منافع انگلستان در جنوب ایران در عصر مشروطه
در اواخر قرن نوزدهم با وجود سیطره زمینداران، شرایط برای ایجاد بازاری برای سرمایهگذاری خارجی مهیا شده بود و دهقانان در این روند فقیرتر میشدند. مولّدین خرده پا نابود میگردیدند و در ازای آن مناسبات پولی در ایران هر روز تقویت میشد. یعنی الیگارشی مالی اروپا هر روز در ایران در حال صعود بود. امور تجار از راه واردات كالا اداره میشد، اقتصاد معیشتی روستا، ضعف صنعت و فقدان قالبهای تولید سرمایهداری، شدیداً مانع از تشكیل سرمایه ملی میشد. روند ادغام ایران در نظام سرمایهداری جهانی هم این مشكل را تشدید میكرد. با وجود رخنه سرمایه خارجی تمركز سرمایه ملی بر صنایع و تولیدات غیرممكن بود. این روند محصول شركت سرمایهداری جهانی در بازار ایران بود، اگرچه تجار ایران مثل معینالتجار زیاد بودند، لیكن اینها هم زائده و دلال سرمایه جهانی بودند.
در چنین شرایطی به گزارش بالیوز انگلیس در بوشهر، تجارت خارجي در خلیج فارس روز به روز بهتر میشد، میزان مالالتجارههایی كه به بنادر جنوب میآمد از آمار زیر قابل فهم است:
مالالتجاره به ليره
سال 1898 مالالتجاره به ليره
سال 1899
انگلیس: 637/402
هندوستان: 522/230
فرانسه: 675/33
آلمان: 786/9
اتریش: 009/8
روس: 719/3
عثمانی: 935/36
ایتالیا: 18
922/441
860/234
369/5
369/5
808/160
500/1
133/24
518/916
جمع: 723301 764042
بالیوز نتیجه گرفت میزان مالالتجاره تجارت كه سال 1899 وارد بنادر ايران شده است نسبت به سال مالي گذشته 056/73 لیره ترقی داشته است. از این مبلغ باید 230 هزار تومان به گمركهای ایران میرسید و بقیه از آن واردكنندگان كالاها بود.
در این وضعیت تجار بزرگ با سرمایهداري جهانی در پیوند بودند، لیكن تجار كوچك و كسبه خردهپا با تجارتهای بسیار كوچك سر و كار داشتند. آنها خود نمیتوانستند در تجارتهاي بزرگ شركت جویند، مگر اینكه با یك محفل مالی ارتباط برقرار میكردند. غیر از این امر مهمترین عامل، امنیت سرمایه بود. به دلیل فقدان آن مقوله، پول نقد بر هم انباشته میشد و همان را ثروت تلقی میكردند، در حالی كه پول صرفاً وسیله مبادله است. بین مفاهيم ذخیره و پسانداز تفاوتی دیده نمیشد. پس انداز بطور طبیعی منجر به تشكیل سرمایه میشود، اما در ایران چنین نبود. ثروت زیادی در دست متموّلین بود، لیكن بیمصرف میماند. مبالغ زیادی پول نقد، جواهرات، طلا و نقره در سردابههای تاریك برای سالها نگهداری میشد و از انظار پنهان بود. اینها نه به درد تجارت میخورد و نه مشكلی از كشور حل میكرد، مثل اینكه اساساً چیزی وجود ندارد. علت مخفی كردن سرمایه این بود كه متمولین از همسایهها یا اطرافیان یا دولتمردان و حتي فرزندان خود میترسیدند. به همین علت داراییها مخفی نگه داشته میشد تا كسی از آن بویی نبرد. بیهوده نیست در جاهایی داراییها خرج تجملات، قالیچه، رواج زرگری، نقرهسازی، گلدوزی و قلابدوزی میشد كه حتی مایحتاج اولیه پیدا نمیشد. راههای به كار انداختن سرمایه مسدود بود و سرمایهها تلف میگردید. در این شرایط نزولخواری رواجی تام داشت و از پانزده تا صد در صد نزول گرفته میشد؛ حال آنكه در شريعت اسلام نزولخواري حرام است. عمليات نزولخواري عمدتاً توسط يهوديان انجام ميگرفت.
عملیات بانكی ایران در ابتدای قرن بیستم از طریق بانك شاهی، بانك استقراضی، كمپانی زیگلر و كمپانی هوتز انجام میشد. سر والنتین چیرول از صاحبمنصبان انگلیسی مقیم هندوستان طرفدار گسترش مناسبات اقتصادی و مالی انگلیس با ایران از طریق بانك شاهی بود. مثلاً وقتی قرار شد ایران بدون رضایت روسیه از دولتی دیگر قرض نكند، عدهای معتقد بودند این مسئله نافی انجام عملیات مالی و تجاری از طریق مؤسسات خصوصی اقتصادی نیست، به همین دلیل از بانك شاهنشاهی قرض كردند. بانک شاهنشاهی مهمترین ابزار تسلط سرمایهسالاران خارجی منجمله انگلیسیها بر مقدرات امور کشور بود که متأسفانه هرگز حساسیتی به وجود نیاورد، حال آنکه با حق نشر اسکناس در واقع این مؤسسه بیگانه بود که بر مقدرات امور اقتصادی کشور چنگ انداخته بود.
از مدافعین منافع بریتانیا در جنوب ایران باید از تعدادي از خوانین بختیاری نام برد. نخستین كسی كه پنجاه سال پیش از مشروطه، پیشنهاد ساختن راه اهواز به اصفهان را داده بود سر هنری آستین لایارد بود. بین لایارد و محمدتقیخان بختیاری دوستی صمیمانه وجود داشت. در 1875 قشون انگلیس نواحی كارون، خرمشهر و اهواز را به تصرف خود درآوردند. این حادثه همزمان با شورش هندوستان بود. بیست سال بعد سر جورج مكنزی به نمایندگی از طرف كمپانی گری و پائول به بوشهر آمد، اما نتوانست امتیاز كشتیرانی كارون را بگیرد. در سال 1888 وقتی سرهنری دراموند ولف همنشين پرنس ادوارد هفتم و تیم یهودیان اطراف او که در زمره رهبران سرمایهداري بریتانیا بودند، به ایران آمد، این طرح به نتیجه رسید. برادران لینچ كه نزدیك به پنجاه سال در دجله كشتیرانی میكردند، یكی از كشتیهای خود را در كارون به آب انداختند. خود لینچ با مسافرت به جنوب ايران، امكان احداث راه اهواز به اصفهان را مطالعه كرد و پیشنهاد داد آن را كاروانرو كند. همین برادران لینچ به طوری که خواهیم دید همراه با شرکای خود در بانک شاهنشاهی بعدها از جدیترین مدافعان مشروطه ایران شدند و طرفه اینکه از تندروترین جناحها که طرفدار گسترش روابط اقتصادی با محافل تحت رهبری آنان بودند، گردیدند و به عبارتی به اسم مشروطه از منافع خود جانبداری کردند. در 1890 روابط لینچ با برخی رؤسای بختیاری برقرار گردید و نهایتاً با همكاری آنها ساختن جاده معروف به لینچ را آغاز كرد. تأمل در مناسبات بریتانیا با تعدادي از رؤسای بختیاری از آن روست که بعدها در جریان مشروطه رهبران این ایل با محافل تندرو مورد حمایت آنان به همگرایی رسیدند.
مأمور گفتگو با مقامات بختیاری كنسول انگلیس در اصفهان مستر پرایس بود. او با اسفندیارخان و حاجی علیقلیخان مذاكراتی انجام داد كه آنها نسبت به احداث جاده اصفهان- شوشتر ابراز علاقه كردند و مشكل عمده را احداث یك پل در مسیر جاده دانستند. به آنها اعلام مساعدت شد تا پل را احداث كنند، زیرا در آن صورت مردم بايد ماليات بيشتري میپرداختند. پرایس به دلیل ضرورت ایجاد پل در مسیر جاده بختیاری حمایت دولت متبوع خود را طلبید.
اهمیت برخی خوانین بختیاری در این بود كه آنها حاضر بودند خواستههای بریتانیا را بدون هیچ گونه بحثی به مورد اجرا گذارند. آنها به اندازه كافی قوی بودند تا بتوانند اصفهان را هر لحظه كه اراده كنند تصرف نمایند و تا هر زمان كه انگلستان بخواهد در تصرف خود نگاه دارند، امری که در مشروطه روی داد و ایل بختیاری با تصرف اصفهان و تمرد از فرامین دولت مرکزی به سوی تهران لشکرکشی کرد و در احیای مشروطه مؤثر بود. سر مورتیمر دوراند، وزیرمختار بریتانیا بعد از لسلز، خاطرنشان میكرد آنها به قاجارها وفادار نیستند، زیرا شاه تا آنجا كه میتواند از آنها مالیات میستاند، اما در اندیشه بهبودی زندگی ايشان نیست.
شركت برادران لینچ، كاروانی در مسیر اصفهان و شوشتر برای حمل كالاهای تجاری خود به راه انداخت. آنها میخواستند اطلاعات دست اولی در نقل و انتقال كالا به دست آورند. در این زمینه كنسول اصفهان همكاریهای لازم را با آنها انجام داد و اطلاعات جامعی در مورد ایجاد سهولت برای گسترش تجارت در اختیار آنان گذاشت. برادران لینچ علناً وارد گود نشدند تا مبادا زودتر از موعد حساسیت روسها را برانگیزند.
در نتيجه اصل امتیاز به بختیاریها داده شد، آنها هم به عنوان بهرهبرداری از سرمایه خارجی برادران لینچ را به همكاری دعوت كردند و ايشان را شریك خود قرار دادند. نخستین صدای اعتراض نه از روسها بلكه از بانك شاهی بلند شد، زيرا بانك پيشتر امتیاز جاده تهران به خلیج فارس را گرفته بود.
بین سرمایهسالاران برای تسلط بر ایران رقابتی عجیب در گرفته بود. در مارس 1898 بالاخره قراردادی منعقد شد كه طبق آن بختیاریها صاحب امتیاز به حساب آمدند. آنها هم برادران لینچ را به مشاركت دعوت كردند. لینچ به دارندگان امتیاز یا وارثان آنها 5500 پوند قرض داد، بهره آن شش درصد بود و میبایست در 25 سال مستهلك میشد. امتیاز احداث پل فلزی بر كارون و تأسيس كاروانسرا برای استراحت كارگران در اختیار لینچ قرار داده شد. بختیاریها بدون دستمزد از كارگران حفاظت میكردند و زمین رایگان در اختیار لینچ قرار میدادند.
ابزاری كه وارد قلمرو بختیاری میشد مشمول مالیات نبود و عوارض راهداری سالی یك بار گرفته میشد. دیدیم كه در برخی موارد از خود ایرانیان در طول مسیر گاهی شش بار مالیات وصول میگردید. با این وجود اگر در پرداخت قسط تعویق میافتاد، لینچ میتوانست عوارض راهداری را در اختیار گیرد. دولت ایران هم تعهد كرد اگر خوانین بختیاری اقساط خود را به لینچ نپردازند، خود وجوه را جمعآوری كند و به لینچ پرداخت نماید.
لرد كرزن كه در این زمان نایبالسلطنه هند بود، سیاستها و علایق بریتانیا را در ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. او احداث یك راه یا راهآهن را در منطقه شمالی كارون كه محل اصلی بختیاریها بود، ضروری میدانست و روی خوانین حساب میكرد. هدف او یافتن جای پایی در منطقه از نظر سیاسی بود. راه لینچ كه منحصراً تجارت بریتانیا را با مركز ایران گسترش میداد، از این حیث دارای اهمیت بود. كرزن به سیاست ادامه نفود بین بختیاریها و اعراب تأكید میكرد و میگفت در این زمینه نباید حس رقابت آنها را تحریك نمود. دوراند وزیرمختار هم معتقد بود باید قوای چریكی از عشایر محلی زیر نظر افسران انگلیسی تشكیل گردد. او پیشنهاد میكرد یك كنسولگری در حوالی كارون تأسیس شود كه کرزن هم با آن موافق بود. به این شكل نفوذ بریتانیا در منطقه تحكیم شد. به دنبال قرارداد احداث جاده لینچ در 1898، به سال 1901 امتیاز دارسی گرفته شد، در منطقه خليج فارس پيشروي ميكرد. چهار سال بعد انگلیسیها رسماً از خزعل و بختیاریها حمایت كردند و قبل از جنگ اول جهانی قراردادی در زمینه حفاظت از میدانهای نفتی با سران بختیاری امضا شد. به این ترتیب انگلیس آرام آرام از طریق شرکتهای تجاری و محافل سرمایهدار خود، در منطقه خليجفارس پيشروي ميكرد.
اگرچه انگلیسیها، برخی خوانین بختیاری را زیر چتر حمایتی خود قرار داده بودند، لیكن مشخصاً اسفندیارخان و محمدحسنخان سپهدار با دابیژا كنسول روس در اصفهان، روابط خوبی داشتند. اگر این دوستی ادامه پیدا میكرد معضلاتی برای جاده اهواز- اصفهان پیش میآمد. پیشنهاد پرایس برای كمكهای مالی به منظور احداث كاروانسرا در مسیر جاده به همین دلیل صورت گرفت. در این ایام دولت محافظهكار در لندن قدرت را در دست داشت، با توجه به جهانبینی و سیاستهای منطقهای آنها سر چارلز هاردینگ وزیرمختار انگلیس بعد از دوراند به این نتیجه رسید كه باید به بختیاریها بیشتر نزدیك شد تا اگر روزی حكومت ایران متلاشی شد یا سلسله قاجار «منقرض» گردید، امكانات ضروری برای استقلال آنها در برابر روسیه وجود داشته باشد و بتوان با نفوذ دولت مركزی مقابله كرد. این دیدگاه زمانی مطرح میشود كه كوچكترین حركتي ضدحكومت در ایران مشاهده نمیشد و یا حداقل علنی نبود.
غیر از اينها اقدامات اساسی دیگری هم در راستای منافع بریتانیا انجام گرفت. مثلاً چیرول اعتقاد داشت باید در سفارت انگلیس در تهران عناصر تربیت شدهای برای سمتهای منشیگری و كنسولگری وجود داشته باشد تا «كارهای مخصوص» انجام دهند و از آنها گزارش خواسته شود. او گسترش شبكه راههای ایران را عمدهترین وسیله برای رقابت تجار انگلیسی با روسها میدانست، مركز عملیات سیاسی و اقتصادی منطقه از دید او خلیج فارس بود. از طرفی به بهانه مطالعات زمینشناسی اطلاعات جغرافیایی ذیقیمتی تهیه میشد. مثلاً در سال 1903 هنگامی كه مک ماهون سرگرم تحدید حدود خوزستان بود، فردی به نام السورث هانتینگتون از طرف مؤسسه كارنگی در واشنگتن، سرگرم تحقیقاتی در سیستان بود. مقصود این بود كه تاریخ اولیه نژاد آریایی و موضوعات مهم دیگری را كشف كند. او در مباحث تاريخ تركستان و ماورای خزر هم تبحر داشت و تاریخ و جغرافیای طبیعی قسمت اعظم آسیای مركزی را میدانست. هانتینگتون از روی سواحل ریگزارهای قدیمی و نیز آثار سطح قدیمی آب، اعتقاد پیدا كرد تغیيرات سطح آب نتیجه تغییرات اقلیمی است و زمانی در این منطقه یخبندان وجود داشته است. مهمترین وجهه همت انگلیسیها دفاع از هندوستان در برابر دشمنانی مثل روسیه بود. مشروطیت بهترین بهانه را برای دخالت انگلیسیها در کشور براي این منظور مهیا ساخت. ماجرا از آنجا آغاز شد كه بین صمصامالسلطنه و شهابالسلطنه ایلخانان بختیاری، درگیری مسلحانه روی داد. صمصامالسلطنه دستور داد بختیاریها محدودههاي اكتشاف نفت را ترك كنند و سپس طرفین دعوا با وزیرمختار انگلیس اسپرينگ رایس تماس گرفتند و نسبت به تهدیدات علیه منافع بریتانیا هشدار دادند. به موازات رقابت خوانین بختیاری با یكدیگر، سرقت و راهزنی در حوزههای اكتشاف نفت شدت پیدا كرد. به همین دلیل و به منظور حفاظت از اين حدود، در نوامبر 1907، بیست سرباز از هنگ هجدهم نیزهدار در بنگال به فرماندهی آرنولد ویلسون، ظاهراً برای حفاظت از كنسولگری اهواز ولی در حقیقت برای حفاظت از محدودة اكتشافات نفتي به خوزستان اعزام شدند.
اختلاف سران بختیاری تا بعد از قرارداد اوت 1907 روس و انگلیس در مورد تعیین مناطق نفوذ در ایران ادامه داشت، این اختلافات در پاييز و زمستان آن سال اوج گرفت. خوزستان و قلمرو بختیاری در نقطه بیطرف واقع شده بود و قدرتها میخواستند با انعقاد قراردادي جدید وضعیت خود را در آن حدود روشن سازند. زیرا هر دو منافع زیادی در آنجا داشتند. ویلسون متولد 1884 و تحصیل كرده دانشگاه سنهرست بود. او در 19 سالگی وارد ارتش انگلیس شد و در طول خدمت خود مأموریتهای مهمی در ایران انجام داد. در 1914 نماینده دولت خود در كمیسیون سرحدی ایران و عثمانی بود، در 1918 نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس و از 1921 به مدت ده سال از مدیران شركت نفت انگلیس و ایران بود.