كابينه سپهدار، طرفداري از انگلستان و عزل افسر روسي-اوضاع ايران پيش از كودتا
انگرت در 27 اكتبر 1920 مينويسد: «روز گذشته كابينه استعفا داد و سپهداراعظم قبول كرد كه دولت جديد را تشكيل دهد ... اكنون انگلستان بر عزل كلنل استاروسلسكي پافشاري ميكند و خواستار در دست گرفتن كنترل نيروهايي است كه به سختي ميتوان آن را ارتش ايران ناميد... همسر اين كلنل يك بارونس آلماني است. استاروسلسكي يكي از دوستان نزديك شاه بوده و تاكنون كسي نتوانسته كه او را از سمت خود بركنار كند... از آنجا كه او بيش از اندازه به قماربازي ميپرداخت، براي منضبط ساختن افسران خود وقت چنداني نداشت؛ و همچنين گفته ميشود قسمت اعظم پولي كه براي سربازان مقرر ميشد، هرگز به دست آنها نميرسيد... رئيسالوزراي جديد مردي شصت ساله است كه در سال 1903 مفتخر به كسب نشان شواليه از دولت انگلستان شده است. در سال 1915 وزارت عدليه و در سال 1916 وزارت داخله را برعهده داشت. او در كل از حاميان و دوستان انگلستان است؛ اما پيش از سال 1917، همواره در فكر برقراري ارتباط با روسها بود چرا كه بخش اعظم ثروت كلان، املاكي است كه در گيلان قرار دارد. بدون شك حوادث بعدي بيش از پيش او را به سمت انگليسيها سوق داد تا از آنها بخواهد كه آرامش را به منطقه بازگردانند؛ همچنين گزارشها حاكي از آن است كه آيرونسايد عازم رشت شده است. ديگر اعضاي كابينه نيز به زودي اعلام خواهند شد. اوضاع تهران آرام است، اما شاه كه از فعاليتهاي عوامل بلشويك نگران است، از سفارت انگلستان خواسته كه امنيت او را تضمين كنند.» انگرت در 27 اكتبر 1920 مينويسد: «سرهنگ انگليسي اندكي پيش به تهران آمد و به من گفت كه هنگ قزاقهاي ايراني پس از درگيري مختصري در رشت، بيست و چهارم اكتبر از اين شهر عقبنشيني كرد... نيروهاي انگليسي مواضع نزديك منجيل را تصرف كردند و ژنرال آيرونسايد با اعتماد كامل به توانايي خود اظهار داشت چنانچه شمار نيروهاي بلشويك از حد معمول تجاوز نكند، انگليسيها مطمئناً مانع پيشروي آنها به سمت قزوين و تهران خواهند شد.» در 30 اكتبر: «شب گذشته و امروز صبح ناآراميهاي اندكي را شاهد بوديم. افرادي كه با به قدرت رسيدن كابينه حامي انگلستان مخالف هستند، تشكيل جلسه دادند كه جمع آنها با حمله نيروهاي پليس و ژاندارم بر هم خورد. بازار و بيشتر مغازهها تعطيل شدهاند. يك گروه 40 نفره از دانشآموزان و افسران رده پايين دولتي، امروز صبح با تجمع روبهروي سفارتخانه، خواستار بست نشستن در سفارت شدند. شماري از اين افراد در درگيري با پليس زخمي شده بودند. البته از پذيرش آنها خود داري شد و تنها دو نفر از ايشان به عنوان سخنگو به داخل سفارتخانه راه يافتند. اين افراد سعي داشتند رفتار كساني را كه ايشان باند طرفدار انگلستان ميناميدند، به اطلاع دولت امريكا برسانند. پس از گفتگوي كوتاهي با چند نفر از ايشان و راضي كردن آنها، به آرامي محل را ترك كردند... رئيسالوزراي جديد با انتشار اعلاميهاي اظهار كرد كه «قواي گيلان به دليل خيانت، حرص و بيوفايي افسران روسي نظم و استحكام خود را از دست داد و در نتيجه شكست خورده و مضمحل شده است؛ اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فيزيكي كشور در سراشيبي غيرقابل بازگشتي قرار گرفته است.» همچنين در ادامه اظهارات خود اضافه كرد كه رويكرد دولت جديد نسبت به توافقنامه انگليس ـ ايران تغيير نكرده است و تصميمگيري در مورد آن منوط به انعقاد مجلس است. استاروسلسكي از سمت خود عزل شد و به اروپا رفت... نزديك به 140 افسر روسي ديگر تدريجاً از سمت خود عزل خواهند شد. بلشويكها بار ديگر شهر رشت را ترك كردند.» كالدول در 27 نوامبر 1920 مينويسد: «اوضاع شمال و شمال غرب ايران و نبود پشتوانه مالي، كابينه را با خطر بحران قريب الوقوعي مواجه ساخته است.»
كالدول جزئيات ماجرا را اينگونه گزارش ميكند: «در روزهاي پاياني ماه اكتبر، به دنبال فشارهاي انگلستان براي بركناري فوري ژنرال استاروسلسكي و افسران قزاق روسي، و در پي كنارهگيري رئيسالوزراي محبوب، مشيرالدوله، بحران جديدي كابينه را تهديد ميكند. محبوبيت مشيرالدوله به اين دليل نبود كه براي كمك به مردم از هيچ كاري فروگذار نميكرد، بلكه مردم به توانايي و صداقت او اطمينان كامل داشتند و احساس ميكردند كه او از قدرت دولت در جهت برآورده ساختن منافع ايران و نه منافع خود يا قدرتهاي خارجي، استفاده ميكند. در واقع بسيار عجيب بود كه او توانست به سمت رياست وزرا دست يابد؛ اما كاملاً انتظار ميرفت كه ظرف چند ماه رياست وزرا را از دست بدهد. انعطافپذيري او به اندازه جانشينانش نبود كه انگليسيها بتوانند به كمك او سرنوشت ايران را به دست گيرند. افسران روسي هنگ قزاقهاي ايراني، براي مدت مديدي بزرگترين دل مشغولي انگليسيها بودند و همانطور كه مكرراً در گزارشهاي قبلي ذكر شد انگليسيها براي بركنار كردن اين افسران از هيچ تلاشي فروگذار نكردند؛ اما به كمك تدابير زيركانه ژنرال استاروسلسكي، روسها بيش از حد انتظار به كار خود ادامه دادند. زماني كه سرلشكر آيرونسايد در اوايل ماه اكتبر كنترل نيروهاي انگليسي موسوم به نورپرفورس را در دست گرفت، ميدانست كه در اولين فرصت ممكن از شر استاروسلسكي و روسها خلاص خواهد شد و به كمك هموطنان خود در مواضع مهم، به ويژه سرلشكر دبليو. اي. آر. ديكسون در تهران، قادر خواهد بود تا پيش از پايان اين ماه مسئوليت خود را با موفقيت به اتمام برساند. انگليسيها از مشيرالدوله خواستند كه افسران روسي را به دليل خيانت، عزل كند و او نيز از اين خواسته سر باز زد و به زبان ديپلماتيك «سر خود را از دست داد». شاه به استاروسلسكي قول داده بود در مدت زماني كه او فرماندهي نيروهاي ايراني را در دست دارد و در استان گيلان عليه بلشويكها و «شورشيان» ميجنگد، امنيت جايگاه او را تضمين كند. اما در برابر خواسته انگليسيها تسليم شد و رئيسالوزرايي را سر كار آورد كه طبق ميل انگليسيها عمل ميكرد. در چنين زماني سپهدار اعظم، گزينهاي منطقي براي در دست گرفتن رياست وزرا بود. وي پيش از اين هيچگاه به اين منصب دست نيافته، اما بسيار جاهطلب است و همواره در آرزوي رسيدن به اين جايگاه به سر ميبرده است. سپهدار در كابينههاي مختلف سمتهاي مختلفي را تجربه كرد. در كابينه وثوقالدوله وزارت جنگ را بر عهده داشت. وي مرد خوش مشربي است، اما شخصيت ضعيفي دارد و به عبارت ديگر همواره تلاش ميكند خود را مورد توجه افراد قدرتمند قرار دهد. ثروت هنگفت او شامل املاك و اراضي وسيعي در گيلان ميشود و هيچ كس به اندازه او از حمله بلشويكها و جنگليها به اين استان، متحمل خسارت نشده است. بنابراين طبيعي است كه او تنها كسي است كه ميتواند براي آرام كردن اوضاع و برطرف كردن خطر بيشترين تلاش را صورت دهد و همچنين انگليسيها نيز ميتوانند به همكاري او اطمينان داشته باشند. بنابراين سپهدار با اشتياق هر چه تمامتر اين سمت را پذيرفت و فوراً تمام افسران روسي را به بهانه اختلاس در وجوه پرداختي دولت، از كار بر كنار كرد. استاروسلسكي و ديگر افسران روسي ميبايست با فضاحت تهران را ترك ميكردند و از آنجا كه بيم آن ميرفت كه ژنرال به كمك مردان خود دست به اقدامي بزند، به او التيماتوم داده شد كه ظرف دوساعت شهر را ترك كند. ديگر افسران روسي به تدريج تهران را به مقصد نقاط مختلفي از دنيا ترك كردند... به سختي ميتوان باور كرد كه مردي چون مشيرالدوله تن به چنين عاملة كثيفي بدهد و خود را مذبوحانه تسليم قدرت كند؛ حتي اگر قبول داشت كه اتهام اختلاس به افسران روسي پايه و اساسي دارد. هيچ مدرك قابل قبولي درباره اين اتهام به افكار عمومي ارائه نشد. بنابراين سپهدار اعظم، به عنوان رئيسالوزراي جديد منصوب شد و فرماندهي نيروهاي قزاق به ظاهر در دست افسران ايراني قرار گرفت؛ اما از زماني كه استاروسلسكي كشور را ترك كرده است، قزاقها هيچ كاري نكردهاند. بقية افسران و سربازان كه حقوقشان پرداخت نشده فرار كردهاند و از آن نيروي عظيم فقط اندكي مانده است. نيروهاي انگليسي كه مركز فرماندهي آنها در قزوين مستقر است، از پيشروي بلشويكها و شورشيها در گيلان ممانعت به عمل آوردهاند و هر از چند گاهي گزارشهايي از درگيريهاي جزئي نيز به گوش ميرسد. احساسات ضدانگليسي به سرعت افزايش يافته است و در ماه نوامبر انگلستان متوجه شد كه قافيه را باخته و عملاً هيچ اميدي نيست كه توافقنامه 9 آگوست 1919 انگلستان ـ ايران به تصويب مجلس ايران برسد. انگلستان اخيراً بسيار بر انعقاد مجلس تأكيد دارد تا بدين طريق توافقنامه تصويب شده و اعتبار قانوني كسب كند. اين در حالي است كه زماني وثوقالدوله رئيسالوزرا بود، انگلستان ميكوشيد از انعقاد مجلس جلوگيري كند و بدون تصويب و تأييد مجلس كه در قانون اساسي نيز پيشبيني شده بود، توافقنامه را عملي سازد. مردم ايران مشتاقند مجلس هر چه زودتر كار خود را آغاز كند و احساس ميكنند ممكن نيست توافقنامه به تصويب برسد. بنابراين هشتم فوريه آينده براي بازگشايي مجلس مقرر شد. تقريباً تمام نمايندگان خارج از تهران به انتخاب دست نشانده انگليسيها، يعني وثوقالدوله به مجلس راه يافتهاند، با اين حال شكي نيست كه توافقنامه منفور انگليس ـ ايران هرگز به تصويب نخواهد رسيد؛ اما با حضور شماري از اعضاي مجلس در تهران حد نصاب لازم براي تشكيل جلسه محقق شده است و ممكن است ظرف چند روز آينده تشكيل جلسه دهند.»