رابطه پر از جنجال ایران و انگلیس؛ از آغاز تاکنون

سابقه اولین تماس های دیپلماتیک میان ایران و انگلیس به حدود 400 سال پیش (یعنی دوران صفویه) بازمی گردد. این رابطه از همان زمان با فراز و نشیب های فراوانی همراه بوده است.تا اواخر دوره صفویه و اوایل دوره زندیه، این روابط بیشتر حول مسائل تجاری دور می زد ولی از این زمان، با قدرت گیری و تثبیت تدریجی انگلیس در خلیج فارس و هند، این کشور تبدیل به یکی از وزنه های تأثیرگذار در سیاست ایران شد.
روابط ایران و انگلیس؛ قبل از انقلاب اسلامی
روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران همیشه حالتی خاص داشت و حقیقتاً رابطه مستکبر-مستضعف بود؛ مثلاً، در حالی که انگلیسی ها در ایران فعال (تقریباً مایشاء!) بودند و نظر سفیر آن ها برای صدر و ذیل مملکت حیاتی تلقی می شد، ما در لندن حتی سفارتخانه هم نداشتیم.
تا اینکه در دوره امیرکبیر، ایران توانست در لندن سفارتخانه ایجاد کند و به آنجا سفیر بفرستد. تا پیش از آن، ایران جهت بیان مواضعش یا اطلاع از مواضع انگلیس (و برخی اوقات جهت کسب تکلیف!) مجبور بود یا به سفیر انگلیس در تهران رجوع کند (که این امر به مرور باعث بالاتر رفتن شأن سفیر انگلیس از شأن یک سفیر می شد) یا نماینده ای به صورت موقت و برای انجام همان مأموریت خاص به لندن بفرستد که خود این نمایندگان هم گاهی باعث نمایان شدن همان وجهه استضعاف ملت ایران و ذلت حاکمانش می شدند؛ مثلاً، در جریان جنگ های ایران و روس، ایران برای اطلاع از مطلبی، میرزا ابوالحسن خان ایلچی را به لندن فرستاد.
اما سفر او که می بایست نهایتاً دو ماه طول می کشید، به دلیل وقت کشی آشکار انگلیسی ها و به بهانه هایی مانند مریضی ملکه و میهمانی استقبال از ایلچی و خریدن سوغات برای درباریان ایران و سپس گم شدن در دریا در مسیر بازگشت به ایران (آن هم توسط ملوانان انگلیسی که دریا را از کوچه های لندن بهتر می شناختند!) و سر در آوردن از ریودوژانیرو در آرژانتین به جای بوشهر(!) و دست آخر زایمان همسر همراه انگلیسی ایلچی بیش از دو سال به طول انجامید.
این برای آن بود که انگلیس جهت رسیدن به هدفی خاص و برای گرفتن تصمیم مقتضی در آن برهه به وقتکشی احتیاج داشت. ذکر این مطالب برای آن بود که روشن شود که اساساً این رابطه به حدی یک سویه بود که امکان نداشت ایران چنان عزتی به خرج دهد که دست به قطع روابط سیاسی با انگلیس بزند.
این نحوه رابطه تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. فقط در این بین یک استثنا رخ داد. آن هم قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس در 30 مهر 1331 توسط دولت دکتر مصدق بود. این قدرت و عزت بیش از آنکه مرهون صلابت اعضای هیئت دولت وقت باشد، مرهون پشتوانه مردمی آن دولت بود که آن هم مستقیماً به دلیل حمایت های آیت الله کاشانی و خصوصاً پس از حضورِ در صحنه مردم در 30 تیر 1331 به وجود آمده بود. در هر حال این قطع رابطه هم گذرا بود و 4 ماه پس از کودتای 28 مرداد، ایران رابطه اش را با انگلیس تجدید کرد.
انقلاب اسلامی؛ پرده ای تازه از روابط ایران و انگلیس
پس از انقلاب اسلامی، به اذعان دوست و دشمن، از امامان جمعه تهران و قم گرفته تا بی بی سی و وزارت خارجه اسرائیل، دیگر آن رابطه یک سویه تمام شد. نه به این معنا که انگلیس دست از خوی استکباری برداشت، بلکه به این معنا که فرزندان حضرت روح الله فهمیدند که نباید استضعاف و تحت ستم بودن را بپذیرند.
استقلال سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی امری نیست که حتی عنودترین و لجوج ترین دشمنان هم در آن خدشه کرده باشند. پس از انقلاب اسلامی، خصوصاً پس از اشغال جاسوسخانه آمریکا، سفارت انگلیس تبدیل شد به مرکز ظاهرالصّلاح استکبار برای برخورد با جمهوری اسلامی. البته در این راه نوچه هایی مثل کانادا و آلمان غربی و فرانسه هم همراه ارباب بزرگ بودند.
روابط کج دار و مریز بین دو کشور برقرار بود و البته دولت صلح طلب انگلیس از هیچ کوششی برای گسترش دموکراسی و نفی خشونت در ایران فروگذار نمی کرد(!)، از صحنه گردانی های متعدد در شورای امنیت سازمان ملل برای قطعنامه صادر کردن علیه ایران یا قطعنامه صادر نکردن علیه عراق گرفته تا صحنه گردانی در تحریم ایران توسط اروپایی ها و کمک های شگفت انگیز اطلاعاتی و سیاسی و تسلیحاتی به عراق و إلی ماشاءالله نکته درخشان دیگر.
با این وضعیت، طبیعی بود که امام و امت از این دولت خبیث خشمگین باشند و البته کسانی هم که در خط امام بودند و یا خود را در خط امام نشان می دادند، به طوع یا به کراهت، از این مشی امام و امت پیروی می کردند. در چنین اوضاعی انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی در سال 1367 برگزار شد و جناح چپ آن روز، به رهبری گروه تازه تأسیس مجمع روحانیون مبارز، توانست اکثریت نسبی را در آن مجلس به دست آورد.
چرایی این پیروزی نسبی بحثی مفصل می طلبد و در این مقال نمی گنجد. فقط اجمالاً باید دانست که مواضع امروز این گروه ها در آن روزها اتخاذ نمی شد و در آن روز، موضع مجمع روحانیون و چپ ها اگر انقلابی تر از حزب اللهی های امروز نبود، دستکم چیزی بود در حد انقلابی بودن مواضع امروز حضرت آیت الله مصباح و آیت الله جنتی و آیت الله علم الهدی. در هر حال این مجلس با اکثریت نسبی چپ ها تشکیل شد.
"آیات شیطانی" و اقدام انقلابی ایران
در همین موقع بود که کتاب آیات شیطانی - که به سفارش گیلتون رتیکن، رئیس صهیونیست انتشارات وایکینگ، با دستمزد سنگین 580 هزار پوند نوشته شده بود - منتشر شد. همین سفارشی بودن کتاب و تبلیغ فراتر از حد معمول آن توسط رسانه های استکباری و دلایل دیگر شکی باقی نمی گذاشت که این کتاب، یک رمان به زبان انگلیسی نیست، بلکه یک توطئه از نوع انگلیسی است.
موج خشم در سراسر جهان اسلام و حتی در بین مسلمانان کشورهای غیر اسلامی به راه افتاد. حضرت روح الله –روحی فداه- هم یک بار دیگر عظمت الهی خویش را با حکمی چند خطی در باب لزوم اعدام سلمان رشدی ملعون به رخ استکبار کشید.
پس از آن بود که هم پیروان حقیقی ولایت فقیه و هم کسانی که خود را پیرو دوآتشه و انحصاری ولایت فقیه نشان می دادند و سرقفلی خط امام را متعلق به خود می شمردند به متابعت از امام و حمایت از این خط مشی ایشان اقدام کردند. مجلس شورای اسلامی که نمایندگی ملت مسلمان ایران را داشت نمی توانست از کنار این قضیه بگذرد. لذا طرحی با بیش از صد امضا تهیه شد که در آن دولت مکلف می شد کلیه روابط سیاسی خود را با انگلیس قطع کند. این طرح دو فوریتی در تاریخ 7 اسفند 1367 اعلام وصول شد.
دفاع ابراهیم اصغرزاده از قطع رابطه با انگلیس
در همان جلسه مجلس، ابراهیم اصغرزاده –از نمایندگان شاخص جناح چپ- برای دفاع از دو فوریت طرح پشت تریبون رفت و ضمن تشریح ذهنیت انگلیسی ها و اعمال آن ها گفت: «بحث ما در رابطه با انگلیس از زمانی که مطرح شد در رابطه با کشورهای خارجی بحثی بر سر منافع مشترک بود و ما همیشه اعلام کرده ایم که در منافع مشترکی که با کشورهای خارجی داریم اندیشه انقلاب، احترام رهبری و احترام کیان و حیثیت مسلمین جزو بخشی از منافع ملی ماست و ما نمی توانیم فقط صرفاً سر مسائل اقتصادی و روابط دیپلماتیک منافع مشترک خودمان را با یک کشور خارجی بنا کنیم. برای ما احترام به انقلاب اسلامی یک اصل در منافع ملی ما است و بنابراین سیاست خارجی ما هم بر آن اساس استوار میشود. دولت انگلیس از وقتی که شروع کرده در برخورد با جمهوری اسلامی بعد از قضیه سلمان رشدی به یک چیز اتکاء دارد و آن این تحلیل [است] که در داخل جمهوری اسلامی نهادهایی هستند که این نهادها سیاست خارجی را تقویت می کنند و میانه رو هستند و خیلی هم معتقد به روابط تند و تیزی که از طرف حضرت امام ... در پیام ها مطرح می شود نیستند و بر همین مبنا وزیر خارجه انگلیس شروع کرده به رفتن به این کشور، آن کشور و جذب نظرات کشورهای دیگر برای تحریم و فشار به ایران و استدلالشان هم این است که اگر فشار اقتصادی به کشور ایران زیاد بشود باعث خواهد شد که مردم در رنج وعذاب باشند و این فشار باعث خواهد شد که جناح تندرو که به نظر و زعم آن ها حضرت امام است از شعار خودش برگردد. ... دولت انگلیس در رابطه با کشور ایران تمام آن مسائلی را که مربوط می شود به منافع مشترک دو کشور یا احترام متقابل که وزارت خارجه ما مدعی آن است زیر پا گذاشته و ما باید با آن برخورد قوی بکنیم.»
او سپس توضیح داد که این کار مجلس دخالت در کار قوه مجریه نیست و در خاتمه گفت: «آن ها [انگلیسی ها] سیاست خودشان را بر مبنای فشار روزافزون گذاشته اند، هر لحظه فشار را بیشتر می کنند ... و ما باید در برخورد با آن ها، برخورد قوی داشته باشیم و اجازه ندهیم که آن ها از فرصتهایی که به دست می آید برای برخورد با دولت انگلیس احساس کنند که ما در داخل کشور می ترسیم از اینکه با آن ها قطع رابطه کنیم. قطع رابطه سیاسی و دیپلماتیک ما با دولت انگلیس هر چه زودتر انجام بشود امکان خواهد داد به دولت جمهوری اسلامی که برخورد خودش را با کشورهای دیگر اروپایی و یا هر کشوری که در سطح دنیا می خواهد با ارزش های انقلاب ما بازی بکند قدرت بدهد و این قطعاً به نفع انقلاب خواهد بود.»
دو فوریت طرح در همان جلسه با اکثریت قوی تصویب شد و قرار شد اصل طرح در جلسه بعد مجلس بررسی شود. در جلسه بعدی مجلس، که در تاریخ 9 اسفند 1367 تشکیل شد، مجدداً ابراهیم اصغرزاده، به عنوان یکی از امضاکنندگان طرح و جهت دفاع از مفاد آن، پشت تریبون رفت. ضمناً باید توجه کرد که این سخنان وی سخنان یک شخص نبود بلکه مواضع آن روز جناح چپ را نشان می داد.
او در توضیح اینکه مرزهای فکری جمهوری اسلامی محصور در مرزهای جغرافیایی نیست و تا آنجایی پیش می رود که یک مسلمان وجود دارد و در توضیح اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی نمی تواند مثل یک کشور معمولی غیرانقلابی و غیرایدئولوژیک باشد، سخن گفت.
اصغرزاده سپس به دخالت های انگلیس در ایران و ظلم هایش به ایران و حمایت مسئولینش از سلمان رشدی و توهینشان به حضرت امام اشاره کرد و برخورد قاطع با دولت انگلیس را، به دلیل این کارها و خصوصاً به دلیل توهین به رهبر جمهوری اسلامی، گوشزد کرد و گفت: «ما در اینجا با تصویب این قضیه دفاع خواهیم کرد در حقیقت از یک امر اصولی در دیپلماسی انقلاب خودمان. این نه نشانه انزوا است، نه نشانه کنار کشیدن از دنیا است. ما طرفدار انزوا نیستیم. ما طرفدار رابطه هستیم. ما دلمان می خواهد با تمام دنیا حرف داشته باشیم، حرف بزنیم وکشورهایی را که به ما توهین میکنند ویا کشورهایی را که حکومتشان نامشروع است و یا خصلتاً و ذاتاً ضدانقلاب ما هستند و امکان مصالحه با آن ها نیست مثل آمریکا آن ها را کنار میگذاریم اما با بقیه دنیا می خواهیم دوست باشیم و متأسفانه انگلیس در طول قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نشان داد که جایش کنار آمریکا است و همیشه از آمریکا حمایت کرده، و با ما به صورت ذاتی و ریشه ای مخالفت دارد و امکان ندارد که ما بتوانیم با آن رابطه داشته باشیم.»
او سپس تأکید کرد که روابط موجود بین الملل روابط صحیحی نیست و سازمان های جهانی در اصل، ادامه همان دولتهای سلطه گر هستند. او در خاتمه سخنانش گفت: «معتقد هستیم که اگر ما هم محکم از دیپلماسی انقلابی خودمان حمایت کنیم حرف ما را بقیه مردم دنیا هم خواهند شنید و خواهند فهمید که ما اصولی تر از آن هستیم. ... شما مطمئن باشید که با تمام وجود در راه این قضیه ایستادن به نفع منافع ملی ما و به نفع انقلاب ماست و در آن هیچ خدشه ای وارد نمی شود .»
تصویب قطع رابطه با انگلیس
پس از صحبت های وی، دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت، پشت تریبون رفت و ضمن تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی در چنین مواردی گفت: «ما ... با آنچه که مطرح شده موافق هستیم و در آینده نیز موضع ما در رابطه با هر کشور دیگری که بخواهد اسلام و مقدسات اسلام را مورد تهاجم قرار بدهد همین خواهد بود.»
پس از آن، پیشنهادی طرح شد که به دولت انگلیس یک هفته مهلت داده شود که مواض خود را اصلاح کند و در غیر آن صورت، رابطه قطع شود. البته برخی نمایندگان چپی مجلس، از جمله سید هادی خامنه ای، حتی با ضرب الاجل یک هفته ای هم مخالف بودند و می خواستند رابطه بلافاصله پس از تصویب، قطع شود.
نهایتاً پس از انجام بحث هایی حول این مطالب، این ماده واحده با اکثریت آرا تصویب شد: «از تاریخ تصویب این قانون، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران موظف است در صورتی که دولت انگلستان حداکثر ظرف یک هفته مخالفت خود را باموضعگیری های غیر اصولی در مقابل جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران و مطالب کتاب ضد اسلامی آیات شیطانی رسماً اعلان نکند کلیه روابط سیاسی فی مابین را قطع نماید.»
واکنش مسئولان وقت نظام به قطع رابطه با انگلیس
شورای نگهبان هم در همان روز 9 اسفند این مصوبه را تأیید کرد و بدین ترتیب ضرب الاجل یک هفته ای ایران به انگلیس برای اصلاح مواضعش آغاز شد. میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت، هم در همان روز مواضع جالبی گرفت : «گرچه دهه دوم انقلاب دهه سازندگی و پیشرفت است اما دهه مقاومت در برابر القائات سازشکاری و مقاوت سرسختانه بر سر آرمان ها و شعارهای اصلی انقلاب نیز هست و این امر، برتر از انجام اقدامات صرفاً اقتصادی در این دهه است. ... اگر از شعارهای اصلی انقلاب مانند مقابله با استکبار، دفاع از محرومان و مقابله با زرمندان و زورمندان دست برداریم و تحت تأثیر القائات لیبرال ها و مرفه های بی درد در این اصول تردید کنیم، سریعاً به کام آمریکا و سایر قدرت های بزرگ خواهیم افتاد و این امر به معنای از بین رفتن انقلاب است. ... اگر امروز با قدرت در دنیا حرف می زنیم و مجلس انقلاب ما موضع قطع رابطه با انگلیس را تصویب می کند به دلیل پایبندی ملت و دولت به این اصول است.»
انگلیس بعد از این مصوبه بسیار به دست و پا افتاد تا از این اقدام انقلابی جلوگیری کند و حتی از شوروی خواست برای عادی سازی روابط انگلیس با ایران وساطت نماید. گذشته از این، تقاضاهای مکرر از سوی انگلیسی ها برای مذاکره حول این موضوع با ایران طرح شد که ایران هر بار آن را رد کرد و اعلام کرد که مصوبه مجلس گویا و روشن است و نیازی به مذاکره نیست.
میرحسین موسوی همچنین در خاتمه جلسه هیات دولت در روز 11 اسفند گفت: «سیاست انگلیس همواره با کشور ما خصمانه بوده و در جریان سلمان رشدی سرنخ همه توطئه ها در دست انگلیس بوده است و ملت ما به خوبی از سوابق تاریخی خصومت دولت های انگلیس با قرآن و اسلام آشنایی دارد و طبیعی است که در صورت عدم تحقق مواردی که مجلس اعلام کرده است، دولت روابط سیاسی خود را با این کشور قطع خواهد کرد.»
مهدی کروبی، نایب رئیس وقت مجلس، هم در سخنان پیش از خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ 12 اسفند گفت: «ملت ایران جنگ 8 ساله و مشکلات ناشی از آن را تحمل کردند و الآن نیز حاضرند تا به خاطر انقلاب، اسلام و قرآن در مقابل هر سختی و حصری مقاومت نمایند ... ایران قصد منزوی شدن در دنیا را ندارد و خواهان برقراری رابطه با تمامی کشورهای جهان به جز چند کشور است اما این تمایل به داشتن رابطه به معنای قبول استیلا و تجاوز نمی باشد ... این کشور [انگلیس] با وجود داشتن پرونده ای سنگین از جنایت و خیانت در طول تاریخ علیه ملت های محروم و مستضعف، ادعای دفاع از حقوق بشر و دفاع از آزادی دارد.»
حضرت آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت، هم در خطبه های همان روز نماز جمعه تهران با اتخاذ مواضعی محکم بر عدم نیاز ملت ایران به مستکبرین و بر لزوم ایستادن جلوی استکبار تأکید کردند.
پیش از این هم مجمع روحانیون مبارز طی بیانیه ای از وزارت امور خارجه خواسته بود «با استعمار انگلیس ... هر چه زودتر قطع رابطه نماید.» نهایتاً در تاریخ 16 اسفند 1367 و در پی اتمام ضرب الاجل یک هفته ای ، وزارت امور خارجه طی بیانیه ای قطع کامل روابط سیاسی با انگلیس را اعلام کرد.
این قطع رابطه نه تنها با خشنودی ملت ایران بلکه با خشنودی شدید مسلمانان دیگر نقاط جهان و حتی مسلمانان خود انگلیس مواجه شد چرا که این کار را نشانی از عزت مسلمانی می یافتند. میرحسین موسوی، پس از قطع رابطه با انگلیس، طی اظهار نظری اعلام کرد: «انگلستان در ماجرای انتشار کتاب آیات شیطانی مرتکب اشتباه بسیار بزرگی شد و بایستی جهانیان نتایج این اشتباه را می دیدند ... قطع رابطه با انگلستان نشان عزم ملت ما برای دفاع از اسلام است و این قطع رابطه باعث خواهد شد که ما بیشتر از همیشه روی توان و نیروهای داخل کشور خود حساب کنیم. ... ما ... حاضریم برای دفاع از مرزهای اعتقادی خود از تمام توان خویش استفاده کنیم.»
او همچنین این «قانون انقلابی مجلس» را باعث «خوشحالی همه ملت به ویژه خانواده های شهدا و جانبازان و رزمندگان کشور» خواند.
رابطه با انگلیس از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
در نهایت، حضرت روح الله -ارواحنا فداه- هم چندی بعد در پیام به مهاجرین جنگ تحمیلی جمله ای فرمودند که نه تنها مؤیّد اقدام آن روز مجلس بود، بلکه راه جمهوری اسلامی را تا همیشه تاریخ جهت مواجهه با فتنه های مختلف ایجاد شده توسط استکبار روشن نمود: «من باز می گویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان –به خیال خام خودشان- بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه ای آرامتان نمی گذارند.»