لندن، مدافع حکومت شاه

انگلستان در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها با حکومت شاه رابطه اقتصادی و سیاسی گسترده‌ای داشت، بلکه مقامات لندن خود را به نوعی متعهد به حفظ حکومت شاه می‌دانستند.
«سرآنتونی پارسونز» آخرین سفیر انگلستان در ایران که از مقامات بلند پایه سازمان جاسوسی انگلیس ـ اینتلیجنت سرویس ـ بوده و همزمان با ریچارد هلمز ـ رئیس سابق سازمان سیا ـ به سفارت در تهران منصوب شده بود، (1) در خاطرات خود دربارة نوع حمایت دولت انگلیس از شاه و تلاش آن دولت برای جلوگیری از سقوط این رژیم می‌نویسد:
«... می‌‌توان چنین استدلال کرد که منافع انگلستان در ایران در اواسط دهه 1970 از چنان اهمیتی برخوردار بوده است که سقوط رژیم مستقیماً به منافع ملی ما زیان می‌رسانده و می‌بایست از همه امکانات خود برای جلوگیری از سقوط این رژیم استفاده کنیم.
طبیعت رژیم ایجاب می‌کرد که برای حداکثر بهره‌برداری از روابط خود با ایران بیش از پیش به شاه نزدیک شویم و از برانگیختن سوء ظن او نسبت به خود بپرهیزیم. اتخاذ چنین سیاستی در آن شرایط بدون ریسک نبود، ولی من هنوز هم معتقدم که می‌بایست همین سیاست را دنبال می‌کردیم. صاف و پوست‌ کنده واقعیت این است که ایران دوران پهلوی برای انگلستان، هم یک متحد با ارزش و هم یک بازار وسیع و پرمنفعت بود. آرامش نسبی و سیاست طرفدار غرب ایران از اواسط دهه 1950 تا اواخر دهه 1970، در دورانی که تمام منطقه از کشورهای خاورمیانه عربی تا شبه قاره هند آشفته و در معرض خطر نفوذ شوروی و بالقوه برای منافع انگلستان خطرناک بود، ارزش و اهمیت زیادی داشت. به طور مثال با خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس در پایان سال 1971، همکاری با ایران برای حفظ امنیت و استقلال کشورهای این منطقه یک شرط اساسی به شمار می‌رفت. اگر مسئله قیمت نفت را کنار بگذاریم، اطمینان از جریان نفت ایران، در شرایطی که نفت کشورهای عربی همواره در معرض تهدید تحریم به دلائل سیاسی بود برای انگلستان اهمیت فوق‌ العاده‌ای داشت.از همه اینها گذشته، ایران در فاصله سالهای 1974 تا 1978 وسیع‌ترین بازار صادرات انگلستان در خاورمیانه به شمار می‌رفت و هزاران میلیون پوند ارز مورد نیاز انگلستان را در شرایط دشوار اقتصادی تأمین کرد. من موارد بسیار دیگری را نیز در زمینه‌های سیاسی و بازرگانی می‌توانم نام ببرم و تردیدی ندارم که اگر ما براساس ارزیابی‌های بدبینانه سیاست دو پهلو و مبهمی نسبت به شاه در پیش می‌گرفتیم از بسیاری منافع حاصله محروم می‌ماندیم. خلاصه کنم، ما روی شاه قمار کردیم و سالیان درازی در این قمار برنده بودیم. من از معدل این سیاست متأسف نیستم.»
«پارسونز» می‌نویسد: بعید به نظر می‌رسید که رژیم دیگری بتواند منافع اقتصادی، و بازرگانی و هدفهای سیاسی و استراتژیک انگلستان را بهتر از رژیم شاه تأمین کند. (2)
روابط اقتصادی تهران و لندن قبل از پیروزی انقلاب
دهه 1350 را باید دوران اوج روابط اقتصادی وبازرگانی ایران و انگلستان نامید. این روابط با وقوع جنگ رمضان ( 1352 / 1973 ) و تیره شدن شدید روابط رژیمهای عربی با کشورهای غربی و قطع ارسال نفت به اروپا و امریکا،‌وسیع و گسترده شده و رژیم شاه بعد از تحریم نفتی غرب توسط دولتهای عضو اوپک مهمترین منبع تأمین مخفیانه سوخت مورد نیاز آمریکا و اروپا بود.
چهارم بهمن 1352 و در شرایطی که تنها سه ماه از شروع تحریم نفتی کشورهای غربی می‌گذشت، گروهی از صاحبان صنایع انگلیس به سرپرستی رئیس اتاق بازرگانی و صنایع این کشور به شهر «سن موریتس» که محل ویلای زمستانی شاه ایران بود رفته و با وی ملاقات کردند. روز بعد موافقتنامه‌ای به امضای طرفین رسید که طی آن قرار شد ایران در سالهای 1353 و 1354، 5 میلیون تن نفت بیش از رقم اعلام شده در قراردادهای منعقده پیشین به انگلستان بفروشد و در عوض انگلستان نیز سالانه 110 میلیون لیره اضافه بر حجم صادراتی خود به ایران کالا ارسال نماید. در بیانیه‌ای که در پایان مذاکرات «سن موریتس»از سوی اتاق بازرگانی و صنایع انگلستان انتشار یافت اعلام شد « با افزایش 5 میلیون تن صادرات نفتی ایران به انگلیس جمعاً 25 درصد واردات نفتی انگلستان از ناحیه ایران تأمین می‌شود.»
واردات نفتی انگلیس از ایران در 1352 ش. حدود بیست میلیون تن در سال بود که با انعقاد این قرارداد، به 25 میلیون تن بالغ می‌گردید. وزیر تجارت خارجی انگلیس پس از انعقاد این قرارداد اعلام کرد قیمت نفت صادراتی ایران به انگلستان کمی بیش از 7 دلار است. در حالی که در همان زمان رژیمهای عربی در جریان تحریم نفتی جهان غرب بهای هر بشکه نفت را از 39/3 دلار ابتدا به 13 و سپس به 28 دلار رسانیده بودند.
علاوه بر این هیأت انگلیسی از مقامات ایرانی در «سن موریتس» خواستند که ایران سپرده‌های خود در بانکهای لندن را به موازات افزایش صادرات نفتی خود به انگلستان افزایش دهد که این پیشنهاد نیز با موافقت مقامات ایرانی روبه‌رو شد.
در 10 تیر ماه 1353، یک هیأت انگلیسی به ریاست معاون خزانه‌داری آن کشور جهت مذاکره درباره همکاری‌های اقتصادی و مالی ایران و انگلیس وارد تهران شده و طی مذاکراتی که بین طرفین صورت گرفت توافق شد ایران اعتباری به مبلغ 2/1 میلیارد دلار در اختیار شرکتها و مؤسسات دولتی انگلیس قرار دهد.
در 19 مهر 1354 وزیر خزانه‌داری انگلستان به دعوت هوشنگ انصاری وزیر امور اقتصادی و دارایی وقت ایران در رأس هیأتی وارد تهران شد. در مذاکراتی که بین طرفین صورت گرفت موافقت شد 4 کمیته دایمی به منظور مطالعه در زمینه‌ جزئیات همکاری‌های دو جانبه در امر ایجاد یک بازار سرمایه بین‌المللی تشکیل شود.
در 27 مهر 1354 ایران و انگلستان دو قرارداد در زمینه تأسیسات انرژی اتمی به امضا رساندند که به موجب آن قرار شد مهندسان و متخصصان انگلیسی نیروی انسانی مورد نیاز سازمان انرژی اتمی ایران را آموزش دهند. این قرارداد میان رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران و سفیر انگلیس به امضاء رسید.
در دی 1354 وزیر تجارت خارجی انگلستان در رأس یک هیأت اقتصادی بازرگانی وارد تهران شد. وی پس از مراجعت در مجلس عوام انگلیس گفت که یک قرارداد جدید همکاری اقتصادی با ایران به امضاء رسانده است . این قرارداد در مورد سرمایه‌گذاری مشترک شرکتهای انگلیسی و ایرانی در زمینه‌‌های کشاورزی و صنعتی و همکاری‌های وسیع در زمینه برقی کردن راه‌آهن ایران، مسکن، بیمارستانها، توزیع کالا، وسایل آموزشی و آزمایشگاهی، ساخت کشتی‌های اقیانوس پیما به ظرفیت‌های 15 الی 20 هزار تن برای ایران و به کار گرفتن هواپیماهای کنکورد در خطوط هوایی ایران بود.
در اسفند 1354 جیمز کالاهان وزیر امور خارجه انگلستان به ایران آمد و مذاکرات محرمانه‌ای با شاه انجام داد. حجم روابط بازرگانی ایران و انگلیس در 1354 ش. دو برابر حجم مشابه در سال قبل از آن بوده و این روند در طول سالهای 1355 و 1356 نیز ادامه داشت.
در اواخر 1356 ش. «سرآنتونی پارسونز» سفیر انگلستان در تهران در مصاحبه‌ای به روابط گسترده اقتصادی و سیاسی انگلیس با ایران اشاره کرد. وی گفت:
«هم اکنون پانزده هزار کارشناس و مهندس و متخصص انگلیسی در برنامه‌های مختلف صنعتی و اقتصادی ایران مشارکت دارند و باید توجه داشت که ایران بزرگترین صادر کننده نفت به انگلستان و در عین حال بزرگترین بازار وارداتی کالاهای انگلستان در تمام قاره آسیا می‌باشد. از سال 1353 ظرفیت بازرگانی انگلیس در ایران سه برابر شده و چندین شرکت عمده انگلیسی در تهران صاحب نمایندگی دائمی هستند.»
در 1356 جمعاً 10 هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاههای انگلستان مشغول تحصیل بودند. در این سال یک موافقتنامه 750 میلیون لیره‌ای بین مقامات دو کشور برای تأسیس یک کارخانه اسلحه سازی در اصفهان به نام «مجتمع صنایع دفاعی اصفهان» منعقد شد.
متعاقب انعقاد این موافقتنامه روزنامه تایمز چاپ لندن در مه 1978 (اردیبهشت 1357) نوشت: «ایران هم اکنون بزرگترین خریدار تکنولوژی نظامی انگیلس است و 60 درصد صادرات اسلحه انگلیس توسط ایران خریداری می‌شود.» (3)
علاوه بر این در این سال انگلیسی‌ها موفق به پایان عملیات احداث یک پایگاه نیروی دریایی با هزینه 30 میلیون لیره استرلینگ شده بودند. اکثر مؤسسات بیمه و حسابرسی در ایران را شرکتهای انگلیسی تأسیس نمودند و بیمه شدن کشتی‌های نفتی و تجاری و حمل و نقل دریایی از طریق این مؤسسات صورت می‌گرفت.
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جمعاً 7 بانک معروف انگلیسی در ایران دفتر نمایندگی داشتند و در واقع انگلیسی‌ها در سیستم بانکداری ایران و کاربرد شیوه‌های مدرن حسابرسی و بانکداری کشور نقش مهمی ایفاء می‌کردند.
در 1355 ارزش مبادلات بازرگانی ایران و انگلیس 495 میلیون لیره استرلینگ بود که این رقم در 1356 به 650 میلیون لیره بالغ گردید. در این سال ارزش کل صادرات دارویی انگلستان به ایران 150 میلیون لیره استرلینگ بود و بازار دارویی انگلستان در ایران قبل از انقلاب 30 تا 40 درصد رشد سالیانه داشت. در 1356 کارخانه ایران ناسیونال تنها یکصد هزار اتومبیل انگلیسی را در ایران مونتاژ کرد. صادرات لوازم اتومبیل از انگلستان به ایران در 1352 معادل 3/1 میلیون لیره، در 1354 معادل 5/2 میلیون لیره و در شش ماهه اول 1355 به چهار میلیون لیره بالغ گشت و این رقم در سال 1356 از 5 میلیون لیره فراتر رفت و به تدریج صنایع اتومبیل سازی به یکی از جنبه‌های اصلی تأمین منافع اقتصادی انگلیس در ایران تبدیل گشت. (4)
همکاری‌های اقتصادی ایران و انگلیس تا بدان حد افزایش یافت که جیمز کالاهان وزیر خارجه وقت انگلیس در اواخر1356 ش. در مصاحبه‌‌ای اعلام کرد: « ایران بزرگترین مشتری انگلستان در خاورمیانه و بزرگترین خریدار تجهیزات نظامی انگلیس و در مقابل انگلستان بزرگترین مشتری نفتی ایران می‌باشد.»
«سرآنتونی پارسونز» به تلاش وسیع انگلستان برای توسعه روز افزون روابط اقتصادی و بازرگانی با ایران در سالهای میانی دهه 1350 اشاره می‌کند:
«مهمترین اولویت ما در آن سالها افزایش صادرات انگلیس به ایران و ترتیب مسافرت و ملاقات هیأتهای بازرگانی انگلیس با مقامات ایرانی و تهیه اطلاعات و راهنمائی‌های لازم درباره فرصتهای بازرگانی در ایران بود. ترتیب کارها و ملاقاتهای بازرگانان انگلیسی که سیل‌آسا به ایران می‌آمدند، بخش مهمی از فعالیتهای ما را تشکیل می‌داد. بخش دیگری از فعالیتهای ما در این زمینه مراقبت مستمر درباره سیاست نفتی ایران، تشویق سرمایه‌گذاری ایران در انگلیس، کمک و راهنمائی شرکت‌های انگلیسی که قصد سرمایه‌گذاری یا مشارکت در امور صنعتی و خدماتی ایران را داشتند، تهیه مقدمات تشکیل یک اتاق بازرگانی مشترک ایران و انگلیس، مشورت و اظهار نظر در برنامه تبدیل تهران به یک مرکز مالی بین‌المللی ـ توسعه بازار بورس سهام تهران و موارد متعدد دیگری از این قبیل بود
به طور خلاصه در چنین بازار وسیع و پر رونقی که به سرعت رشد می‌کرد برای من و اعضای سفارت به قدر کافی کار وجود داشت و تقویت قسمت بازرگانی سفارت امری ضروری بود و ما بر تعداد پرسنل این قسمت افزودیم.
قسمت بازرگانی سفارت به مغز و کانون اصلی فعالیت سفارت انگلیس در ایران تبدیل شد. حتی وابسته‌های نظامی سفارت در ارتش و نیروی هوائی و نیروی دریائی ایران هم بیشتر به کار فروش تجهیزات نظامی انگلیس به ایران یا ترتیب اعزام هیأتهایی برای تعلیم استفاده از سلاحهای خریداری شده و مورد سفارش از انگلستان اشتغال داشتند و وظایف سیاسی و اطلاعاتی آنها در درجه دوم اهمیت قرار گرفته بود.»
«پارسونز» همچنین درباره حجم فعالیت‌های اقتصادی سفارت انگلستان در تهران طی سالهای دهه 1350 چنین می‌گوید:
«سفارت انگلیس در تهران در درجه اول حفظ منافع اقتصادی و بازرگانی و مالی انگلستان را در ایران در مد نظر داشت و بیشتر به صورت یک نمایندگی بازرگانی برای افزایش صادرات انگلیس در ایران عمل می‌‌کرد. نه فقط اعضای قسمت بازرگانی که مسنول مستقیم انجام این وظایف بودند، بلکه مأموران سیاسی و نظامی سفارت هم به نحوی بیشتر اوقات خودرا به امر توسعه صادرات انگلیس و ایران اختصاص داده بودند. حتی شورای فرهنگی بریتانیا هم که در تهران و شیراز و اهواز و مشهد و تبریز فعالیت می‌کرد از این جو تجارتی مصون نماند و علاوه بر گنجاندن اصطلاحات اقتصادی و تجارتی در آموزش زبان انگلیسی و تشکیل کلاسهای ویژه برای امور بازرگانی دست‌اندر کار عرصه خدمات فرهنگی و آموزشی به ایران شده بود... .
... در تهران و شهرستانها در حدود پانزده تا بیست مؤسسه تولیدی و صنعتی یا شرکت و سازمان مشترک انگلیسی ایرانی بوجود آمده بود که در رشته‌های مختلفی از تولید لوازم و مونتاژ اتومبیل تا تولید دستکشهای لاستیکی فعالیت می‌کردند. پیمانکاران انگلیسی به فعالیت در رشته‌های گوناگون از قبیل ساختمان نیروگاههای برق و تأسیسات نظامی و دریائی، اسکله و کارگاه و مجتمعهای ساختمانی اشتغال داشتند. تهران مرکز فعالیت عده کثیری از بانکداران و حسابرسان و معلمین و بازرگانان و پیمانکاران انگلیسی بود که اکثراً در کار خود موفق و راضی بودند.»
روابط سیاسی تهران و لندن قبل از پیروزی انقلاب
انگلیسی‌ها در سالهای قبل از سقوط شاه و به ویژه یک سال پیش از پیروزی انقلاب بالاترین میزان مناسبات و روابط سیاسی را با تهران و با هدف حفظ حکومت شاه و دلگرم ساختن این رژیم برقرار ساخته بودند.
طی 6 ماه اول 1357ش. وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش انگلیس، هارولد ویلسون ـ نخست‌وزیر سابق ـ ، 10 عضو پارلمان انگلیس، ادوارد هیث نخست‌وزیر اسبق، مارگارت تاچر ـ رهبر حزب کارگرـ و جیمز کالاهان نخست‌وزیر وقت، مهمترین شخصیتهای انگلیسی بودند که با هدف ابراز حمایت سیاسی از شاه به تهران آمدند.
در اول آبان 1357 تلویزیون بی. بی. سی مصاحبه‌ای با «دیوید اوئن» ـ وزیر خارجه انگلستان ـ درباره ایران ترتیب داد. در این برنامه از «دیوید اوئن» سئوال شد که چگونه دولت انگلیس می‌تواند حمایت خود از شاه را توجیه کند، در حالی که خود را با حقوق بشر کارتر همراه می‌داند؟
«دیوید اوئن» پاسخ داد: «به همان دلائلی که فکر می‌کنم پرزیدنت کارتر ارسال پیام پشتیبانی خود را از شاه توجیه نمود. ما همواره دوستان صریح‌اللهجه‌ای بوده‌‌ایم و بعضی از مسایل حقوق بشر را در ایران مورد انتقاد قرار داده‌ایم. من تصور می‌کنم که باید علناً و به طور منصفانه گفته شود که در ایران اقداماتی در جهت آزاد سازی فضای سیاسی انجام گرفته و من معتقدم که استقرار رژیم ایران به نفع منطقه است. به ویژه در حال حاضر به علت تغییر حکومت در افغانستان، تشنج در ترکیه و نگرانی پاکستان از اوضاع افغانستان و این که نمی‌داند روابط خود را با شوروی تحکیم کند یا خیر، مسأله حضور شاه در ایران اهمیت زیادی دارد.»
وزیر خارجه انگلیس افزود: «ما باید از شاه حمایت کنیم تا بتواند برنامه‌های آزاد سازی اوضاع سیاسی کشور و مدرنیزه کردن آن را ادامه دهد.»
«دیوید اوئن» در پاسخ به این سؤال که انگلستان چگونه حاضر است تحمل کند که دولت ایران از تانکهای چیفتن انگلیسی برای سرکوب تظاهرات مردم استفاده کند، گفت «اگر ما وقتی دولت ایران مورد حمله قرار می‌گیرد خودر ا کنار بکشیم و بی‌تفاوت بمانیم، چگونه می‌توانیم از شاه ایران انتظار داشته باشیم که به خاطر منافع جهان غرب بهای نفت خود را افزایش ندهد؟» (5)
«آنتونی پارسونز» در ملاقات 31 شهریور 1357 خود با شاه و در شرایطی که کمتر از 5 ماه به پایان حیات حکومت پهلوی مانده بود به او اطمینان داد که دولت‌های انگلستان و امریکا کاملاً حامی و پشتیبان مواضع، سیاستها و ارکان رژیم وی هستند. پارسونز می‌گوید: «در این دیدار پیام جیمزکالاهان نخست‌وزیر انگلیس را در حمایت از شاه به او تسلیم کردم و اطمینان دادم که می‌تواند روی این قول حساب کند که انگلستان نه از انجام تعهدات خود طفره خواهد رفت و نه درصدد بیمه کردن منافع آینده خود با مخالفان برخواهد آمد.»(6)
«پارسونز» پیرامون این دیدار می‌گوید:
«... شاه می‌خواست مجدداً از پشتیبانی انگلیس اطمینان حاصل کند و من این اطمینان را به او دادم. من تأکید کردم که بین ما و امریکائیها در تهران و همچنین بین لندن و واشنگتن در سطوح بالاتر تماس و همکاری نزدیک درباره مسائل مربوط به ایران برقرار است و او می‌تواند اطمینان داشته باشد که وحدت نظر درباره ایران بین ما کاملاً وجود دارد. من اضافه کردم که حتی تردید دارم دولت شوروی هم از فعالیتهای ضد رژیم ایران به طور جدی حمایت نماید.»
و یا در جای دیگری از کتاب خاطرات پارسونز می‌خوانیم:
«من و سولیوان سفیر آمریکا در ملاقاتی که در اواسط اکتبر (اواخر مهر ماه 57) با ژنرال اویسی فرماندار نظامی تهران داشتیم هرگونه شایعات در مورد اینکه امریکا و انگلیس به اتفاق یکدیگر قصد دارند در ایران مبادرت به یک کودتا علیه رژیم شاه کنند تکذیب کردیم. ما همچنین تأکید کردیم که شایعات مربوط به کاهش پشتیبانی انگلیس و آمریکا از شاه حقیقت ندارد.»
ملکه انگلیس هم در دهم آبان 1357 در مراسم افتتاح پارلمان آن کشور ضمن سخنانی گفت «بریتانیا عمیقاً آرزومند بقای رژیم سلطنتی ایران است.» (7)
مهمترین بخش دیدگاه «پارسونز» اعتراف صریح وی به شکست سیاست خارجی انگلستان در برابر انقلاب اسلامی است. وی در این اعترافف با بیانی روشن به معنویت، ایمان و وحدت مردم ایران در انقلاب و همچنین به ناتوانی لندن در درک این حقایق اشاره می‌کند. آنجا که می‌نویسد:
«آنچه ما را دچار اشتباه کرد و مانع از پیش‌بینی صحیح سیر حوادث بعدی ایران شد، عدم توجه به این مسئله بود که یک حادثه می‌تواند نیروهای پراکنده مخالف و گروههای ناراضی را که تشکلی ندارند برای وصول به هدف شترکی دور هم جمع کند و از این جویبارها سیلی به وجود آید که سرانجام بنیان رژیم شاه را از زمین برکند. حتی اگر پیش‌بینی بهم پیوستن نیروهای مخالف برای ما امکان پذیر بود یک مشت مردم بی‌اسلحه را در برابر نیروی مجهز و قوی ارتش،‌که تصور می‌شد متحد و نسبت به رژیم پهلوی وفادار هستند ناتوان می‌دیدیم و از معنویت و ایمان آنان آگاهی نداشتیم. بنابراین من معتقدم که ناتوانی ما در پیش‌بینی آنچه روی داد از نداشتن اطلاعات کافی ناشی نمی‌شود، بلکه نتیجه عدم توانائی ما در تجزیه و تحلیل و تفسیر صحیح اطلاعاتی است که در دست داشتیم.» (8)

پی‌نوشت‌‌ها:
1. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ نشر البرز؛ ـ 1373ش؛ ـ ص 485.
2. غرور و سقوط؛ آنتونی پارسونز؛ انتشارات راه نو؛‌ 1363 ش؛ ـ ص 41.
3. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ ج 2؛ ص 196.
4. روزنامه جمهوری اسلامی؛ 20 آذر 1363؛ «روابط اقتصادی ایران و انگلستان دردهه 1350».
5. همان.
6. غرور و سقوط؛ همان؛ ص 126.
7. خدمتگزار تخت طاووس؛ پرویز راجی؛ ص 283.
8. روزنامه جمهوری اسلامی؛ 22 آذر 1363؛ «تلاش انگلیس برای حفظ رژیم شاه».