تلاش انگليس براي حفظ رژيم شاه

دولت انگلستان براي حفظ شاه و جلوگيري از سرنگوني کمتراز آمريکائيان تلاش نکرد. اين دو کشور، با فعاليت هاي مشترک و هماهنگ خويش بيشترين نقش را براي جلوگيري از درهم ريختن شيرازه رژيم متزلزل شاه ايفا مي کردند.
در سالهاي دهه 1350 ش. سفير انگلستان در ايران نقشي بالاتر از نقش يک مشاور ويژه را در قبال شاه ايفا مي کرد.
در موارد بي شماري، شاه سفير انگليس را يک راهنماي مطمئن براي خود و تاج و تختش مي دانست.
علاوه بر اين، حجم مبادلات بازرگاني دو کشور طي سالهاي 57 - 1355 منحني صعودي است. در 1355 ش. ارزش مبادلات بازرگاني ايران وانگليس 495 ميليون ليره استرلينگ، در 1356 ش. 650 ميليون و در سه ماهه اول 1357 ش. 200 ميليون ليره استرلينگ بود.
کتاب خاطرات «آنتوني پارسونز» آخرين سفير انگلستان در ايران قبل از انقلاب، مملو از مستنداتي است که نقش مداخله جويانه انگليس در ايران و وابستگي شاه را به لندن به اثبات مي رساند.
در اول آبان 1357، تلويزيون بي بي سي مصاحبه اي با «ديويد اوئن» وزير خارجه انگلستان درباره ايران ترتيب داد. در اين برنامه از ديويد اوئن سؤال شد که چگونه دولت انگليس مي تواند حمايت خود از شاه را توجيه کند، در حالي که خود را با «حقوق بشر» کارتر همراه مي داند؟
ديويد اوئن پاسخ داد: «به همان دلائلي که فکر مي کنم پرزيدنت کارتر ارسال پيام پشتيباني خود را از شاه توجيه نمود. ما همواره دوستان صريح اللهجه اي بوده ايم و بعضي از مسائل حقوق بشر را در ايران مورد انتقاد قرار داده ايم. من تصور مي کنم که بايد علناً بطورمنصفانه گفته شود که در ايران اقداماتي در جهت آزادسازي فضاي سياسي انجام گرفته و من معتقدم که استقرار رژيم ايران به نفع منطقه است. به ويژه در حال حاضر به علت تغيير حکومت در افغانستان، تشنج در ترکيه و نگراني پاکستان از اوضاع افغانستان و اينکه نمي داند روابط خود را با شوروي تحکيم کند يا خير، مسأله حضور شاه در ايران اهميت زيادي دارد.»
وزير خارجه انگليس افزود: «ما بايد از شاه حمايت کنيم تا بتواند برنامه هاي آزادسازي اوضاع سياسي کشور و مدرنيزه کردن آن را ادامه دهد.»
«ديويد اوئن» وزير خارجه انگليس همچنين در مصاحبه ديگري که در آبان 1357 از تلويزيون اين کشور پخش شد در پاسخ به اين سؤال که انگلستان چگونه حاضر است تحمل کند که دولت ايران از تانک هاي چيفتن انگليسي براي سرکوب تظاهرات مردم استفاده کند، گفت: «اگر ما وقتي دولت ايران مورد حمله قرار مي گيرد خود را کنار بکشيم و بي تفاوت بمانيم چگونه مي توانيم از شاه ايران انتظار داشته باشيم که به خاطر منافع جهان غرب بهاي نفت خود را افزايش ندهد؟»
«پارسونز» پيرامون فلسفه حمايت دولت انگليس از رژيم شاه و تلاش لندن براي جلوگيري از سقوط اين رژيم مي نويسد:
«... مي توان چنين استدلال کرد که منافع انگلستان در ايران در اواسط دهه 1970 از چنان اهميتي برخوردار بود که سقوط رژيم مستقيماً به منافع ملي ما زيان مي رسانده و مي بايست از همه امکانات خود براي جلوگيري از سقوط اين رژيم استفاده کنيم. طبيعت رژيم ايجاب مي کرد که براي حداکثر بهره برداري از روابط خود با ايران بيش از پيش به شاه نزديک شويم و از برانگيختن سؤظن او نسبت به خود بپرهيزيم. اتخاذ چنين سياستي در آن شرايط بدون ريسک نبود، ولي من هنوز هم معتقدم که مي بايست همين سياست را دنبال مي کرديم.
صاف و پوست کنده واقعيت اين است که ايران دوران پهلوي براي انگلستان هم يک متحد باارزش و هم يک بازار وسيع و پرمنفعت بود. آرامش نسبي و سياست طرفدار غرب ايران از اواسط دهه 1950 تا اواخر دهه 1970، در دوراني که تمام منطقه از کشورهاي خاورميانه عربي تا شبه قاره هند آشفته و در معرض خطر نفوذ شوروي و بالقوه براي منافع انگلستان خطرناک بود، ارزش و اهميت زيادي داشت. بطور مثال با خروج نيروهاي انگليسي از خليج فارس در پايان سال 1971، همکاري با ايران براي حفظ امنيت و استقلال کشورهاي اين منطقه يک شرط اساسي به شمار مي رفت.
اگر مسأله قيمت نفت را کنار بگذاريم، اطمينان از جريان نفت ايران در شرايطي که نفت کشورهاي عربي همواره در معرض تهديد تحريم، به دلايل سياسي، بود براي انگلستان اهميت فوق العاده اي داشت. از همه اينها گذشته، ايران در فاصله سالهاي 1974 تا 1978 وسيع ترين بازار صادرات انگلستان در خاورميانه به شمار مي رفت و هزاران ميليون پوند ارز مورد نياز انگلستان را در شرايط دشوار اقتصادي تأمين مي کرد. من موارد بسيار ديگري را نيز در زمينه هاي سياسي و بازرگاني مي توانم نام ببرم و ترديدي ندارم که اگر ما براساس ارزيابي هاي بدبينانه سياست دوپهلو و مبهمي نسبت به شاه درپيش مي گرفتيم از بسياري منافع حاصله محروم مي مانديم. خلاصه کنم، ما روي شاه قمار کرديم و ساليان درازي در اين قمار برنده بوديم. من از معدل اين سياست متأسف نيستم.
سفير انگلستان در 31 شهريور 1357؛ و در شرايطي که کمتر از 5 ماه به پايان حيات حکومت پهلوي مانده بود و پس از واقعه 17 شهريور، براي دومين مرتبه با شاه ملاقات کرد و به او اطمينان داد که دولت انگلستان و آريکا حامي و پشتيبان مواضع وسياست ها و ارکان رژيم وي مي باشند. «پارسونز» آخرين سفير انگلستان در تهران درباره اين ديدار مي گويد:
«... شاه مي خواست مجدداً از پشتيباني انگليس اطمينان حاصل کند و من اين اطمينان رابه او دادم. من تأکيد کردم که بين ما و آمريکائيها در تهران و همچنين بين لندن و واشنگتن در سطوح بالاتر تماس و همکاري نزديک درباره مسائل مربوط به ايران برقرار است و او مي تواند اطمينان داشته باشد که وحدت نظر کامل درباره ايران بين ما وجود دارد. من اضافه کردم که حتي ترديد دارم دولت شوروي هم از فعاليت هاي ضدرژيم ايران به طور جدي حمايت نمايد.»
«پارسونز» در جاي ديگري مي گويد: «من و سوليوان سفير آمريکا در ملاقاتي که در اواسط اکتبر (اواخر مهرماه 57) با ژنرال اويسي فرماندار نظامي تهران داشتيم هرگونه شايعات در مورد اينکه آمريکا و انگليس باتفاق يکديگر قصد دارند در ايران مبادرت به يک کودتا عليه رژيم شاه کنند تکذيب کرديم. ما همچنين تأکيد کرديم که شايعات مربوط به کاهش پشتيباني انگليس و آمريکا از شاه حقيقت ندارد.»
«پارسونز» درباره ضعف ها و خطاهاي محاسبات سياسي دولت متبوع خود نسبت به انقلاب اسلامي مي گويد:
«آنچه ما را دچار اشتباه کرد و مانع از پيش بيني صحيح سير حوادث بعدي ايران شد، عدم توجه به اين مسأله بود که يک حادثه مي تواند نيروهاي پراکنده مخالف وگروه هاي ناراضي را که تشکلي ندارند براي وصول به هدف مشترکي دور هم جمع کند و از اين جويبارها سيلي بوجود آيد که سرانجام بنيان رژيم شاه را از زمين برکند. حتي اگر پيش بيني به هم پيوستن نيروهاي مخالف براي ما امکان پذير بود يک مشت مردم بي اسلحه را در برابر نيروي مجهز و قوي ارتش، که تصور مي شد متحد و نسبت به رژيم پهلوي وفادار هستند ناتوان مي ديديم و از معنويت و ايمان آنان آگاهي نداشتيم. بنابر اين من معتقدم که ناتواني ما در پيش بيني آنچه روي داد از نداشتن اطلاعات کافي ناشي نمي شود. بلکه نتيجه عدم توانايي ما در تجزيه و تحليل وتفسير صحيح اطلاعاتي است که در دست داشتيم.