حوزه نجف در رویارویى با استعمار انگلیس

جنگ جهانى اول در 28 ژوئیه سال 1914م. برابر با ششم مرداد سال 1293 هجرى شمسى در پى كشته شدن ولیعهد اتریش در شهر سارایوو و اعلام جنگ آن كشور به صربستان آغاز شد.6 دامنه جنگ به این دو كشور محدود نماند و با ورود قدرتهاى بزرگ اروپا به پشتیبانى از دو سوى درگیرى دامنه جنگ گسترش یافت و بخشهاى زیادى از اروپا و دیگر كشورهاى جهان را فراگرفت.

                                          
در همان آغاز جنگ دولت استعمارگر انگلیس با تمام قوا از منطقه خلیج فارس به عراق حمله كرد و در ششم نوامبر 1914م. ـ شانزدهم آبان 1293. نخست (فاو) در دهانه اروند رود و سپس شهر بصره و روستاهاى پیرامون آن را اشغال كرد و بى درنگ از چند محور به سوى بغداد در مركز و موصل و كركوك در شمال عراق یورش برد.
انگلیسیان گرچه خود را یكه تاز و قدرت مند مى دیدند و با توجه به غافلگیر شدن مردم بصره نیازى به توجیه كارهاى خویش نمى دیدند ولى با این حال احتیاط را از كف ندادند و بر آن شدند یورش خویش را به عراق توجیه كنند و افكار عمومى را به سود خود جهت بدهند; از این روى اعلام كردند: انگیزه ما در اشغال عراق از روى خیرخواهى و انسان دوستى است. ما مى خواهیم از نفوذ كشور آلمان كه هم پیمان دولت عثمانى است جلو بگیریم و مردم ستم دیده عراق را از چنگ ستمگرانه تركان و هم پیمان آنان آلمان آزاد سازیم و زمینه برقرارى
دموكراسى و بهره مندى از ابزار جدید رفاهى را براى مردم فراهم سازیم.
از همان ابتدا روشن بود كه چنین سخنانى پایه و اساس درستى ندارد و این سخنان براى فریب و گمراه ساختن مردم و دور كردن آنان از صحنه مبارزه گفته مى شود و هدفى جز استعمار مردمان ندارند. استعمارگران انگلیسى كه از سالیان پیش از دست اندازى به عراق در سرزمینهاى اسلامى بویژه در منطقه خلیج فارس دریاى عمان و دریاى سرخ حضور استعمارى داشتند و منابع و معادن كشورهاى اسلامى را تا اندازه اى شناسایى كرده بودند و به خوبى مى دانستند كه یكى از بزرگ ترین منابع نفتى جهان در بخش جنوبى عراق و در نزدیك نینوا قرار دارد و چشم طمع به آن داشتند.
افزون بر این دشتهاى گسترده و حاصل خیز در دو سوى رودهاى بزرگ دجله و فرات كه از موقعیت كم نظیر در جهان برخوردار بودند و به آسانى مى توانستند بزرگ ترین منبع تولید غلات و پنبه و سایر دستاوردهاى كشاورزى باشند و چراگاههاى پیرامون آن ملیونها دام را تغذیه كند از مدتها قبل حاكمان انگلیس را به دست اندازى به این منطقه وسوسه مى كرد.
هم تر از همه اینها به دو عامل دیگر نیز باید اشاره كرد: یكى موقعیت ویژه جغرافیایى و طبیعى عراق بود كه حضور در آن جا دسترسى به دیگر كشورهاى اسلامى را براى استعمار آسان مى ساخت و دیگر سیطره بر حوزه هاى بزرگ نجف و كربلا بود. آنان به درستى دریافته بودند كه بیش تر و بلكه همه جنبشهاى اصلاحى دنیاى اسلام از حوزه نجف هدایت مى شوند و مركز مهم تصمیم گیرى و رهبرى انقلابها نجف است.
فتواى جهاد
خبر اشغال بخشهایى از جنوب عراق به وسیله نیروهاى انگلیس در عراق از جمله شهرهاى نجف و كربلا نشر یافت و موجى از ناراحتى و نگرانى در مردم ایجاد كرد. شیعیان بصره و مردم مناطق جنوبى عراق به حوزه نجف روى آوردند و با فرستادن نامه هایى به وسیله واعظان بصره از مراجع تقلید و بزرگان حوزه نجف كسب تكلیف كردند. حوزه نجف بى درنگ واكنش نشان داد بسیارى از عالمان حكم جهاد صادر كردند13 و با فرستادن نامه هایى براى عشایر پیرامون بصره آنان را به ایستادگى در برابر دشمن تجاوزگر و دفاع از سرزمین اسلامى فراخواندند.
همزمان با حركت عالمان شیعه شیخ الاسلام امپراطورى عثمانى نیز اعلام جهاد كرد14 و حاكمان ترك كه حمله انگلیس را تجاوز به قلمرو خویش و دست اندازى به حوزه امپراطورى مى دانستند به بسیج مردم پرداختند ولى روشن بود كه عامل اصلى در واداشتن مردم بویژه عشایر جنوب به ایستادگى در برابر نیروهاى متجاوز فتواى مراجع تقلید شیعه بود و تلاش امپراطورى و
فتواى شیخ الاسلام تأثیر چندانى در خیزش مردمى نداشت و سپاه دولت عثمانى كه در شهر بصره و منطقه جنوب بودند نیز مقاومت چندانى نكرد و به زودى از هم پاشید و منطقه را ترك گفت.15
تنها شیعیان و علماى بزرگ در برابر پیشروى ارتش انگلیس ایستادگى و پایمردى كردند. و اگر ایستادگى و دلیرى مردم نبود در همان روزهاى اول نیروهاى انگلیس مناطق مركزى و شمالى عراق را هم اشغال كرده بودند. با این همه در میان مردم افرادى بودند كه با ورود نیروهاى انگلیس به خاك عراق مخالفتى نداشتند و در پاره اى موارد از آنان پشتیبانى نیز مى كردند. در نظر آنان ورود نیروهاى انگلیس راهى بود براى رهایى عراق از سلطه عثمانى كه به شدت از آن متنفر بودند. البته افراد خود فروخته و فریب خورده اى هم بودند كه با تهدید و تطمیع انگلیس جانب او را گرفته بودند.
پیدا بود كه وجود چنین افرادى به یگانگى و پیوستگى و برادرى مسلمانان ضربه مى زد بویژه آن كه دستگاه تبلیغاتى انگلیس نیز روى آن مانور مى داد و با آب و تاب نقل مى كرد. انتشار این اخبار در حوزه نجف بازتاب تندى را در پى داشت. علماى بزرگ با صدور فتواهایى ضمن تأكید بر لزوم مبارزه و جهاد با نیروهاى یورش گر هرگونه كمك به نیروهاى انگلیسى را در حكم مبارزه و جنگ با اسلام اعلام كردند.
متنِ حكم آیت الله سید مصطفى كاشانى در پاسخ به پرسشى در این باره چنین است:
(بسم الله الرحمن الرحیم. چنین كسى كه به یكى از طرق مرقومه به كفار حربى مثل روس و انگلیس و ایطالى و فرانسه اعانت نماید از جمله محاربین با خدا و پیغمبر صلى الله علیه وآله محسوب و ساعى در محو دین خدا و خاموش كردن نور حق خواهد بود و گناه بسیار بزرگى است. قال الله تعالى: (انّ الذین ی
حادّون اللّه ورسوله اولئك فى الأذلین)16 بلكه دور نیست تقویت و مساعدت دول كافره محاربه به قلم و زبان اشد باشد از اعانت آنان به سیف و سنان. و واجب است بر هر مسلمانى كه این طور اشخاص را از این اعمال شنیعه ردع و منع نمایند و اگر مرتدع نشود واجب است از ایشان تنفّر و تبرّى كنند هر چند پدر یا پسر یا برادر یا خویشاوندان او باشد. چنانكه خداوند حمید در قرآن مجید مى فرماید: (لاتجد قوماً یومنون بالله والیوم الآخر یُودّاون من حادّ الله ورسوله ولو كانوا آبائهم اَوْ ابنائهم اَوْ اخوانهم اَوْ عشیرتهم)17 اعاذنا اللّه وجمیع المسلمین من امثال هؤلاء الفجرة المفسدین.)
صدور این فتوا و فتواهایى همانند آن از سوى دیگر مراجع بزرگ حوزه نجف بسیار كارساز افتاد به گونه اى كه دیگر هیچ كس را یارا و جرأت آن نبود كه دَم همراهى و همدلى با انگلیس بزند جز شمار اندكى كه پنهانى به نیروهاى اشغالگر یارى مى رساندند و آنان نیز شناسایى و رسوا شدند.
مراجع بزرگ در میدان نبرد
علماى بزرگ شیعه روى هر راهى كه ممكن بود از آن راه به دشمن ضربه زد و او را از پاى درآورد برنامه ریزى كردند: برانگیختن مردم اعلام این كه مردم مى توانند زكات مال خود را در مبارزه با اشغال گران هزینه كنند19 و شركت خود مراجع و علماى بزرگ درجبهه20 و….
خبر حركت عالمان نجف براى جهاد به سرعت در میان مسلمانان منطقه پخش شد و در پى آن گروههاى بسیارى از مردم بویژه قبایل و عشایر ساكن در پیرامون دجله و فرات كه بسیار شجاع و نیرومند بودند به میدانهاى نبرد با انگلیس رفتند.
سازماندهى نیروهاى مجاهد
حركت داوطلبانه مردم به سوى میدانهاى نبرد ایجاب مى كرد كه تشكیلاتى آنان را سازماندهى و گروه بندى بكند; از این روى آیات عظام: شریعت اصفهانى سید مهدى حیدرى سید مصطفى كاشانى شیخ عبدالكریم جزایرى شیخ جعفرراضى سید محمد سعید حبوبى و بسیارى از بزرگان حوزه هاى نجف و كربلا و كاظمین گردهم آمدند و هماهنگیهاى لازم را در امر سازماندهى مجاهدان و مواضع استقرار آنها به عمل آوردند. در همین جلسه تصمیم گرفته شد از سه محور نیروهاى تجاوزگر را مورد حمله قرار دهند و در هر یك از محورها شمارى از علما باشند تا فرماندهى و هدایت مستقیم نیروها را بر عهده گیرند. این محورها عبارت بودند از:
1 . جبهه شعبیه: بخشى از نیروهاى داوطلب كه شمار آنان را نزدیك به نود هزار نفر یاد كرده اند21 درجبهه شعبیه در نزدیكى بصره استقرار یافتند. فرماندهى این گروه را سید محمد سعید حبوبى بر عهده گرفت و در كنار وى شمارى دیگر از علما از جمله سید محسن حكیم كه سپسها از مراجع تقلید شیعه شد و حیدرى و میرزا محمد فرزند آخوند خراسانى نیز حضور داشتند.
در این جبهه مرحوم حبوبى تلاش فراوان كرد تا نیروهاى اشغالگر را سركوب كند و از پیشروى آنان جلو بگیرد ولى عقب نشینى سربازان ترك كه درخط مقدم بودند بدون هماهنگى و اطلاع مجاهدان سبب شد كه نیروهاى انگلیسى آنان را غافلگیر كند و به مجاهدان یورش برد. در اثر این یورش شمار بسیارى از مسلمانان به شهادت رسیدند و انسجام رزمندگان از هم پاشید. مرحوم حبوبى كه بسیار ناراحت بوده به منطقه ناصریه بر مى گردد تا دوباره نیروها را سازماندهى كند ولى در اثر ناراحتى و فشار روحى شدید در همان جا چشم از جهان فرو مى بندد. مرحوم حبوبى به قدرى به جهاد با اشغالگران انگلیسى اهمیت مى داد كه املاك و دارایى شخصى خویش را فروخت و خانه
مسكونى خود را به رهن گذارد و وجه به دست آمده از این راه را براى جهاد در اختیار رزمندگان قرار داد22.
2 . جبهه القرنة: منطقه (القرنة) در محل برخورد دو رودخانه مهم دجله و فرات و بسیار حساس و با اهمیت بود. اگرنیروهاى انگلیسى بدان دست مى یافتند شرایط دفاع بسیار سخت مى شد و به آسانى مى توانستند از آن جا مناطق مركزى را مورد حمله قرار دهند; از این روى گروهى از رزمندگان با هدایت و فرماندهى شمارى از علما از جمله حضرات آیات: شیخ مهدى خالصى شیخ محمد حسین كاشف الغطاء سید محمد حسین شاه عبدالعظیمى و شریعت اصفهانى به منطقه حساس و استراتژیك (القرنة) اعزام شدند و توانستند سد محكمى در برابر اشغالگران ایجاد كنند.
3 . جبهه اهواز و بصره: گروهى دیگر از مجاهدان به منطقه بصره و اهواز اعزام شدند. هدایت و رهبرى این نیروها را نیز شمارى از علما از جمله حضرات آیات: سید على تبریزى و میرزا مهدى خراسانى بر عهده داشتند خوزستان در آن زمان تحت حاكمیت مطلق شیخ خزعل بود. علماى شیعه از وى خواستند كه نیرو و توان خویش را در راه جهاد علیه انگلیس به كار گیرد و مجاهدان مسلمان را در هور و پیرامون آن یارى دهد. در نامه اى كه با امضاى حضرات آیات: شریعت اصفهانى سید مصطفى كاشانى میرزا مهدى خراسانى و سید على تبریزى براى وى فرستاده شد آمده است:
(به اسم دین بر تو واجب است كه هم صدا با سایر مسلمین براى مقابله با كفار و دفاع از بصره با مال و جان و هر آنچه در اختیار توست در قیام و نهضت شركت كرده و این حكم و دستور دینى است و اختلافى بین ایران و عثمانى وجود ندارد.
با بذل مال و جان جهاد كنید. خداوند به حول و قوه خود شما را نصرت مى دهد. این حكم را به جمیع مسلمین ابلاغ كنید و ما را سریعاً از اقدامات خود مطلع گردانید.)23
از این نامه كه به عنوان (حكم) مراجع تقلید براى شیخ خزعل ارسال شده چند نكته مهم استفاده مى شود:
1 . از حمله انگلیسیان به عراق به عنوان (هجوم كفر به دارالایمان) یاد شده و ایستادگى در برابر آنان و دفاع با جان و مال وظیفه دینى و واجب شمرده شده است.
2 . از شیخ خزعل خواسته شده است كه فتواى علما را به اطلاع مسلمانان خوزستان و عشایر و قبایل پیرامون هور برساند.
3 . از آن جا كه احتمال مى رفته در آن منطقه بر اثر تبلیغات اشغالگران انگلیسى به اختلاف بین شیعه و سنى دامن زده شود و تجاوزگران انگلیسى خود را در نظر مردم پشتیبانان شیعه براى رهایى از ستم تركان عثمانى معرفى كنند در این نامه به روشنى آمده كه این یك حكم و دستور دینى است و بر همه مسلمانان چه شیعه و چه سنى واجب است و از این جهت هیچ اختلافى بین ایران و عثمانى و شیعه و سنى وجود ندارد.
شیخ خزعل عامل انگلیس
شیخ خزعل پسر حاج جابر رئیس قبیله بنى كعب در سال 1315 هجرى قمرى به اشاره انگلیس برادرش شیخ مزعل را كه جانشین پدر بود مى كشد و خود رئیس طایفه و حاكم خوزستان مى شود; از این روى حاضر نبود با انگلیسان به مخالفت برخیزد. وى وقتى نامه علماى نجف را دریافت مى كند بهانه مى آورد كه مقلد آیت اللّه عبدالكریم جزائرى است و امضاى وى در این نامه نیست.
علما براى این كه این بهانه را نیز از دست وى بگیرند از مرحوم جزائرى خواستند كه نظر خویش را اعلام كند. مرحوم جزائرى نامه اى براى شیخ خزعل فرستاد و ضمن تأكید بر واجب بودن جهاد از وى خواست كه در جهاد علیه انگلیس شركت بجوید و قبایل و عشایر تحت امر خود را به رویارویى با اشغالگران فراخواند. ولى وى به فتواى مرحوم جزائرى نیز توجهى نكرد و اعلام كرد: با انگلیسیها پیش از این پیمان بسته و نمى تواند پیمان خویش را با آنان بگسلد و خلاف آن عمل كند.
براى شیخ خزعل حفظ موقعیت و مقام خود بر هر چیز مقدم بود و این در صورتى تأمین بود كه پشتیبانى انگلیس را پشت سر خود داشته باشد; از این روى به هیچ روى حاضر نبود كارى كند كه انگلیس را خوش نیاید.
قیام علیه شیخ خزعل
مخالفت آشكار شیخ خزعل با فتواى مراجع نجف و روى بر تافتن از دستور علماى بزرگ سبب روى گردانى مردم از وى شد. عشایر بنى كعب از گستاخى خزعل رئیس قبیله در برابر فتواى مجتهدان نجف بسیار ناراحت شدند و علیه او دست به شورش زدند و به گونه آشكار وى را متهم به همكارى و همراهى با (كفّار) كردند. كم كم دیگر قبیله ها و عشایر منطقه نیز به مخالفان شیخ خزعل پیوستند و تنفر و انزجار خویش را از رفتار وى اعلام داشتند.
بارى سرپیچى خزعل از فتواى مراجع تقلید براى وى بسیار گران تمام شد و دردسرهاى فراوانى را براى وى پدید آورد. از پاره اى گزارشها بر مى آید مخالفت قبایل و عشایر مسلمان خوزستانى با شیخ خزعل سالها ادامه یافت در حقیقت عامل اصلى فروپاشى حكومت وى در زمان رضاخان همین شورشها و مخالفتهاى عشایر با او بود. گرچه رضاخان در بوق و كُرنا دمید كه این من بودم فتنه شیخ خزعل را فرونشاندم و….
از ملاقاتى كه ویلسون حاكم انگلیسى عراق با میرزاى شیرازى داشته استفاده مى شود كه در آن زمان (سال 1338.هـ.ق.) حدود چهار سال پس از سرپیچى شیخ خزعل از فتواى مراجع نجف شورشها و مخالفتهاى عشایر خوزستان علیه وى همچنان ادامه داشته است.24 در این ملاقات ویلسون از میرزایى شیرازى مى خواهد كه با فتواى خویش آنان را از مخالفت با شیخ خزعل باز دارد ولى مرحوم میرزا تقاضاى وى را رد مى كند و در پاسخ مى گوید: (مخالفت مردم با حاكم خوزستان از مسائل داخلى ایران است و ربطى به مذاكره ما كه در مورد اشغال عراق توسط نیروهاى انگلیسى است ندارد