ايران و استعمار سرخ و سياه!؟

كتب آسماني از طرف خداوند بزرگ براي برقراري عدل و قسط و زدودن الحاد، بت‌پرستي و شرك و نابرابري نازل شدند. در مقابل، جبهه حق و يكتا‌پرستي و صراط الهي، جنود كفر و شرك و مستكبران و ظالمان قرار داشت كه براي زدودن روح توحيد و آزادي از هيچ اقدامي كوتاهي نكردند.
پيامبران بزرگ الهي همچون ابراهيم، نوح، موسي و عيسي در راه استقرار كلمه طيبه لااله الاالله و نجات ستمديدگان از ظلم و تعدي تجاوز زياده‌خواهان و زورگويان سختي و مرارت طاقت‌فرسايي متحمل شدند. فشارهاي گوناگون روحي رواني و جسماني كه خارج از عمل  انسان عادي بود اما رسولان الهي در مقابل تمام اين محروميت‌ها صبر پيشه كردند تا شجرة وحدانيت همچنان بر روي زمين باقي ماند و هر روز نسبت به گذشته تنومندتر شود و شاخه و برگ جديدي برآن جوانه زند و زنان و مردان مؤمن و رستگار به جامعه بشريت تحويل نمايد.
رسول گرامي اسلام نيز به نصّ صريح آيات، روايات و كتب و منابع تاريخي با مشكلات عديده‌اي روبرو بود و جامعه اشرافي مكه براي حفظ امتيازات اشرافي و به بند كشيدن مردم ستمديده و بهره‌مندي و تثبيت موقعيت مالي، اعتقادي و ارزشي خود از تمام توانايي و استعداد خود كمك گرفت تا شايد از شكل‌گيري جامعه توحيدي و عدالت‌محور قرآني و اسلامي ممانعت نموده و آن را از پاي درآورد.
براي اشراف مكه كه تمام ارزش‌هاي اشرافي و مناسبات موجود و حاكم در مكه و جامعه عربي را در قلمرو اقتدار سياسي و نظامي اشراف، رفتار و سنن اشرافي تنعمات و امتيازات مالي و حقوقي و نسبي و قومي مي‌دانستند، طبعاً درد‌آور و غيرقابل تحمل بود كه محمد (ص) با آنان از رفعت و كرامت و مساوات جايگاه انساني تمام انسانها در نظام  خلقت سخن گويد و بر همان شالوده، بر شناسايي حقوق سائلين و محرومان تأكيد كند و بگويد كه در اموال ثروتمندان، حقي معلوم براي سائل و محروم وجود دارد. اشرافي كه بر بنياد فلسفه شركت و نتايج اجتماعي آن، مالكيت بر انسانها را نيز قانوني و طبيعي و موجه مي‌شمردند، چگونه مي‌توانستند با چنين پيامهايي وحشت‌زده نشوند؟ اشراف مكه كه بردگان را در حد چارپاياني براي خدمت به خويش مي‌دانستند چگونه مي‌توانستند بپذيرند كه بردگاني همچون زيد، بلال و صهيب با اميه، وليد، عتبه و شيبه و ساير اشراف برابر باشند؟ آنان حتي نمي‌توانستند تصور كنند كه انفال و ماعون و ثروت‌هايي نظير آنها، متعلق به همه مردم است نه اشراف.1
بديهي بود با اين نگاه، جامعه اشرافي مكه با تمام قد و قوارة خود در مقابل وحي و رسول ايستادگي نمايد و همان‌گونه كه اشراف به زودي متوجه خطر اسلام براي منافع خود شدند، محرومان، ستمديدگان و بردگان اين شهر نيز دريافتند كه راه نجات دنيا و آخرتشان، در تمكين از تعاليم محمد (ص) است. نوشته‌اند كه وقتي اميه بن خلف بلال حبشي را شكنجه‌هاي طاقت‌فرسا داد از بلال پرسيدند كه مگر در «اَحَد» چه يافته‌اي كه اين همه سرسختي مي‌كني؟ ‌پاسخ داد كه نجات و آزادي خويش را.2
ملموس شدن پيام دين اسلام، براي مشركان تهديدي جدي بود براي مقابله با اسلام، پيامبر و نو مسلمانان؛ لذا مشركان دست به اقداماتي مثل، انزواي اجتماعي پيامبر، استهزا، تهمت ساحري، جاودگري و دروغگويي و ... زدند تا شايد بتوانند دين نو ظهور را در نطفه خفه نموده3 و آن را به شكست بكشانند، اما اراده لايزال الهي بر پيروزي مؤمنان و مصلحان گواهي داد و مشركان مكه و شبه جزيره نابود شدند.
در ايران اسلامي در فراز و فرود شاهان و سلسله‌ها، قيام‌هاي مردمي، حركت‌هاي آزادي‌بخش و اصلاح‌گر اجتماعي و مذهبي بي‌شماري سراغ داريم كه در گذر زمان رُخ داده است. دوران پهلوي اول و دوم يكي از مقاطع حساس تاريخ اسلام و تشيع مي‌باشد كه رضاخان پس از استقرار و تثبيت حكومتش تلاش بي‌شماري براي زدودن ريشه اسلام و مسلماني از جامعه ايراني و اسلامي نمود. پس از او پسرش محمدرضا راه سلفش را پيش گرفت و با ابعادي وسيع‌تر و عميق‌تر ايمان و تدين و پاكي و رستگاري جامعه شيعي ما را نشانه گرفت.
يكي از فرازهاي مهم تاريخ معاصر ايران كودتاي 28 مرداد 1332 بود كه طي آن امريكا و انگليس شاه فراري را به تخت بازگرداندند و سياست سركوب را به نوعي پي‌گرفتند كه براي آينده‌اي طولاني ايران در يَد قدرت آنان خواهد بود و از منافع سرشار آن بهره خواهند برد و از شكل‌گيري هرگونه حركت اعتراضي كه تضعيف حاكميت پهلوي باشد ممانعت خواهند نمود. اما پس از يك دهه قيامي ديگر به رهبري فردي از سلاله نبي‌اكرم (ص) و حضرت علي (ع) در جامعه ايران به وقوع پيوست كه خواب خوش مستكبران به كابوس تبديل شد و ملت غيور ايران با پرچم‌داري روحانيت در عرصة جديدي از تاريخ خود قدم گذاشت كه نهضت 15 خرداد امام خميني (ره) نام گرفت.
انقلاب امام به تأسي از حكومت ظلم ستيز و كفر برانداز حضرت محمد (ص) شكل گرفت و ملت ايران 15 سال حبس، زجر و شكنجه، محروميت، تبعيد و شهادت را مقابل خود ديد.
جنگ رواني و به كار گرفتن تمام رسانه‌هاي داخلي و خارجي و استكباري براي بدنام كردن امام و ياران او و به طور كلي اسلام و قرآن و تعاليم انسان‌ساز آن وجهه همت سردمداران رژيم پهلوي و حاميان خارجي او قرار گرفت. و در گيرودار لايحه اصلاحات ارضي و تقسيم زمين زارعان و اعتراض امام به رفرمهاي ظاهري شاه و لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي رژيم مخالفت امام را به نفع زمين‌داران و اربابان و فئودال‌ها عنوان نمود و با اعلام انقلاب ـ به اصطلاح ـ سفيد نيز رژيم، امام خميني (ره) را مخالف با‌آزادي زنان معرفي كرد.
همچنين در واقعه 15 خرداد سال 42، رژيم فردي به نام عبدالقيس جؤ جؤ را دستگير نمود و مدعي شد كه اين تبعه مصري تأمين‌كننده منابع مالي از طرف عبدالناصر براي شورشيان بوده است. دروغي كه بزودي رنگ باخت و باعث آبروريزي حاكمان گرديد.
چاپ مقاله‌اي با عنوان، ايران و استعمار سرخ و سياه در روزنامه اطلاعات هفده دي سال 1356 و اعلام وابستگي رهبري قيام به بيگانگان يكي ديگر از آخرين حركت‌هاي تبليغي رژيم بود كه باعث خروش فراگير و بنيان برانداز ملت گرديد و آتش اين حركت عظيم پس از يك سال طومار رژيم 2500 ساله شاهنشاهي و حكومت پهلوي را در هم پيچيد و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
منظور از اين مقدمه اسنادي چند از ساواك و مطبوعات درباري رژيم است كه در آن مطالبي عليه امام درج و منتشر شده بود كه انقلابيون و ملت مسلمان ايران نيز به آن عكس‌العمل نشان داده است.4

            تاريخ: 1/9/43
موضوع: روزنامه پست تهران
  كاردار نويسنده روزنامه پست تهران به يكي از دوستان خويش گفته است پس از انتشار مقاله‌اي كه اخيراً عليه آيت‌الله خميني در روزنامه پست تهران درج گرديده روزانه تعدادي نامه تهديد‌آميز براي مسئولين روزنامه پست تهران واصل مي‌گردد كه مفاد نامه‌ها همگي تهديد كاركنان روزنامه مذكور است ضمناً اين شخص اضافه كرده علاوه بر نامه‌هاي مذكور روزانه به طور متواتر تلفن‌هاي تهديد‌آميزي به مسئولين اين روزنامه مي‌گردد.5

به: 312            تاريخ: 9/8/36
از: 26/ه‍            شماره: 1860/26/ه‍
موضوع: آتش‌سوزي در انبار روزنامه اطلاعات
پيرو: 1813/26/ ه‍ـ ‍/8/36
   ساعت 1500 روز 27/7/36 انبار دفتر نمايندگي روزنامه اطلاعات يزد طعمه حريق گرديد در اين آتش‌سوزي مقداري روزنامه و مجله و همچنين روزنامه‌هاي ويژه اطلاعات كه مربوط به سالهاي قبل بوده و تعدادي گوني سوخته و حدود يكصد و پنجاه هزار ريال خسارت وارد گرديده است.
نظريه شنبه: برابر تحقيقات معموله تاكنون علت آتش‌سوزي روشن نشده ليكن آقاي احمد خضري يزدان نماينده روزنامه اطلاعات در يزد مدعي است چون آقاي حجازي شب قبل از آتش‌سوزي در روي منبر در مسجد جامع كبير برعليه نشريات اطلاعات از جمله بانوان و جوانان و حتي مجله زن روز كه متعلق به روزنامه كيهان مي‌باشد انتقاداتي نموده اين اظهارات وي باعث تجري افراد متعصب مذهبي بخصوص جوانان يزدي شده و اين آتش‌سوزي صورت گرفته زيرا بيش از 10 سال است كه در اين انبار جرايد اضافي نگهداري و تا به حال چنين اتفاقي رخ نداده است.
نظريه يكشنبه: آتش گرفتن انبار روزنامه اطلاعات مورد تأييد است. افق

نظريه سه‌شنبه: 1ـ نظريه يكشنبه مورد تأييد است. 2ـ با تحقيقاتي كه به عمل آمده آقاي خضري موضوع سخنراني آقاي سيدعبدالرضا حجازي و آتش گرفتن انبار دفتر روزنامه را كه با يكديگر مرتبط مي‌دانسته به دفتر مركزي روزنامه اطلاعات در تهران تلفني اطلاع داده و نامبردگان از وي خواسته‌اند تا در صورت امكان نوار مكالمات ضبط شده حجازي را به تهران ارسال تا موضوع تعقيب گردد. اورنگ
نظريه 26/ ه‍: نظريه سه‌شنبه مورد تأييد است.

روزنامه اطلاعات شماره 2536 مورخ 17/10/36
تحت‌عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم شخصي، ضمن اشاره به اينكه اين‌روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ شده است پيرامون آغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه2521 شاهنشاهي و متحد شدن استعمار سرخ و سياه در ايران و پيدايش بلواي روزهاي پانزدهم و شانزده خرداد ماه 2522 در تهران بحث كرده مي‌نويسد.
مردي كه سابقه‌اش مجهول بوده و به قشري‌ترين و مرتجع‌ترين عوامل استعمار وابسته بود چون در ميان روحانيون عالي‌مقام كشور با همه حمايت‌هاي خاص موقعيتي به دست نياورده بود در پي فرصت مي‌گشت كه به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي نموده اسم و شهرتي پيدا كند.
روح‌الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسب‌ترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او كسي بود كه عامل واقعه ننگين روز پانزدهم خرداد شناخته شد.
روح‌الله خميني معروف به «سيد هندي» بود درباره انتساب او به هند هنوز حتي نزديك‌ترين كسانش توضيحي ندارند. به قولي او مدتي در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراكز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است و به همين جهت به نام «سيد هندي» معروف شده است قول ديگر اين بود كه او در جواني اشعار عاشقانه مي‌سروده و به نام «هندي» تخلص مي‌كرده است و به همين جهت به نام هندي معروف شده است.
آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله‌ساز پانزده خرداد به خاطر همگان مانده است. كسي كه عليه انقلاب ايران و به منظور اجراي نقشه استعمار سرخ و سياه كمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاك، آزادي زنان، ملي شدن جنگلها، وارد‌مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد هستند هنوز كساني كه حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه‌گران و عناصر ضد ملي بگذارند.

26/10/36
شايعه تحريم روزنامه اطلاعات
در پي درج خبر «ايران و استعمار سرخ و سياه» در روزنامه اطلاعات مورخ 17/10/2536، بين بازاريان و كسبه تهران شايعه گرديده عده‌اي از روحانيون خريد روزنامه مذكور را تحريم نموده‌اند.


به: 347            تاريخ: 4/2/37
از: 6 ه‍            شماره: 23232/6ه‍
موضوع: روزنامه اطلاعات
پس از درج مقاله‌اي در روزنامه اطلاعات در مورد خميني سطح فروش روزنامه مزبور در سطح كشور كاهش يافته و در آبان هم روزانه حدود 300 شماره كمتر از قبل روزنامه به فروش مي‌رسد كه از طريق نمايندگي به تهران عودت داده مي‌شود و چندي پيش هم چند نفر از روزنامه‌فروشان آبادان اظهار داشته بودند بنا به فتواي روحانيون روزنامه اطلاعات نجس است و حاضر به قبول روزنامه نبوده‌اند.
نظريه شنبه: عدم فروش 300 شماره روزنامه نسبت به سابق و عدم قبول روزنامه توسط چند نفر از روزنامه‌فروشان مورد تأييد مي‌باشد.
نظريه سه‌شنبه: شنبه صادق مي‌باشد.

به: مديريت كل اداره سوم 347
تاريخ: 23/2/37
از: سازمان تهران 20 ه‍    شماره: 28360/ 20 ه‍
درباره: نصب اعلاميه در مؤسسه روزنامه اطلاعات

برابر اطلاع واصله در تاريخ 21/2/37 يك برگ اعلاميه روحانيون در مورد تعطيل بازار به درب اتاق كار آقاي فرهاد مسعودي مدير مؤسسه اطلاعات چسبانده بودند كه به وسيله يكي از كارمندان مؤسسه برداشته شده است. همچنين در ساعت يك بامداد روز 23/2/37 يك دستگاه پيكان مقابل محل روزنامه اطلاعات متوقف و سرنشين آن با عجله از اتومبيل پياده و به طرف مؤسسه اطلاعات حركت ولي چون متوجه نگهبان مؤسسه گرديد كه مراقب او مي‌باشد سريعاً به طرف خودرو حركت و متواري مي‌شود مراتب جهت استحضار اعلام مي‌گردد.   
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت تهران ـ پرنيان‌فر
از طرف فردوس
گوينده: صابر
گيرنده: زرگرها
ساعت 1200 روز 23/2/37
مراتب را به پليس تهران اعلام دارند. ثابتي 24/2/37
به بخش 20 ه‍ـ اوامر ابلاغ شد. 24/2/37
در پرونده روزنامه اطلاعات بايگاني شود. زرگرها 25/2/37

به: 347            تاريخ: 27/7/57
از: 2 ه‍            شماره: 12903/3 ه‍
موضوع: علي نيك‌فتار سرپرست روزنامه اطلاعات تبريز
پيرو: 12087/3 ه‍ـ 16/6/57
نامبرده برخلاف وظايف خبرنگاري كه صرفاً بايستي در مسايل خبري روزنامه بر حسب آيين‌نامه خبرنگاران دخالت داشته باشد مورخ 9/6/57 نامه‌اي به محمدعلي قاضي طباطبايي ارسال داشته و در مورد چاپ مقاله عليه خميني در روزنامه اطلاعات توضيحاتي داده و متذكر شده كه اين مطلب در آن زمان در نتيجه فشار دولت و وزارت اطلاعات و جهانگردي صورت گرفته و قاضي طباطبايي نيز آن را در مسجد مقبره بالاي منبر قرائت نموده است.
نظريه شنبه: چيزي نمانده بود در آن موقع اداره اطلاعات و جهانگردي و مؤسسات وابسته وسيله شركت‌كنندگان در مجالس مذهبي به آتش كشيده شود و يا كارمندانش مورد ضرب و جرح قرار گيرند و عمل نامبرده بالا كه خبرنگار مي‌باشد غيرقانوني بوده است فتوكپي نامه مورد بحث به پيوست مي‌باشد.
نظريه يكشنبه: صحت خبر مورد تأييد است نامبرده بالا يكي از مخالفين دولت معرفي شده و اظهارنظر پيرامون وضعيت علي‌نيك‌رفتار از طريق 3هـ ‍امكان‌پذير مي‌باشد. ضمناً فتوكپي نامه مورد بحث به پيوست تقديم مي‌گردد.
نظريه چهارشنبه: نظريه يكشنبه مورد تأييد است.
نظريه جمعه: نظريه چهارشنبه تأييد مي‌گردد.

پي‌نوشت‌ها:
__________________________

1ـ زرگري‌نژاد، غلامحسين ـ تاريخ صدر اسلام (عصر نبوت، سال چاپ 1385؛ چاپ چهارم، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني (سمت) صص 246 ـ 247.
2ـ همان، ص 249
3ـ همان، 250 ـ 260
4ـ مركز بررسي اسناد تاريخي، اتقاقات تاريخي به روايت اسناد ساواك، بهار 1386، ص 130.