فراماسونری؛ دخمه تاریک استعمار

فراماسونری در اصل بر گرفته از اصطلاح انگلیسی Free Mason به معنای بنای آزاد است. تاریخ تقریبی تشکیل آن به حدود پنج قرن پیش و به انگلستان باز می گردد. ماجرا از این قرار بود که گروهی از بنا های روزمزد هم برای حفظ اسرار و ریزه کاری های شغل خود و هم جهت رفع مشکلاتشان به تشکیل انجمن های مخفی دست زدند.
به علت شرایط خاص حاکم آنان نهایت دقت و مراقبت را به کار می گرفتند تا هیچ کس غیر از افراد گروه از جلسات، مباحث و اعمال آنان اطلاع نیابد به همین علت رمز هایی را در میان خود قرار داده بودند. با گذشت مدتی از تشکیل انجمن های پیش گفته راز مگوی آنان برای عده ای از جمله سیاستمداران آشکار شد و آنان نیز اهتمام به تشکیل چنین انجمن ها و کانون هایی در نقاط مختلف اروپا نمودند. از اینجا بود که انجمن های فراماسونری با کارکردی کاملا متفاوت آنچه در بدو تاسیس مد نظر بود در صحنه سیاست و اجتماع گام نهاده و رخداد های فراوانی را در اقصی نقاط جهان موجب گردید. در ابتدا این انجمن ها مدعی تلاش برای اتحاد همه افراد بشر بودند اما کم کم با نفوذ بیشتر سیاستمدران در آنها تبدیل به ابزاری برای دستیابی به اهداف ارباب سیاست گردیدند.
در اروپا سازمان فراماسونری، به عنوان ابزاری موثر در دست بورژوازی قرار گرفت و از آن در مقابل فئودالیسم، که با همدستی کلیسا بر تمامی ارکان جامعه سلطه یافته بود، بهره برده، به کسب قدرت پرداخت. اما این انجمن ها در خارج از اروپا به ویژه در کشورهایی که تحت استعمار اروپاییان قرار داشتند راه دیگری پیموده و تبدیل به آلت دستی شد ندبرای استعمار و استثمار بیشتر و بهتر. واقعیت این است که سازمان فراماسونری با اتکا به ایدئولوژی خاص و روش های منحصر به فرد خود، به هر سرزمین و کشوری که پا گذاشت، اشتراکات خود را با مردم آن سرزمین یافته و در جهت بارزتر کردن آنها تلاش نمود تا از این طریق روشنفکران، اصلاح طلبان و سردمداران حکومتی کشورهای مختلف جهان را با نظریات خود همگام سازد.
استعمارگران برای غارت ملت ها و از میان برداشتن مخالفان خود از این انجمن ها بهره های فروان بردند. انجمن های فراماسونری به اعتقادات دینی توجهی نداشتند و در واقع برای دین اعتباری قائل نبودند.
سابقه آشنایی ایرانیان با فراماسونری به اوایل دوره قاجار باز می گردد. بر اساس اسناد و مطالعاتی که درباره تاریخ فراماسونری در ایران انجام شده می توان اولین فراماسون ایرانی را میرزا عسگر خان ارومی افشار فرستاده فتحعلی شاه به دربار ناپلئون دانست. وی در سال۱۸۰۸ م به عضویت انجمن فراماسونری انگلستان، در کشور فرانسه در آمد. پس از او میرزا ابوالحسن خان ایلچی سفیر فتحعلی شاه در لندن نیز عضو تشکیلات فراماسونری شد. اما نخستین تشکیلات فراماسونری در داخل ایران با میرزا ملکم خان ناظم الدوله آغاز می شود.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله پسر میرزا یعقوب از ارامنه جلفا در سال۱۲۴۹ ق به دنیا آمد، از ده سالگی برای تحصیل به اروپا رفت، در آنجا حکمت طبیعی و مهندسی آموخت، با افکار و اندیشه های نو آشنایی یافت و مجذوب فلسفه سیاسی غرب گردید. در زمانی که ملکم در اروپا به سر می برد محافل و انجمن های ماسونی یکی از مظاهر جالب و جذاب تمدن غرب به شمار می رفت که بسیاری از محصلان و روشنفکران ایرانی را جذب خود کرده و آنان را تا به مرحله شیفتگی و گاه سر سپردگی غربیان پیش می برد. در این دوران نظام سرمایه داری و استعمار گر غرب با مسخ روشنفکران ایرانی، آنان را به عناصری بسیار مطمئن برای تامین منافع خود تبدیل می کرد.
در این را ه ملکم پیش و بیش از دیگران شیفته و سر سپرده گردید. به طوری که با باز گشت به ایران در اواخر سال۱۲۶۷ ق و زمانی که به سمت مترجمی دولت وارد دستگاه قاجار شد، به یاری پدرش و با کسب اجازه از ناصرالدین شاه فراموشخانه را در ایران بنا نهاد. در اندک زمانی پس از تاسیس فراموشخانه تعداد قابل توجهی از رجال سرشناس، اعیان، شاهزادگان و برخی از شاگردان دارالفنون به عضویت آن درآمدند.
پس از تشکیل فراموشخانه توسط ملکم که اولین انجمن سری در تاریخ نوین ایران بود، و با توجه به پنهان کاری آنها و آنچه پیرامون رمز و رازش گفته
می شد، ناصرالدین شاه به فرجام کار بیمناک شد. تا اینکه پس از دریافت گزارشی مبنی بر اینکه میرزا ملکم در فراموشخانه به تبلیغ اندیشه جمهوری خواهی پرداخته و اعضای آن درصدد برچیدن نظام پادشاهی می باشند، چاره کار را در برچیدن فراموشخانه و تبعید ملکم و پدرش دانست. و با صدور حکمی که در تاریخ۱۲ ربیع الثانی۱۲۷۸ در روزنامه ی وقایع اتفاقیه منتشر شد اعلام کرد: “در این روزها به عرض رسید که بعضی از اجامر و اوباش شهر گفتگو و صحبت از وضع و ترتیب فراموشخانه های یوروپ می کنند و به ترتیب آن اظهار میل می نمایند. لهذا صریح حکم همان شد که اگر بعد از این عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن کسی بیرون بیاید، تا چه رسد به ترتیب آن، مورد کمال سیاست و غضب دولتی واقع خواهد شد.
البته این لفظ را ترک کرده پیرامون این مزخرفات نروند که یقینا مواخذه کلی خواهند دید.” اما این اقدام ناصرالدین شاه در بر چیدن بساط اولین انجمن فراماسونری ایران - که آن هم با همت حاج ملا علی کنی انجام گرفت - به معنای پایان کار فراماسون ها در ایران نبود، چه این تاز ه آغاز راه بود. و در ادامه حکومت قاجار، فعالیت آنان حتی فزونی هم گرفت که شاید مهمترین آن تشکیل لژ فراماسونی بیداری ایرانیان در زمان محمد علی شاه بود که با حمایت و پشتیبانی تشکیلات فراماسونری فرانسه در ایران تشکیل شد. این لژ افراد و شخصیت های مهم و شناخته شده ای را در داخل خود جای داده بود که به اسامی برخی از آنها اشاره می شود ؛ میرزا ابوالحسن فروغی، وقار السلطنه وصال، عزت الله خان عز الملک، دبیر الملک بدر، شیخ مرتضی نجم آبادی، سید نصرالله تقوی، شیخ ابراهیم زنجانی (قاضی دادگاهی که حکم به اعدام شیخ فضل الله نوری داد)، ذکاء الملک فروغی، عباسعلی خان تربیت، همایون سیاح، ارباب کیخسرو شاهرخ و ...
بر اساس اسناد و مدارک بر جای مانده رد پای فراماسون ها را در جای جای تاریخ معاصر ایران می توان مشاهده کرد؛ فراماسون ها در تدوین قانون اساسی مشروطه حضوری موثر داشتند به گونه ای که قانون اساسی مشروطیت ایران با حضور فراماسون هائی چون تقی زاده، فروغی و سید نصرالله تقوی که هر سه از اعضای اصلی لژ بیداری ایران بودند، بر پایه ترجمه قانون اساسی کشور های فرانسه، بلژیک، انگلستان، تهیه شد. در جریان اعدام شیخ فضل الله نوری نیز اعضای تشکیلات فراماسونری فعال ما یشاء بودند، همان گونه که اشاره شد شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی دادگاهی که حکم بر اعدام شیخ صادر کرد عضو لژ بیداری ایرانیان بود. نا گفته نماند که از میان۱۲ نفر تعداد کل اعضای کمیته انقلابی،۹ نفر عضو لژ بیداری بودند.
در کودتای انگلیسی سوم اسفند۱۲۹۹ که رضا خان را به قدرت رساند، فراماسون ها نقشی تعیین کننده داشتند؛ توضیح اینکه اردشیر جی - که طبق اسناد بر جای مانده و بر اساس اعتراف خود از عوامل و مسببین اصلی و پشت پرده کودتا محسوب می شود - عضو برجسته لژ فراماسونری بیداری ایرانیان است. در انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و روی کار آمدن غیر قانونی رضا خان، باز هم یک فراماسون نقشی موثر ایفا می کند؛ محمد علی فروغی کسی که می توان از وی به عنوان یکی از ایدئولوگ های اصلی دولت رضا شاه یاد کرد و فردی که اولین و آخرین نخست وزیر پهلوی اول است یک فراماسون بود. جالب تر اینکه همو در جریان انتقال قدرت از پهلوی اول به پهلوی دوم یعنی از رضا به محمد رضا شاه نقش اصلی را دارد. به هر حال با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی فعالیت ها و تشکیلات فراماسونری در کشور توسعه و گسترش فزاینده ای یافت این گسترش دامنه فعالیت فراماسون ها در دوران حکومت پهلوی تا آنجا بود که بسیاری از کارگزاران حکومتی و حتی گروهی از نمایندگان مجلس از اعضای انجمن فراماسونری بودند. در این دوران، تشکیلات فراماسونری بیشتر در جهت تثبیت حکومت پهلوی و تامین منافع بیگانگان به ویژه صهیونیسم فعالیت می کرد. بنا به گفته یکی از برجسته ترین پژوهشگرانی که به بررسی تشکیلات فراماسونری پرداخته صهیونیسم ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای جهان است. لذا صهیونیسم بین المللی با فراماسونری بین المللی یکی گردیده و از آن به منزله بازوی سیاسی و فرهنگی استفاده می شد”
در نتیجه ترکیب صهیونیسم و فراماسونری در ایران، پدیده نوین “نوماسونی” شکل گرفت که نطفه آن در دل رژیم پهلوی بسته شد و در دامان دولتمردان آن زمان پرروش یافت. علاوه بر مسائل پیش گفته فعالیت های فراماسونری در ایران در عین حال موجب گسترش بی دینی می شد. زیرا همان گونه که اشاره شد تشکیلات فراماسونری به هیچ وجه رابطه ای با دین و دیانت نداشت.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، تشکیلات فراماسونری در کشور از هم پاشید، با فرو پاشی این تشکیلات اطلاعات تازه ای هم درباره وابستگی های فراماسون ها به بیگانگان و همدستی آنها با صهیونیست ها به دست آمد. به طوری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مراکز فراماسونری که با نام “ستاد عملیات استاد اعظم، جعفر شریف امامی” کشف گردید در این مرکز عکس های گوناگونی همراه با فهرستی از اعضای فراماسون به دست آمد. بر اساس اسناد به دست آمده از این کانون فراماسونی بیش از پیش مشخص گردید که در روزگار محمد رضا پهلوی، نه تنها سیاست کلی ایران، بلکه سر رشته اقتصاد کشور نیز به شیوه ای بنیادین در دست فراماسون ها بوده است.
به هر حال انقلاب اسلامی ایران بر چندین سال حضور و نفوذ مرموز ایادی استعمار در قالب تشکیلات فرا ماسونی نقطه پایان گذاشت، و بسیاری از خیانت ها و جنایت هائی که در لوای گروه های مخفی فراماسونری در طول سالیان متمادی در طول تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوسته بود از پرده برون افتاد.