لرد کرزن و سیاستهای استعماری انگلستان در ایران
لرد کرزن در عرصهی سیاست استعماری انگلیس در شرق و ایران از چهرههای ضد روسی و از حامیان نظریهی تسلط و نفوذ کامل انگلیس بر ایران بود. در نظر او اهمیت خلیج فارس تا حدی بود که آن را به عنوان «یک دریاچهی انگلیسی» تلقی میکرد و آن را کلید بازرگانی هند و شاهراه ارتباطی آن میدانست.
«جرج ناتانیل کرزن» در 11 ژانویهی 1859میلادی در «دربیشایر» انگلیس به دنیا آمد. وی اولین فرزند یازدهگانهی خانوادهاش بود و پدر وی از اسقفهای نامدار انگلیسی به شمار میرفت. وی دوران کودکی را زیر نظر دایهای سرسخت و منضبط و دورهی دبستان را تحت آموزش آموزگاری سختگیر سپری کرد که به تنبیه بدنی معتقد بود. این تجربه گرچه وی را دچار حقد و کینه ساخت و شخصیتی قدرتطلب بار آورد ولی در عین حال در شکوفایی نبوغ وی نیز به همان اندازه مؤثر بود و از وی دانشآموز و دانشجویی اهل مطالعه و کوشا تربیت کرد.
او در 19 سالگی وارد دانشگاه آکسفورد گردید و به رسم خانوادههای اشرافی در کالج «ایتن» به تحصیل پرداخت. در دوران 5 سالهی تحصیل ضمن این که همیشه شاگرد اول کالج بود با مسایل روز و سیاستمداران زمانش نیز آشنا شد. وی توانست جوایز گوناگونی از جمله عالیترین جایزهی ادبی آکسفورد و جایزهی مهمی در زمینهی تاریخنگاری را در این مدت از آن خود کند همچنین در این زمان با نگارش مقالاتی برای مطبوعات لندن، بهویژه تایمز و سخنرانیهایش در انجمن ادبی آکسفورد به چهرهای معروف بدل گردید و از اشتهار خود برای طی مراحل ترقی و پیشرفت بهرهبرداری نمود و به سرعت به مقامهای بالای سیاسی دست یافت.
ورود به عرصهی سیاست
ذکاوت و تبحرش در تاریخ و سیاست و حس برتری جویی او توجه زعمای حزب محافظهکار انگلیس را جلب نمود و بدین ترتیب توانست در سال 1886م. وارد مجلس مبعوثان شود. در سال 1887م/ 1304ه.ق. علاقهمند سفر دور دنیا گشت و سفر به آسیا را آغاز نمود. در طول همین سفر بود که شرق واقعی در ذهن او نقش بست. حاصل و جریان سفرهای وی در آسیا نگارش سه کتاب به نامهای: «روسیه در آسیای مرکزی» در سال 1889م، «ایران و قضیهی ایران» در سال 1892م و مسایل «خاور دور» در سال 1894م. میباشد.
کرزن در سال 1889م/1306ه.ق. با عنوان ظاهری خبرنگار روزنامهی تایمز به ایران سفر کرد. گفته میشود علت سفرش به عنوان خبرنگار به منظور سهولت تردد به اماکن و مراکز مختلف و دیدنی و ارتباط با افراد مؤثر بود. وی پس از سیاحت بخشی از قفقاز و استانبول و مناطقی از ترکمنستان از راه عشقآباد وارد خراسان شد و پس از بازدید و سیاست از چند شهر آن ایالت، راهی تهران گردید. او توانست همراه نمایندگان سیاسی انگلیس در ایران در یکی از آیینهای سلام رسمی «ناصرالدین شاه» قاجار در کاخ گلستان حضور یابد. پس از مدت 6 ماه توقفش در ایران، اطلاعات مورد نظرش را گردآوری و پس از بازگشت به کشورش و تکمیل اطلاعات از سایر منابع پیش از خودش، به تدوین نامآورترین اثرش به نام «ایران و قضیهی ایران» در دو جلد پرداخت. انتشار کتاب «ایران و قضیهی ایران» بیش از پیش بر شهرت او افزود به طوری که پس از انتشار آن در سال 1891م. مقام معاونت دیوان هند به او داده شد. مدتی بعد به معاونت «لرد سالیزبوری» در وزارت خارجهی انگلیس و «مهردار» سلطنتی انتخاب گردید. در این دوره، کتاب «مرزهای هندوستان» را نوشت و در 39 سالگی با احراز عنوان «لرد»، از سوی ملکه ویکتوریا به عنوان جوانترین نایبالسلطنهی هندوستان منصوب گردید.[1]
کرزن پس از 7 سال فرمانروایی و نایبالسلطنگی هند، به علت اختلاف نظر با وزارت امور خارجهی انگلیس در سال 1905م. از سمت خود استعفا داد و به انگلیس بازگشت و به ریاست دانشگاه آکسفورد برگزیده شد و تا مدتی از صحنهی سیاست دور گردید و به تحقیق و تألیف و اصلاح دانشگاه پرداخت. در سال 1915م. دوباره به دنیای سیاست بازگشت و به دولت ائتلافی «اسکیث» پیوست و در زمان دولت «لوید جرج» به ریاست مجلس اعیان انگلیس رسید.[2] در سال 1918م. معاون وزارت امور خارجه و از آغاز سال 1919 تا 1924 میلادی وزیر امور خارجهی انگلیس شد. او در مدت مذاکرههای کنفرانس صلح ورسای در پایان جنگ جهانی اول که با شرکت بزرگان سیاست روز اروپا مثل «جرج کلمانسو»، نخستوزیر فرانسه و «لوید جرج»، نخستوزیر انگلیس و «ویلسن»، رییسجمهور آمریکا چندین ماه در کاخ ورسای در پاریس ادامه یافت، شرکت داشت. عاقبت در سال 1925م. در سن 66 سالگی درگذشت.[3]
چهرهی استعماری کرزن
لرد کرزن دست کم به دو دلیل برای ایرانیان نامی آشنا است: «یکی به دلیل نگارش کتاب «ایران و قضیهی ایران» که در زمان نگارش آن، اثر کمنظیری به شمار میرفت و دیگر، تأثیرگذاری در تحولات سیاسی تاریخ ایران در دورهی پس از جنگ جهانی اول (قرارداد 1919م و تغییر سیاست و استراتژی استعمار انگلیس در ایران) که منتهی به سقوط قاجاریه و به قدرت رسیدن خانوادهی پهلوی گردید.» ولی در مجموع، به دلیل اهمیت بالای نقش منفی وی در انعقاد قرارداد استعماری 1919م. و پیگیری سیاست سلطه بر ایران، ارزش تاریخ نگاری وی تحتالشعاع چهرهی استعماریش قرار گرفته است.
لرد کرزن در عرصهی سیاست استعماری انگلیس در شرق و ایران از چهرههای ضد روسی و از حامیان نظریهی تسلط و نفوذ کامل انگلیس بر ایران بود. او برای امنیت ایران، بهویژه مناطق جنوبی و خلیج فارس به لحاظ نقش مهم آن در حفاظت از منافع سیاسی، تجاری و اقتصادی انگلستان اهمیت خاصی قائل بود. در نظر او اهمیت خلیج فارس تا حدی بود که آن را به عنوان «یک دریاچهی انگلیسی» تلقی میکرد و آن را کلید بازرگانی هند و شاهراه ارتباطی آن میدانست.[4] کرزن در سال 1903م. برای دومین بار به ایران سفر کرد، با این تفاوت که در این سفر به عنوان یک مقام عالیرتبهی سیاسی انگلیس به سفر اقدام نموده بود. وی به بندرعباس، بندر لنگه و بوشهر سفر کرد. او در حمایت ناوهای جنگی انگلیس مستقر در کرانههای هند و با همراهی دریادار «ویلز»، به این سفر مبادرت ورزید که در واقع قدرتنمایی انگلیسیها برای ایران و شیوخ عرب حوزهی خلیج فارس و اعلام حضور قدرتمندانه به رقبای اروپایی بود که در صدد توسعهی نفوذ خود به این منطقهی استراتژیک بودند. در این ایام، روسها نفوذ خود را در ایران به دنبال قرضهایی که به مظفرالدین شاه دادند، افزایش داده بودند و حضور چند ناو جنگی و تجاری آن کشور در بندرعباس و فعالیت کنسولگری آن کشور در بوشهر، واگذاری امتیاز راهآهن جلفا تا تبریز و تبریز تا قزوین به بانک استقراضی روس و شایعهی احتمال واگذاری احداث راهآهن سراسری ایران تا خلیج فارس به روسها باعث نگرانی شدید محافل انگلیسی از کاهش نفوذ خود در مقایسه با رقیب روسی شده بود. از این رو، پارلمان انگلیس بیانیهای مبنی بر اهمیت منافع سیاسی و بازرگانی انگلستان و هند انگلیس در خلیج فارس منتشر ساخت و از خلیج فارس به عنوان «کلید بازرگانی هندوستان» نام برد. سفر کرزن به دنبال این بیانیه بود.[5]
کرزن در جریان سفرش به خلیج فارس با شیوخ آن منطقه جلسهی مهمی برگزار کرد و به برخی از آنها نشان دولت انگلیس را اعطا کرد و طی یک سخنرانی تاریخی برای آنها، حمایت انگلیس را از آنها خواستار شد و امنیت آن منطقه را اعلام کرد و با آنها قرارداد همکاری و حمایت منعقد نمود. این اقدام تأثیر زیادی در سیاستهای مداخلهگرانهی انگلیس در آیندهی منطقهی خلیج فارس داشت که تا دیر وقت در سال 1971م. که از منطقهی خلیج فارس خارج شد، تداوم یافت.[6]
در دورهی پس از جنگ جهانی اول به دلیل شکست آلمان و عثمانی و وقوع انقلاب کمونیستی در شوروی، آن کشورها از صحنهی سیاست ایران بیرون رفتند و انگلیس که از جنگ جهانی اول پیروز بیرون آمده بود، یکهتاز میدان شد.[7] در این زمان از سوی دولت انگلیس دستکم دو دیدگاه متفاوت در مورد ایران مطرح بود؛ برخی به دلیل هزینههای سنگین جنگ و نیاز به هزینههای زیاد برای ادامهی حضور در ایران، معتقد بودند که بایستی ایران را ترک کرد و آن را به حال خود رها نمود.[8] نظر دیگر این بود که با توجه به شرایط پدید آمدهی ناشی از انقلاب بلشویکی در شوروی، بایستی تسلط و نفوذ کامل انگلیس در ایران برقرار شود و ایران تبدیل به تحتالحمایه آن کشور گردد.[9] لرد کرزن در رأس موافقان و حامیان نظریهی سلطهی کامل انگلیس بر ایران بود.
انتصاب لرد کرزن به وزارت امور خارجهی انگلیس در 24 اکتبر 1919م. نقطهی عطف تحولات منتهی به قرارداد 1919م. بود. وی بلادرنگ سیاست خود در مورد ایران را به مرحلهی اجرا گذاشت. کرزن که قبل از این به کمیتهی ایران ـ شعبهای از کمیتهی وزارت امور خارجهی انگلیس ـ دستور داده بود سیاست جدید انگلیس در ایران را تدوین کند، اکنون فرصت ایدهآلی یافته بود تا سیاست مستعمرهسازی ایران را عملی نماید.[10] مهمترین اولویت وی در ایران، مسألهی نفت بود که یکی از مؤلفههای مهم برای بازسازی اقتصاد جنگی بریتانیا در دورهی پس از جنگ به شمار میرفت.[11] اولویت دیگر او، ایجاد زنجیرهای از کشورهای حایل و دولتهای سرسپردهای بود که روسیه را از هند جدا کند و از امکان دسترسی مستقیم یا آسان بدان بازدارد و در ضمن هیچکدام تحت نفوذ روسیه نباشند. به نظر وی، ایران مهمترین و در عین حال ضعیفترین حلقهی زنجیرهی دفاع از هند را تشکیل میداد که میبایستی از خطر تعرض هر متجاوزی مصون باشد.[12]
شایان ذکر است که انگلیسیها در این تاریخ موفق شده بودند با حمایت و ایجاد بسترهای مناسب، «حسن وثوق»، معروف به «وثوق الدوله» را به ریاست دولت ایران برسانند. در روی کار آمدن وثوق الدوله، سرپرسی «کاکس»، وزیر مختار وقت انگلیس در ایران که از دیپلماتهای مورد وثوق کرزن بود، نقش غیرقابل انکاری داشت.[13] کاکس قبل از وزیر مختاری انگلیس در ایران، به مدت 10 سال نمایندهی مقیم انگلیس در خلیج فارس بود و با سیاست کرزن همفکری و هماهنگی داشت و بر این مبنا بهترین گزینه برای پیگیری و انعقاد قرارداد 1919م. بود.
در اواسط ژانویهی 1919م./بهمن 1298ه.ق. کرزن کفیل سفارت ایران در لندن را به وزارت امور خارجهی انگلیس فراخواند و سیاست و راهبرد تصویب شدهی دولت انگلیس در مورد ایران پس از جنگ جهانی اول را به وی ابلاغ کرد. اساس این سیاست، مذاکرهی مستقیم با ایران و انعقاد قرارداد با این کشور بود. وثوق الدوله آن را پذیرفت و به دنبال آن مذاکرهها به صورت محرمانه آغاز گردید.[14] این مذاکرهها که در دورهی فترت بین مجالس سوم و چهارم شورای ملی انجام میشد به منظور اطلاع نیافتن مطبوعات و فعالان سیاسی مخالف، در منطقهای دور از شهر تهران و در روستای «پس قلعه» انجام گرفت. محارم این جلسات غیر از طرف یا طرفهای انگلیسی، «احمد شاه» قاجار به صورت غیرمستقیم، «وثوق الدوله»، «صارم الدوله»، «نصرت الدوله» و «میرزاعلیخان منصورالملک»، رییس ادارهی انگلیس[وزارت امور خارجه] بودند.[15]
در این زمان که امکان استیلا یا تحتالحمایگی مستقیم و برقراری نظام قیمومیت انگلیس بر ایران ممکن نبود، آن کشور انعقاد قرارداد 1919م. را که ناظر بر برقراری نظام مستشاری بود به عنوان روشی جایگزین برگزید. بنابراین، نظام مستشاری مورد نظر کرزن در ایران را «رژیم تحتالحمایگی مستور یا سلطهی نامریی انگلیس» نامیدند.[16] در صورت تحقق مفاد قرارداد، دولت مرکزی ایران سایهای از انگلیسیهایی میشد که امور مالی، اقتصادی و نظامی ایران را در اختیار میگرفتند و ضعیف یا قوی بودن دولت مرکزی تفاوت چندانی نداشت.[17]
تاریخنگاری کرزن در مورد ایران
به لحاظ تاریخنگاری و ارزش تاریخی اقدام کرزن در تهیه و نگارش کتاب «ایران و قضیهی ایران» که در دو جلد به زبان فارسی ترجمه شده و بارها به چاپ رسیده است، کار بزرگ و تا زمان خودش اثری کمنظیر و حاکی از توان، ذکاوت و انگیزهی بسیار بالای نویسندهی آن دارد. ویژگی شاخص و مهم این اثر، ارایهی اطلاعات به نسبت جامع از اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، صنعتی و حتی جغرافیایی و نظامی ایران میباشد. در مورد انتخاب عنوان «قضیهی ایران» میگوید: «در صدد شرح و بیان چگونگی و اهمیت سرشار این قضیه برمیآیم تا برای خوانندگان انگلیسی واضح شود که آن سرزمین دور افتاده چه منابع سرشاری دارد و چرا ناگزیرند که سیاست و آبادانی آن را با علاقهی تام بنگرند و معنی اتحاد با ایران چیست و چه آثاری در بر خواهد داشت و به چه دلیل برای ما مقدور نیست که خواه نسبت به فرمانروای آن و یا نسبت به ملت ایران با رویهی بیاعتنایی فقط قرین احترام رفتار کنیم.»[18]
کرزن انگیزهی خود را از گردآوری حجم زیادی از اطلاعات در آن سالها در مورد ایران چنین بیان میکند: «ترجیح میدهم پدیدآورندهی اثری سیاسی باشم که فراخور سلیقهی طبقهی مطلع باشد نه سفرنامهای که در نزد عموم مورد پسند واقع شود.» چنان که از سخنان دیگر کرزن برمیآید، قصدش صرفاً گزارشنویسی یا سفرنامهنویسی نبوده و همچنین به انگیزهی علمی نیز اشارهی جدی ندارد، بلکه تأکید او به بریتانیای کبیر و آیندهی آن است و منظورش از «طبقهی مطلع» نیز، دانشگاهیان و اهل علم و فرهنگ نیست، بلکه استراتژیستها و تصمیمگیران حال و آیندهی بریتانیا بوده است که بایستی رهبری مقتدرانهی امپراتوری بریتانیا در رقابت با روسیه و سایر رقبای استعماری انگلیس را تداوم بخشند: «آیندهی بریتانیای کبیر در اروپا و حتی در دریاها و اقیانوسها که در زیر سایهی پرچم اویند و یا در خود انگلستان که هستیاش وابسته به وجود فرزندان اوست تعیین نخواهد گردید، بلکه در آن قارهای تعیین خواهد شد که نیاکان مهاجر ما اصلاً از آنجا فرا آمدهاند و فرزندان ایشان به صورت کشورگشایان به همان جا بازگشتهاند. انگلستان بدون هندوستان امکان زیست ندارد. در دست داشتن هند سند تعویضناپذیری در فرمانروایی بر جهان شرق است.»[19]
بر این مبنا کرزن را «فرزند راستین استعمار» نامیدهاند زیرا آشکارا اعلام میکند که سرنوشت انگلستان و انگلیسیها در تمام وجوه آن در آسیا و آفریقا رقم میخورد نه در جزیرهی کوچک انگلیس در اروپا. علت ضدیت و مخالفت کرزن با روسیه و هرگونه آسیب احتمالی از جانب آن کشور نسبت به منافع بریتانیا در آسیا و آفریقا نیز ناشی از همین ذهنیت تمام عیار استعماری وی بود. حساسیت کرزن در رابطه با خلیج فارس و حضور روسیه در آن منطقه بیش از هر جای دیگری بوده است. در این مورد تا مرحلهی اعلام جنگ به روسیه پیش میرود: «نظریاتی که اظهار کردهام، راجع به نقشههای روسیه در خلیج فارس دو چندان وارد است، در این مورد هر انگلیسی نه فقط از لحاظ مصالح ایران اعتراض خواهد کرد، بلکه هر حکومتی در انگلستان مکلف خواهد بود که از لحاظ منافع انگلیس نیز اعتراض کند و هیچ گونه دلیل و برهان حتی قویترین فرد سفسطهپرداز قادر نیست که چنین پیشآمدی را موجه نماید... فقدان هرگونه منافع روس در امتداد هزاران میل سواحل خلیج و قابلیت کامل ایران به حفظ مصالح خود در این حدود دلایل مستحکمی علیه چنین قصد و خیال تعرض است که فقط علیرغم اخلاق و وجدان بینالمللی و بر خلاف عقیدهی متمدنین و بروز تردید ناپذیر جنگ با کشورها که از یک قطب تا قطب دیگر را در بر خواهد گرفت، چنین غرض و خیالی امکان وقوع دارد.»[20] کرزن طوری داد سخن میراند که انگار خلیج فارس قلمرو واقعی و آبا و اجدادی انگلیسیهاست. از این رو، برخی معتقدند که کرزن به حدی در اندیشههای استعماری مستغرق بوده که به نوعی «تجلی روح و ذات استعماری» است که در او حلول کرده بود.
کرزن یکی از تقویت کنندگان پایههای قدرت انگلیس در 25 سالهی اول قرن بیستم، بهویژه در ایران و آسیا بود. بر اساس نقل قولهای مستقیمی که از زبان و قلم خود کرزن ذکر شد میتوان تاریخ «ایران و قضیهی ایران» را یک نوع برآورد استراتژیک کرزن از اوضاع ایران و منطقه و مواضع و شرایط روسیه دانست. کرزن با اطلاعاتی که از منطقه کسب کرده، بهترین شرایط برای انگلیس جهت دفاع از منافع خود در ایران و حفاظت از مرزهای هند را چنین بیان میکند: «از نظر ما وسیلهی دفاعی مفیدتری از لشکر ایران که توسط افسران انگلیسی، یا فرماندهی طالب مصالح ما ارشاد یافته باشد، متصور نیست.»[21] این همان هدفی است که ابتدا در قرارداد 1919م. و پس از ناکامی آن، در رساندن رضاخان به قدرت و حمایت از تمرکزگرایی در ایران محقق شد. در مجموع در بررسی کتاب «ایران و قضیهی ایران» میتوان ویژگیهای بارز آن را در دو دستهی ذیل طبقه بندی کرد:
الف) تکمیل دادههای شرق شناختی دولت انگلستان :
ـ مطالعه و بهرهبرداری از منابع پیش از نگارش این اثر؛
ـ نقد و بررسی رخدادها، تحولات و اعلام نظر شخصی خود در مورد هر کدام از رخدادها و تحولات؛
ـ تلاش برای کسب اطلاعات از منابع اصلی و دست اول؛
ـ برآورد استراتژیک همراه با تحلیلهای نظامی در مورد مناطق مختلف ایران، به ویژه در مورد مناطق نظامی و سوقالجیشی، میزان سلاح و نوع آن، صنوف و رستههای نظامی، آموزش و مهارت نیروهای نظامی و میزان کارآیی آن و سایر امور نظامی به صورت جزیی و ریز؛
ـ تکمیل اطلاعات «ناقص و محدود» انگلیسیهای پیش از خود در مورد ایران؛
ـ مقایسهی اطلاعات و آمارهای رسمی و اعلانی با اطلاعات واقعی و اعمالی حکومت قاجار.
ب) بسط سیاستهای استعماری انگلستان در ایران:
ـ انتقاد دایمی از روسیه و عبور بدون شرح از اقدامهای منفی و انتقادآمیز انگلیس در ایران و منطقهی خلیج فارس؛
ـ عدم تحلیل و بررسی امتیازهای تحمیلی اخذ شده از ایران توسط کشورش با وجود اطلاع دقیق در آن زمینه؛
ـ برخورد گزینشی در موضوعهای اقتصادی در چارچوب منافع استعماری انگلیس؛
ـ پرداختن به ضعف، فساد و ناکارآمدی حکام قاجاری بدون اشاره به نقش انگلیس در تشدید ناکارآمدی و فساد آنها؛
ـ وارونه نشان دادن برخی حقایق تاریخی و معرفی اقدامهای استعمارگرانهی انگلیسیها به عنوان «میراث مشروع»؛
ـ تناقضگویی مکرر؛
ـ نگاه تحقیرآمیز و مغرورانهی کرزن از موضع استکباری به جامعه و مردم ایران.
نتیجهگیری
از بررسی اجمالی اثر بزرگ کرزن میتوان چنین نتیجه گرفت که اطلاعات ارایه شده در این اثر به هر دلیلی که تهیه شده باشد ارزشمند و قابل استفاده است و نشان دهندهی چهرهای نزدیک به واقعیت و حقیقت ـ به جز در موارد متباین با منافع دور و نزدیک استعمار انگلیس ـ از اوضاع جامعهی ایران، همچنین نگاه کرزن به موضوعها و میزان توجه به آنها ناشی از یک دید و برآورد راهبردی است. به عنوان مثال، اختصاص یک فصل کامل به راهآهن ـ که در آن زمان اهمیت استراتژیک داشت ـ یا ارایهی اطلاعات بیشتر و دقیقتر در مورد قضایای نیمهی جنوبی ایران، بهویژه ایلات و عشایر در ارتباط با نگاه راهبردی و استفادهی کاربردی انگلیسیها از آنها قابل توجه است. در سراسر کتاب، نگاهی خود تعریف کرده به حضور انگلیسیها و اقدامهایشان در کشور به چشم میخورد، ولی به هر حال آشکارا اعلام میکند که انگلیسیها همواره در صدد کسب و پیگیری منافع خود در ایران بودهاند. دست آخر این که اطلاعات تهیه شده توسط کرزن و سایر اطلاعات مشابه، برای استیلا و تحکیم سلطه، بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی، سرکوبی مخالفتها و مقاومتهای احتمالی، بهویژه از ناحیهی ایلات و عشایر و در نهایت برای برنامهریزیهای گوناگون جهت تداوم استعمار مورد استفاده واقع میشده است.(*)
پی نوشتها:
1 ـ جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیهی ایران، ج1، ترجمهی غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، چ ششم، 1387، صص5 ـ 3.
2 ـ هرولد جورج نیکلسون، آخرین سالهای زندگی سیاسی لرد کرزن، ترجمهی اصغر قراگوزلو، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380، ر ک مقدمه.
3 ـ لرد کرزن در خلیج فارس بر پایهی اسناد وزارت امور خارجه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1370، صص 5 ـ 4.
4 ـ محمود افشار یزدی، سیاست اروپا در ایران؛ اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ترجمهی ضیاءالدین دهشیری، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، 1358، ص409.
5 ـ لرد کرزن در خلیج فارس بر پایهی اسناد وزارت امور خارجه، همان، صص6 ـ 5.
6 ـ خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ وزیر مختار بریتانیا در ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار از دوران مأموریتش در هندوستان، مصر و ایران، ترجمهی جواد شیخالاسلامی، تهران، کیهان، 1370، صص 244 ـ 223.
7 ـ حبیبالله کمالی، «زمینهها، علل و عوامل انعقاد و لغو قرارداد 1919م. ایران و انگلیس»، فصلنامهی گنجینهی اسناد، دفتر سوم و چهارم (زمستان 1370)، ص 90.
8 ـ محمدعلی (همایون) کاتوزیان، «مبارزه با قرارداد 1919م. ایران و انگلیس»، ماهنامهی اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شمارهی پیدرپی پنجم و ششم (بهمن و اسفند 1377)، ص6.
9 ـ ایرج ذوقی، تاریخ روابط ایران و قدرتهای بزرگ: 1925 ـ 1900، تهران، پاژنگ، 1368، ص 277.
10 ـ حقانی، موسی، «ایران از قرارداد 1919م. تا کودتای سوم اسفند 1299ه.ق. به روایت اسناد»، فصلنامهی تاریخ معاصر ایران، شمارهی پی در پی 15 و 16 (پاییز و زمستان 1379)، ص 298.
11 ـ حسین آبادیان، ایران؛ از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران ، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، صص 494 ـ 491.
12 ـ دنیس رایت، انگلیسیان در ایران، ترجمهی غلامحسین صدری افشار، تهران، نشر اختران، ج دوم، 1385، ص 243.
13 ـ حسین آبادیان، همان، ص 500.
14 ـ جواد شیخالاسلامی، سیمای احمد شاه قاجار، ج 1، تهران، نشر گفتار، چ دوم، 1372، ص 186.
15 ـ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه، ج 3، تهران، زوار، چ پنجم، 1384، ص6.
16 ـ جواد شیخالاسلامی، همان، ج 1، صص118 ـ 117.
17 ـ دهقاننیریری، لقمان، «نقش انگلستان در ترویج گرایشات گریز از مرکز در قبل از کودتای 1299ش و علل رویکرد به تز حکومت مقتدر مرکزی در آستانهی کودتای 1299ش»، فصلنامهی تاریخ معاصر ایران، ش 15و 16 (زمستان 1379)، ص172.
18 ـ جرج ناتانیل کرزن، ج 1، همان، ص 19.
19 ـ همان،ص21.
20 ـ همان، ج2، ص718.
21 ـ همان، ج1، ص777.