تأثير گفتههاى اردشير جى در زنجانى
تأثير «رهنمودهاى» اردشير جى را مىتوان به وضوح در اظهارات تند و هتاكانة زنجانى نسبت به فقيهان برجستة آن روزگار (كه جرمى جز شريعت خواهى و مخالفت با مشروطة سكولار و سفارت زاد نداشتند) مشاهده كرد. آنجا كه فىالمثل از شيخ فضلاللّه نورى (كه به گفتة خود زنجانى، در حمايت از اساس مشروطيت در مجلس قسم ياد كرده بود) با عنوان «شيخ ضال» ياد مىكند يا دربارة آخوند ملا محمد خُمامى، فقيه متنفذ خطة گيلان (كه به دعوت سيد عبداللّه بهبهانى و جمعى از مجلسيان، اواخر شعبان 1325 در مجلس حضور يافته و بر وفادارى خود به مشروطه قسم خورده بود) آن گونه نيشدار و گزنده سخن مىگويد:
روزى يك نفر شيخ ريش سفيد و انبوه با عمامة بزرگ، كه طعنه بر گرز سام زده...، در سر و سَبحه در دست، با قريب سى نفر ژوليده عمامهها و كشيده قد و دراز قباها و نعل عربى پوشان و عباها بر زمين كشان با سيد عبداللّه [ بهبهانى ]و سيد محمد [ طباطبايى ]وارد پارلمنت شدند و يك قسمت آن مجلس بزرگ را گلستان عمامه نمودند. سيد عبداللّه نطق كرد كه اين جناب حجت الاسلام و ابو الايتام و مروّج الاحكام و مبيّن الحلال و الحرام و زيب مكه و مقام و مرجع الخواص و العوام و ملاذ الانام و منبع الفيض و الابرام و منقح القول و الكلام، جناب حاجى ملاّ محمد خمامى رشتى است كه چند ماه است طهران را مزيّن بلكه ايران را به قدوم بر پايتخت، گلشن نموده بود. الآن استقبال ماه رمضان، براى هدايت و نجات بندگان خدا از نار نيران عزيمت گيلان فرموده، خواست نوربخش پارلمنت شده و توديع حق طلبان نمايد. چون به اين بزرگوار نسبت داده[ اند] كه مخالف طريقة عدالت و ضدّ اساس مشروطيت است تصريح مىفرمايند كه بقاء اسلام، چنانچه تمام علماى اعلام تقرير فرمودند، موقوف به اقامة اين مجلس است و حفظ مملكت ايران همآغوش با تقويت به آن. و خود مؤكداً قسم به قرآن مجيد ياد مىفرمايند كه در حمايت مشروطيت يك آن غفلت ننمايند.
با خواندن افاضات اردشير جى (بزرگ جاسوس بريتانيا در ايران) و مشاهدة بازخورد آن در مواضع امثال زنجانى، آدمى دقيقاً مىفهمد كه «آن همه آوازها (در مشروطه) از شه بوده» و ريشه در القائات كارگزاران لندن داشته است و كسانى چون تقىزاده و ياران وى، «آلت فعل»هايى بيش نبودهاند. حتى التزام آنها به اجراى دستورالعملهاى سفارت، به حدى ذليلانه بوده كه گاه براى حسينقلى خان نواب هم ـ كه واسطة ابلاغ پيامهاى سفارت به آنها بوده ـ چندش آور جلوه مىكرده است. اردشير جى در وصيت نامة سياسيش مىنويسد: «دوست مشفقم حسينقلى خان نوّاب كه حزب ملّيون [= دمكرات ]را رهبرى مىكرد روزى با يأسى فراوان به من چنين گفت: اردشير جى، من حزب را رها خواهم كرد، زيرا همان كسانى كه به وطن پرستى آنها ايمان داشتم در جلسات علنى دم از وطن و آزادى مىزنند و بعداً به طور محرمانه و يك يك از من مىپرسند كه راهنمايى و نظر سفارت را براى مذاكرات بعدى به آنها بگويم!».
كه بايد گفت: ويلٌ لِمَن كَفَّرَهُ نمرود!
به عنوان موردى ديگر از تأثير سوء اردشيرجى (و كلاًّ تأثير سوء تشكيلات و فرهنگ ماسونى) بر ابراهيم زنجانى، بايد به تغيير اخلاق و رفتار وى از تقيد اوليه به احكام شرع به بىقيدى و اباحىگرى بعدى اشاره كرد، كه در بخش هفتم كتاب حاضر از زبان شاهدان عينى به گوشههايى از آن در زندگى زنجانى خواهيم پرداخت.
مع الاسف گردانندگان لژهاى ماسونى، براى آماده سازى اعضا جهت انجام مأموريتهاى محولّه بر ضدّ اسلام و مسلمين ـ علاوه بر آنكه با القاء شبهات سوء فكرى و اعتقادى، آنان را بر ضدّ باورها و شعائر ملى و اسلامى رايج (همچون حجاب بانوان، مرجعيت و ولايت فقها، زيارت اعتاب مقدسه و...) مىشورانند ـ عملاً نيز اعضاى لژ را به شيوههاى گوناگون در دام مفاسد اخلاقى مىافكنند تا به تدريج امكان برگشت و توبه براى آنان كاملاً منتفى گردد. كسانى كه با ديپلماسى پر مكر و دسيسه بار كانونهاى استعمارى غرب در قرون اخير آشنايند و تكاپوى آنان را از دوران يورش به تمدن اسلامى اندلس (به وسيلة ترويج فساد و انحراف بين جوانان مسلمان) تا روزگار اخير تعقيب كردهاند، كاملاً به نقش حربههاى خطرساز «مشروب» و «سكس» (بويژه در قالب جاسوسههاى معشوقه نما) در انهدام نيروى مقاومت شرق و پيشبرد اهداف شيطانى غرب آگاه دارند، و مگر همين امروز، جلوهها و آثار زشت اين سياست را به انحاء گوناگون در پيرامون خود (بويژه از طريق رسانههاى ديدارى و شنيدارى جهان) شاهد نيستيم؟!
متأسفانه شاهدان عينى، مواردى تكان دهنده از اين گونه مفاسد (مشروب خوارى، نزول خوارى، استماع آهنگهاى موسيقى و ترجيح آن بر مراثى مذهبى، و...) را در مورد ابراهيم زنجانى گزارش كردهاند، كه به نظر مىرسد در پيدايى يا تشديد اين خصال، ارتباط و مراودة او با ماسونهايى نظير اردشير جى بىنقش نبوده است...
بدين گونه، جريانِ «استحالة فكرى و عملىِ» زنجانى كه از زنجان آغاز شده بود، در پايتخت و در غوغاى مشروطه، سيرى تند و بىبازگشت يافت و با نقشى كه وى در محاكمه و اعدامِ فقيه بزرگ شهر بر عهده گرفت به نقطة اوج خود رسيد.
گفتنى است كه جز اين دو رساله (مكالمات با نور الانوار و شرارة استبداد)، از زنجانى يادداشتهاى روزانهاى نيز بر جاى مانده كه سير حوادث را از انحلال مجلس تا سقوط محمدعلى شاه ترسيم مىكند...