رهبرى امام خمینى(س) در دوران دفاع مقدس
بروز جنگ تحمیلى در بامداد انقلاب، دوران دیگرى را در رهبرى امام خمینى پدید آورد. ملت فداکار ایران که به تازگى از استبداد داخلى رهیده بود و میرفت تا بشارتهاى جمهوریت و اسلامیت را تجربه کند، با جنگى ناخواسته روبهرو گشت. همراهى امام و امت در سالیان دفاع مقدس- که دوستان و دشمنان دین و وطن را شگفتزده ساخته بود- در حقیقت، نمودار خودآگاهى سیاسى و تاریخى به شمار مىآمد. ناکامىهاى گذشته، این آموزه را خاطرنشان مىساخت که فقط در پرتو اندیشههاى زندگىسازانه اسلام و رهبرى زمانشناسانه و پارسایانه مىتوان بر نظام سلطه و فریب چیرگى یافت.
نویسنده این نوشتار معتقد است: تامل در چند و چونىِ دوران جنگ تحمیلى و فرماندهى امام و بسیج همگانى در جهت فراخوانى دفاع از کیش و وطن، رهتوشههاى بسیارى براى نسل امروز و آیندگان به همراه دارد. پرسشانگیزىِ گفتار و نوشتار تحلیلگران درباره ایام دفاع مقدس، مىباید نمودار واقعیتهایى باشد که سبب تداوم انقلاب شده است. اظهارنظرهایى که حاصل آن چیزى به جز انتقال پندارهاى بیگانه با ایثار و امامتِ عدالتخواهانه و مسالمتجویانه نیست، چندان نمىپابد. زیرا آن چه در آن روزگار رخ داد، همان بود که حرکت دینى و ملى مردم ایران مىطلبید. آنان پس از پیروزى و دستیابى به حاکمیت، در قبال تهاجم هماهنگ شده صدام راهى جز مقاومت نداشتند. پذیرش صلح تحمیلى- که یک ترفند استکبارى بود- پیامدهاى ناگوارى به همراه داشت که از نگاه مخالفان جنگ پنهان مانده بود.
در این نوشتار با اشارههایى چند به شاخصههاى دوران دفاع مقدس، رهبرى امام را در عبور ملت از بحرانهاى آن روزگار خواهیم نگریست. همخوانى شاخصهها از ویژگىهاى زعامت امام همچون قاطعیت در مواضع و موفقیت در جذب نیروهاى انسانى و کارآمد و مرزبانِ اندیشههاى والاى دینى و سیاسى حکایت دارد.
1. آرمانگرایى در جنگ و دفاع
جنگ و دفاع در منظر رهبر فقید انقلاب، فراتر از گرایشهاى ناسیونالیستى بوده و نمودار آرمانهاى دینى و عدالتخواهى پیامبران ابراهیمى است. هجوم ارتش بعثى عراق به مرزهاى ایران، در حقیقت تهدیدى براى اسلام و مسلمانان منطقه به شمار مىآمد. زیرا صدام با جلب حمایت سیاسى و تسلیحاتى قدرتهاى غربى و امریکا و اسرائیل، قصد براندازى جمهورى اسلامى را داشت. انقلابى که در ایران بروز کرده بود، دیر یا زود حاکمیتهاى استبدادى منطقه را رسوا و بىاعتبار مىساخت و خیزش همگانى مسلمانان را سبب مىگشت. جنگ تحمیلى که در سالهاى نخستین پیروزى ملت بر سلطهگران داخلى و خارجى، رخ داد مىتوانست از فروپاشى سیاستها و قدرتهاى تزویرگرانه پیشگیرى نماید و ملتها را از خودآگاهى تاریخى و اجتماعى و حماسهآفرینى در عرصه سرنوشت جمعى دور نگاه دارد. اگر به ابعاد تبلیغات رسانهاى عراق و حامیان او نگریسته و آثار روانى آن را بررسى کنیم، به روشنى مىتوان از توطئه بازدارندگىِ ملت ایران از صدور انقلاب یاد کرد. آنان آرامش و حضور تعیینکننده ایرانیانِ ایثارگر و بیدارگر در جهان اسلام را مغایر با منفعتطلبى درازمدت خود مىدانستند. با طرح تهاجم نظامى گسترده، نظام جمهورى اسلامى و رهبرى آن ناگزیر از دفاع و حفظ تمامیت ارضى در برابر اشغالگران بود و مانور سیاسى- دینى و افکندن طرح نو براى زندگى مسلمان امروز ناممکن مىشد. چنان که تاریخ جنگ تحمیلى به دست مىدهد، عراق با مشاهده ناکامى در تجاوز نظامى خود ناگزیر از مظلومنمایى و صلحطلبى شد که حاصل آن طرح مقوله جنگافروزى جمهورى اسلامى بود. این همه بىگمان انقلاب ایران را از گسترش و نفوذ در حیات سیاسى مسلمانان بازمىداشت و چهره آن را ناسازگار با واقعیتها و پیشرفت و امنیت مىنمایاند.
امام خمینى از همان آغاز جنگ تحمیلى، واکنشهاى ملت ایران در برابر تجاوزگران بعثى را دفاعى و اسلامى تلقى مىنمود. دعوت رهبرى به حضور در جبههها، بر پایه ایمان به خدا و آخرت صورت مىگرفت و پیکارگرىشان به عنوان یک تکلیف دینى- سیاسى شناخته مىشد. معروفگرایى و منکرستیزى- که مىباید محور کوششها و زندگى یک مسلمان باشد- در منظر امام خمینى، در عرصه سیاست و قدرت حاکم بر جامعه مسلمانان است. خودکامگى و عدالتگرایى حاکمان، مصادیق بنیادى معروف و منکر به شمار مىآیند. فلسفه قیام و نهضت امامان و پیامبران را مىتوان در چهارچوب اصل فراموش شده امر به معروف و نهى از منکر گنجانید، مشروط بر این که شناختى ژرف و اساسى از این آموزه سیاسى- اجتماعى در دست داشته باشیم.
«سیدالشهداء- سلامالله علیه- که همه عمرش را و زندگىاش را براى رفع منکر و جلوگیرى از حکومت ظلم [نهاد، مىخواست که] ... معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند. حضرت صاحب- سلامالله علیه و ارواحناه فداه- هم که تشریف مىآورند براى همین معناست. تمام انبیا که قیام کردهاند در عالم طبیعت ... مقابله با طاغوت [کردهاند] ... تمام اینها قیام کردند در مقابل جور، در مقابل ظلم ... ما سرمشق باید بگیریم از اینها و ما باید قیام کنیم در مقابل ظلم. مسلمانها باید در مقابل جورها، در مقابل ظلمها، در مقابل منکرات قیام کنند، همانطورى که ملت شریف ایران بحمدلله قیام کرد ... من باید تشکر کنم از این ملت ... خصوصاً از کسانى که در جبههها مشغول هستند یا پشت جبههها.»
امام خمینى(س) چه در جنگ و چه در صلح، همواره به انبیا و اولیاى حق نظر دوخته و پیروى از آنان را سیاست خود در رهبرى ملت گرفته و بر روشهاى پیشنهادى دیگران ترجیح مىداده است. الگوپذیرى از پیامبران و امامان شیعه، به ویژه حضرت حسین بن على (ع) در دوران دفاع مقدس، به روشنى نمودار آرمانگرایى رهبرى انقلاب بود و بسا خوشایند دولتهاى دست نشانده منطقه نبود. زیرا آنان اسلام را به صورت یک دین عبادى و شخصى درآورده و مسلمان را بیگانه با مفاهیم و اصول اجتماعى و حماسى اسلام پرورش داده بودند. افزون بر انقلاب اسلامى و پیروزى غیرمنتظره ملت ایران، جنگ تحمیلى و پایدارى شگفتانگیز رهبرى و مردم در جبههها و پشت جبههها، بسترساز بیدارى مسلمانان گشت. آیات جهادى و دفاعى قرآن کریم- که در سنت نبوى تجلى یافته بود- بار دیگر در میدانهاى نبرد حق و باطل کاربرد عینى یافت. بىتردید این همه با حاکمیت طاغوتهاى منطقه ناسازگارى داشت و آنان را به حمایت از صدام و سپس تلاش در ختم ماجراى جنگ برمى انگیخت. آنچه دل مشغولى قدرتهاى کوچک و بزرگ را پدید مىآورد، همانا آسیبپذیرى دولت نامشروع اسرائیل در برابر گسترش فرهنگ و حماسه مسلمانى بود که رزمندگان مسلمان ایرانى در تبعیت از قرآن و رسول اکرم (ص) به نمایش گذاشته بودند. صهیونیستها هیچگاه توان مقابله با آرمانخواهى امت اسلام را نداشته و هماره سعى در بىهویتىِ جوانان مسلمان داشتهاند. اسلامزدایى از زندگى و برنامهریزىهاى کلانِ امت مسلمان، سیاست همیشگىِ اشغالگران قدس بوده و هست.
امام خمینى با اشارت به آیه کریمه «و من یقاتل فى سبیلالله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً» که از پاداش چشمگیر پروردگار براى مجاهدان پیروز یا شهید یاد کرده است- محبت خداوند نسبت به آنان را خاطرنشان مىسازد. تردیدى نیست که این همه حاکى از اسلامگرایى و آرمان بلند شهادت در راه خدا و دین حنیف ابراهیمى است و پیکارگرى رزمندگان مدافع آیین و وطن را فراتر از عامل ماده و طبیعت مىبرد و تقرب و محبوبیت نزد حق متعال را سبب مىشود.
«این اجر عظیم که به قلم با عظمت عظیم مطلق وعده داده شده است، چگونه آن را با فکر ناچیز بشر مىتوان تحلیل کرد؟ گویى این اجر عظیم همان حُب خداوند تعالى است که در سوره مبارکه صف آمده است: «ان الله یحب الذین یقاتلون فىسبیله صفا کانهم بنیان مرصوص.»
محبوبیت نزد بارگاه احدى را کدام فیلسوف توانا یا عارف علمى بزرگ دانا مىتواند درک کند تا از آن سخن گوید و یا به سخن قلم درآورد؟ ... بارالها این وصف مجاهدان فىسبیلالله و اجر عظیم آنان است که در صحنههاى کارزار با دشمنان تو و دشمنان رسول معظم تو و دشمنان قرآن کریم تو به شهادت رسیدهاند یا در این راه پیروز گردیدهاند.»
نگرش بلند رهبر فقید انقلاب نسبت به اسلام و آرمانطلبىِ مسلمانان مجاهد و محبوب حق و رسول مکرم او سبب مىشود که دولتهاى اسلامى را مکلف به مقابله با طاغوت عراق سازد و سران بىتفاوت یا همکار در یورش صدام را سرزنش نموده و از فرجام کارشان بترساند.
«در قرآن کریم است که اگر دو طایفهاى از مسلمین با هم اختلاف کردند شما مصالحه بدهید بین آنها را و اگر یکى از آنها یاغى باشد و طاغى باشد، با او قتال کنید تا این که سر نهد به احکام خدا. کدام یک از کشورهاى اسلامى بررسى کردند در این که طاغى و یاغى کیست؟ ... بر کدام مملکت اسلامى پوشیده است این معنا که صدام به ما [تجاوز] ... کرده است و طغیان کرده؟ ... بر همه دولتهاى اسلامى به نص قرآن واجب است که مقاتله کنند با دولت عراق تا برگردد به ذکر خدا و به امر خدا.»
«و من به همه دولتهایى که در جنگ تحمیلى و یورش غیرانسانى به ایران، با دولت کافر بعث همکارى مىکنند، چه همکارى تبلیغاتى و چه نظامى ... اخطار مىکنم که علاوه بر خذلان الهى و ننگ ابدى از جزاى عاجل به دست ملتهاى خود و ارتش نیرومند کشور اسلامى ما غافل نباشید و خود را به هلاکت نکشید.»
رهبر فقید انقلاب پس از یادکرد غدیر- که در حقیقت آرماننامه تشیع علوى و مرزبان اسلام محمدى است- مسأله حکومت و نظام جامعه را طرح مىکند. از آن پس خطر مقدسین را یادآور مىشود که با اندیشه سیاسى اسلام بیگانه بوده و سعى در سیاستزدایى از امت اسلام داشتهاند. حکمیت و صلح تحمیلى در دوران خلافت امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع)، در واقع کوشش مقدسنماهایى بود که عافیتطلبى را بر جهاد و شهادت در راه خدا و تعالى کلمه او ترجیح داده بودند. در دوران جنگ تحمیلى عراق و ایران نیز پارهاى از متحجران و مقدسان، ادامه نبرد را به مصلحت ندانسته و از صلح سخن راندند. امام خمینى(س) آنان را وارثان مقدسان نهروانى مىشمارد.
«غدیر آمده است ... [تا] بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصرى باید حکومتى باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطه آن سیاست، اقامه صلوه کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند ... ما الان مبتلاى به جنگیم.
یک دستهاى در همین قضیه هم دارند اشکالتراشى مىکنند ... اشخاصى [هستند] که مىگویند که بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشى بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم. به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایى که ... [پیشانىشان] داغ [سجده] داشت ... آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را ... این ابتلا را حضرت امیر داشت، الان نظیر ... [آن را] ما داریم ... دنیا نمىداند که کى متجاوز است. ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت [نرویم]. ما در این هفت سالى که [جنگ] بوده است فهمیدیم که این حَکَمها کىها هستند ... قضیه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلى بود ... این [رخدادها] ما را هدایت مىکند به این که نه زیر بار صلح تحمیلى برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلى.»
مبارزه و دفاع در نگاه امام خمینى به ایران اختصاص نداشت. همان زمان که رهبرى انقلاب در جنگ تحمیلى عراق و ایران، به مسلمانان ایرانى مىاندیشید، از حمایت مسلمانان فلسطینى و لبنانى دریغ نمىورزید. زیرا جمهورى اسلامى، نظامى سیاسى- آرمانى تلقى مىشد و رهبرى نظام به پیروزى و شکست اسلام نظر داشت. بىگمان این سیاست، خشم و کین نظام استکبارى جهان را برمىانگیزد و قدرتها را به سمت اسلام ستیزى و تفرقهافکنى در میان مسلمانها مىراند. از این منظر، پدیده جنگ تحمیلى را باید در چهارچوب آرمانگرایى و دفاع دینى- سیاسى، تجزیه و تحلیل نمود. چنان که مواضع سیاسى امام به دست مىدهد، او در سالیان پیش از انقلاب و جنگ، دغدغه قدس و نجات مسلمانان را داشت و از منافع آنان همواره جانبدارى مىکرد. به سخنى دیگر آرمانگرایى بنیانگذار جمهورى اسلامى، شاخصه مرجعیت دینى- سیاسى شیعه بوده و در هر زمان و مکان در شکل دفاع از کیان اسلام و مسلمانان مظلوم و استعمار شده ظهور مىیافته است. با بروز جنگ تحمیلى در مرزهایى جغرافیایى ایران، امام خمینى حرکت اسلامى- انقلابى ملت را در خطر نابودى نگریسته و ایرانیان را به پیکار در راه خدا و دین فراخواند.
«امروز همه قدرتها و ابرقدرتها دست به دست یکدیگر دادهاند که نگذارند فلسطینىهاى مسلمان به هدفشان برسند ... چرا که پیروزى آنان پیروزى اسلام است ... همه شیاطین مجتمعاند که نگذارند اسلام رشد کند و ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم که با تمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خ-- دا جهاد کنی--- م. دفاع از نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد مسلمین و دفاع از همه حیثیات مسلمین امرى است لازم، و ما باید خودمان را براى مقاصد الهى و دفاع از مسلمین مهیا کنیم.»
2. توکل و اتکال به خداوند
چنان که از آیات جهادى و دفاعى قرآن کریم برمىآید، پیامبر و مسلمانان صدر اسلام در جنگها تکلیف توکل و اعتماد به نصرت و حمایت الهى داشتهاند. امام خمینى نیز همواره به پروردگار توکل داشته و ملت و رزمندگان را به نیرومندسازى خویشتن در پرتو ایمان به خدا و امدادهاى غیبى فرامىخواند.
«من از ملت بزرگ ایران خواهانم که در هر مسألهاى که پیش مىآید قوى باشند، قدرتمند باشند، متکى به خداى تبارک و تعالى باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند. ما از آن قدرتهاى بزرگ نترسیدیم، این [صدام] که قدرتى ندارد ... با تأیید خ--- داى
تبارک و تعالى این ریشههاى فساد قطع خواهد شد و اسلام گسترش پیدا خواهد کرد در همه جا. و ما متکى به خدا هستیم و با اتکا به خدا از هیچ چیز ترسى نداریم.»
«ملت ما ... با این اتکال به ذات مقدس حق تعالى مىتواند ... لشکرهاى زیاد را شکست دهد ... مثل سربازهاى صدر اسلام الان دارید عمل مىکنید. و به آنها [رزمندگان] بشارت مىدهم که شما اگر بکشید آنها را، شما به بهشت مىروید و اگر آنها هم شما را بکشند، شما به بهشت مىروید.»
3. عنایتهاى غیبى
پیروزى نظامى رزمندگان در منظر رهبرى انقلاب، پدیدهاى شگفتانگیز و الهى تلقى شده است. نابرابرى در تسلیحات و حمایتهاى نظامى و تبلیغاتى، واقعیتى انکارناپذیر بوده و با این همه آنان از توان روحى و رزمى بالایى برخوردار بودهاند.
«این خداى تبارک و تعالى است که این پیروزىها را نصیب شما و نصیب ملت شما کرده است ... [بعثىها] در سنگرهاى از پیشساخته نشستهاند ... و به همه جور مهمات مجهز هستند ... آن وقت یک عده از این طرف در بیابانها راه بیفتند و آنها را از سنگرها بیرون کنند و سنگرها را خالى کنند و از آنها آنقدر اسیر بگیرند که شما مىدانید، یک مسألهاى نیست که ما [آن را] یک امر عادى حساب بکنیم و پاى خودمان حساب کنیم. این مسأله مافوق طبیعت است. این مسأله روى عنایاتى است که خدا به شما کرده است و دارد و براى ما همه این عنایت خداى تبارک و تعالى بالاترین درجه است.»
امام خمینى شهادتطلبى جوانان ایرانى در دوران دفاع مقدس را پارهاى از عنایتهاى الهى برمىشمارد و با یادکرد دوران انحطاط اخلاقى پیشین، این همه را تحول و نعمت بزرگ مىخواند.
«جوانهایى که مىرفت به کلى از دست اسلام و از دست مسلمین بروند، خداوند به ما برگرداند و آنها را ... [چنان] متعهد کرد که الان براى شهادت داوطلب مىروند و در جبههها در حالى که جنگ مىکنند تکبیر مىگویند، نماز مىخوانند و در شبها مناجات با خدا مىکنند.»
همراهى و همدلى زنان و مردان پشت جبهه- که در تقویت روحیه رزمندگان و برانگیختن حس فداکارى در جوانان تأثیرگذار بوده است- نمونه دیگرى از امدادهاى خداوند نسبت به ملت ایران به شمار مىآید. مشاهدههاى عینى آن روزها در سرتاسر کشور به دست مىدهد که جنگ و دفاع در ایران برخلاف دیگر کشورهاى در حال جنگ، به نظامیان محدود نشده و دغدغهاى ملى بوده است.
«بحمدلله امروز ایران، تمام مردم، زن و مرد و کوچک و بزرگ با هم هستند. یک طایفهاى از این واحد مشغول جهاد هستند در راه خدا در جبههها، و دسته [هایى] ... هم در پشت جبههها با شما هم پیوند و همرأى هستند و ... [چنین] ملتى که اینطور با هم پیوند ... [دارند] ممکن نیست، مورد آسیب واقع بشود و تا این توجه به خدا، اتکال به خدا [هست] ... هر قدرتى در مقابل او نابود است، هیچ است.»
امام خمینى با مقایسهاى که بین رزمندگان جنگ تحمیلى با مسلمانان عصر پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) دارد، برترى آنان را در ایثارگرى مىنمایاند.
«پیغمبر اسلام چقدر خون دل از این مردم همان بلاد خودشان مىخورد؟ امیرالمؤمنین چقدر شکایت کرده است؟ قرآن چقدر شکایت کرده است؛ شکایت از همان مسلمانها. امیرالمؤمنین ... منبر مىرفت و آرزوى مرگ مىکرد ... مىخواستند یک ارتش را ... براى دفاع از اسلام راه بیندازند ... چقدر خون دل مىخوردند، چقدر زحمت مىکشیدند، [برخى مسلمانها] نمىآمدند. امروز داوطلب [براى جهاد و شهادت] شما دارید مىروید. داوطلب طرف شهادت مىروید؛ طرف مرگ مىروید.»
«حماسههایى که شماها در کردستان و نیز دوستان شما در جاهاى دیگر و از قبیل «جبهه مسلم» و «محرم» و سایر جبههها آفریدید، قابلتوصیف نیست و شما مستعد این باشید که امام زمان (سلامالله علیه) از شما توصیف کند و خداى تبارک و تعالى به شما عنایات خاصه خودش را بکند.»
در پیامى که رهبر فقید انقلاب خطاب به خانواده شهیدان و ایثارگران جنگ تحمیلى دارد، فرزندان برومندشان را وارثان ایمان و عزت خوانده و آنان را به سلوک مؤمنانه در طریق پدران فداکار دعوت مىکند.
«شما گواهان صادق و یادگار عزمها و ارادههاى استوار و آهنین، نمونهترین بندگان مخلص حقید که مراتب انقیاد و تعبد خویش را به درگاه اقدس حق تعالى با نثار خون و جان به اثبات رسانیدند و در میدان جهاد اکبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعیت پیروزى خون بر شمشیر و غلبه اراده انسان را بر شیطان مجسم کردند ... عزیزانم ... بار امانت پدرانتان را که میراث عزت و راه و رسم زندگىآنان بوده است، به خوبى بر دوش کشید و تقوا و پاکى و پاکدامنى را پیشه کنید و نظم در زندگى و تمامى مراحل آن حکمفرما سازید و با جدیت به تحصیل علوم و کسب معارف و بهرهورى از استعدادهاى الهى خود بپردازید و هیچگاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید.»
امام خمینى در جهت تداوم عنایتهاى الهى نسبت به ملت ایران همواره مواضع خاضعانه و شاکرانه داشته و از همه کسانى که به نوعى در دفاع از اسلام و ایران مشارکت عملى و خالصانه داشتهاند، قدردانى مىنمود. محبت و حمایت معظمله نسبت به خانواده شهیدان قابل تأمل است.
«من وقتى این صحنههاى اسفآور و افتخارآمیز را مىبینم، عاجزم از این که در مقابل آنها مطلبى بگویم، شما خودتان زبان گویاى افتخار هستید.»
4. آزمون و شکیبایى
جنگ تحمیلى، آزمونى براى همگان بود. هر کس و هر گروهى در دوران هشت سال دفاع مقدس، ماهیت خود را نمایاندند. امام خمینى با ذکر اصل امتحان و ابتلاى ایمان آورندگان به کاهش در جان و مال و ثمرات زندگى و امنیت، مقام بندگان خالص را خاطرنشان مىسازد. رزمندگان و مرزنشینان جمهورى اسلامى و دیگر ایرانیان هر یک در آزمون خود سرافرازانه جلوهگر شدند و برگ افتخارى دیگر افزودند. آنان در حقیقت رهروان انبیا و اولیاى حق در امتحانهاى الهى بودند.
«امتحان ملازم با وجود انسان است و هیچ انسانى بدون امتحان نخواهد [بود]. گاهى امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اینهاست ... بشر در امتحان واقع است. با ادعاى این که من مؤمن هستم رها نمىشود. پیغمبرهاى بزرگ امتحان شدند ... حضرت سیدالشهداء (سلامالله علیه) امتحان شد ... شما دزفولىها و اهوازىها و سوسنگردىها امتحان دادید و خوب از امتحان بیرون درآمدید.»
امام خمینى استقامت و شکیبایى در مواضع را شرط پیروزى و دستیابى به آرمانهاى بلند انسانى و اجتماعى مىداند. معظمله با ذکر آیه کریمه «واستقم کما امرت و من تاب معک» از دشوارىو ضرورت آن یاد کرده و همگان را مخاطب فرمان الهى استقامت مىشمارد. در تجلیل از شهیدان نیروى هوایى و خانواده آنان، استقامت در راه اسلام و عزت یادآور مىشود که آنان در گفتار و رفتارشان متجلى ساختهاند.
«من از شما بانوان محترم، بازماندگان شهداى نیروى هوایى و اقرباى معلولین نیروى هوایى تشکر مىکنم که با روى گشاده و با روحیه قوى با من مواجه هستید و به مخالفین نهضت با شجاعت و استقامت نمایش مىدهید که شما شیرزنان مثل شیرمردان در راه اسلام و در راه کشور اسلامى براى فداکارى و براى مجاهدت حاضرید ... بحمدلله امروز ملت ما عموماً و ارتش و قواى مسلح ما خصوصاً و نیروى هوایى بالاخص، این امتحان را و این مأموریت الهى را عمل کردند، هم فداکارى کردند و هم استقامت.»
5. قداست کلمه و مقام شهید
کمتر واژهاى به اندازه واژگان شهادت و شهید و در دوران دفاع مقدس، کاربرد داشته است. موافق و مخالف در برابر نام و تصویر و مزار شهید، ناگزیر از خضوع و تکریم مقام والاى او بودهاند. زیرا شهادت آگاهانه در راه آرمانانسانى و الهى، با عشق و اخلاص آمیخته بوده و بسترساز خوبىها و سرافرازىهاى یک ملت بیدار است. امام خمینى بارها از شهید و شهیدان راه خدا یاد کرده و در حقیقت از چشم یک عارف به حقیقتِ شهادت و قداست مقام شهید نگریسته است که درخور بیان است. تردیدى نیست که چنین نگاهى در تشویق و ترغیب جوانان و بزرگسالان به حضور عاشقانه در جبههها و همچنین در شکیبایى همسران و مادران و پدران تأثیر گذاشته است.
امام خمینى محصول روایتهایى که درباره مقام شهید آمده است، حیرتآور مىخواند، به ویژه از سخن رسول اکرم (ص) یاد مىکند که آن حضرت فرمود: «شهید به وجهالله مىنگرد.» آسان بودن چنین نگاهى عارفانه- که ویژه نبى و شهید است- از نزدیکى منزلت شهید به منزلت نبى حکایت دارد. شهید در حقیقت حجابهاى میان خود و پروردگارش را- که خطرسازترین آن حجاب خود و جان است- درهم فروشکسته و از عالم طبیعت سر برکشیده است. او دیگر جز خدا و نور او نمىنگرد و نمىطلبد.
«انسان خودش حجاب بزرگى است ... همه حجابهایى که هست، چه آن حجابهایى که از ظلمت باشند و چه آن حجابهایى که از نور باشند، منتهى مىشود به این ... حجابى که خود انسان است. ما خودمان حجاب هستیم بین خودمان و وجهالله ... و اگر کسى فىسبیلالله و در راه خدا این حجاب را ... شکست و آن چه که داشت ... تقدیم [خداوند] کرد، این [شهید است و] مبدأ همه حجابها را شکسته است، خود [خاکىاش را براى خود ملکوتىاش] شکسته است. خودبینى و شخصیت [بازدارنده از تقرب] خودش را شکسته است و تقدیم کرده است ... وقتى که [انسان] شهید شد چون همه چیز را در راه خدا داده است، خداى تبارک و تعالى جلوه مىکند به او ... این ... آخر کمالى است که براى انسان هست.»
در جاى دیگر، رهبرى انقلاب عظمت مقام شهید را نمایانده و بشر را از تصویر کردن شهید در ضیافت خاص خداوند ناتوان مىخواند. نوع بهشت و سکونت و رزق شهید در جهان آخرت نیز قابل تأمل است و در تصور خاکیان نمىگنجد. زیرا پروردگار در قرآن کریم نسبت به آنان، خطاب دوستانهاى دارد که دیگر مؤمنان از آن درجه بىنصیب بوده و بدان غبطه مىخورند.
«از شهیدان ارجمندى که خداوند تعالى در شأن آنان کلمه بزرگ «احیا عند ربهم ترزقون» را فرموده است، بشرى قاصر مثل من چه تواند گفت؟ آیا بار یافتن نزد خداوند و ضیافت مقام ربوبى از آنان را مىتوان با قلم و بیان و گفت و شنود توضیح داد؟ آیا این همان مقام «فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى» نیست که حدیث شریف بر سید شهیدان و سرور مظلومان منطبق نموده است؟ آیا این جنت همان است که مؤمنان در آن راه دارند یا لطیفه الهى آن است؟»
همراهى شهادتطلبى و عزتگرایى در رزمندگان جنگ تحمیلى، شهید را در عین حال که در مرتبه والایى مىنمایاند، او را هدایتگر انسانها و نسلها به سمت حقیقت حیات و خلقت مىشناساند. اساساً عشق و عرفان در اسلام با عزتخواهى عارف براى خود و دیگران در دنیا و آخرت، از مکتبها و گرایشهاى عرفانى دیگر متمایز مىشود. شهیدان همچون پیامبران از یک سو به کمال و قرب و حب و مقام محمود مىاندیشند و از دیگر سو پاى در خاک و ماده داشته و مشعلدار طریق همنوعان گشتهاند. بدینسان نمىتوان کمترین خودبینى را به آنان نسبت داد. به سخنى دیگر عرفان شهید در عمل او متجلى شده و روشنبینى او و دیگران را سبب گشته، و در قطرههاى زلال خون او شکوفا مىشود. جاودانگى نام و مرام حسین بن على و همراهان او را مىباید از این منظر نگریست. امام خمینى نظاره شهیدان بر خاکیان را خاطرنشان مىسازد که نمودار آرمانها و سلوکهاى خالصانه و باطلستیزانهشان است و بشارت دهنده آیندهاى سرشار از عزت و عدالت.
«و اینک ما شاهد آنیم که سبکبالان عاشق شهادت بر توسن شرف و عزت به معراج خون تافتهاند و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمعالجمع به شهود و حضور رسیدهاند و بر بسیط ارض ثمرات رشادتها و ایثارهاى خود را نظاره مىکنند که از همت بلندشان، جمهورى اسلامى ایران پایدار و انقلاب ما در اوج قله عزت و شرافت مشعلدار هدایت نسلهاى تشنه است و قطرات خونشان سیلابى عظیم و طوفانى سهمناک را برپا کرده است و ارکان کاخهاى ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است.»
هنرمندان شهید، گروه دیگرى از شهیدان راه اسلاماند که به سبب آمیختگى هنر و عرفان در نگاههاى خویشتن، جایگاه خاصى در کلام امام یافتهاند. چنین هنرى که در عرصههاى گوناگون خود نمىتواند با تعهد و مردم و آرمانهاى آنان بیگانه یا در ستیز باشد، بىگمان هموارکننده و روشنگر نسلى خواهد بود که در پى هویت خویش بوده و عزم بازگشت به میراثهاى معنوى- هنرى فراموش شدهشان را دارند. آنان همراه با هنرشان به معراج راه مىگشایند و قطرههاى خونشان را بسان آینهاى، بازتاب دهنده اندیشههاى بیدارگرایانه خود مىسازند و خواب بیدادگران فریبکار را آشفته مىنمایند.
«خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههاى عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوالناپذیر آنگونه هنرى است که باید به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر کند ... هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است. هنر در عرفان اسلامى، ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامى گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»
6. رفتار انسانى با اسیران جنگى
در مشاهدههایى که دوست و دشمن از میدانها و فتح و حماسههاى رزمندگان مسلمان ایرانى داشتهاند، کسى گزارش از برخورد غیرانسانى با اسیران جنگى نداشته است. همانگونه که نبرد عقیدتى در چهارچوب آموزههاى توحیدى و عدالتطلبانه صورت مىپذیرد، طبعا پس از پیروزى و چیرگى مجاهدان راه خدا بر تجاوزپیشگان، آنان رفتارهایى متناسب با انصاف و هدایتگرى گمراهان و فریبخوردگان خواهند داشت. امام خمینى تربیت انسانى و الهى را هدف نهایى علم و تعلیم دانسته و ظهور عینى آن در جبههها؛ در برخورد با اسیران جنگ را از ویژگىهاى پیکارگران راه انبیا مىشمارد. از دیدگاه معظمله، انسانیت برخورد شایسته با مخالفان را مىطلبد و مىباید خیر و عدل و انصاف را در گفتار و رفتار با آنان به نمایش نهاد. زیرا هدایتگرى- که شیوه پیامبران است- بدون محبت و شفقت ممکن نیست. البته این همه در ارتباط با مخالفانى است که دست به سلاح نبرده و در شمار محاربان نبودهاند.
«اگر ما تربیت بشویم ... با همه اشخاصى که با ما هم حتى مخالف هستند به طور [عادلانه و هماهنگ با] انسانیت عمل مىکنبم، چنان که الان مىبینید که ارتش ما و پاسدارهاى ما با این اسرایى که آوردند، به طور انسانیت عمل مىکنند و باید بیشتر عمل کنند. من سفارش مىکنم تمام کسانى را که این [اسیران] ... در اسارت آنها هستند؛ به حسن سلوک و به رفتار انسانى. [زیرا آنان] مهماناند ... اسلحه داشتن دلیل بر خیانت است و توطئه ... اگر هر یک از [سپاهیان] ... عراق که به روى ما اسلحه کشیده است، اسلحه را کنار بگذارد و پناه بیاورد به مملکت اسلامى ما، آنها را مثل مهمانان عزیز مىپذیریم.»
7. حمایت دولت خدمتگزار از رزمندگان
دولتهاى شهید رجایى و مهندس میرحسین موسوى در دوران دفاع مقدس، سیاستهایى درخور تقدیر داشته و بار سنگین جنگ و جبههها را تحمل کردهاند.
«من مىخواهم حالا ... [براى] شما [بازاریان] ... بعضى گرفتارىهایى که دولت الان با آن مواجه است عرض کنم ... در سرتاسر کشور [اعضاى دولت] خدمتهایى کردهاند که در این پنجاه سال نشده است. این [همه] آیا سزاوار این نیست که ما تقدیر کنیم از آنها و [نیز] تشکر؟ یک قضیه الان قضیه جنگ است. شما شاید بعضىتان بدانند که جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات مىخواهد؟ [افزون بر آن همه] ... آن خرابىهایى که در جنگ به ما وارد شده است ... آوارههایى که [در شهرها اسکان دادهاند] ... دولت ... هر روز مواجه با یک مشکلات عظیم است ... [با این همه] با تمام قوا جنگ را مقدم مىدارد.»
رهبر فقید انقلاب که همواره پشتیبان دولت مهندس میرحسین موسوى بوده و کفایت و مدیریت او و همکارانش را ستوده است، در برابر پارهاى مواضع جناحى، آن مجموعه را موفق و کارآمد مىخواند.
«ما باید عملکرد دولت را روى هم رفته حساب کنیم، ببینیم که آیا این دولت در این مدتى که در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است ... موفق بوده روى هم رفته یا نه؟ بىانصافى است که ما بگوییم [دولت میرحسین موسوى] موفق نبوده، بىانصافى است که ما بگوییم که [این] دولت [کارآمد نبوده است] ...»
8. دستاوردهاى دفاع مقدس
رسوایى صدام
امام خمینى در بیان دستاوردهاى دفاع مقدس یا به تعبیر دیگر؛ برکات جنگ تحمیلى به آثار درون مرزى و برونمرزى آن اشاره کرده است. آشک--- ار ش---- دن چه--- ره
فریبکارانه صدام و رژیم بعث عراق- که مدعى حمایت و رهبرى اعراب و صهیونیسمستیزى بود- بیش از دیگر برکات جنگ خودنمایى مىکند. تهاجم به خوزستان و ظلم و قتل همسایگان عرب به دست داد که صدام در راه دستیبابى به قدرت، اعراب را نیز قربانى مىکند.
«یکى از آثار ... [جنگ تحمیلى] این است که دشمن ما [صدام] را روسیاه کرد در دنیا. این [شخص] مىخواست که براى خودش یک حیثیتى پیدا کند ... حالا هم هرچه مىخواهد سالوسى کند و نماز بخواند و اظهار اسلامیت بکند ... دیگر فایده ندارد ... [در] این خوزستان عربها را غالباً کشتند. اگر ایشان با عرب موافق است، چطور عربکُشى مىکند؟»
اسلام و بسیج مردمى توانمندى اسلام در بسیج نیروهاى انسانى و نظامى کشور، یکى دیگر از دستاوردهاى جنگ تحمیلى است که سبب بازدارندگى مهاجمان دیگر مىشود. پیش از انقلاب و دفاع مقدس، اسلام به صورت یک کیش رسمى و شخصى درآمده بود که تضادى با منافع خودکامگان و استعمارگران نداشت. از این رو بود که مکتبهاى الحادى غرب در میان نسل جوان نفوذ کرده و پرچمدار مبارزه با امپریالیسم شدند. با ظهور پدیده انقلاب اسلامى در ایران، اسلام بار دیگر روح حماسىاش را در کالبد مسلمانان دمید و آنان را به ظلم ستیزى و بسترسازى سیاسى براى حاکمیت آزادى و عدالت فراخواند. دوران درازمدت جنگ تحمیلى، عرصه فراخترى براى آرمانگرایىهاى مسلمانان پدیدار ساخت. آنان با عمل و ایثار و استقامت خود نشان دادند که اسلام هنوز توان رهبرى و حماسهآفرینى در نسلهاى نو را دارد، هرچند که سرمایهدارى غرب و صهیونیسم آنان را به سمت مصرفگرایى و سکس و خشونت و اعتیاد و انتحار راندهاند.
«شیاطین فهمیدند قدرت اسلام در ایران چیست ... خلیجىها فهمیدند که نه، مسائل آنطورها نیست و اگر خداى نخواسته یک وقت شیطنت کنند، ممکن است عکسالعمل داشته باشد. دیگران هم فهمیدند که نه، قدرت اسلام بیش از این مسائل است که اینها خیال مىکنند. قدرت اسلام است که یک مملکت را یک پارچه بر ضد آنها به راه مىاندازند [و] بسیج مىکند. این قدرت اسلام است. این هم یکى از برکاتى بود که از این جنگ تحمیلى براى آنها ننگ به بار آورد و براى ملت ما سلحشورى و قدرتمندى و بیدارى.»
آنگاه که رهبر فقید انقلاب، نیروهاى مردمى و بسیجى را مخاطب خویش مىسازد، خضوع و خشوع رهبرى را در برابر ملت پایدار نشان مىدهد و به حمایت خالصانه آنان در جبههها و پشتجبههها، دلگرم و امیدوار و مفتخر است. بىگمان همین نگرش واقعبینانه امام خمینى بود که رهبر ملت ایران را خدمتگزار آنان شناساند و ساحت رهبرى انقلاب نظام را از هرگونه خودکامگى پیراست.
«در خاتمه به تمامى شما خواهران و برادرانى که در محیط جنگ به زندگانى دلاورانه خود ادامه مىدهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسى ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان براى رضاى خدا دفاع مىکنید و موجب دلگرمى رزمندگان اسلام مىشوید و همه چیز را در طبق اخلاص قرار دادهاید و با فداکارىهاى مکرر، شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بىامانتان ثبت نموده و مىنمایید و درس فداکارى و رشادت به مستضعفین جهان مىآموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است، به شما که با مبارزات خویش روى ابرقدرتها و قدرتها را سیاه کردید، درود مىفرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.»
ظهور ارتش جمهورى اسلامى در عرصه معادلات سیاسى
دستاورد دیگر جنگ تحمیلى را مىتوان خودنمایى و توانمندى ارتش جمهورى اسلامى به حساب آورد. نیروهاى ارتشى، به خصوص نیروى هوایى سهم بسیارى در پیروزىها داشته و همواره دشمنان را دچار وحشت و فروپاشى قدرت ساختهاند. امام خمینى با ذکر عبارت معروف «الخیر فى ماوقع» (خیر در رخدادهاست)، جنگ تحمیلى را دربردارنده خیر و برکت براى ملت مىشمارد و مقاومت ارتش ایران در برابر تهاجم صدام را جلوهاى از آن همه به حساب مىآورد.
«ضدانقلاب در ایران شایع مىکردند که ارتش ایران، ارتشى است که از بین رفته و دیگر نمىتواند در مقابل دشمنها مقاومت کند ... مىگفتند که اصلًا ارتش لازم نیست، [سازمان] ارتش باید به هم بخورد ... در این جنگ تحمیلى ثابت شد که ارتش نیرومند است ... و همه کسانى که در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفادارند.»
نقاب افکندن گروههاى مسلح و ضدامپریالیستى چون فدائیان خلق و مجاهدین خلق در دوران دفاع مقدس را باید دستاورد دیگرى از آن دانست. شعارهاى خلقى و حماسى آنان به هنگامآزمون، بیگانگى خود را با حقیقت و آرمانهاى مردمى نمایاند.
«این اشخاصى که ادعا مىکنند و ادعا مىکردند که ما طرفدار مظلومین هستیم، طرفدار خلق هستیم، فدایى خلق هستیم، مجاهده براى مردم مىکنیم، ثابت شد به این که همه این حرفها، صحبتهاى خلاف واقع بوده است و الان که کشور ایران با حزب بعث منحط در جنگ است ... از آنها هیچ خبرى نیست. این هم یکى از خیراتى بود که براى ما در این جنگ تحمیلى حاصل شد.»
تجلى همگرایى در روزگار جنگ
پس از پیروزى انقلاب، به تدریج نغمههاى اختلاف و ناهمگرایى ملى در کشور پراکنده گشت. رخداد جنگ تحمیلى که سبب ظهور اتحاد و انسجام ملت در مقابل هجوم بعثىهاى عراق شد، بىبنیادى آن نظرها و خبرها را به دست داد.
«یکى دیگر [از برکات جنگ تحمیلى، نمایش همگرایىها بود] ... دائماً مىگفتند که انقلاب در اول یک چیزى داشت، مردم با هم بودند و حال دیگر [با هم] نیستند ... با هم [اختلاف دارند] ... در این جنگ ثابت شد که سرتاسر کشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابى باقى هستند و الان از همهجا ... جوانهاى ما ... [درخواست] مىکنند که به جنگ بروند، لکن احتیاجى نیست.»
شادابى شهروندان و نیروهاى مسلح
تحرک ملى و نظامى- که شادابى و شکوفایى استعدادها را به همراه خود دارد- از خیر و برکتهاى دیگر دفاع مقدس است. دوران صلح و آسایش، ملت و به ویژه نیروهاى مسلح را به عافیتطلبى و سستى سوق مىدهد. از این رو هرچندگاه یک بار، مانورهاى نظامى ضرورت مىیابد تا آمادگى دفاعى کشورها سنجیده و تداوم یابد. امام خمینى فضاى جنگ تحمیلى را شادابکننده روانهاى خوگرفته به راحت و خمودى مىشمارد و آن را سبب تحرک اجتماعى مىخواند.
«وقتى ... [جنگ] واقع مىشود، انسان را از آن خستگى و از آن چیزهایى که سست مىکند انسان را ... بیرون مىآورد و او فعالیت مىکند و جوهره انسان که باید همیشه متحرک و فعال باشد، بروز مىکند.»
قدرتنمایى ملت ایران
رژیم عراق و نیز رژیمهاى حامى صدام در همان هفتههاى نخستین جنگ تحمیلى به دست آوردند که انقلاب مردم ایران، انگیزه فداکارى و همگرایى را پرورش داده و آنان آزادى و استقلال خود را همواره پاس خواهند داشت. بدین سان دستاورد سیاسى یادشده- که بازدارنده از تهاجمهاى نظامى دیگر بود- درخور تأمل است.
«یکى از امور که باز خیر بود براى ما، این [بود] که دولت عراق فهمید که با کى طرف است. اینها دائماً ... مىگفتند که اگر ما حمله به ایران کنیم، در همان حمله اول دیگر کار تمام است ... حالا فهمیدند که نه، مسأله اینطور نیست. در عین حالى که ما ... بسیج عمومى را اجازه ندادیم ... فهمیدند اینها که خیر، کارى از آنها برنمىآید و اگر دولت ایران بخواهد، آنها را انشاءالله به زودى از بین مىبرد.»
9. صلحگرایى
پس از گذشت دورانى از جنگ تحمیلى، دستاندرکاران حاکمیت بعث عراق و همچنین قدرتهاى اروپایى و امریکایى بدینواقعیت پىبردند که نمىتوان جنگ بىحاصل را ادامه داد و امنیت و منافع خود در منطقه را به خطر انداخت. از این رو کمکم فریاد صلحطلبى صدام و حامیان او در میان اعراب و غیراعراب در رسانهها آشکار گشت. تردیدى نبود که آنان مىخواستند صلح تحمیلى را جایگزین جنگ تحمیلى سازند. امام خمینى در صلح و جنگ با دولتها، به تکلیف نظر داشت که اسلام بر دوش حاکمان و مردمان نهاده است. از این منظر شکست و پیروزى را باید بر پایه خرسندى و ناخرسندى خداوند محاسبه نمود. بسا شکستهایى که عین فتح و پیروزى است و بسا فتوحات که جز شکست و ننگ به همراه ندارد.
«براى اسلام باید جنگ بکنیم، براى اسلام باید فداکارى بکنیم ... اسلام گفته است که شما باید پایدارى کنید ... ما پیروز هستیم. صدام حسین دستش را دراز کرده براى این که با ما مصالحه کند. ما با او مصالحه نداریم. [صدام] یک آدمى است که کافر است، یک آدمى است که فاسد است، مفسد است و ... ما نمىتوانیم با او مصالحه کنیم. ما تا آخر با آنها جنگ خواهیم کرد و انشاءالله پیروز خواهیم شد ... ما هدفمان این است که تکلیفمان را عمل بکنیم. تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم ... کشته بشویم تکلیف را عمل کردهایم، بکشیم هم تکلیف را عمل کردهایم.»
امام خمینى چنان که پس از قبول قطعنامه شوراى امنیت خاطرنشان ساخت، به صلح پایدار مىاندیشید.
«همانطور که قبلًا گفتیم ما با مردم خود، با صداقت صحبت مىکنیم. ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحى پایدار فکر مىکنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست ... ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بینالمللى نیست و ما تا قبول قطعنامه از سوى عراق جواب دشمنان اسلام را در جبههها خواهیم داد.»
رهبر فقید انقلاب در سالگرد فاجعه مکه و یادآورى مظلومیت حاجیان ایرانى، پایان تلخ جنگ تحمیلى را خاطرنشان مىسازد و ملت را به شکیبایى فرامىخواند.
«در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها، نبایدها کنند، هرچند این مسأله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست ... من باز مىگویم که قبول این ... [قطعنامه] براى من از زهر کشندهتر است، ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم.»