضعيف النفس و منافق خالي نبوده و نيست و انصاف نيست كه ما ملت فلسطين را مسئول جنايت و خيانت عدهاي اندك بدانيم به ويژه اين كه اين ملت آنها را به سزاي اين خيانت خود رساند. فداكاريها و ايثارگريها و مبارزات قهرمانانه ملت فلسطين پس از بيش از نيم قرن اشغال سرزمينش و پافشاري اين ملت بر ادامه مقاومت و جهاد و شهادت عليرغم دسيسهها و توطئههاي بيحد و حصر ديگران بهترين دليل بر محافظت فلسطينيان از سرزمين مادري خود و كوتاهي نكردن آنها در اين خصوص است.
*چگونگي تصاحب بقيه سرزمين فلسطين
همچنان كه قبلا اشاره شد صهيونيست ها تا قبل از سال 1947م. تنها توانستند 6/6 از خاك فلسطين را از طرق مختلف به دست آورند، اما بقيه سرزمين فلسطين طي جنگ هاي خانمانسوزي به اشغال صهيونيست ها درآمد. اولين جنگ تمام عيار صهيونيست ها با پشتيباني كشورهاي غربي در سال 1948 ميلادي روي داد. صهيونيست ها در اين جنگ 78 درصد از خاك سرزمين تاريخي فلسطين (مساحت كل فلسطين: 72هزار كيلومتر مربع) را به اشغال خود درآوردند. در اين جنگ نابرابر بيش از 1200000 فلسطيني آواره و 531 شهر، روستا و شهرك به طور كامل با خاك يكسان شدند. همچنين در اين جنگ قتل عام هاي زيادي از جمله دير ياسين عليه فلسطينيان صورت گرفت و طي آن ها هزاران فلسطيني به خاك و خون كشيده شدند.
از سوي ديگر، صدها مسجد تخريب شده و به مراكز عيش و نوش، قمارخانه و كابارا تبديل شدند. در اين جنگ تنها 28 درصد فلسطين از جمله قدس شرقي، كرانه باختري و نوار غزه از اشغال صهيونيست ها در امان ماند كه اين مناطق هم در جنگ شش روزه 1967م. ميان رژيم صهيونيستي و كشورهاي عربي به اشغال اين رژيم درآمد. همچنان كه خواننده گرامي ملاحظه مي فرمايند، اين گونه صهيونيست ها با زور سلاح و حمايت كشورهاي غربي به خصوص آمريكا و انگليس بر كل فلسطين سيطره يافتند و فروش فلسطين به يهوديان شايعه اي بيش نيست و صهيونيست ها از طريق ترويج چنين شايعاتي درصد گمراه ساختن افكار عمومي جهانيان نسبت به وقايع تاريخي سرزمين فلسطين هستند.
نتيجهگيري و چند نكته مهم:
*1- فراخوان صهيونيسم براي مهاجرت يهوديان به فلسطين در آغاز و از قرن نوزدهم بر شعار معروف "سرزميني بدون ملت براي ملتي بدون سرزمين " متمركز بود. صهيونيسم مدعي بود كه ملتي در فلسطين وجود ندارد و يهوديان كه سرزميني ندارند، حق دارند مالك فلسطين شوند. اما آنها از همان آغاز اسكان خود در فلسطين، آن را سرزميني آباد ديدند كه ملتي زحمتكش و ريشهدار در آن زندگي ميكند.
*2- مقاومت عليه اسكان يهوديان در فلسطين از زمان شروع اجراي اين توطئه شوم آغاز شد و از همان مراحل آغازين اجراي اين طرح صهيونيسم در دوران دولت عثماني درگيريهايي ميان كشاورزان فلسطيني و شهركنشينان يهودي در سال 1886 روي داد.
*3- سلطان عبدالحميد و ديگر مقامات امپراتوري عثماني دستورات لازم را براي مقابله با اسكان و مهاجرت يهوديان به فلسطين صادر كردند، اما فساد رايج در دستگاههاي اداري دولت عثماني مانع اجراي اين دستورات شد و يهوديان با پرداخت رشوه توانستند زمينهاي زيادي را بخرند. همچنين فروپاشي حكومت سلطان عبدالحميد در سال 1909 و سركار آمدن حزب اتحاد و ترقي و نفوذ يك يهودي سرشناس در اين حزب روند تملك زمين توسط يهوديان و مهاجرت آنها به فلسطين را تسريع بخشيد. همزمان با پايان عمر دولت عثماني در سال 1918م. يهوديان حدود 420 هزار دونم از سرزمين فلسطين را در اختيار داشتند. يهوديان اين مقدار زمين را از فئودالهاي سوري و لبناني خريده بودند.
*4- وقتي فلسطين به قيمومت بريتانيا (1917 تا 1948) درآمد، روشن بود كه قيمومت انگلستان بر اين سرزمين با هدف اجراي پروژه صهيونيسم و ايجاد وطن ملي براي يهوديان در فلسطين بوده است. حكومت نظامي انگلستان در فلسطين هم از كليه اختيارات خود و قوه قهريه براي ايجاد اين واقعيت استفاده كرد.
*5- فلسطينيان به خصوص در دهه سي قرن بيستم تلاشهاي گستردهاي را براي مقابله با فروش زمين آغاز كردند و شوراي عالي اسلامي به رهبري حاج امين الحسيني و علماي فلسطين نقشي اصلي در اين زمينه داشتند.
*6- جنبش ملي فلسطين با امكانات و ابزارهاي سياسي، رسانهاي و فرهنگي كه در اختيار داشت، به مقابله با اسكان يهوديان در فلسطين برخاست و قيامهاي زيادي را به راه انداخت و بارها با اشغالگران انگليسي و يهودي درگير شد. مقدار زمينهايي كه يهوديان در دوران قيمومت انگلستان بر فلسطين با حمايت ابرقدرتهاي جهان و سرمايهداران بزرگ يهودي و حمايت گسترده نيروهاي انگليسي به دست آوردند 1387000 دونم يعني حدود 1/5 درصد از كل فلسطين بود.
*7- در واقع يهوديان اراضي تحت تملك خود را از فلسطينيان نخريدند و حقايق موجود مويد اين مدعاست. بنا به آمار موجود بيشتر اين زمينها كه دولتي بودند، توسط حاكم نظامي انگليس در فلسطين و يا به وسيله فئودالهاي بزرگ لبناني و سوري به يهوديان واگذار شده است. اين مالكان از ورود به زمينهاي خود براي كشت در آنها منع ميشدند.
*8- اما مجموع زمينهايي كه عربهاي فلسطين در دوران قيمومت انگلستان بر فلسطين به يهوديان فروختند، حدود 261400 دونم بود. يهوديان به دنبال شرايط سختي كه حكومت استعمارگر انگليس براي كشاورزان فلسطيني از جمله لغو مالكيت عربها بر زمينهاي كشاورزي ايجاد كرده بود، اين زمينها را خريدند. همچنان كه گفته شد حكومت نظامي بريتانيا در فلسطين با تصويب قانون اراضي اين حق را به حاكم يهودي خود داد تا مالكيت برخي كشاورزان بر زمينهايشان را لغو كند. همچنين برخي فلسطينيان ضعيف النفس گول مبالغ هنگفت يهوديان را خوردند و زمينهاي خود را به آنها فروختند، اما اين عده خيلي اندك و انگشتشمار بودند و ملت فلسطين آنها را در جريان انقلاب بزرگ عربي در سالهاي 1936 تا 1939 مجازات كرد. در جريان انقلاب بيشتر اين افراد ترور شدند.
با اين وجود، مقدار زمينهايي كه يهوديان تا قبل از سال 1947 از فلسطينيان خريداري كردند، تنها يك درصد سرزمين فلسطين را تشكيل ميدهد و اين مقدار زمين هم در شرايط بد اقتصادي و در طول 70 سال از زمان آغاز شهركسازي و مهاجرت سازمانيافته يهوديان به فلسطين فروخته شده است. اين در واقع نشانگر ميزان مشكلاتي است كه يهوديان در اجراي طرح خود در فلسطين متحمل شدند. همچنين بيانگر پايبندي مثالزدني فلسطينيان به سرزمين و وطن خود است.
*9- فاجعه اصلي به علت فروش چند هكتار زمين توسط چند فلسطيني نبوده است، بلكه علت آن شكست ارتشهاي عرب در جنگ 1948 و به دنبال آن تأسيس رژيم منحوس صهيونيستي در 77 درصد از خاك فلسطين ميباشد. صهيونيستها با زور اسلحه صاحبان اصلي فلسطين را آواره ساختند و زمينهاي آنها را مصادره كردند، سپس در جريان جنگ سال 1967 با ارتشهاي عرب بقيه سرزمين فلسطين را نيز اشغال و پس از آوارهكردن فلسطينيان زمينهاي آنها را مصادره كردند. فلسطينيان هم اكنون نيز به كساني كه زمين خود را فروختند و يا براي فروش زمين ديگران دلالي كردند، به ديده حقارت مينگرند و حكم اعدام و ترور كليه كساني را كه در اين قضيه دست داشتند، دنبال ميكند. دلاورمردان انقلاب فلسطين تاكنون خيلي از اين افراد را علي رغم حمايت نيروهاي صهيونيستي از آنها كشتهاند.
منابع:
1- الشريف، ريجينا، الصهيونيه غيراليهوديه جذورها في التاريخ العربي (ريشههاي صهيونيسم غير يهودي در تاريخ غرب)، ترجمه احمد عبدالله عبدالعزيز، مجموعه جهان معرفت، شماره 96 كويت شوراي ملي فرهنگ و آداب و فنون، دسامبر 1985
2 - حلاق، حسان، موقف الدوله العثمانيه من الحركه الصهيونيه (موضع دولت عثماني در قبال جنبش صهيونيسم) 1897 - 9091، چاپ دوم (بيروت، انتشارات دار الجامعيه للطباعه والنشر،1980)
3 - ايوب، سمير، وثائق اساسيه في الصراع العربي الصهيوني (اسناد مهم نبرد عربي صهيونيستي)، بيروت، انتشارات دار الحداثه للطباعه النشر، 1984
4 - فهمي، وليم، الهجره اليهوديه الي فلسطين (مهاجرت يهوديان به فلسطين) مصر، انتشارات الهيئه المصريه العامه للكتاب، 1974
5 - أبويصير، صالح، جهاد شعب فلسطين خلال نصف قرن (جهاد ملت فلسطين طي نيم قرن)، بيروت، انتشارات دار الفتح، 1970
6 - الكيالي، عبدالوهاب، تاريخ نوين فلسطين، چاپ نهم، بيروت، انتشارات المؤسسه العربيه للدراسات و النشر، 1985
7 - الحوت، بيان، الغيادات و المؤسسات السياسيه في فلسطين (رهبران و نهادهاي فلسطين از 1917تا 1948)، بيروت، انتشارات مؤسسه الدراسات الفلسطينيه، 1981
8 - محمد صالح، محسن، التيار الاسلامي في فلسطين و اثره في حركه الجهاد (جريان اسلامي فلسطين و نقش آن در جهاد از 1917تا 1948) كويت، انتشارات الفلاح، 1988
9 - محمد صالح، محسن، القواث العسكريه و الشرطه في فلسطين (نيروهاي نظامي و پليس فلسطين 1917-1939)، عمان، انتشارات دار النفائس، 1996
10 - محمد صالح، محسن، فلسطين دراسات منهحيه (مطالعاتي موضوعي درباره فلسطين)، مركز الاعلام العربي، چاپ 2003م
11- خالد علي، فلاح، فلسطين و الانقلاب البريطاني(فلسطين و قيمومت انگلستان 1939-1948)، بيروت، انتشارات المؤسسه العربيه للدراسات و النشر، 1980
12 - الحزماوي، محمد، ملكيه الاراضي في فلسطين (مالكيت اراضي در فلسطين 1918-1948)، انتشارات مؤسسه الأسوار، عكا 1998.
13 - مناع، عادل، تاريخ فلسطين في اواخر العهد العثماني (تاريخ فلسطين في اواخر امپراتوري عثماني 1700-1918)، انتشارات مؤسسه الدراسات الفلسطينيه 1999
14 - دائره المعارف فلسطين، بخش دوم، الدراسات الخاصه (مطالعات ويژه)، جلد دوم، الدراسات التاريخيه چاپ اول، بيروت1990
15 - أمين البيدري، هند، اراضي فلسطين، انتشارات اتحاديه عرب،1981